فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️قیمت صدای اذان
🔻گفتگو زیبای امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س)
👈 کیفیت بهتر + متن
#تصویری
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
▪️🏴▪️🏴▪️🏴
☑️وای بر کسی که حرمت حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها را پایمال نماید...
▪️عن النبی صلی الله علیه و آله: يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا
یا علی! وای بر کسی که به او ستم کند و وای بر کسی که حقش را برباید و وای بر کسی که حرمت او را هتک و پایمال نماید و وای بر کسی که درب خانه اش را به آتش کشد...
📚بحارالانوار، ج22، ص486، ح31
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواهید بدانیدبه چه کسی صدقه دهید؟خدا آشکارابیان کرده این کلیپ زیبای قرآنی را حتما ببینید
#قرآن
#پیام_قرآنی
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید فخری زاده : جز شهادت هیچ راه دیگری نیست...
به مناسبت سالگرد شهادت
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی و بغض خانم گیتی معینی بازیگر معروف صدا و سیما در نمایشگاه بسیج امید ملت ایران حوزه مقاومت بسیج کمیل ناحیه بقیهالله(عج) شیراز واقع در حرم مطهر احمدبن موسی شاهچراغ(ع)
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت۱۵۲ 🎬
وای خدای من امروز خیلی خوشحالم,علی هم ازخوشحالی روی پاش بند نیست وداره چمدانهامون را میبنده تا از این لانه ی عنکبوت وخانه ی شیطان,برویم اخه دیگه با وضعیت من ,صلاح نیست اینجا بمونیم ,باازمایشی که امروز دادم,مطمین شدم که باردارم واز طرفی بیم لو رفتنمان هم هست ,اخه علی,تواین چندتا استنداپ اخریش مسلسل تمسخرش را رگباری روی خود اسراییل وسربازای ترسوش که از زدن یک امپول هم واهمه دارند,گرفته ,استنداپ اخریش حاج قاسم را مثل شیری شرزه نشان داد وسربازهای اسراییلی را مثل انگلهایی که توکثافات پناه میگیرند وپنهان میشوند,درسته باعث خنده خیلی از این نخود مغزان اسراییلی شد اما یک اخطار از جانب دولت اسراییل گرفته واین یعنی زنگ خطر.....
درهمین هنگام که به فکر رفتن و..بودم ,گوشیم زنگ خورد,اووف دوباره انور هست,دیگه از دیدن اسمش روصفحه ی گوشیم هم حالم بهم میخوره, ولی انور انگاری واقعا خیلی به من اعتماد کرده,جلوی من پرده ازتمام اسرارش برمیداره,درسته اول من رابه چشم مادرش میدید اما الان من جای بنیامین کج وکوله اش رابراش گرفتم وهمیشه دخترم ,صدایم میکنه.
اوووف دست بردار نیست .
علی:وصلش کن ببین این پیرمرد جانی چی چی میگه,اینم برای اخرین بار...
دکمه اتصال را زدم وگوشی راگذاشتم روی بلندگو:سلام استاد..
انور:سلام دخترم,کجایی؟ببین یک کار فوری دارم,باید باهم یک سر تا اورشلیم بریم,کارای مهمی هست که باید باهم انجامش بدیم ,البته الان فقط میریم وضعیت رابررسی کنیم وهفته ی دیگه کاراصلی راانجام میدیم,قولت میدم بعداز انجام این کار کلی پول به جیبت میره وتااخر عمر هرچی بخوری بازم تمام نمیشه ودراینجا دوباره خنده ای شیطانی کرد.
روکردم به علی وبااشاره گفتم:چکارکنم؟علی اشاره کرد قبول کن...برای اخرین بار.....
نمیدونم به خاطر وضعیتم بود یا واقعا خطری تهدیدم میکرد که احساس خوبی نداشتم ,اما من عهد کرده بودم باخدای خودم وحجت زنده اش,باید تاجایی راه داره خدمت کنم.
انور:تا یک ساعت دیگه با شوهرت بیا جلوی دانشگاه ,از اونجا باماشین من میریم .
#ادامه دارد.....
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت ۱۵۳ 🎬
علی:هانیه,اختیار باخودت مابارسفرمان رابستیم ,مما میتوانیم تا یک ساعت دیگه باکمک مبارزین فلسطینی ,تل اویو را ترک کنیم ومیتوانی بروی وببینی,این ابلیس چه درآستین دارد واما بدان همه جانبه پوششت میدهیم.....
اما اگر نظر من رابخواهی,نمیخواهم کوچکترین آسیبی به تو وفرزندمان برسد.
از تصور موجود کوچکی دروجودم ,احساسی بس خوش ولطیف به من دست داد اما یک نیرویی به من میگفت برو...برو که توکاری بزرگ انجام خواهی داد, پس گفتم:نه علی...میروم,توکل به خدا میروم,فعلا که اتفاقی نیافتاده وهنوز انور به من اعتماد دارد ,احتمالا موضوع مهمی است,احساسم به من میگه بایددد برم.
علی:پس توکل برخدا ,پاشو,یاعلی....
جلوی دانشگاه سوار ماشین انور شدم و علی سریع باماشینمان دورشد
چون انور اشاره کرد,من پشت رول نشستم ودرکمال تعجب دیدم اینبار یک ماشین از نیروهای امنیتی مارا اسکورت میکنن...
برای اینکه علی رامتوجه موضوع کنم,به انور گفتم:عه استاد این نیروها چرا میایند مگه میخوایم چکارکنیم.
میدانستم که صدا را از طریق میکروفن میشنوند.
انور:اره ,برای محافظت از ما,اخه من خاطره ی خوشی از اورشلیم ندارم وکاری که باید انجام دهیم ,طول میکشد پس یه ماشین نیروهای امنیتی لازم است.
یعنی چکارمیخواهند بکنند؟؟
میدانستم هرچه که بپرسم,انور جوابی نمیدهد ,باید منتظر باشم...
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#قسمت۱۵۴ 🎬
بالاخره به اورشلیم رسیدیم,وقتی که از کنار مسجدالاقصی رد میشدیم ,انور اشاره به قدس کرد وگفت:میدانی که اینجا قبله اول مسلمانان هست وبرای همین مسلمانهای اورشلیم وتمام دنیا مدعی هستند این مکان متعلق به مسلمانان است,اما برای مایهودیها ارزش بسیار زیادی دارد,چون معبد سلیمان نبی هم اینجا بوده,اهمییتش برای ما به خاطر این است که جادوی سیاه,بزرگترین ابزار جادوگری که ما میتوانیم باان تمام دنیا رامسخرخودمان کنیم ,درجایی ,توسط سلیمان دراین مکان پنهان شده است وما تونل های بسیارزیادی درزیر قدس زدیم ,به دومنظور,اول اینکه ان جادوی سیاه را بدست اوریم ودوم انکه بعداز بدست اوردن جادوی سیاه با یک انفجار قدس را به هوا ببریم خخخخ وبااین حرف دوباره خنده شیطانی کرد وبه راهی اشاره کرد که به بیرون از شهر میرفت.
یعنی مقصدش کجاست؟؟داخل بیابان چه میخواهند؟
مسافتی از شهر دورشده بودیم که چراغهایی به ما چشمک میزدندونشان میدادند دردل بیابان خبرهایی است.
بالاخره به مقصدرسیدیم,ازماشین پیاده شدیم ووارد به اصطلاح ساختمان شدیم ,خدای من اینجا شبیهه یک بیمارستان صحرایی با امکاناتی مجهز بود,اخه چرا؟؟در دل بیابان؟مخفیانه؟مگرچه جنایتی میکنند ؟!
به اولین اتاق ودومین وسومین و....سرزدیم,تعجبم بیشترشد.
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#سلام_امام_زمانم
من از تو مینویسم و از اشک جاریام
از حد گذشته مدت چشم انتظاریام
تعجیل کن در آمدنت ای صبور من
گسترده نیست دامنهی بردباریام
https://eitaa.com/mohabbatkhoda