eitaa logo
کتابخانه علامه محدث نوری
139 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
32 فایل
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا، 🌸همه خیر نزد توست امروزمان را سرشار از خیرت بگردان🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اندازه یه دکتر به خدا اعتماد نداریم 🎙️استاد دانشمند 🔹گروه النَّبَإالعظیم در ایتا👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3406430313C2e723db7c7
🌸 *پروفسور تِجاتَتَ تِیاسِن* تازه مسلمان از تایلند 💠 *و این آفریننده دانا کسی جز خداوند متعال نیست و اکنون زمان آن فرا رسیده که بگویم لا اله الا الله و محمد رسول الله* ☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان https://rahyafteha.ir
📚کتاب تنها گریه کن 🌸فصل دوم/ قسمت هفدهم 📖 چون می خواستم زیر سقف نباشم، رفتم پشت بام. شاید نفسم توی گرمای اتاق بند می آمد؛ شاید نمی خواستم بیشتر از آن، بقیه گریه و زاری ام را ببینند. هرچه بود، صبر کردم هوا که تاریک شد، با زحمت از پله ها بالا رفتم. باد زمستان که زد زیر چادر، دست هایم را پیچیدم دور خودم. رفتم وسط پشت بام. کمی آسمان را نگاه کردم. سرم همان طوری بالا بود که دوباره اشک ریخت روی صورتم. به خودم آمدم و سعی کردم یادم بیاید پایین توی اتاق، قبله کدام طرفیست. با خودم یک جانماز آورده بودم. پهن کردم روی زمین سرد و چادر را کشیدم روی صورتم. آن دو رکعت نماز، زندگی مرا عوض کرد؛ چون دلم را عوض کرد. سلام نماز را که دادم و صورتم را از قبله برگرداندم، اشرف سادات قبلی نبودم. تسبیح شاه مقصود پدرشوهرم کنار مهرم بود. گرفتمش توی مشتم. دانه هایش را یکی یکی از لای انگشتانم رد می کردم. شاید هزار بار گفتم: «صلی الله علیک یا رسول الله.» گریه ی آرام من کم کم شدت گرفت. شانه هایم تکان می خوردند. صدایم بلند شد و کارم از گریه گذشت. مچاله شده بودم کف پشت بام و مویه می کردم. کلی حرف گفته و نگفته داشتم؛ ولی هق هق گریه ای که نفسم را بند آورده بود، امان نمیداد. محمد از جلوی چشمم کنار نمی رفت. ضجه می زدم و بریده بریده می گفتم: «من بچه م رو از شما می خوام. دکترا جوابم کردن. من بچه م رو سالم می خوام.» یک ساعت گذشت یا بیشتر و کمتر، نمی دانم. توی خواب و بیداری بود یا رویا بود یا ضعف کرده بودم، این را هم عاجزم از گفتنش. فقط یک سوار سفید پوش آمد و با اسب چرخ زد دور من و جانمازم. یک آن به خودم آمدم و همان طور که مچاله افتاده بودم روی جانماز، سعی کردم خودم را تکان بدهم و بنشینم. توان جسمی نداشتم، ولی امید در دلم جان گرفته بود. مطمئن بودم یک خبری می شود. ته دلم گرم شده بود و سرما را حس نمی کردم. با زحمت یک گوشه جانماز را گرفتم و انداختم روی گوشه ی دیگرش، سرم گیج می رفت. کمی صبر کردم تا حالم جا بیاید. وقتی توانستم بهتر ببینم، از روشنایی راه پله در پشت بام را تشخیص دادم و راه افتادم سمت در. پلک هایم بس که ورم کرده بود، نمی توانستم خوب ببینم. اصلا یاد ندارم بعد از آن شب، این همه گریه کرده باشم دستم را گرفتم به دیوار و از کنار راه پله، پله ها را آرام آرام آمدم پایین. یک راست رفتم سراغ بچه و دیدم وضعیتش هیچ فرقی نکرده. به مادرم گفتم دیگر حوله گرم نکند. نشستم و بی دلواپسی چشم دوختم به محمدم. منتظر بودم گریه کند تا بگیرمش زیر سینه ام. بچه ام گرسنه بود. آن موقع فقط می خواستم بتوانم شیرش بدهم. بتواند سینه ام را بگیرد و شیر بخورد. یقین داشتم خدا و پیامبرش از دل شکستگی مادرانه ام نمی گذرند. دو ساعت طول کشید، ولی همان شد. کم کم بدنش گرم شد. دست و پایش نرم شدند و تکان خوردند؛ برگشتند به شکل طبیعی خودشان. با مادرم کنار محمد بودیم. من آرام شده بودم و مادرم بی صدا گریه می کرد. 🔹️ادامه دارد، ... 🌸کتاب تنها گریه کن/ ۱۷ انتشارات حماسه یاران 🔸️کتابخانه علامه محدث نوری https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
🌸سوره دخان/۱۲ 💎 *ای پروردگار ما، ﺍﻳﻦ ﻋﺬﺍﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ برطرف ﻛﻦ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ می ﺁﻭﺭیم*. 🔸️کتابخانه علامه محدث نوری https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
🔸️کتابخانه علامه محدث نوری https://chat.whatsapp.com/LiFiykUwu1e9nKJZedGceG
✅ *چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم* ؟! علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید! و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی.. 🤲خدا را شکر
‏عکس از سین نصرتی