eitaa logo
کتابخانه علامه محدث نوری
121 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
36 فایل
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 علائم صداقت دولت، ۱) را که قول داده بود جمع کرد ۲) اقتصاد را به گره نزد ۳) به مردم صدها نکرد ۴) هر جا گرفتار بودند حاضر شد هم خودش، هم وزرا و هم استاندارها ۵) در زندگی نکرد ۶) بی‌پشتوانه چاپ نکرد ۷) را ۹ برابر کرد ۸) و شرکت‌ها را فعال کرد ۹) انرژی را به حدی رساند که قابلیت تولید بمب اتم را داریم ۱۰) به توهین نکرد ۱۱) رتبه‌بندی را پس از چهل سال عملیاتی کرد ۱۲) بودجه‌ی را چند برابر کرد ۱۳) از قاچاق هزاران تن ، روغن یارانه‌ای جلوگیری کرد ۱۴) کالاهای متروکه را ساماندهی و درآمد ده‌هزار میلیارد تومانی حاصل کرد که قبلا فقط ۲۰۰میلیارد تومان بود ۱۵) صنعت فضایی را فعال کرد و یکی پس از دیگری به فضا پرتاب می‌شوند ۱۶) ایران را عضو کرد ۱۷) شمال جنوب را فعال کرد در آمد حاصل از آن در آینده به اندازه‌ی فروش نفت خواهد بود ۱۸) فروش با قیمت بالای صد دلار را به حد مطلوب رساند ۱۹) ۴۰ میلیارد دلار فقط از روسیه جذب کرد ۲۰) پترو پالایشگاه‌ها را فعال کرد تا از جلوگیری شود ۲۱) را در روسیه، ونزوئلا و... فعال کرد ۲۲) خدمات فنی مهندسی را به ۸ میلیارد دلار رساند ۲۳) ساخت را با مشارکت چین و روسیه آغاز کرد ۲۴) فروش کشتی‌های را آغاز کرد فعلا دو فروند به ونزوئلا فروخته شد ۲۵) کف حقوق را ۵۰ درصد افزایش داد و بقیه را از این ماه ۳۸ درصد ۲۶) اغلب هفته‌ها داشت و به درددل مردم گوش کرد ۲۷) بسیاری از که ده سال تشکیل نشده بود با حضور خودش تشکیل داد ۲۸) ظرفیت را ده درصد افزایش داد ۲۹) بانکی را افشا کرد ۳۰) تمام دریاها شمال و جنوب را آزادسازی کرد ۳۱) کناره‌های را آزاد کرد ۳۲) ایران از افغانستان را وصول کرد ۳۳) نرخ خرید از کشاورزها را ۳ برابر کرد ۳۴) مشکل دامی را حل کرد ۳۵)مشکل قطعی که پارسال پشت سر هم قطع می‌شد حل کرد ۳۶) سامانه‌ی صدور بر خط صدور را راه‌اندازی وامضاهای طلایی را حذف کرد ۳۷) یک و نیم میلیون را در مراحل مختلف ساخت دنبال کرد ۳۸) وام به زوجین داد ۳۹) ودیعه‌ی اجاره‌ی مسکن داد ۴۰) وام میلیاردی به شرکت‌های داد ۴۱) و جذب کلی نیرو برای خریدخدمات ۴۲)پرداخت وام ۴۳)پرداخت وام درمان ۴۴)پرداخت و ارائه خدمات ویژه به فرزند آوری ۴۵) آبگیری با راه اندازی کانال بزرگ آبی از سرچشمه سد بزرگ شهید کاظمی ۴۶) امضای ۱۰۰ میلیارد دلار و در صنعت نفت 🔔 و به طور ویژه بپردازیم به ۱۰۰ میلیارد دلار و تفاهم برای تکمیل پروژه‌های بخش بالادستی و پایین‌دستی با شرکت‌های داخلی و خارجی امضای شده که از این رقم ۴۰ میلیارد دلار تفاهم‌نامه و ۴.۵ میلیارد دلار قرارداد با شرکت‌های روس امضا شده است. 🔹همچنین پروژه بزرگ ایران که بیش از ۸ سال زیر باران و گرمای سوزان منطقه ویژه رها شده بود را توانستند فعال کنند و پیش‌بینی می‌شود بخش آن اوایل سال آینده به بهره‌برداری برسد. 👈حقیقت را منتشر کنید تا دروغ رسوا شود
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست....😥 نگاهش دریای نگرانی بود،..😥😥 نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش قدم شدم _من مصطفی!😊✨ از اینکه حرف دلش را خواندم.. لبخندی غمگین☺️😢 لبهایش را ربود و پای در میان بود.. که نفسش گرفت _اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟😥❤️ از هول دیروزم.. دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد.. و صدای شکستن دلش بلند شد _تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!😠😥❤️ هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه شان درد میکرد،..😣 هنوز وحشت😥 شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده.. ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش ..❤️✌️ که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم.. _یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ 😊اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب(س)!😊✨🕌 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود،.. از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود.. که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب(س) را شاهد عشقم گرفتم _اگه قراره بلایی سر و این بیاد، دیگه چه ارزشی داره؟😊☝️ و نفهمیدم با همین حرفم... با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد😢 و عطر عشقش در نگاهم پیچید❤️✨ _این و جون این و جون همه برام عزیزه!😢برا همین مطمئن باش نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!😢😠🕌❤️ در روشنای طلوع آفتاب... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 کانال در محضر علما⇩⇩⇩ 🆔 @dar_mahzare_olma ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید..🏙🕌 و با همین دستان خالی.. عزم مقاومت کرده بود که از نگاهم و بلند شد،.. پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد.. و باقی دردهای دلش تنها برای حضرت زینب(س) بود که رو به حرم ایستاد.😢✋ لبهایش آهسته تکان میخورد.. و به گمانم با همین نجوای عاشقانه✨💚 عشقش را به حضرت زینب(س) میسپرد... که تنها یک لحظه به سمتم چرخید.. و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم .. و به سمت در حرم به راه افتاد... در برابر نگاهم میرفت.. و دامن عشقش به پای صبوری ام میپیچید که از جا بلند شدم... لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم..😞😓 که از همانجا دست به دامن محبت حضرت زینب (س) شدم...😢🤲💚 میدانستم رفتن امام حسین(س) را به چشم دیده.. و با هق هق گریه به همان لحظه قسمش میدادم.. 😭🤲💚🕌 این و و را نجات دهد..🌟🕌❤️💚😭🕊🌸 که پشت حرم همهمه شد...😧👤👥👤👥👥👥😧😧😧😧😧😧 مردم👥👥👥👥 مقابل در جمع شده بودند،.. رزمندگان🌟🌟🌟🌟 میخواستند در را باز کنند.. و باور نمیکردم😧 تسلیم تکفیری ها شده باشند.. که طنین ✨"لبیک یا زینب"✨✊در صحن حرم پیچید... دو ماشین نظامی💫 و عده ای مدافع وارد حرم شده بودند.. و باورم نمیشد..😢😍 حلقه محاصره شکسته شده باشد.. که دیدم مصطفی به سمتم میدود.😧🏃‍♂ آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه میدرخشید..😍😊 و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس نفس افتاد _زینب حاج قاسم اومده!😍😇😁💪💪💪💪😍😍😍 یک لحظه فقط نگاهش کردم،.. تازه فهمیدم ☺️سردار سلیمانی😍 را میگوید.. و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود...☺️ ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ http://eitaa.com/mohaddesnouri