☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■صفات #عباد_الرحمن در قرآن■
☑️بندگان خاص خدا چنین کسانی هستند:
۱-با تواضع در زمین حرکت میکنند.
۲-آن گاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب کنند، با سلامت نفس و زبان خوش جواب میدهند.
۳-شبها را به عشق خدا و برای رضایت او به سجده و قیام سپری میکنند.
۴-دائم با دعا و تضرع میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابی است و جهنم بد منزل و بد سرانجامی است.
۵-در انفاق کردن اسراف نمیکنند و میانه روی را پیشه خود میسازند.
۶-برای خدا شریک قایل نمیشوند و فقط خدای را میخوانند.
۷-از قتل و جنایت که خدا آن را حرام کرده است، پرهیز کنند.
۸-هرگز گرد عمل زشت زنا نمیگردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود کیفر جاودانهاش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانی که توبه کنند و اعمال نیک انجام دهند که در این صورت، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند البته خداوند توبهاش را میپذیرد.
۹-به ناحق شهادت نمیدهند.
۱۰-هرگاه به کار بیهوده و زشتی از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند.
۱۱-هرگاه متذکر آیات الهی شوند همچون کوران و کران و از کنار آن نمیگذرند، بلکه با دلی آگاه و چشمی بینا آن را مشاهده کرده و در آن تأمل میکنند تا به مقام معرفت و ایمانشان افزوده شود.
۱۲-به هنگام دعا با خدای خود میگویند: پروردگارا، از همسران و فرزندان ما کسانی را قرار ده که مایه روشنی چشم ما شوند و ما را سر خیل پاکان جهان و پیشوای پرهیزکاران قرار بده، پاداش صبر چنین بندگانی قصرهای بهشتی خواهد بود که در آنجا با سلام و درود و شادمانی با یکدیگر ملاقات می کنند و در بهشت زیبا برای ابدیت و همیشه (جاودان) خواهند بود.
□ای پیامبر به امت بگو: «اگر دعا و ناله و زاریتان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتنایی نداشت، زیرا شما در گذشته آیات خدا و پیامبران الهی را تکذیب کردهاید و این تکذیب، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد (پس با دعا آن را جدا کنید)».
■●صراط سلوك
علامه حسن زاده آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت چهارم)○□ □○وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ: و من ف
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت پنجم)○□
□○فَرَأَى الأُمَمَ فِرَقاً فِي أَدْيَانِهَا: پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كه مبعوث شدند، ديدند كه امت ها فرقه فرقهاند. هر كسي دنبال يك مذهبی، یک مسلكي و یک آئینی است.
□○عُكَّفاً عَلَى نِيرَانِهَا آتشهايي (حال آتش غضب است یا آتش آتش پرستان است؛ یا آتش جنگها حقدها، كينهها، فسادها ، گمراهيها و آلودگی ها) را در جلوي خودشان روشن كرده بودند.
□○عَابِدَةً ِلأَوْثَانِهَا: و خلق مشغول پرستش بتهايشان بودند؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله دیدند خلق مشغول پرستش بت هایی هستند که با دست خودشان تراشیدند.
□○مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِهَا: و در شرايطي كه خلق در فطرت خودشان خدا را ميشناختند، اما در عین حال خدای واحد را انكار ميكردند؛ در این شرایط رسولالله صلی الله علیه و اله و سلم مبعوث شد.
□○فَأَنَارَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظُلَمَهَا: خداي متعال در این شرایط ظلمتها و تاريكيها را با نور وجود مقدّس پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم زائل کرد و از بين برد.
□○وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا: و تمام ابهامها را با نور وجود مقدّس پيغمبر اكرم (ص) روشن، مكشوف و آشکار كرد.
□○وَ جَلَى عَنِ الأَبْصَارِ غُمَمَهَا: و با وجود مقدّس پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله) از جلوي چشمها همهي آن پردهها و حجابها و مانع های بصیرت و بینش را برطرف كرد.
□○وَ قَامَ فِي النَّاسِ بِالْهِدَايَةِ: و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) در میان مردم قيام كرد برای هدایت و راهنمایی مردم.
□○وَ أَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَايَةِ: و آنها را از گمراهي نجات داد؛ رهاند
□○وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَايَةِ: و مردمي را که در كوردلي بسر ميبردند از كوري نجات داد و بینا کرد
□○وَ هَدَاهُمْ إِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ: و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مردم را به دين استوار و مستحكم اسلام هدايت كرد.
□○وَ دَعَاهُمْ إِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ: و مردم را به راه راست و صراط مستقیم دعوت كرد.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله العظمی سید رضا بهاءالدینی (رحمةالله علیه)●■
■●راه رسیدن به این مقامات عالی انسانی که حد و نهایت ندارد، در سایه ی بندگی است. انسان به میزانی که حرکتش الهی شود و خالص گردد، به خدا و اولیای او نزدیک میشود.
■●انسان باید از انبیاء تبعیت کند و راه آنان را برود تا به کمالاتی که برای او آماده کردهاند برسد.
■●نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خود را پاک کردهبود و به مقام طهارت نفس رسیدهبود تا به مقام خاتمیت و معراج و نبوت و ولایت رسید. در تشهد میخوانیم: «أشهد أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». اول عبودیت، سپس رسالت...
■●سیری در آفاق، حسین حیدری کاشانی، ص ۱۹۱●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی - بخش اوّل
■●گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی - بخش دوّم●■
■نهم بهمن سالروز عروج مرحوم حاج اسماعیل دولابی
■د) فضای معرفتی حاکم بر جلسات آن بزرگ به نحوی بود که به تعبیر خود آن عزیز، همه را دست خالی میکرد و از هر کس هر چه را داشت میگرفت. اگر شخص کولهباری از گناهان و معاصی بر دوش خود احساس میکرد چنان حقیقت استغفار در روح و جانش جریان مییافت و غفّاریّت خدا را مقدّم بر استغفار خویش میدید که تردید در بخشیده و پاک شدن خود از گناهان را سوءظنّ به خدا و بی ادبی به حضرت حق مشاهده میکرد و اگر کولهباری از طاعات و عبادات بر دوش داشت، از یک سو چنان کردههای خود را در برابر عظمت حقِّ خدا حقیر و ناچیز مییافت و از سوی دیگر آن سان حول و قوّه و پیکر و نیروی خود را در حول و قوّهی الهی فانی و خود را در طاعات و عبادات خویش بی نقش و سهم و همه را به مصداق «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ»، کارِ خدا مییافت که کولهبار خویش را از کمترین طاعت و عبادت تهی میدید.
■و) زیبابینی و مثبتنگری و تمرکز در جنبههای مثبت همه چیز، روحیّه و نگرشی بود که در جلسات مرحوم دولابی به حاضران القاء میشد و در اثر آن، افراد میآموختند که چگونه در دل هر تلخی و مرارت، شیرینی و حلاوت، و در درون هر عُسر و سختی، یُسر و راحتی، و در دل هر آشفتگی و پریشانی، حکمت و نظاممندی را کشف کنند و بدینگونه علاوه بر اینکه همهی آتشهای عالَم، بر آنها گلستان شود، به آمادگی لازم برای راه یافتن به زیباییهای بزرگتر هستی، و شهود جمال مطلق الهی و تجلیّات اعظم آن، یعنی انوار مقدّس معصومین علیهم السّلام نایل شوند.
■ز) فضای لطیف جلسات مرحوم دولابی چنان روحنواز و آرامشبخش بود که به هر خستهجانِ از راه رسیدهای که در تعارضها و کشاکشهای دنیوی، توان و طراوت روحی خود را باخته و به تعب و رنجوری دچار گشته بود، آرامشی وصف ناشدنی و طراوتی تصوّر ناپذیر میبخشید و لااقل شخص را در ساعاتی که در جلسه حضور داشت، از غم گذشته و نگرانی آینده رها میساخت و به روح او امکان تنفّسی نشاط بخش میداد. فضای جلسات آن یار سفرکرده به گونهای بود که اساساً زمان در آن احساس نمیشد و هرچه هم به طول میانجامید هیچ یک از حاضران اندکی خستگی در خود احساس نمیکرد.
ادامه دارد....
■●به یاد شورآفرین بزم محبّت و ولاء●■
[یادمان چهلمین روز هجرت فقید سعید حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی]
■●استاد مهدی طیّب ۸۱/۱۲/۱۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم
بخش چهارم
● پنچ دليلى كه مفسر مذكور بر اثبات گفتار خود آورده است
آنگاه پنج دليل بر گفتار خود آورده و مى گويد:
دليل اول : در خود آيه است كه مى فرمايد: ((فصرهن )) چون معناى اين كلمه چنين است : آنها را متمايل كن يعنى ميل آنها را به سوى خود ايجاد كن و اين همان ايجاد انس است ، شاهد ما بر اينكه معناى آن چنين است ، متعدى شدن و مفعول گرفتن كلمه به حرف ((الى )) است ، چون فعل ((صار - يصير)) وقتى با اين حرف متعدى شود معناى متمايل كردن از آن فهميده مى شود و اينكه مفسرين گفته اند: به معناى تقطيع و تكه تكه كردن است ، و در آيه معنايش اين است كه مرغان را بعد از سر بريدن قطعه قطعه كن ، با متعدى شدن به وسيله حرف الى سازگار نيست ، و اما اينكه بعضى گفته اند: كلمه ((اليك )) متعلق به جمله ((خذ)) است ، نه به جمله ((فصرهن )) و معنايش اين است كه چهار مرغ براى خود اختيار كن و آنها را قطعه قطعه كن ، معنائى است خلاف ظاهر كلام .
دليل دوم : از ظاهر آيه بر مى آيد هر چهار ضمير در اين كلمات يعنى ((صرهن )) و ((منهن )) و ((ادعهن )) و ((ياتينك )) يك مرجع دارند و آن كلمه ((طيور)) است ، و بنا به گفته ما هر چهار ضمير به ((طير)) بر مى گردد، ولى بنا به گفتار ديگران ، لازم مى آيد اين وحدت مرجع ، از بين برود، يعنى دو ضمير اول به طيور و سومى و چهارمى به ((اجزاى )) آنها بر گردد تا معنا چنين شود: آنها را قطعه قطعه كن ، و از مجموع آنها بر سر هر كوهى مقدارى را بگذار، آنگاه آنها را تك تك صدا بزن ، مثلا اجزاء خروس را صدا بزن ، پس آن خروس نزدت مى آيد. و ليكن اين خلاف ظاهر آيه است ، كه بين ضميرها تفرقه بيندازيم .
بعضى از مفسرينى كه نظريه فوق را پذيرفته اند ادله ديگرى نيز اضافه كرده اند كه بدين قرارند.
دليل سوم : نشان دادن كيفيت خلقت ، اگر به اين معنا باشد كه خدا نشان بدهد كه چگونه اجزاى به باد رفته مرده اى را جمع مى كند، و به صورت اولش بر مى گرداند چنين منظورى با قطعه قطعه كردن چهار مرغ ، و درهم آميختن آنها با يكديگر و قرار دادن هر جزئى از مجموع را بر سر كوهى حاصل نمى شود، چون در چنين فرضى چگونه تصور مى شود كه شخصى حركت ذره ذره هاى بدن خروس (را مثلا) و دگرگونگى هاى آنها را مشاهده كند كه دارند به يكديگر وصل مى شوند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 565
و اگر به اين معنا باشد كه خدا شخص را بر كنه كلمه تكوينى خود كه همان اراده الهيه اوست و گوينده آن كلمه و حقيقت آن هم همان هستى موجودات مى باشد، آگاهى و احاطه بدهد. چنين چيزى به حكم ظاهر قرآن و اجماع همه مسلمانان از دو جهت امرى غير ممكن است ، زيرا نه بشر مى تواند به كنه هستى موجودات احاطه يابد، و نه صفات خدا كيفيت مى پذيرد، تا ابراهيم نشان دادن آن را درخواست كند.
دليل چهارم : جمله ((ثم اجعل ...)) به خاطر كلمه ((ثم - سپس )) دلالت بر بعديت دارد، و اين بعديت با معنائى كه ما براى ((صرهن )) كرديم ، و آن را به معناى مانوس شدن گرفتيم مناسب تراست ، و همچنين خود كلمه ((صرهن )) با آن معنا سازگار است ، نه با سر بريدن و گوشت و استخوان آنها را كوبيدن .
دليل پنجم : اگر منظور خداوند متعال ، آن معنائى باشد كه ساير مفسرين گفته اند، مناسب تر آن بود كه آيه شريفه با اسم ((قدير)) ختم شود، نه با دو اسم ((عزيز)) و ((حكيم )) براى اينكه ((عزيز)) به معناى قادرى است كه دسترسى به او ممكن نباشد، اين بود نظريه عده اى از مفسرين .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei