#علّامه_طباطبائی_رضوان_الله_علیه
■●سالک هنگامی به ایمان اکبر می رسد که هیچ درجه از درجات این نفاق در او نباشد،
■●و به هیچ وجه افعال (عبادی) او ناشی از مُدرکات عقلیّه و صلاح اندیشی و محافظه کاری و مسبِّب از خوف نباشد؛ بلکه صرفاً بر اساس اشتیاق و محبت و به داعیۀ عشق و میل و رغبت انجام گیرد.
#یاعلی
■●رساله لب اللباب ص۶۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#استاد_علی_صفایی_حائری:
■●عشق از نياز بر مىآيد. اما كدام نياز؟
راحتتر بگويم: عشق، خود نياز است، اما نياز به تبديل شدن و به اينگونه از بنبست رهيدن، از خود خلاص شدن و به معشوقى كه بالاترش يافتهاى پيوستن و با او ماندن؛ چون هنگامى كه بودن تو، ماندن است و ماندن تو، مرگ است و گند است، بايد اين بودن، از بنبست ماندن نجات بگيرد. بايد در راهى بيفتد و جهتى بيابد.
■●اين نياز، عشق است و عشق از اين نياز برخاسته.
و اين عاشق است كه به راحتى مىتواند خودش را بدهد، كه خودِ برترى را به دست آورده است. مىتواند فنا شود، كه وسعت بزرگترين را شناخته است؛ وسعتى كه وجودش در آنجا حصار است و ديوار است و قلعه است و فرو ريختنش، بيشتر شدن است و بزرگتر شدن است و باقى ماندن است و از بنبست رهيدن و ادامه يافتن.
■●آنچه ما با نام عشق امام، با آن مأنوس شدهايم و به آن دل بستهايم، عشق نيست و اين نيازِ ادامه يافتن و حركت كردن نيست، كه نياز به سرگرم شدن و تنوع داشتن است.
■●آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد. ما از امام نه خودش و نه خودمان، كه خانه و زندگى را مىخواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مىكنيم. ما بيشترها را فداى كمترها كردهايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است.
■●تو می آيی (ويرايش جديد)، صفحه ۸۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت دوم
بخش دوم
● احتجاج دوم ابراهيم (علیه السلام ) كه نمرود در برابر آن چاره اى جز تسليم نداشت
قَالَ إِبْرَهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتى بِالشمْسِ مِنَ الْمَشرِقِ فَأْتِ بهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِت الَّذِى كَفَرَ
بعد از آن كه ابراهيم (عليه السلام ) از مؤثر بودن احتجاجش مأيوس شد و به خاطر نادانى مردم و عوام فريبى هاى نمرود نتوانست به ايشان بفهماند كه پروردگارش آن خدائى است كه زنده مى كند و مى ميراند، ناگزير به توضيح مقصود خود از احيا و اماته نپرداخت ، بلكه حجتى ديگر آورد، ولى اين دفعه اساس حجت دوم خود را بر همان دعوائى كه خصم در حجت اول داشت قرار داد.
همچنان كه تفريع به ((فاء)) در جمله ((فان الله ...)) بر آن دلالت دارد، و معناى كلام آن جناب چنين مى شود: اگر مطلب چنين است كه تو مى گوئى ، و من مربوب تو، و تو رب منى و از شئون رب تدبير امور نظام تكوين و دخل و تصرف است ، تو نيز بايد داشته باشى ، خداى سبحان در خورشيد تصرف دارد، و آن را از مشرق به مغرب مى برد، تو هم در آن تصرف كن و بر عكس از مغرب به مشرقش ببر، تا روشن شود تو هم ربى ، همچنان كه خدا رب هر چيز است ، و يا اصلا تو رب همه عالم و ما فوق همه اربابى ))، اينجا بود كه نمرود كافر، مبهوت شد.
در اينجا يك كوچكى باقى مى ماند و آن اين است كه چرا در حكايت گفتار ابراهيم (عليه السلام ) با حرف ((فاء)) مطلب متفرع بر ماقبل شده است .
جوابش اين است كه اگر اين تفريع در كلام نمى آمد، ممكن بود كسانى توهم كنند كه حجت اول به نفع نمرود تمام شده ، و ادعاى او را ثابت كرده ، و باز به همين منظور گفت : ((فان الله ))، و نگفت : ((فان ربى ))، براى اينكه نمرود در حجت اول از كلمه ((رب )) سوء استفاده كرد، و آن را به خود تطبيق داد، لذا ابراهيم (عليه السلام ) در حجت دوم ، اسم جلاله ((الله )) را آورد، تا از تطبيق سابق مصون بماند، در سابق هم گفتيم كه نمرود در برابر حجت دوم ابراهيم (عليه السلام ) جز تسليم چاره اى نيافت .
وَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ
از ظاهر سياق كلام بر مى آيد كه اين جمله تعليل است براى جمله ((فبهت الذى كفر))، و خداوند متعال مى خواهد بيان كند كه علت مبهوت شدن ، كفر او نبود، بلكه اين بود كه خداى سبحان او را هدايت نكرد.
و به عبارتى ديگر معنايش اين است كه خدا او را هدايت نكرد، و اين باعث شد كه مبهوت شود، و اگر هدايتش كرده بود در احتجاج بر ابراهيم (عليه السلام)
غالب مى آمد اين است آن چيزى كه از سياق بر مى آيد، نه اينكه خواسته باشد بفرمايد چون خدا هدايتش نكرده بود از اين جهت كافر شد، براى اينكه عنايت در مقام متوجه به محاجه ابراهيم (عليه السلام ) است ، نه به كفر نمرود، و اين خود روشن است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● #راه_مقابله_با_کفّار
حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●بزرگان ما هر چه به ما گفتند: با کفار محبت و مودّت نداشته باشید، با آنها همپیمان نشوید، آنها را یاری و تقویت نکنید. گوش نکردیم، و حالا هم شنیده شده که کفار گفتهاند: اوضاع مسلمانها دست ماست.
■●چه کار باید کرد؟ بهحسب ظاهر هیچ کاری لازم نیست، مگر اینکه مسلمانها در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند بلاد اسلامیه با کفار رابطه نداشته باشند. رابطه ما با آنها رابطه مملوک با مالک است؛ «عَبْدًاً ممْلُوکاً لا یقْدِرُ عَلَی شَیءٍ؛ بنده مملوکی که توان انجام هیچ چیزی را ندارد».(نحل: ۷۵) آیا ذلتی از این بالاتر؟! …
■●بیدار نیستیم، بیدار نمیشویم، که در خواب غفلت به سر میبریم. معلوم میشود لایق نیستیم که رئیس و رهبر و امام ما غیبت نموده است.
■●در محضر بهجت، ج۲، ص۲۷۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی:
«قرآن» تمام ادیان آسمانی را در زمین تثبیت کرد●■
#کاشف_الغطاء
■●دیدگاه #قرآن درباره کتب آسمانی و صحف انبیای دیگر، در همین حد است که ﴿مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ﴾[۱]؛ #تورات و #انجیل نسبت به یکدیگر مصدّق هماند و این طور نیست که مثلاً یکی حرف دیگری را تخطئه بکند لکن درباره قرآن کریم گذشته از اینکه دارد ﴿مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ﴾، تعبیر ﴿مُهَیمِناً﴾[۲] را نیز دارد که این مخصوص قرآن کریم است، یعنی این قرآن کریم نسبت به کتب #انبیاء دیگر، هیمنه، سلطنت و سیطره دارد.
■●خدا غریق رحمت کند مرحوم کاشف الغطای بزرگ را! ایشان در کتاب شریف #کشف_الغطاء این فرمایش را دارد که اگر قرآن نبود، دینی در روی زمین باقی نمیماند! برای اینکه این تورات و انجیل فعلی، با این قصصی که دارد مثلا معاذالله خدا با فلان پیغمبر کشتی گرفته، یا فلان پیغمبر معاذالله فلان شراب را نوشیده، این کتاب ها ماندنی نیست، وقتی مطالب علمی رخت بربست و قصههای آلوده در آنها راه پیدا کرد، دیگر این کتابها ماندنی نخواهند بود،
■●فرمایش مرحوم کاشف الغطاء در #کشف_الغطاء در بحث عظمت قرآن این است که قرآن تمام ادیان آسمانی را در زمین تثبیت کرد؛ برای اینکه قرآن، #عیسی را معرفی کرده، #موسی را معرفی کرده، تورات را معرفی کرده، انجیل را معرفی کرده، این کتاب ماندنی است و این تورات و انجیل موجود محرَّف نه خودش میتواند بماند، نه آورندههای خودشان را میتوانند حفظ کنند، این از بیانات لطیف مرحوم کاشف الغطاء است.
■● #آیت_الله_جوادی_آملی
#درس_تفسیر۱۳۹۷/۰۷/۲۲●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□تمام صفات رذيله وملکات نفسانی ات اژدر می شوند و چون سوزن در جان تو فرود می آيند. بايد راه عاشقی در پيش گيری که عاشق قرار ندارد.
□هر کس می خواهد در مسير انسانی قرار گيرد بايد به پنج اصل عنايت کافی داشته باشد.
۱- گرسنگی ۲- سکوت ۳- بيداری ۴- خلوت ۵- ذکر.
#که_فرمودهاند:
□صـمت و جـوع و سهـر و خلـوت و ذکر به دوام
□نـاتمـامان جـهان را کنـد ايـن پنـج تمـام
□●استاد صمدی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei