eitaa logo
کتابخانه علامه محدث نوری
138 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
32 فایل
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ 💞گاهی برای رشد کردن باید سختـے کشید 💞گاهـے برای فهمیدن باید شکست خورد 💞و گاهـی برای به دست آوردن باید از دست داد 💞خواستن اگر با تمام وجود باشد، هیچ سدی نمی تواند مانع شود!
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نباید بپرسیم چه کسی جنگ را شروع کرد؟! باید پرسید: چرا جنگ را شروع کرد؟! http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پریدن کودک غزه‌ای از طبقه دوم ساختمان بمباران شده حالا اسرائیل میخواهد اینها را به زانو دربیاره!؟ http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📌اجیر شدن زن برای نماز میت⚰ 🔻برخی تصور می کنند نماز استیجاری را فقط باید مردها انجام دهند. 👈در حالی که هم مرد می تواند برای نمازهای قضا شده میت اجیر شود و هم زن می تواند برای نمازهای مرد متوفی اجیر شود. ❓مسأله: مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز باید به تکلیف خود عمل نماید. 📚 1.توضیح المسائل مراجع ص864 م1542 منبع @ahkamz      ╭┅──────┅╮ @porseshgar ╰┅──────┅╯
🌸 مگومی شیمادا بانوی رهیافته مسلمان شیعه ✅ مرحومه مگومی شیمادا رهیافته و مبلغ ژاپنی اسلام همسر مهندس احمد امینی بود، او به همراه همسر و فرزندانش از فعالان معرفی دین مبین اسلام در حوزه ایران و ژاپن بودند. ☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان _______________________ 🏳اَینَ المنصور https://eitaa.com/joinchat/4125556938Cb1af662960
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۲ و ۱۳ قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید _من میخوام برگردم! چند قدم بینمان فاصله نبود.. و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکمتر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد. طعم گرم خون را در دهانم حس میکرد و سردی نگاه سعد سختتر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای تیراندازی را میشنیدم،.. در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله میکشید و از پشت شیشه گریه میدیدم جمعیت به داخل کوچه میدوند.. و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم... سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده،.. شانه ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین میرفت.. 👈و گلوله طوری شانه ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه میزدم... هیاهوی مردم در گوشم میکوبید،. در تنگنایی از درد به خودم میپیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را میدیدم و دیگر نمیشنیدم چه می گوید... بازوی دیگرم را گرفته و میخواست در میان جمعیتی که به هر سو میدویدند جنازه ام را از زمین بلند کند.. و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم. از شدت ضعف و ترس و خونریزی باحالت تهوع به هوش آمدم.. و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه‌ام از درد نعره کشید.. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم،.. زخم شانه‌ام پانسمان شده به دستم سِرُم وصل بود... بدنم سُست و سنگین... بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بی حالم تنها سقف بلند بالای سرم را میدید.. که گرمای انگشتانش را روی گونهام حس کردم و لحن گرمترش را شنیدم _نازنین! درد از روی شانه تا گردنم میکشید، به سختی سرم را چرخاندم.. و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پرده ای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم... صدای مردانی را از پشت پرده میشنیدم و نمیفهمیدم کجا هستم که با نگاهم مات چشمان سعد شدم.. و پس از سیلی سنگینش باور نمیکردم حالا به حالم گریه کند... ردّ خونم روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی میزد... میدید رنگم چطور پریده و با یک دست دلش آرام نمیشد.. که با هر دو دستش صورتم را نوازش میکرد و زیر لب میگفت _منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم میکشوندم اینجا! او با همان لهجه عربی به نرمی فارسی صحبت میکرد و قیل و قال مردانی که پشت پرده به عربی فریاد میزدند، سرم را پُر کرده بود.. که با نفسهایی بریده پرسیدم _اینجا کجاس؟ با آستینش اشکش را پاک کرد و انگار خجالت میکشید پاسخم را بدهد.. که نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد _مجبور شدم بیارمت اینجا صدای تکبیر امام جماعت را شنیدم.. و فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به مسجد عُمَری🔥 آورده است.. و باورم نمیشد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد.. که قلب نگاهم شکست و او عاشقانه التماسم کرد _نازنین باور کن نمیتونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن! سپس با یک دست... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸هر روز با قرآن 🌸 پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- گرچه بعضى آيات قرآن متشابه است، ولى مجموعه‌ى آيات آن، روشن و روشنگر است. 2- نشانه‌ى علم واقعى، پذيرش آيات روشن الهى است. 3- گرچه انسان براى رسيدن به مقصود، مأمور به تلاش و كوشش است، ليكن علم، هديه‌ى الهى است. 4- آيات قرآن، بر دل اهل علم مى‌نشيند و اين گروه هستند كه حقانيّت آن را با تمام وجود درك مى‌كنند. 5- نمونه‌ى روشن ظلم، ظلم فرهنگى و انكار نابجاست. 6- آنچه را كه انسان مى‌فهمد، اگر انكار كند، نوعى ظلم است. 📗 عنکبوت/۴۹ 🌾🍎🌾🍎🌾🍎🌾