eitaa logo
کتابخانه علامه محدث نوری
140 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
32 فایل
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 داوود کیم(زهرا) بانوی تازه مسلمان کره ای : ✅ قرآن خواندم و قلبم متحول شد. ☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان _______________ 🏳اَینَ المنصور https://eitaa.com/joinchat/4125556938Cb1af662960
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۸ و سعد دوست نداشت مصطفی با من همکلام شود.. که با دستش سرم را روی شانه‌اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید.. _زنم سرش درد میکنه، میخواد بخوابه! از آیینه دیدم قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود،.. چشم بر جرم سعد بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر میبارید... او ساکت شد و سعد روی پلکهایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید... چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم _الان کجاییم سعد؟ دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد _تو جاده ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت میکنم! خسته بودم، دلم میخواست بخوابم چشمانم روی نرمی شانه اش گرم میشد که حس کردم کنارم به خودش میپیچد... تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم. مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله میزد،.. دستش را به صندلی ماشین میکوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد _نازنین به دادم برس! تمام بدنم از ترس میلرزید.. و نمیدانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد.. و مضطرب از من پرسید.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔌💡 🔺دو روش عالی برای درآوردنِ سرپیچ لامپ وقتی لامپ شکسته و سرپیچ گیرکرده... http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸هر روز با قرآن 🌸 پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- در تربيت و تعليم، با استفاده از شيوه‌ى سؤال، وجدان مخاطبان را بيدار كنيم و فكرها را به كار اندازيم. 2- يكى از عوامل پرستش، توجّه به روزى دهنده است، فكر كنيد چه كسى به شما روزى مى‌دهد؟ 3- روزى آسمان، نور و حرارت و باران و باد و ابر است و روزى زمين، همه‌ى ميوه‌ها و بركات زمين است. 4- تمام آسمان‌ها در رزق و روزى ما مؤثّرند. 5- در بحث و گفتگو و جدال نيكو با ديگران، انصاف را مراعات و با آنان مدارا كنيم. 6- هدايت يافتگان، همچون كسانى كه بر بالاى مركب و كوه قرار گرفته‌اند، ديد و بينش وسيعى دارند، «لَعَلى‌ هُدىً» ولى گمراهان، همچون كسانى هستند كه در ته درّه يا در عمق دريا گرفتار شده و مورد احاطه‌ى عوامل انحراف هستند. 📗سبا/۲۴ 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🌹امام_على عليه السلام: 🌼قُلوبُ العِبادِ الطاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ، فَمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَيهِ ❄️دل هاى پاك بندگان، نظرگاه هاى خداوند سبحان است. پس هر كه دلش را پاك سازد خداوند به آن بنگرد 📚 غررالحكم حدیث6777 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🔺در سرما، خون غلیظ شده و سموم بدن به اندام تحتانی بدن منتقل مي شود؛ هنگام خواب اگه گرما از پایین به بدن برسد، این سموم در خون از حالت رسوبی خارج می شوند! 👈كارى كه كرسى هاى قديم مي كردند . تاریخ نگار https://eitaa.com/joinchat/591003682C74f0a5378f
🔺يكي از مضرات فست فودها، سرخ شدن نشاسته در روغن است؛هيدروكربني كه در روغن سرخ شود، حال هر روغني كه باشد ايجاد پلي آكريل مي كند كه ماده بسيار سمي است. http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 *«روز دانشجو نقطۀ عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران»* 💢 از راه رسیده و نرسیده، گام‌های آلوده‌اش را بر خاک ایران گذاشته و حالا قربانی می‌خواهد. گرگی است که بر گله خواهد زد و چوپان، به افتخار هم‌نشینی با او، بهترین‌ها را قربانی می‌کند. 🔻 *سه قطره خونی که ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به پای نیکسون آمریکایی ریخته شد و سنگفرش‌های دانشگاه تهران را رنگین کرد، هنوز هم زنده و جاری است.* ◻️▪️هنوز از این قطره‌های سرخ، بخار بلند می‌شود و اگر نبود که برای حفظ سنگر ایستاده‌اند، جاری می‌شدند و دانشگاه و تهران را با خود می‌بردند. ✴️ *بوی تازگی که از عصارۀ جان دانشجو برمی‌خیزد، همراه با بوی سنگفرش‌های لگدمال شدۀ دانشکدۀ فنی، در خیابان‌های دانشگاه می‌پیچید، از زیر در می‌گذرد و تمام ایران را فرا می‌گیرد.* 🌀 آن وقت به یاد می‌آوری که در ۱۶ آذر، خشم و اعتراض دانشجویان را با گلوله پاسخ گفتند و تن‌های نحیفشان را پیش پای نیکسون، به خاک و خون کشیدند. 🔰 قلم‌های شکسته و دفترهای پاره را به یاد می‌آوری که این‌جا و آن‌جا، روی پله‌های دانشکدۀ فنی افتاده بودند و *فریادهای فروخفته‌ای که از آن به بعد، هر سال، فضای دانشگاه را پُر می‌کند.* ⭕️ هنوز هم اگر لابه‌لای دیوارهای دانشکده فنی را خوب بنگری، زخم‌های گلوله را می‌توانی ببینی؛ گلوله‌هایی که ۱۶ آذر، پیکر دانشگاه را خراشیدند و آذر اهورایی را به بهمن جاویدان پیوند زدند. https://eitaa.com/joinchat/4125556938Cb1af662960
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 نیکولتا (فاطمه) بانوی تازه مسلمان نروژی : ✅ اسلام به همه صلح و احترام به همگان حتی مورچه ها را می آموزد.... ☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان _______________ 🏳اَینَ المنصور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداحافظی دخترک فلسطینی با پدر شهیدش: وضعیت ما از بقیه بهتر بود پدرمان را دیدیم... http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۹ مضطرب از من پرسید _بیماری قلبی داره؟ زبانم از دلشوره به لکنت افتاده.. و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم _تورو خدا یه کاری کنید! و هنوز کلامم به آخر نرسیده،.. سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد،.. ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید. هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده.. و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد.. و سعد از ماشین پایین پرید... چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت،.. درِ ماشین را به هم کوبید.. و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده.. و آنچه میدیدم باورم نمی شد.. که مقابل چشمانم مصطفی در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم. سعد ماشین را روشن کرد.. و آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم _چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم! و از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانه ام از درد آتش گرفت و او دیوانه وار نعره کشید _تو نمیفهمی این بی پدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟! 🔥احساس میکردم از دهانش میپاشد.. که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ http://eitaa.com/mohaddesnouri
🚨 از کجا بفهمیم گوشی ما بدافزار دارد؟ http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸هر روز با قرآن 🌸 پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- در قرآن، سخن باطل، خرافه، گزافه و بى منطق وجود ندارد. 2- ميزان حقّانيّت هر كلام و كتابى، قرآن است. 3- كتب آسمانى، مؤيّد يكديگرند. 4- خداوند هم به نياز بشر به وحى آگاه است، و هم به لياقت پيامبر براى دريافت وحى. 📗فاطر/ ۳۱ 🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
✍قال امیرالمومنین (علیه السلام): از خطای دیگران شاد نشو، زیرا درستکاری همیشه در اختیار تو نیست. 📚تصنیف غرر/ حدیث ۶۸۴۳🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
❣ اگر دیدی هر چی خـــ♥ـــدا بهت می‌گه بی‌چون و چرا می‌تونی بگی "چشم" بِدون، که داری مسیر زندگی را درست می‌ری. سلام جمعه تون، سرشار از یاد منجی ♥️ http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توییتی از غزه: به جای اینکه به فرزندانمان غذا بدهند، سازمان ملل به آنها اسباب بازی هایی داده که شبیه غذا هستند. 🏳اَینَ المنصور
♦️۳۷۵۸ کیف مدرسه که مانند سنگ قبر چیده شدند سال گذشته این تعداد کودک مدرسه‌ای جان خود را در درگیری‌ها در سراسر دنیا از دست دادند. این چیدمان توسط یونیسف اجرا شده است و کیف‌ها نیز آرم یونیسف را دارند. ‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌ در سکوت این سازمانها بچه ها کشته می شوند بعد به خاطر مرگشان یک دقیقه سکوت می کنند، ضمنا روی سنگ قبرشان آرم خودشان را هم می زنند به این می گویند عزاداری غربی- اروپایی، البته برای نژاد غیر اروپایی‼️ حالا یونیسف باید برای بچه های فلسطینی چند برابر این آمار، کیف سفارش بده‼️ 🏳اَینَ المنصور
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۰ مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و از درد روی زمین پا میکشید. سوزش زخم شانه،.. مصیبت خونی که روی صندلی مانده.. و همسری که حتی 🔥از حضورش وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود.. و این تازه مکافاتم بود که سعد برایم خط و نشان کشید _من از هر چی بترسم، نابودش میکنم! از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید _ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم! با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست تا ابد یادم بماند که عربده کشید _به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین! هنوز باورم نمیشد عشقم شده باشد.. و او به قتل خودم تهدیدم میکرد.. که باور کردم در این مسیر شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود.. که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد _نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن! نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند،.. این زخم 🔥از پنجه هم پیاله های خودش به شانه‌ام مانده بود،.. یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند.. و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد.. که دیگر عاشقانه هایش نمیشد.. و او از اشکهایم پشیمانی ام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ http://eitaa.com/mohaddesnouri
39.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🎥 آهِ غزه 🇵🇸 نماهنگی زیبا ولی تلخ... ♪گروه سرود ضحی لاهیجان http://eitaa.com/mohaddesnouri
🔺مقایسه یک عکاس فلسطینی از عکس‌هایی که در جام جهانی قطر و جنگ غزه گرفته http://eitaa.com/mohaddesnouri