🌿❤️🌿
همانطور که حواسمان به آنتن دهی اینترنت گوشی مان هست ..
حواسمان به آنتن دهی نمازمان هم هست؟!
#تلنگر #نماز #نماز_اول_وقت
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🔺ممکن است سوال شود که آیا حجاب بانوان زرتشتی، فقط در دوران اسلامیچنین بوده ؟
پاسخ منفی است
در متون زرتشتی عهد ساسانی(قبلاسلام) چنین آمده است؟👇👇
✅در متون دینی زرتشتی منتسب به زمان ساسانیان بر پوشاندن سر و پاها توسط زنان تاکید بسیاری شده است. همچنین استفاده از آرایش برای زنان عادی ممنوع بوده است.
📚منبع: شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمه ثاقب فر، صفحه ۱۷۱
http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#زخم_دیابتی
✍درمان زخم دیابتی
با نسخه استاد سیدحسن ضیائی
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚:حکیم ضیایی
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🔺زیباترین ملخ دنیا
▪️این ملخ در ایران،ایتالیا و آمریکا وجود دارد.
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🌸 حمدا نائوکو،
بانوی محقق تازه مسلمان ژاپنی
✅ او با تألیف و ترجمه چند کتاب سعی دارد، ذهنیت ژاپنیها را در مورد اسلام و اعراب تغییر دهد.
☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان
______________________________
🏳اَینَ المنصور
https://eitaa.com/joinchat/4125556938Cb1af662960
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۸
میدیدم از #آشوب شهر #لذت میبرد...
در انتهای کوچه ای خاکی و خلوت مقابل خانه ای رسیدیدم و #خیال_کردم به خانه پدرش آمده ایم...
که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد..
و با خونسردی توضیح داد
_امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه!
در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در
شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند..
و میخواستم همچنان #محکم باشم که آهسته پرسیدم
_خب چرا نمیریم خونه خودتون؟
بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم..
که دستش را کشیدم و اعتراض کردم
_اینجا کجاس منو اوردی؟
به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم..
و من نمیتوانستم اینهمه خودسری اش را #تحمل کنم که از کوره در رفتم..
_اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه #هتل بگیر! من اینجا نمیام!
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید
_تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو #آتیش میزنن و آدم #میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟
بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم..
و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانه هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد
_نازنین! بذار کاری که صالح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!
و هنوز عاشقانه اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد...
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🌸هر روز با قرآن 🌸
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- ماجراى كعبه و ابراهيم واقعهاى است كه نبايد فراموش شود.
2- همهى ما محتاج توفيقات الهى هستيم.
3- مكانهاى مقدّس بايد در اختيار افراد مقدّس قرار گيرد.
4- مردم دنيا، كعبه را از قديم مىشناختند.
5- هيچ گونه شركى براى خدا مجاز نيست.
6- اوّل طهارت درون، بعد پاكى برون.
7- خدمت به مسجد، افتخارى ابراهيمى است.
8- تنها خودسازى كافى نيست، خدمت به خلق نيز لازم است.
9- هر كجا به خدا منسوب باشد مقدّس است و همه بايد به آن احترام بگذارند.
10- مركز عبادت بايد پاك باشد.
11- نماز و نمازگزار به قدرى عزيز است كه حتّى ابراهيم بايد خادم مكان آن باشد.
12- حقّ مسجد الحرام، طواف و قيام و نماز است و از ميان اينها طواف، پاداش بيشترى دارد.
📗حج /۲۶
🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷
🔺تا حالا ورودی بهشت رو دیدی؟
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۹
پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی قواره تر میکرد.
شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید
_با ولید هماهنگ شده!
پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم...
و نمی فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه
بشنوم...
سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید
_ایرانی هستی؟
از #خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده ای ظاهرسازی کرد
_من که همه چی رو برا ولید گفتم!
و #ایرانی_بودن برای این مرد #جرم_بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد
_حتماً رافضی هستی، نه؟
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد..
و اصلاً نفهمیدم چه میگوید..
که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد
_اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!
و انگار گناه 🌺ایرانی و رافضی بودن🌺 با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد..
که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد
_من قبلاً با ولید حرف زدم!
و او با لحنی چندش آور پرخاش کرد
_هر وقت این #رافضی رو طلاق دادی، برگرد!
در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید.
نگاهم به در بسته ماند و در همین #اولین قدم، از مبارزه #پشیمان شده بودم..
که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سه بلای دردناک برای فحش دهندگان...
🎙استاد مسعود عالی
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🔴 دلایل اصلی طلاق و فروپاشی خانواده در عصر جدید
⏪دیگه گذشت اون زمان که مهمترین عامل طلاق اعتیاد و بیکاری بود بعنوان وکیل با ۱۲ سال سابقه قاطع میگم امروز مهمترین عامل طلاق شبکه های اجتماعی است.
▪️خیانت، ایجاد توقعات لاکچری ،نامعقول، روابط کور، ترویج بی بند و باری و ترویج فمنیسم ،فانتزی های نامتعارف سکسی و دهها کوفت و زهر مار دیگر...
⏪ فرهنگ غربی در خود اروپا و آمریکا بدترین لطمهها را به خانواده زد، بعضیها اینجا خیال کردند میتوانند آزادی فردی و مصرفگرایی را بپذیرند اما پیامدهایش را مهار کنند.
http://eitaa.com/mohaddesnouri
﷽
💐آیت الله مصباح یزدی:
بهترین چیزی که میتواند انسان را در مسیر بندگی پیش برد و موفق کند #رفیق خوب است.
✅ رفیقی که دیدنش شما را را به یاد خدا بیندازد، سخن که میگوید بر علم شما افزوده شود و رفتارش باعث شود شما به #آخرت بیشتر رغبت پیدا کنید.
#حدیث_نفس🍁
╭┅──────┅╮
@porseshgar
╰┅──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_یاد_شهداء
🌷وقتی دختر شهید مدافع حرم بعد از شهادت پدرش بیحجاب و با خدا قهر کرده بود ،....
شهید گردان فاطمیون🕊🌹 #بسم_الله_جعفری
http://eitaa.com/mohaddesnouri
🦋 احمد مائهنو
مسلمان رهیافته و امام جماعت در ژاپن:
✅ نوجوان که بودم سوالاتی در ذهنم مطرح میشد مثل اینکه از کجا آمدم و هدف زندگی چیه ؟
☝️تازه مسلمانان و رهیافتگان
_______________
🏳اَینَ المنصور
https://eitaa.com/joinchat/4125556938Cb1af662960
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۰ و ۱۱
لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده ایم..
که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم
_این ولید کیه که تو #به_امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟
این چرا از من بدش اومد؟
صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود
و انگار او هم مرا #مقصر میدانست که به جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد
_چون ولید بهش گفته بود زن من #ایرانیه، فهمید #شیعه هستی! اینام 🔥وهابی🔥هستن و شیعه رو کافر میدونن!
از روز نخست میدانستم..
سعد سُنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهبمان نبودیم..
و تنها برای #آزادی و #انسانیت مبارزه میکردیم.
حالا باور نمیکردم وقتی برای #آزادی سوریه به این کشور آمده ام به
جرم #مذهبی که خودم هم قبولش #ندارم، تحریم شوم
که حیرتزده پرسیدم
_تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار
میکنی؟
و جواب سوالم در آستینش بود که باپوزخندی سادگی ام را به تمسخر گرفت
_ما با اینا #همکاری نمی کنیم! ما فقط از این احمقها #استفاده میکنیم!
همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید..
و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز مستانه خندید و گفت
_همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!
سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد...
فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمقهای وحشی می تونیم حکومت بشار اسد رو به زانو دربیاریم!
او میگفت و من تازه میفهمیدم تمام شب هایی که خانه نوعروسانه ام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا میکردم..
و او فقط در شبکه های العریبه و الجزیره میچرخید، چه خوابی برای نوروزمان میدیده..
#که_دیگراین_جنگ_بود_نه_مبارزه!
ترسیده بودم،..
از نگاه مرد وّهابی که تشنه به خونم بود،..
از بوی دود،..
از فریاد اعتراض مردم...
و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود..
و مقابل چشمانش به التماس افتادم
_بیا برگردیم سعد! من میترسم!
در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانه ام صورتش از عرق پُر شده..
و نمیخواست به رخم بکشد #باپای_خودم به این معرکه آمدم..
که با درماندگی نگاهم کرد..
و شاید اگر آن تماس برقرار نمیشد به هوای عشقش هم که شده برمیگشت، اما نشد!
از پشت تلفن #نسخه_جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد..
و دیگر گریه هایم فراموشش شد..که به سمت خیابان به راه افتاد. قدمهایم را دنبالش می کشیدم..
و هنوز سوالم بی پاسخ مانده بود که معصومانه پرسیدم
_چرا نمیریم خونه خودتون؟
به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا #دروغش را بهتر بشنوم
_خونواده من حلب زندگی میکنن! من بهت دروغ گفتم چون باید می اومدیم درعا!
باورم نمیشد مردی که عاشقش بودم فریبم دهد و او نمیفهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید
_امشب میریم مسجد العُمَری میمونیم تا صبح!
دیگر در نگاهش ردّی از محبت نمیدیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri