eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۲●■ ■کلُّ یَومٍ عاشورا و کُل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۳●■ ●واقعه عاشورا تجسّم جامع و کامل و تمام عیار اسلام●- بخش اوّل ■اسلام درطول تاریخ با معضلات بزرگی رو به رو شده است: ☑️معضل اول: حفظ ظواهر و الفاظ دین و جایگزین کردن حقایق و امور ضد دینی به جای حقایق الهی و اسلامی. ■قرآن کریم در طول تاریخ دچار تحریف لفظی نشده و خدا الفاظ قران را حمایت کرده است ■إنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ■ ■اما محتوای این الفاظ به شدت مورد آسیب‌های جدّی قرار گرفت. کلام الهی بعد از این که معنایش تعقّل و درک شد، از معنای اصلی خود منحرف شد. لذا چیزهایی به نام اسلام عرضه شد که مغایر حقیقت اسلام بود و فهم واژگونه‌ای از مطالب اسلام عرضه شد. ■رژیم‌های غاصب از روز رحلت رسول خدا تلاش کردند که محتوای حقیقی اسلام را برداشته و اندیشه‌های جاهلی را دوباره در قالب الفاظ اسلامی احیاء کنند. قرآن هم از پیش این را فرموده بود: ■أفَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ■ ■این انقلاب علی اعقاب، این بازگشت به دوران جاهلیت در قالب الفاظ دین، کفر و بت پرستی و دنیاپرستی و فساد و آلودگی های جاهلی را دوباره احیا کردن، کاری بود که از روز رحلت رسول اللّه سرمایه گزاری های جدی شد و در مقاطع مختلف، دوران خلفا، دوران بنی امیّه، دوران بنی عباس، چه کارها که نکردند. ■در حدیثی از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که بنی امیّه برای مردم، بحث و آموختن ایمان را آزاد گذارده بودند، ولی از بحث و آموختن درباره معنای شرک جلوگیری می‌کردند. زیرا اگر مردم را (در صورت شناخت شرک) بر شرک وادار می‌کردند، آن را نمی‌پذیرفتند. ■آنها می‌خواستند همان اندیشه‌های شرک آلود را احياء کرده و همچون مشرکان حکومت کنند، پس نمی‌خواستند پدیده‌ی شرک در جامعه شناخته شود. ☑️معضل دوم: مطرح شدن ناقص اسلام به جای اسلام حقیقی و آسیب دیدن جامعیت اسلام. ■در طول این ۱۴ قرن کمتر جریان و نحله‌ای را می‌بینید که نسبت به اسلام اظهار علاقه کرده باشد و این آسیب متوجه او نبوده باشد. ■فرق است بین تخصّصی بررسی کردن و مطالعه کردن؛ یعنی اسلام را به حوزه‌های فقه، اخلاق، تاریخ، عرفان، عقاید، تفسیر، علم حدیث تفکیک کردن برای مطالعات علمی درباره اسلام؛ با اینکه اسلام را از برخی ابعادش در عرصه عمل تهی کنیم و متاسفانه این جریان به وجود آمد. ■گروهی به شدت نسبت به احکام ظاهری دین حساسیّت نشان دادند و باطن دین، روح ومعنویت دین را مورد بی‌ مهری و بی توجّهی قرار دادند. ■گروهی نسبت به جنبه‌های باطنی دین و عرفان نهفته در اسلام اظهار علاقه کرده و نسبت به جنبه‌ها و احکام ظاهری دین بی اعتنایی نمودند. ■گروهی به بحث‌های عقلی بها داده و به جریان‌های فکری و عقلی پیوستند و نسبت به جنبه‌های نقلی دین بی اعتنایی نشان داده و حدیث را به پوزخند و تفسیر را به سخره گرفتند. ■گروه دیگری اخباری گرایانه نسبت به احادیث و روایات اظهار علاقه مندی و حساسیّت کردند و از آن‌سو عقل را مورد بی‌مهری قرار دادند. ■گروهی نسبت به مسایل عبادی، تقیّد بسیاری از خود نشان دادند، در عرصه‌های اجتماعی نسبت به احکام اجتماعی دین بی‌اعتنایی کردند. ■گروهی به حوزه‌های مسایل سیاسی و اجتماعی و انقلابی دین توجّه کردند و نسبت به احکام فردی و عبادی و معنوی دین بی‌اعتنایی نمودند. ☑️معضل سوم: اسلام نامتوازن. ■اسلامی که اندام‌ها و اجزای گوناگون آن، با آن تناسب واقعی، مطرح نشده است، هر چند تمام اجزاء و ابعاد را داراست، اما توازن و تعادلی که این اجزاء آن پیکره‌ی اسلام را می‌سازد از بین رفته است. در برخی ابعاد مسائل اسلامی به شدّت افراط شده و برخی به شدّت مورد بی مهری و کم توجّهی قرار گرفته و به کنج انزوا خزیده است. مهم است که تناسب اجزای اسلام را به گونه‌ای که خدای متعال مقرّر کرده است، حفظ کنیم. ■ما یک نوع مقایسه‌هایی در اسلام داریم، احادیثی داریم که بعضی امور را به بعضی دیگر اهم و جدّی‌تر معرفی می‌کند، ما هم باید همین توازن و تناسب را حفظ کنیم. ■پیامبر اکرم و ائمه علیهم السّلام که در طرح مسائل غلو و زیاده گویی نمی‌کردند. برخی از گناهان اخلاقی را می‌بینیم که در مقایسه با برخی گناهان فقهی اهمّیت بیشتری به آنها داده‌اند. ■حدیث «اَلغِیبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا» ؛ یک گناه اخلاقی و یک گناه فقهی، که البته هر دو پلید و زشت هستند و قصد پایین آوردن زشتی و قباحت گناه فقهی را نداریم و پیامبر هم قطعاً غلو نکرده‌اند، اما یک گناه اخلاقی را بالاتر از یک گناه فقهی معرفی کرده است، این نشان می‌دهد که در سیستم اسلامی یک توازنی وجود دارد... ... ■●«استاد مهدی طیّب» ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●درست است ڪہ اگر ڪسی در میدان جنگ تسلیم دشمن نشود و بہ شهادت برسد، بہ ظاهر موت او موت طبیعی است لڪن چون قبل از آن بہ موت ارادے مرده اند لذا شهادت در بخش موت طبیعی براے آنان ڪمال محسوب می شود. ■●لذا موت و شهادت تمامی شهدای ڪربلا و خود امام حسین علیه السلام به است. ■●این موت ارادے است که ارزش دارد اگرچہ به ظاهر بہ موت طبیعی مقتول شدند ■(إنا لله و إنا إلیه راجعون)■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●استاد علی صفایی حائری●■ ■به شهادت آيه‌ى آخر سوره‌ى كهف، ميان و و ارتباطى هست كه بايد آن را به دست آورد و بهره گرفت، مادام كه دل در دنيا باشد و از تنگى دنيا به ستوه نيامده باشد و شور و شوقى ديگر در او خيمه نزده باشد، تمامى كارهاى خدايى و آخرتى و تمامى نماز و جهاد و شهادت انسان دنيايى است و از اين محدوده بيرون نمى‌رود ■و آن‌دم كه گرايش به غيب و اشتياق به روز ديگر و انتظار لقاء خدا در دل شعله كشيد، ناچار تمامى كارهاى دنيايى و خوراك و پوشاك و عيش و نوش انسان، انگيزه‌اى ديگر دارد و صبغه‌اى ديگر و هوايى ديگر، كه تمامى كارهاى پراكنده، آن هنگام كه در طرح جامع و برنامه‌ى گسترده‌ى تو شكل مى‌گيرد، هماهنگ و يگانه مى‌شود و علم و حالت به ثبات و سرمديّت مى‌رسد. ■●وارثان عاشورا، صفحه ۱۶●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●در روضه خواندن ادب کن. فکر کن اگر میدیدی اهل بیت علیهم السّلام که صاحب عزایند، در کنار مجلس نشستهاند، باز هم همینطور شدید روضه میخواندی؟ جلوی حضرت زهرا علیها السّلام هم مصیبت فرزندانش را همینطور جان‌سوز و جگرخراش ذکر میکردی؟ با این نحو روضه خواندن میخواهی دل صاحب مصیبت را آتش بزنی و به گریهاش بیندازی؟ ■●شخصی که در ایام جوانی در زورخانهای که در دولاب داشت، ضرب میزد و آواز میخواند، به هنگام پیری به مدّاحی روی آورده بود و چون سوادی نداشت، بعضی از روضههای سایر مدّاحها و روضه‌خوانها را یاد گرفته بود و میخواند؛ لکن به خاطر همان روحیّهی زورخانهایاش تا میتوانست مصایب اهل بیت علیهم السّلام را رقّت‌انگیزتر و شدیدتر بیان میکرد تا گریهی بیشتری از مستمعین بگیرد و من به شدّت از این کارش آزرده و ناراحت بودم. چند بار خواستم به او تذکّر بدهم که مؤدّبانهتر و مختصرتر روضه بخواند؛ امّا نشد. یک بار در حالت مکاشفه او را دیدم که تمام صورتش، حتّی مژههای چشمهایش پر از مورچههای سفیدی است که صورتش را میخورند و او دائم با ناخن‌هایش آنها را از صورتش میکند و به زمین میریزد؛ امّا بلافاصله مورچههای جدیدی به جای آنها ظاهر میشوند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🚩ظهور حضرت ولیِّ عصر عجّل‌الله‌‌تعالی‌‌فرجه جزای کربلاست. همه ی مصیبتهای عالم در #کربلا جمع شد و جزای آن شد این آقا. #یاعلی ■●مصباح الهدی ص ٢٩٨●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■منبر شب چهارم: كربلا وادی امتحان و بلا ☑️تأملی بر غزلی از حافظ: ●ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست ●عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد غم دنیای دنی چند خوری باده بخور حیف باشد دل دانا که مشوش باشد دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات254-253 بقره قسمت چهارم بخش اول ● الفاظ ديگرى در قرآن كه به معناى ((قول )) و ((كلام )) نزديك مى باشند اين را هم بايد تذكر داد كه غير از لفظ ((قول )) و ((كلام )) الفاظ ديگرى در قرآن هست كه به معناى آن دو نزديك است ، از قبيل لفظ وحى ، مانند آيه زير كه مى فرمايد: ((انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين )) ما به سويت وحى كرديم آنچنانكه به انبيائى كه قبل از تو بودند وحى كرديم . يكى ديگر، لفظ ((الهام )) است ، كه در اين باره فرموده : ((و نفس و ما سويها، فالهمها فجورها و تقويها)) سوگند به نفس ، كه آن را چه كامل آفريد، و سپس فجور و تقوايش را الهامش كرد. يكى ديگر لفظ ((نباء)) است كه در آن باره فرمود: ((قال نبانى العليم الخبير)) گفت : خداى دانا و با خبر مرا خبر داد. يكى ديگر لفظ ((قص )) است ، كه در آن باره فرموده : ((يقص الحق )) حق را مى سرايد. و معناى سخن گفتن در همه اين الفاظ يعنى در وحى و الهام و نباء و قصه همان معنائى است كه در اول بحث گفتيم ، و آن اين بود كه حقيقت معناى قول در اين موارد بايد باشد، و اثر قول و خاصيت آن را داشته باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 486 چه اينكه ما حقيقت امر آن را بشناسيم ، و يا نشناسيم ، و يا اجمالا چيزى از آن را درك كنيم ، و اما در خصوص وحى كه چگونه است گفتارى داريم كه به زودى در تفسير سوره شورى ان شاء الله خواهيد ديد. سؤال ديگر كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه چرا بعضى از موارد بالا را به بعضى از آن تعبيرات اختصاص داده ، با اينكه معناى مشتركى كه گفتيد در همه هست ؟، مثلا چرا بعضى از موارد را كلام ناميده ، و بعضى را قول و بعضى را وحى ؟ و چرا جاى اين تعبيرات را عوض نكرده است ؟ و آنجائى كه تعبير به قول كرده تعبير به وحى نكرده است ؟. جواب اين سؤال اين است كه اختصاص هر مورد به يك تعبير از اين جهت بوده كه انطباق عنايت لفظى با مورد، ظهور بهترى داشته باشد، مثلا اگر در آنجا كه از قول تعبير به كلام كرده ، خواسته است هم اصل معنا را برساند، و آن اين است كه خداى تعالى به موسى چنين و چنان گفت ، هم احترامى از موسى (عليه السلام ) كرده باشد، و بفهماند كه او نسبت به ساير انبياى قبل از خود، فضيلتى دارد، و لذا از گفتار خود با موسى تعبير به كلام كرده و فرموده : خدا با موسى گفتگو كرد. پس عنايت در اينطور تعبير نكردن ، در همين است كه بفهماند موسى مورد خطاب و گفتگوى با خدا قرار گرفت ، هر چند كه همين معنا از نظر اينكه به موسى چنين و چنان فهمانده ، قول است ، و لذا از اين امر الهى در مورد قضا و قدر و حكم و تشريع و امثال آن تعبير به قول كرده است ،مثلا فرموده : ((قال فالحق و الحق اقول لاملان )) كه در جمله ((والحق اقول ))، گفتن به معناى قضا راندن است . و همين ((قول )) در جائى كه به اين جهت مورد عنايت است كه بفهماند اين گفتار پنهانى ، از غير انبياء صورت مى گيرد و از آن به وحى تعبير مى شود، و به همين جهت است كه تفهيم به انبياء (عليه السلام ) را وحى خواند، و از آن جمله فرموده : ((انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين )) ما به تو وحى كرديم همانطور كه به انبياى قبل از تو وحى مى كرديم . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei