□●استاد علی صفایی حائری:
#گام_های_رسول_برای_ولایت●□
□●رسول براى اين رهبرى و اين ولايت با آن ضرورت و با اين هدف گامهاى بلندى برداشت و تا امروز راه ما را روشن نمود.
□●او از روزهاى اول دعوت تا واپسين لحظههاى حيات، هميشه #على را نشان مىداد و سفارش مىكرد كه بر او جلو نيفتيد كه گمراه مىشويد و از او كنار نكشيد كه از دست مىرويد.
□●احاديث غدير و ثقلين و منزلت و و و در كتابها جمعند.
اما بعدها ديگران به خاطر اينكه كفر صحابه و ارتداد آنها پيش نيايد نصوص را رد كردند و يا تأويل نمودند و در نتيجه به آنچه در نوشتههاى خود جمع كرده بودند بى اعتنا ماندند و حتى چشم عقل خويش را بستند. و هدف حكومتى اسلام را ناديده گرفتند و حكومت اسلامى را تا حد استعمار و چپاولگرى و فتوحات و غنايم پايين آوردند و عاقبت گرفتار بدعت و اشرافيت و تبعيض و درگيرى و تجزيه نمودند.
□●از هنگامى كه اسلام از #مسير_ولايت بيرون آمد، از همان هنگام غروب كرده بود، گر چه واپسين شعاعهاى طلايى آن تا هزار و سيصد سال بعد ادامه داشت. اما اين شعاعها ديگر حرارت و زايش و نورى نداشت، سرد و تاريك و غمرنگ بود. از مرگ، از غروب خبر مىداد.
#پایان
□● #غدیر، صفحه ۲۷●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز بیستوششم ماه ذیالحجّه: مضروب شدن خلیفهی دوم●■
■روز بیستوششم ماه ذیالحجّه در سال ۲۳ هجریقمری بنابه نقل منابع موثّق، چه از علما، مورّخین و سیرهنویسان اهلسنّت و چه بزرگانی از علمای شیعه، روزی است که خلیفهی دوم توسط فردی فیروزنام و ملقّب به ابولؤلؤ مضروب شد.
■ابولؤلؤ فردی ایرانیتبار و غلام مغیرةبنشعبه بود. در آن زمان مغیرةبنشعبه فرماندار کوفه بود. او ابولؤلؤ را به مدینه فرستاده بود. در چنین روزی #ابولؤلؤ در صف نماز جماعت صبح در مسجدالنّبی حضور پیدا کرد و هنگامی که خلیفهی دوم برای نماز آماده شد، از میان نمازگزارها بر او حمله برد و با ضرباتی او را را از پا در آورد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●روز بیستوششم ماه ذیالحجّه: مضروب شدن خلیفهی دوم●■ ■روز بیستوششم ماه ذیالحجّه در سال ۲۳ هجر
■●تأمّلاتی درکشته شدن خلیفه دوم و سال روز آن●■
■طبق بسیاری از منابع موثّق تاریخی شیعه و تواریخ اهل سنّت، خلیفه دوم، صبح روز بیست و ششم ماه ذی الحجه، به دست پیروز نهاوندی که غلامی ایرانی ملقّب به #ابولؤلؤ بود، در مسجد النّبی مورد ضربات خنجر قرار گرفت و همان روز یا چند روز بعد درگذشت.
■اغلب علمای متقدّم شیعه مثل شیخ مفید(ره)، بر اینکه تاریخ مرگ #عمر در ماه ذی الحجه است نه ربیع الاول، تأکید دارند. ابن ادریس حلّی(صاحب سرائر) درباره ی تاریخ نهم ربیع می گوید: هر کس بپندارد #عمر در تاریخ نهم ربیع کشته شده، به اجماع صاحبان کتب تاریخ، در اشتباه است و...."
■●استاد مهدی طيب
تاريخ: ١٣ بهمن ٩٠●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل #دولابی○□
□○در ایام جوانی شبی در بیابان راه میرفتم و با خود فکر میکردم این چیست که یک ساعت علی علی میگوییم و ساعت بعد، عمر عمر میگوییم و از پول دنیا حرف میزنیم. (عُمرِ دنیا یعنی عُمَر. یک یا علی که گفتی، عُمَر و عُمر دنیا و دنیا و جهنّم، همهاش رفت که رفت.)
□○به خودم میگفتم مگر قدّ علی و عمر، یکی در خوبی و دیگری در بدی، هماندازه است که یک بار علی علی میگوییم و یک بار لعن به عُمَر میکنیم؟
□○به خودم گفتم آیا میشود ولو یک سر سوزن هم که هست، علی بلندتر باشد؟ گفتم خدایا میشود یک خرده هم که شده، علی بلندتر باشد؟ دیدم همهی پیغمبران گفتهاند علی بلندتر است.
□○من عرض کردم خدایا من همان یک خورده را که عمر آنجا وجود ندارد، دوست دارم.
☑️آنجا صلواتی است که در مقابلش لعن نیست. اصلاً یاد غیر از علی را نمیکنی که لعنش کنی. این داغ را بر دل غیر میگذاری که حتّی با لعن کردن هم که شده، یادش کنی.
#یاعلی
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#امان_از_دل_زينب
○تا كِه فَرمودْ هَمینْ جاستْ و اُتراق كُنید
○خواهَرى دَرْ دِلِ خودْ بِیرَقِ غَـمْ را كوبید
#حسن_لطفى
آیات 254-253 بقره قسمت دوم
بخش پنجم
● گفتارى پيرامون تكلم خداى تعالى
از جمله ((منهم من كلم الله ...)) بر مى آيد كه اجمالا عمل ((سخن گفتن )) از خداى تعالى سرزده ، و بطور حقيقت هم سرزده ، نه اينكه جمله نامبرده ، مجازگوئى كرده باشد، خداى سبحان هم اين عمل را در كتاب خود، كلام ناميده ، حال چه اينكه اطلاق كلام بر عمل نامبرده خدا، اطلاق حقيقى باشد، و يا اطلاقى مجازى ، پس پيرامون كلام از دو نظر بايد بحث كرد.
● ويژگيهاى انبيا (علیهم السلام ) و اخبارى كه ايشان آورده اند امور حقيقيه هستند و در بيان حقائق الهيه مجاز گوئى نشده است
جهت اول اينكه : كتاب خداى عزوجل دلالت دارد بر اینکه آن ويژگى هاى مخصوصى كه خداى تعالى به انبياى خود داده ، و ساير مردم از درك آن عاجز مى باشند از قبيل وحى و تكلم و نزول روح و ملائكه و ديدن آيات بزرگ الهيه و نيز آنچه كه خبرش را به ايشان داده ، از قبيل : ((فرشته ))، ((شيطان ))، ((لوح ))، ((قلم )) و ساير امورى كه از درك و حواس انسان مخفى است ، همه امورى است حقيقى ، و واقعياتى است خارجى ، نه اينكه انبيا خواسته باشند در اين دعا وى خود مجازگويى كرده باشند،
و مثلا نام قواى عقلانى را كه بشر را بسوى خير دعوت مى كنند، ملائكه گذاشته باشند و نام هر چيزى را كه اين قوا به ادراك انسان تحويل مى دهد، وحى نهاده باشند، و مرتبه عالى از اين قوا را كه افكار خوب و مفيد به اجتماع بشرى از آن ترشح مى شود، روح القدس يا روح الامين ناميده باشند، و قواى شهوانى و غضبيه را كه در نفس آدمى داعى به سوى شر و فساد است ، جن و يا شيطان خوانده باشند، و افكار پليدى كه اجتماع صالح را به فساد مى كشانند و يا انسانها را به عمل زشت وا مى دارند وسوسه و نزعه ناميده باشند، و يا اينكه انبيا، در ساير گفته هاى خود مجازگويى كرده باشند.
براى اينكه آيات قرآنى و همچنين آنچه از بيانات انبياء گذشته (عليه السلام ) كه براى ما نقل شده ، همه آن آيات ، روشنگر اين نكته اند، كه آن حضرات (انبياء) در مقام مجازگويى نبوده ، و نخواسته اند حالات درونى خود را با مثل بيان كنند، و اگر كسى اين نكات روشن و بديهى را انكار كند، قطعا سر ناسازگارى و لجبازى دارد، و ما با او هم كلام نمى شويم ، و اگر جائز باشد كه اينگونه بيانات را با آنگونه تاويل ها و مجازگويى ها توجيه كنيم ، بايد جايز بدانيم كه تمامى خبرهايى كه از حقايق الهيه داده اند، بدون استثنا به امور مادى محض تاويل نموده و از بيخ ، همه امور ماوراى ماده را منكر شويم ، و ما در اين باره در بحث از اعجاز، بياناتى ايراد نموديم ، و چون نمى توانيم دست به چنين تاويلى بزنيم ، و ناگزيريم همه را به همان معناى ظاهرى آن حمل كنيم ، در مورد تكلم خداى تعالى ناگزيريم بگوئيم امرى است حقيقى ، و واقعيتى است خارجى ، همان آثارى كه بر تكلم هاى خود ما انسانها مترتب مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 478
توضيح اينكه خداى سبحان از بعضى كارهاى خود تعبير به كلام و تكليم كرده ، مثلا فرموده : ((وكلم الله موسى تكليما)).
و يا فرموده : ((منهم من كلم الله )) و اين دو اطلاق سر بسته و مبهم و نظاير آن را در آيه زير تفسير نموده ، و فرموده : ((و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراى حجاب ، او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء)).
اين آيه ، اطلاق ساير آيات را تفسير مى كند، براى اينكه استثناى ((الا وحيا...)) معنا نمى دهد مگر وقتى كه منظور از تكليم در جمله ((ان يكلمه الله ))، تكليم حقيقى باشد، پس تكليم خدا با بشر تكليم هست ، اما به نحوى خاص (همچنان كه در آيه سوره نساء ديديد كه فرمود: خدا با موسى تكلم كرد).
پس حد و تعريف اصل تكليم بطور حقيقت ، بر آن صادق است ، و داراى معنى منفى نيست و نمى شود گفت كه اين عمل ، تكليم نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei