eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، بدان که به هستی آرندهٔ چیزه و پدید آرندهٔ آن جل و جلاله و تقدّست اسماؤه ترا ابداع کرد، و خداوند تصوّر و تمثل کردت، اما تصور نگاشتن و نگاشته شدن تست بر حقیقت آنچه بهست اورد هست کنندهٔ آن، □○و اما تمثل چنانکه مثال جستن تو مر آن را که از تو پوشیده بود از عالم عقل برآنکه پیدا بود برتو، و همی ببینیش در عالم حس مثلاً مثلٍ و معنیً بمعنیً، همچنانکه دلیل کرد صورت نشاندهٔ در شمع را بمعنی حقیقت آن صورتْ در نشانندهٔ آن، و همچنانکه دلیل کرد وجود صورت در نشانندهٔ آن بر معنی حقیقت آن در ذات نگارنده و ایجاد کندهٔ آن، □○و چنانکه اثر کند آب در ریگ و گل معانی جنبش و تموج خود، پس بدین مایه از من بس کن، ، بدرستی آنچه من اوردم و ایراد کردم، و بدان که هر آنچه حاضرتست و همی بینی آن را در عالم کون از تماثیل و پیکرها، همه تمثال و تشکیل آن معنی‌هاست، که در عالم عقل است پاینده، که زوال نگیرند و فنا نپذیرند، و آنست که خرد را همی بنگارد در مایه، پس هم خود بدان معانی و صورتهای خود همی نگرد، و ازان لذت می‌یابد، و از خود در شگفت می‌ماند، □○و لذت عقلی آنست که خرد از خود بخود دریابد، نه بچیزی بیرون از وی، و نه بعرضی که بیفتاد، بلکه بخود را یابد، و اینست لذّت درست جاودانی بی‌انجام. @mohamad_hosein_tabatabaei
■مراد از حضرتش از پس پرده غيبت يعنى چشمان ما را بينا مى كنند كه تا آفتاب را بنگرد نه اينكه او در پشت پرده باشد. ■●شرح دفتر دل استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● جامع و مجمل●■ ●خواهى که شود دل تو چون آیینه ●ده چیز برون کن از درون سینه ●حرص و حسد و بخل و حرام و غیبت ●بغض و غضب و کبر و ریا و کینه ■●هزار و یک کلمه●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● مِنَ_اللَّیلِ_فَاسجُد: مقداری از را سجده کن؛ مقصود لیل دنیاست.●■ ■●سجده چیز بسیار ارزشمندی است؛ شبها یک سجدهی طولانی داشته باشید. ■●هر وقت حزن و غم آمد، چه غصّهی دنیا و چه غصّهی آخرت، است. وَ : و در شبی طولانی خدا را تسبیح کن. مقصود از لَیلاً طویلاً، لیل عالم برزخ است. با در لیل دنیا انسان از عالَم برزخ سر در میآورد و آنجا باید فقط کرد و گفت سُبحانَهُ سُبحانَهُ سُبحانَهُ، یعنی خداوند بالاتر و منزّه است از هر خوبی که فکر کنیم. روز است و شب ندارد، یعنی غم و حزن به قیامت راه ندارد. ■● ص٢٧١●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○" همه عالم همسایه شما هستند "○□ □○اکنون آن مبشّر که نامش عیساست آمد و گفت همسایۀ خود را چون خود دوست بدارید و همۀ عالم همسایۀ شما هستند و این محبّت است که شما را نجات خواهد داد؛ از ظلمات ظلم و رنج و محنت این عالم همگی به خدا پناه ببرید و در گرد او در دامن هم باشید. □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ رَصَدَنِی فِیهِ أَعْدَائِی لِهَتْکِی فَصَرَفْتَ کَیْد
□○اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ تَوْبَتِی ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَکَرُّمِ قَسَمِی بِکَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِی بِذَلِکَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ عِبَادِکَ أَنِّی غَیْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِیَتِکَ فَلَمَّا قَصَدَنِی بِکَیْدِهِ الشَّیْطَانُ وَ مَالَ بِی إِلَیْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِی نَفْسِی إِلَى الْعِصْیَانِ اسْتَتَرْتُ حَیَاءً مِنْ عِبَادِکَ جُرْأَهً مِنِّی عَلَیْکَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَکُنُّنِی مِنْکَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا یَحْجُبُ نَظَرَکَ إِلَیَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُکَ فِی الْمَعْصِیَهِ إِلَى مَا نَهَیْتَنِی عَنْهُ ثُمَّ کَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّی وَ سَاوَیْتُ أَوْلِیَاءَکَ کَأَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِکَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِیدِکَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِکَ وَ لَا یَعْرِفُ بِسِیرَتِی غَیْرُکَ فَلَمْ تُسَمِّنِی بِغَیْرِسِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَیَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِی فِی ذَلِکَ عَلَیْهِمْ حَتَّى کَأَنِّی عِنْدَکَ فِی دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِکَ إِلَّا بِحِلْمِکَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ مَوْلَایَ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ کَمَا سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بِهِ فِی الْقِیَامَهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ! □○بند هشتم: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم ولی آنگاه که شیطان با کید و حیله اش مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا به سوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند، خود را به جهت حیا از بندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم ، سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد، درحالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود، تو نیز مرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی، بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگربه واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا! همانطوری که اینگونه گناه را دردنیا مستور و پنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان! ٨ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش سوّم●□ □●(۵) - ابتلائات و سختى‌ها سبب پاک شدن روح مؤ
□●برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن - بخش چهارم●□ □●(۷) - ابتلائات و مصائب مایه‌ى از بین رفتن و فروکش کردن غرور در وجود شخص مؤمن است. □●در مقام تشبیه مى‌توان گفت، هنگامى که در اثر باران شدید، رودخانه‌ها طغیان مى‌کنند و سیل به راه مى‌افتد، سیل که آب گِل آلودى است، وقتى در مسیر خود به گودالى مى‌ریزد، از حرکت و طغیان باز مى‌ایستد و پس از ساعاتى، گِل‌ها ته نشین مى‌شوند و آب زلالى بر روى آن پدیدار مى‌شود. □●مؤمن هم وقتى دچار غرور مى‌شود و طغیان مى‌کند، خداوند او را به گودال گرفتارى‌ها و ابتلائات مى‌افکند و در نتیجه، طغیان او از بین مى‌رود، غرورش فروکش مى‌کند و روح او از آلودگى به غرور و طغیان، پاک و زلال مى‌شود. .... □●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●□ - ۸ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●منجی‌باوری در آراء و مکاتب بشری - بخش اوّل●■ ■●اعتقاد به جامعه‌ای سرشار از عدالت، آزادی، امنیّت، رفاه، اخلاق و فضیلت، از جنبه‌های فطری وجود آدمی است. از نظر روانشناختی انسان به جامعه‌ی ایده‌آل سرشار از ویژگی‌های مزبور کشش درونی دارد و این از خواسته‌های فطری بشر به‌ شمار می‌آید. اين خواسته‌ی فطری به شكل‌های گوناگون در فرهنگ‌هاي مختلف‌ ظهور نموده است. شاید هیچ قوم و تمدّنی را نتوان یافت جز آنکه آینده‌ی درخشانی را پیشاروی خود انتظار می‌کشد. ■●انتظار ظهور یک منجی در آخرالزّمان در بسیاری از جوامع بشری و نیز در مکاتبی كه جنبه‌ی دينی و معنوی هم ندارند، ديده می‌شود‌. به نمونه‌هایی از این باور در جوامع بشری اشاره می‌کنیم. ■●ايرانيان باستان معتقد بودند «گرزآسپه» كه در كابل زندگی می‌كند و صد‌ هزار فرشته نگهبان اويند‌، روزی ظهور خواهد كرد و اداره‌ی امور جهان را در دست خواهد گرفت و جهان را اصلاح خواهد کرد. گروه ديگري از ايشان معتقد بودند «كيخسرو» پس از سامان دادن كشور‌، تاج خود را به پسرانش داد و به كوهستان رفت و در آنجا خوابيد و از دیده‌ها غايب شد تا روزی ظاهر شود و اهريمنان را نابود گرداند و از گيتی براند. ■●نژاد اسلاو معتقدند فردی از مشرق‌ زمين ظهور خواهد نمود و قبايل اسلاو را متّحد و آنها را بر همه‌ی دنيا مسلّط خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●اهالی صربستان معتقدند شخصی به نام «ماركو كرالوويچ»‌ قيام خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●ساكنان جزيره‌ی انگلستان بر اين عقيده‌اند كه «آرتور» (شاه آرتور) از جزيره‌ی آوالون ظهور می‌كند و نژاد ساكسون را بر همه‌ی دنيا غالب می‌گرداند. ■●اَسِن‌ها معتقدند پيشوايی در آخر‌الزّمان ظهور خواهد كرد و درهای ملكوت آسمان را به روی بشر خواهد گشود. ■●اقوام سَلت بر این عقیده‌اند كه پس از آشوب‌های عظيمی كه در جهان رخ‌ می‌دهد، شخصی به نام «بوريان بورويهم» ظهور خواهد کرد و حكومتی جهانی تشكيل خواهد داد. ■●اقوام اسكانديناوی بر اين عقيده‌اند كه شخصی به نام «اودين»‌‌ با قدرتی الهی پس از جنگ‌های عظیم بشری ظهور می‌كند و بر جهانيان پيروز می‌شود. ■●يونانيان بر اين باورند كه فردی به نام «كالويبرگ» ظهور خواهد كرد و نجات‌ بخش جهان خواهد بود. ■●اقوام اروپای مركزی معتقدند فردی به نام «بوخص»‌ در آخر‌الزّمان ظهور خواهد كرد. ■●اهالی چين معتقدند شخصی به نام «كِرِشنا»‌، منجی جهان خواهد بود. ■●اهالی آمريكای مركزی بر اين باورند كه فردی به نام «كوتزلكول»‌ پس از بروز حوادثی، در آخر‌الزّمان قيام خواهد كرد. او بر جهان چیره می‌شود و نجات‌بخش جهان خواهد بود. ■●مصريان باستان اعتقاد داشتند كه در آخر‌الزّمان سلطانی با نيروی غيبی ظهور می‌كند و بر جهان مسلّط می‌شود. ■●نژاد ژرمن معتقدند فردی از آن نژاد‌ قيام خواهد كرد و آنان را بر جهان حاكم خواهد کرد. .... ■●جانِ جهان تألیف استاد مهدی طیّب●■ - ۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم1⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه چرا خداى تعالى در آيه مورد بحث نه نام آن شخص را برده ، و نه نام قريه اى را كه وى از آن گذشت ، و نه نام مردمى كه در آن ساكن بوده اند، و دچار مرگ دسته جمعى شدند و نه نام مردمى كه به حكم جمله ((ولنجعلك آيه للناس ))، شخص نامبرده به عنوان آيتى خدائى مبعوث بر آنان شد، تا مرده هايشان را زنده كند. با اينكه جا داشت نام آنها را ببرد، چون مقام ، مقام استشهاد بود و بردن نام آنان بهتر دفع شبهه مى كرد. پاسخ اين است كه معجزه مرده زنده كردن و هدايت كردن به اين نحو هر چند امرى عظيم است ، و ليكن چون در مقامى عملى شده كه مردم آن را بعيد مى شمردند، و امرى عظيم و ناشدنى مى پنداشتند، بلاغت اقتضا مى كرد كه متكلم حكيم و توانا، با لحنى از آن خبر دهد كه گوئى كارى بسيار كوچك و بى اهميت انجام داده تا اهميت و شدت استبعاد مخاطب و شنوندگان را بشكند، و به ايشان بفهماند كه مرده زنده كردن و امثال آن كه به نظر شما امرى ناشدنى و عجيب است ، براى من امرى بى اهميت و كوچك مى باشد، همچنان كه همه بزرگان وقتى سخن از رجال بزرگ و يا امور خيلى مهم دارند، با چنين لحنى ادا مى كنند، و مطلب را كوچك و بى اهميت جلوه مى دهند، تا عظمت مقام خود را برسانند و بهمين جهت باز مى بينيم در آيه شريفه بسيارى از جهات قصه را كه قوام اصل قصه بدانها بستگى دارد مبهم و مسكوت گذاشته ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 552 تا بفهماند كه اصل قصه نسبت به درگاه با عظمت خدا، بسيار ناچيز است تا چه رسد به جزئيات آن ، و باز به همين جهت در آيه قبلى نام نمرود را كه با ابراهيم (عليه السلام ) خصومت مى ورزيد، نبرد، و در آيه بعدى هم جهات قصه را ذكر نمى كند، نام آن مرغان را نمى برد و اسم آن كوهها را و عدد اجزاى آن گوشت كوبيده را معين نمى كند. و اما اينكه چرا نام ابراهيم (عليه السلام ) را برده ، براى اين است كه قرآن كريم عنايت دارد كه هر جا سخن از آن جناب مى رود احترامش كند، و نامش را به بزرگى ياد كند، مثلا مى فرمايد: ((و تلك حجتنا اتيناها ابراهيم على قومه )) و نيز مى فرمايد: ((و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين )) و در همه اين موارد عنايتى خاص به ذكر نام ابراهيم (عليه السلام ) است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم1⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن در اي
آیات 260-258 بقره قسمت سوم بخش سوم2⃣ ● طرح يك سؤال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن و به خاطر همين نكته اى كه خاطر نشان كرديم مى بينيم خداى تعالى مساله احياء و اماته را در غالب موارد قرآن طورى ذكر كرده كه خالى از نوعى استهانت و بى اهميت شمردن نيست ، از آن جمله مى فرمايد: ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ، و هو اهون عليه ، و له المثل الاعلى فى السموات و الارض و هو العزيز الحكيم )). و نيز مى فرمايد: ((قال رب انى يكون لى غلام ... قال ربك هو على هين و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئا)). قَالَ أَنى يُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ يعنى كجا و چگونه خداوند (اهل ) اين قريه را زنده مى كند و بنابراين در اين جمله ، مجازى اعمال شده ، زيرا زنده شدن ، به خود قريه نسبت داده شده ، نظير مجازى است كه در جمله : ((واسئل القرية )) آمده است و با آوردن اين جمله خواست عظمت امر را برساند، و نيز قدرت خداى سبحان را عظيم نشان دهد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 553 نه اينكه خواسته باشد اين امر را بعيد جلوه دهد يعنى استبعادى كند كه منجر به انكار معاد باشد، و يا استبعادى كه از انكار قلبى معاد ناشى شده باشد، دليل بر اين مدعا گفتار همين شخص است كه خداى تعالى از او حكايت كرد كه در آخر داستان گفت : ((اعلم ان الله على كل شى ء قدير))، و نگفت : ((الان علمت )) همچنان كه از همسر عزيز مصر حكايت كرده كه بعد از روشن شدن حقيقت گفت : ((الان حصحص الحق )) و به زودى توضيح آن خواهد آمد. علاوه بر اينكه شخص نامبرده پيامبرى بوده كه از غيب با او سخن مى گفته اند و آيتى بوده مبعوث به سوى مردم ، و اين از انبياء معصوم ممكن نيست در امر معاد - كه خود يكى از اصول دين است - دچار شك و ترديد شوند. فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ از ظاهر اين جمله بر مى آيد كه خداى تعالى او را قبض روح كرده ، و به همان حال صد سال باقيش داشته ، و پس از صد سال دوباره روحش را به بدنش برگردانيده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □○یهود و نصاری در بی‌دینی با هم متحد شده‌اند نه در دین؛ زیرا خود نصاری معترفند که یهودی‌ها حضرت مسیح علیه‌السلام را به دار آویختند. □○بااین‌حال چگونه می‌توانند در دین، علیه اسلام با هم متحد شوند؟! زیرا یهود هم می‌گویند: ما حضرت عیسی علیه‌السلام را کشتیم و او کشته شده و دفن هم شده و زنده و موجود نیست، بر خلاف عقیده‌ی مسیحیان که می‌گویند: بعد از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. در انجیل برنابا صریحاً همان اعتقاد مسلمانان را ذکر می‌کند که: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـکن شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنان حضرت مسیح علیه‌السلام را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه کس دیگری را به اشتباه به جای او گرفتند».[ نساء: ۱۵۷] □○در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۶۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی●■ ■«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیرَتِهِ» ■ارزش هر کسی به اندازه همت اوست و هر کسی به اندازه همّتش می‌ارزد ■همت یعنی چیزی که انسان به آن اهتمام می‌ورزد و آن را اصل می‌داند و سایر امور را نسبت به او فرع می‌داند و فدای آن می‌کند. شارحان این جمله نورانی، قصه دار الانذار را نقل کردند؛ ■وقتی این آیه مبارکه نازل شد که ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبینَ﴾، وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) سران و بزرگان قریش و غیر قریش را دعوت کرد، وجود مبارک حضرت امیر هم که بیش از ده سال نداشت، در این جلسه حاضر بود. ■حضرت این آیه قرآن را تلاوت کرد: ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبینَ﴾، رو کرد به بزرگان قبایل و فرمود اگر کسی دعوت من و نبوت من و رسالت مرا پذیرفت و مرا یاری کرد و در اجرای احکام و حِکَم من کوشش کرد او وصی من و خلیفه من است. این را گفت بعد به تک‌تک اینها فرمود که «انقض نفسک من النار، انقض نفسک من النار»، کیست که ندای مرا پاسخ بدهد و جانشین من باشد؟ ■در این میان تنها کسی که قیام کرد وجود مبارک حضرت امیر بود. چند بار وجود مبارک حضرت این آیه ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الْأَقْرَبینَ﴾ را تلاوت فرمودند، معنا کردند، تفسیر کردند، بعد فرمودند ■هر کس اولین نفری باشد که ندای مرا پاسخ دهد و مرا تأیید کند و دستورهای مرا اجرا نماید، او خلیفه من است، در تمام این اعلام‌ها وجود مبارک حضرت امیر با اینکه بیش از ده سال نداشت، قیام کرد. لذا وقتی علی(صلوات الله و سلامه علیه) می‌گوید ارزش هر کسی به همّت اوست: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ». در حقیقت از خودش دارد سخن می‌گوید. ■حضرت فرمود مردانگی هر کسی در اوست. صدق تنها در نیست؛ اگر شخص فعلش با قولش مطابق باشد صادق است. ■اگر فعل با نیت مطابق باشد صادق است و اگر قول با نیت و اگر قول با فعل مطابق باشد شخص صادق است. لذا حضرت می‌گوید صدق هر کسی به قدر مردانگی اوست و شجاعت هر کسی به قدر انفیت اوست. ■●درس اخلاق ۲۳ آذر ۹۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، اندوخته کن برای خود شناختن ذات و هستی چیزها، و مباش دربند کمیت کیفیت چیزها، برای آنکه آن هر دو مقصود اول بسیطند و ازلی، و میان ایشان «و نفس» هیچ واسطه نیست، و هر دو مقصود دوم مرکبند و زمانی و مکانی، و بدان که دانستن مرکب با تو نماند چون از حسّ جدائی جوئی، و دانش بسیط از تو جدائی نجوید و برداشتهٔ تو ماند با تو چون تو از حسّ جدا شوس، پس پی دانش بسیط‌گیر، و دانش مرکب را بگذار. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید!●■ ■●معارف قرآن را به اعراب نسبت ندهید ؛ این گفتار باید تصحیح شود، چون قرآن به زبان عربی است ولی حال و هوای عربی بر آن حاکم نیست. قرآن بدون تردید و بدون شک به زبان عربی است چون حضرت ختمی مرتبت، عرب بوده است. ولی این لزوماً به این معنی نیست که حال و هوای قرآن عربی باشد. حال و هوای قرآن اصلاً عربی نیست. وقتی می‌توان این حرف را زد که قرآن نیز مثل شعرها و سروده های عرب باشد. ■●شما شعر امروءالقیس را در کنار قرآن بگذارید و مقایسه کنید! اصلاً همسان نیستند، در حالی که بر شعر امروءالقیس حال و هوای عربی مسلط است. ■●قرآن به زبان عربی است نه به حال و هوای عرب. قرآن به زبان عربی است. چون حضرت ختمی مرتبت در حال اتصال به وحی، خودش است که یک انسان است و یک عرب است. زبانم بریده باد، به فرض اگر من حال اتصال پیدا می‌کردم، با زبان فارسی به آن حال و مقام می‌رسیدم، چنانچه زبان حضرت موسی عبری بود و کتابش به زبان عبری نازل شد و چنانچه زبان عیسی آرامی بود، کتابش نیز به همان زبان بود. اینکه خداوند می‌فرماید : و کلّم الله موسی تکلیما؛ این تکلیم به زبان عبری بوده است. ■●پیامبر عین کلامی را که از ذات خداوند متعال شنیده است بیان داشته است. نه اینکه ترجمه کرده باشد. کلمات قرآن از خداست. با زبان پیامبر، ما چرا وحی را قبول می‌کنیم؟ چون پیامبر فرموده است این وحی است. اگر خود پیامبر نگفته بود که این وحی است، شما به وحی باور پیدا نمی‌کردید. همان پیامبری که می‌گوید : کلمات قرآن کلمات خداست و من هیچ تصرفی در آنها نمی‌کنم : إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى. «إن هی» یعنی هم کلمات قرآن و هم غیر کلمات قرآن. ■●در واقع پیامبر می‌گوید : آنچه من می‌گویم، وحی یوحی است. این گفتاری است که پیامبر می‌گوید و ما وحی را از اینجا قبول داریم. بنابراین، این را هم قبول می‌کنیم که کلمات قرآن، کلمات خداوند است که از زبان حضرت رسول صادر می‌شود. نمی‌توان گفت :من وحی را قبول می‌کنم ولی کلمات قرآن را ترجمه حضرت رسول می‌دانم یا مفاهیم و حال و هوای عرب و….(۱) @mohamad_hosein_tabatabaei
□● زمان انسان کاملی است که با ظهورش هفتادویک اسم ازاسمای اعظم الهی که تاکنون فقط یکی از آنها ظهور پیداکرده است قیام خواهد کرد @mohamad_hosein_tabatabaei
■● یا قریب است؛ «نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ» و یا مبین است؛ «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا» و یا فتح، فتح مطلق است؛ «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» ■● به ولایت علویه محقق می‌شود؛ «بِکُمْ فَتَحَ الله». او فاتح همه‌ی فتوح است لذا تأویل آیه در خطاب به حضرت ختمی صلی الله علیه و آله، ولایت مطلقه می‌باشد «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا بِوِلٰايَةِ عَلي بن أبي طٰالَب عَلَیهِما السَّلام» ■● ، ساری در ممکنات است که بدین سریان، فتح آشکار در جمیع اشیاء روی می‌دهد اعنی از کتم عدم به منصه‌ی ظهور می‌رسند؛ ولایت است که مجمل را مفصل و معدوم را موجود می‌کند. بنابراین، به ولایت فتح مبین برای حقیقت صدر محمدیه صلی الله علیه و آله رخ داد و رسالت و اهداف بعثتش محقق شد و همه‌ی معارف لایتناهی وجود مبارکش در صورت اتمّ و اکمل علوی به فعلیت کامله رسید و صدر مبارکش انشراح پیدا کرد؛ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك»َ أی «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا » @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا