eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
🚩 کودکی در عهدِ مهد، استاد عشق داده پیران کُهن را یادِ عشق @mohamad_hosein_tabatabaei
  ■خدا به پیامبر اکرم می‌فرماید: «عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» (تحریم/۵) ای پیغمبر اگر این دو زن تو را اذیت می‌کنند طلاقشان بده تا خدا زنانی در عوض اینان به تو بدهد که مؤمنه هستند، اهل قنوت و توبه هستند و... . این ها مشخصات زنان خوب است. یکی از آن دو زن پیغمبر بیوه و دیگری باکره بود. «ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» یعنی ای پیغمبر، ما به جای این دو نفر به تو یک زن بیوه و یک زن باکره می‌دهیم؛ ما به تو آسیه را می‌دهیم که بیوه بود اما قانت و راکع بود. در عوض زن دیگرت، به تو مریمی را می‌دهیم که بتول است لذا وقتی که این تمثل بشر، یعنی حقیقت نور واحد، در ظَهر حضرت مریم ظهور پیدا کرد به صورت بشری شاب تمثل کرد یعنی بشر را تمثل کرد؛ حضرت مریم به علم الهی می‌دانست که او در عالم همسری نخواهد داشت مگر یک پیامبر... لذا به محضر حق متعال عرصه داشت: «قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/۲۰) در تمثل ممکن است آن صورت مثالیه انسان را از کنه مطلب غافل کند و حضرت مریم از باب ادب مع الله این‌گونه فرمود. حضرت ابراهیم نیز وقتی که در خواب دید فرزندش را ذبح می‌کند، خوابش را تصدیق کرد و تعبیر نکرد زیرا او خلیل است و از این که به محضر حق متعال بی ادبی کند خوف دارد؛ «لَقَد صَدَّقتَ رُؤياکَ». حضرت مریم هم این بشر سوی را دید که انسان کامل بشر سویا است لذا در روایات هم داریم که وقتی به نماز می‌ایستید سویا و مستوی القامه بایستید و خمیده نباشید. این‌گونه که انسان در نماز متواضع نمی‌شود. در مقابل حق متعال صاف بایستید.  ■«قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» حضرت مریم می‌پرسد من چگونه می‌توانم فرزندی داشته باشم در حالی که بشر یعنی حضرت ختمی مرتبت مرا لمس نکرده است؟ من ستمکار نمی‌شوم. لذا خدا در جواب او می‌فرماید: «قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا» (مریم/۹) جناب مریم این انسان کامل است. این نور واحد است که در هر زمانی حضور دارد. «أنا آدم الأول، أنا نوح الأول». این حقیقت زمان و مکان برنمی‌دارد. برای او بسیار آسان است که در عصر تو نیز ظهور کند و تو را مس کند لذا قرآن می‌فرماید: «مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى‌ لِلْبَشَرِ» (مدثر/۳۱) که مفسرین می‌فرمایند این بشر همان پیغمبر است. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». من بشرم. نه این که بشریت من مثل بشریت شماست. روایات متعددی پیرامون ظاهر انسان کامل داریم، اهل‌بیت علیهم السلام عین من و شما از پدر و مادری متولد می‌شوند اما جسمشان مُتروِّح است. جناب عبدالصمد همدانی در بحر الممالک می‌فرماید ظاهر انسان کامل، مرتبه‌ی اعلای ما انسان‌های عادی است. بشریت من مرتبه‌ی مثال شماست لذا به مرتبه‌ی مثال من وحی می‌شود. ظاهر من مثل باطن شماست. جناب مریم می‌فرماید مرا هنوز بشری لمس نکرده است. خدا می‌فرماید او انسان کامل است و می‌تواند در تمام عوالم ظهور کند که یکی از معانی اشمخ رجعت همین است. حضرت علی بن موسی الرضا در عین حالی که در ملأ اعلای نظام هستی است و ممسوس فی ذات الله است، در حرمش هم حضور دارد. در عالم ظاهر و باطن حضور دارد چرا که او کون جامع است. او در عوالم وجودی تردد دارد؛ اصلا تمامی عوالم وجودی شأن او هستند. این بشر در چهره‌ی حضرت مریم تمثل پیدا کرد و در حقیقت ائمه اطهار علیه السلام به طور اتم ظهور پیدا کرد لذا پیغمبر در حدیثی بسیار عرشی خطاب به امیرالمؤمنین می ‌فرماید: «كُنْت مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعي جَهراً». در این جهر صحبت‌هاست. یا علی! تو نور واحدی هستی که با همه‌ی انبیاء در سرّشان بودی و صورت انبیاء تجلی حقیقت توست و با من سرّا و جهرا یعنی به صورت اتم همراه بودی و در حقیقت من ظاهر شدی. من تجلی تام و اتم حسینم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»... اما در نشئه‌ی ظاهر هر یک از ائمه علیهم السلام خصوصیتی دارند که مطابق با آن از هر کدام باید چیزی خواست. اگر رزق می‌خواهی به در خانه‌ی امام جواد برو. اگر گرفتاری برو در خانه‌ی حضرت موسی بن جعفر. اگر عشق می‌خواهی برو در خانه‌ی اباعبدالله الحسین علیهم السلام... او مقصد العشاق است. اگر محبت می‌خواهی از حسین بخواه که او مطلب المحبین است...(۴۵)
■●شرحی بر حدیث عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي... ●■ ●بسمه تعالی شانه● ■حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ، يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» على با حق است و حق با على، حق بر مدار او می‌گردد. ■در تعریف حقیقت، اهل حکمت و عرفان تفاسیر مختلفی بیان کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم سپس راقم نظر خویش را با تکیه بر همین تعاریف و مبانی ارائه خواهد داد. ■در نگاه ارسطویی و پیروانش، حقیقت مطابقت میان معانی و مفاهیم ذهنی با عالم خارج می‌باشد به طوریکه این مفهوم و معنا از آن امر واقع و خارج حکایت کند. این تعریف همان بحث وجود ذهنی است که نقش حکایتگری از خارج را دارد. البته ممکن است برخی معانی و مفاهیم ذهنی از خارج حکایت نکنند اما حقایق نفس الامری باشند مثل معقولات ثانوی در حالی که این قبیل مفاهیم حقیقی هستند و در ظرف تقرر خود دارای واقعیت و نفس الامرند. ■قضایا و مفاهیم  کذب یا موهومی که در ذهن موجود می‌شوند و با واقع موافقت ندارند، طبق تعریف مذکور فاقد حقیقت هستند اما تصدیق می‌فرمایید که این قضایا و مفاهیم واقعیت دارند و نفس الامری بودنشان غیر قابل تردید است. این قضایا در ظرف تقرر خودشان واقعیت دارند اما طبق تعریف حقیقت ندارند. ■این تعریف از حقیقت تعریف منطقی است که از آن تحت عنوان صدق یاد می‌کنند. این تعریف از حقیقت ویژگی و وصف قضیه یا وجود ذهنی است و کاری با خود اشیاء و موجودات ندارد یعنی حقیقت پیرامون معلومات و اندیشه ها مطرح می‌شود نه وجود عینی اشیاء. ■اگر معلومات ما با خارج موافق باشد آن معلوم و مفهوم حقیقی است در غیر اینصورت حقیقت ندارد. در داستان حضرت یوسف، قرآن می‌فرماید: «...الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ...» (یوسف/۵۱)، یعنی برای اندیشه‌ها آشکار شد که چه قضیه‌ای مطابق با واقع بود. عده‌ای می‌گفتند یوسف با زلیخا مراوده داشته و عده‌ای دیگر قائل بودند یوسف عفیف بوده و این زلیخا بود که قصد سوء داشت. پس از اقرار زنان مصر و همسر عزیز مصر، برای اندیشه‌ها آشکار شد که آنچه حقیقت دارد قضیه‌ی دوم است. ■در تعریف حقیقت منطقی، ما با اثبات در مقابل ثبوت مواجه هستیم یعنی اموری که هستند با اموری که باید باشند. ثبوت مشیر به واقعیت است و اثبات همان حقیقتی است که باید با واقع و ثبوت موافق و مطابق باشد. در هر صورت برای قضایایی که از قبیل معقولات ثانوی هستند این پرسش باقی می‌ماند که ملاک حقیقی بودن اینها با تعریف مذکور چگونه خواهد بود. چون معقولات ثانوی مانند معقولات اولیه نیستند که ما به ازای خارجی داشته باشند. هرچند در خصوص مطابَق معقولات ثانویه بحث‌های بسیاری در فلسفه صورت گرفته از جمله گفته شده که مطابَق آنها موجودات مجرد عقلی است و.... ■بحثی که در این میان قابل بیان است فرق بین واقعیت و حقیقت می‌باشد. بر اساس مطالب بالا واقعیت امری ثبوتی  و حقیقت امری اثباتی است. یعنی آنچه که ادراک ما به آن تعلق می‌گیرد واقعیت است و ادراکی که ما از آن مدرَکات داریم حقیقت می‌باشد...
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️قسمت ۱ ■الحمدلله رب‌العالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را نیز درک کردیم. بخوان ای دل محرم شد دوباره... این دهه، دهه بسیار مهمی است. جناب محتشم در آن شعر معروف خود می‌فرمایند: ●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست ●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است ■بنده می‌گویم که بعید نیست شاعر این قسمت را به اقتضاء شعری اینگونه گفته باشد، زیرا قطعاً و یقیناً محرم قیامت دنیا است. نه تنها واقعه عاشورا ( واقعه سال ۶۱ ه.ق) نه آن واقعه قیامت اتمّ تمام هستی است، بلکه آن قیامت انسان کامل است. حساب آن عاشورا از حساب و کتاب عقلی و فکری و شهودی من و شما خارج است. اصلاً نمی‌فهمیم که آن قیامت چیست. حقیقت عاشورا را حقیقتاً غیر از حضرت بقیة‌الله‌الاعظم -روحی و ارواح‌العالمین لتراب مقدمه‌الفدا- کسی نمی‌فهمد. ما در تاریکی محرم را می‌بینیم. ●شب علے دید و بہ تاریڪے دید ●گــرچہ او نــیــز بہ تاریڪے دید ■ما علی علیه السّلام را به تاریکی می‌بینیم نه در روشنایی روز، که اگر خورشید حقیقت علی علیه السلام ظهور کند، همه کور می‌شوند. لاَحْتَرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ما انْتَهَي‌ إلَی بَصَرٍ، سُبُحاتُ جمال و جلال امیرالمؤمنین ، تا جایی که چشم‌ها می‌توانند ببینند، تا هر افقی که هر چشمی می‌تواند ببیند کور می‌کند. یعنی نمی‌تواند افق علی را ببیند. يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ. لذا ما در تاریکی علی را دیدیم. در تاریکی اباعبدالله علیه‌السلام را می‌بینیم، ما در تاریکی اهل بیت را می‌بینیم. لذا آنچه که در تاریکی می‌بینیم، معین و مشخص است. از آن قیامت کبری نظام هستی، از واقعه عاشورا که قیامت اتَمّ انسان کامل است، قیامت عظمای الهی است خبر نداریم. ما از کُنه عاشورا و کُنه کربلا خبر نداریم. یک نفر در عالَم خبر دارد و می‌فهمد و او هم می‌فرماید که اگر دهر مرا به تاخیر انداخته و نتوانستم اباعبدالله را یاری کنم، صَباحَاً وَ مَساءً بر مصائب او گریه می‌کنم. شب و روز گریه می‌کنم؛ و گریه نیز چه نوع گریه‌ای است؟ وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً. به جای اشک خون گریه می‌کنم. آن یک نفر هست که از قیامت کبری واقعه عاشورا مطلع است. این دهه‌ی محرم است که برای من و شما قیامت است نه واقعه‌ی عاشورا... ●گر خــوانمش قـیامـت دنیـا بـعید نیست ●این رستخیز عام ڪہ نامش محرم است
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱ ■الحمدلله رب‌العالمین که خدا به ما توفیق داد، محرم ۱۴۳۷ ه.ق را ن
☑️قسمت ۲ ■قیامت شیعه در همین دهه‌ی محرم شروع می‌شود. چرا؟ به خاطر اینکه شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلايَتِنا. شیعیان ما از اضافه‌ی طینت ما خلق شدند. طینت اهل بیت علیهم السّلام یعنی نور اهل‌بیت، یعنی روح اهل بیت نه به معنی گِل ظاهری که از اضافه‌ی این گِل ظاهری خلق شدند، چون ما گرفتار غواسق عالَم طبیعتیم، می‌خواهیم همه چیز را با همین چیزهایی که خودمان می‌بینیم و می فهمیم مقایسه کنیم. اینگونه نیست. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا. طینت اهل بیت، طینت علیّینی است، مال علیّین است. مال ملأ‌الاعلاء است. مال عالَم امر است. خود عالم امر طینت اهل بیت است. طینت اهل بیت چه طینتی است؟ أنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ. طینت آنها یعنی سرشت خدایی. أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورِي؛ اول چیزی که خدا خلق کرده، نور ما‌ است. و طینت اهل بیت چیست؟ طینت آنها نور است. آن هم چه نوری؟ نور اعظم، نور مطلق. شِيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِينِتِنا یعنی از اضافه‌ی اشراقیه‌ی نور ما هستند. أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ. شیعیان،‌ اضافه‌ی اشراقیه ما هستند. مال ما هستند. ظهور ما هستند. صورتاً، سیرتاً و باطناً. یعنی هم به حیث مرتبه‌ی خلق نور ما و ظهور ما و اضافه‌ی ما هستند، هم به حیث مرتبه‌ی نفسانیتشان، هم به حیث نورانیتشان، همه‌ی مراتب آنها تجلّی ما است. حال که اینگونه است، امام می‌گوید وقتی که من علت خلقتم، مبدأ خلقت هستم، اصل اینها هستم، من محزون هستم، اینها هم محزون هستند. اگر واقعه‌ی عاشورا، قیامت کبری‌ِ من است، پس ایام دهه‌ی محرم نیز به تبع قیامت کبری‌ِ دنیای شیعیان من است. در همین دنیا، در همین دهه‌ی محرم وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ، در همین شب‌های دهگانه، اینها قیامتشان را طی می‌کنند. ■ما خیلی ثروتمندیم، منتها غافلیم. قیامت چیست؟ قیامت، فهم انسان کامل است. قیامت یعنی چه؟ برزخ داریم، عالم طبیعت داریم، قیامت داریم، بله. برزخ یک مرتبه‌ایست. آنجا بهشتی هست، جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ی هست، حورالعینی هست، میوه‌های بهشتی هست و قس علی هذا. همین چیزهایی از تمثلات برزخی که شنیدید. اللّهم ارزقنا و ایّاکم ان‌شاءالله... خدا رزق شما کند که همگی از این قصرهای بهشتی، درختان و میوه‌ها، این مأکولات بهشتی بهره ببرید. این برزخ است. قیامت چیست؟ قیامت فهم و ظهور انسان کامل است. مرتبه‌ی بالاتر از برزخ است. لذا الان مداح هم اشاره کردند که عده‌ای کشان‌کشان به بهشت می‌روند. حدیثش به این شکل است که عده‌ای از محبین اهل‌بیت، اینهایی که در این دنیا با امام حسین علیه‌السلام بودند، إنَّ مَعَ الدُّنیا الآخرة. همینکه اینجا هستی یعنی آنجا هستی. اینجا و آنجا نداریم، زمانی در کار نیست. باطن عملت را همین الان هم می‌بینی که این‌شکلی است. به نفس خودت رجوع کنی همین شکلی است که در عرش، محبین اباعبدالله الحسین علیه‌السلام با حضرت، دور هم می‌نشینند و محو تماشای جمال حضرت سیدالشهداء هستند. سپس از مرتبه‌ی پایین‌تر یعنی بهشت، به اینها خبر می‌دهند که ازواج شما - وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ - منتظر شما هستند. اینها می‌گویند نه! ما را از مولایمان منصرف نکنید ●خدایا زاهد از تو حور مے‌خواهد قصورش بین ●بہ جنـت مے‌گـریزد از درت یا رب شعورش بین ■می‌گوید که نه! من غرق در امام حسین هستم، بهشت را می خواهم چکار کنم؟ بهشت، جلوه‌ای از جلوات اباعبدالله ‌الحسین است. یک تجلی از نور اباعبدالله است. من وقتی به اصل مشغول هستم، فرع را می‌خواهم چکار؟
■●" کشتن نفس "●■ ■قدّیسانی که جان خود را در راه احیای عدالت و انسانیت و حفظ شرافت انسانی و معنویت فدا کرده اند به حقیقت پیش از آن فدا کردن ظاهری به دست معشوق کشته شده بودند و این قتل جسمانی نیز مهر تأییدی است بر آن قتل حقیقی و کشتن نفس که از پیش رخ داده است وگرنه پس از کشتن نفس دیگر سالک را دشمنی باقی نمی ماند که او را بکشد و اگر به دست کسی کشته شود آن دست را کلید باز کردن دروازه های ابدیت بر روی خویش می داند. مناجاتِ حضرتِ حسین در قتل‌گاه چنانکه در ترجمهٔ شاعرانهٔ مهدی الهی قمشه ای آمده از چنین معانی حکایت می کند: گفت الٰها ملکا داوَرا پادشها ذوالکرما یاورا در رهت ای شاهد زیبای من شمع‌صفت سوخت سر و پای من گر " ارِنی " گوی به طور آمدم خواستی‌ام تا به حضور آمدم باللَّه اگر تشنه ام آبم تویی بحرِ من و موج و حبابم تویی ■●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " در تفسیر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آل‌عمران به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام زمان علیه‌السّلام شبیه حضرت علی‌ّاکبرِ امام حسین علیهماالسّلام هستند●■ ■الف - رفع الحسين سبابته نحو السماء و قال «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَى وَجْهِهِ» ■هنگام به میدان رفتن علی‌ّاکبر علیه السّلام، امام حسین علیه‌السّلام انگشت سبّابۀ خود را به سوی آسمان گرفته و فرمودند: ■«خدایا شاهد باش که پسری برای مبارزه به سوی آنها می‌رود که شبیه‌ترین مردم به رسول توست در خلقت و اخلاق و سخن گفتن. هرگاه مشتاق پیامبرت می‌شدیم، به چهرۀ او نگاه می‌کردیم» ●«بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏ ۴۵، ص۴۲»● ■ب - نظر أميرالمؤمنين عليه‌السّلام الى ابنه الحسين عليه‌السّلام فقال: «إنَّ إِبْنیِ هذَا سَیّدٌ، کما سَمَّاهُ رَسُولُ اللّهِ صلّی الله علیه وآله وسلم سَیِّداً، وَ سَیَخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِیِّکمْ، یُشْبِهُهُ فِی الخَلْقِ وَالخُلُقِ. یَخرُجُ حِينَ غَفلَةٍ مِنَ النّاسِ وَ إماتَةٍ مِنَ الحَقِّ وَ اِظهارٍ مِنَ الجَورِ.» ■امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به پسرشان حسین علیه‌السّلام نگریستند؛ سپس فرمودند: ■«همانا این پسرم همان‌گونه که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را آقا و سرور نامیدند، سرور و آقاست و بزودی از نسل او مردی هم‌نام با پیامبرتان (حضرت مهدی علیه‌السّلام) قیام می‌کند که در خلقت و اخلاق شبیه پیامبراکرم است. او در زمان غفلت مردمان و میرانده شدن حق و غلبه ستم قیام می‌کند.» ●«إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏۵، ص۱۲۴»● ■پس حضرت مهدی ارواحنا فداه و حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام هر دو شبیه پیامبر و همانند یکدیگرند. ■«استاد مهدی طیّب»■ @mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 •|اِے اَهلِ حَرمْ میٖر وُ علَــــــــمدار نَیامَد|• @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم2⃣ ●علم به تأويل كتاب مختص به خداى تعالى است وَ مَا يَعْلَمُ
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش سوم ● موضع ((راسخون در علم )) در برابر آيات متشابه ، ايمان به آنها و توقف در مقام عمل است وَ الرَّسِخُونَ فى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كلُّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا كلمه ((رسوخ )) به معناى ثبوت و استحكام است ، و اين كه راسخين در علم را، مقابل آنهايى قرار داده كه در دل انحراف و كژى دارند، و نيز اين كه راسخين در علم را چنين معرفى كرده كه مى گويند ((همه قرآن از ناحيه پروردگارمان است ))، دلالت مى كند بر تماميت تعريف آنان ، و مى فهماند كه راسخين در علم آنچنان علمى به خدا و آياتش دارند كه آميخته با ذره اى شك و شبهه نيست در نتيجه علمى كه به محكمات دارند هرگز دستخوش تزلزل نمى شود، و به آن محكمات ايمان دارند، و عمل هم مى كنند، و چون به آيه اى از آيات متشابه بر ميخورند، آن تشابه نيز اضطراب و تزلزلى در علم راسخشان پديد نمى آورد، بلكه به آن نيز ايمان دارند، و در عمل كردن به آن توقف و احتياط مى كنند. و در اين كه فرمود: ((مى گويند همه اش از ناحيه پروردگارمان است ))، هم دليل ، ذكر شده و هم نتيجه ، چون از ناحيه خدا بودن محكم و متشابه باعث مى شود كه به هر دو قسمت ايمان داشته باشد، و روشن بودن آيات محكم باعث مى شود كه به آن عمل هم بكنند، و روشن نبودن متشابه باعث مى شود كه تنها در مرحله عمل توقف كنند، نه اين كه آن را رد كنند، چون ايمان دارند كه آن نيز از ناحيه خدا است ، چيزى كه هست جايز نيست به آن عمل كنند براى اينكه عمل به آن مخالفت با آيات محكم است ، و اين عينا همان ارجاع متشابه به محكم است. پس جمله : ((كل من عند ربنا)) به منزله دليل براى هر دو معنا است ، هم براى ايمان آوردن به تمام قرآن ، و هم براى عمل كردن به محكم و توقف نمودن در متشابه ، و به عبارت ديگر، هم دليل است براى ايمان و عمل در محكم ، و هم دليل است بر ايمان داشتن به تنهايى نسبت به متشابه و ارجاع آن به محكم . وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الاَلْبَبِ منظور از تذكر اين است كه انسان به دليل چيزى پى ببرد، تا هر جا آن دليل را ديد آن چيز را نتيجه بگيرد، و چون جمله : ((كل من عند ربنا)) همانطور كه گفتيم استدلالى بود از راسخين در علم و انتقالى بود به آن چيزى كه عملشان بر آن دلالت مى كرد، لذا خداى تعالى آن را تذكر ناميد، و ايشان را به اين تذكر بستود. كلمه ((الباب )) جمع لب (بضمه لام و تشديد باء) است ، و لب به معناى عقل صاف و خالص از شوائب است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 45 و خداى تعالى در مواردى در كلام مجيدش ، صاحبان چنين عقلى را ستوده ، و فرموده : ((و الذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى اللّه لهم البشرى فبشر عباد، الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، اولئك الذين هديهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب )). و نيز فرموده : ((ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب ، الذين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم )). كه در آيه اول ايشان را به اجتناب از پرستش طاغوت ، و برگشت بسوى خدا و شنيدن هر سخن ، و عمل كردن به بهترين آن ، ستوده و مى فرمايد اينان هستند كه خدا هدايت شان كرده ، و آنها صاحبان عقل هستند. و در آيه دوم فرمود: در خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز براى صاحبان لب نشانه هائى است ، همان كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو ياد مى كنند، و اين ياد كردن در هر حال ، و لوازم آن كه همان تذلل و خشوع باشد، همان انابه اى است كه موجب تذكر آنان به آيات خدا و انتقالشان به معارف حقه است ، همچنان كه مى بينيم يكجا فرمود: ((و ما يتذكر الا من ينيب )). و جاى ديگر مى فرمايد: ((و ما يذكر الا اولوا الالباب )). پس معلوم مى شود اولوا الالباب همان كسانى هستند كه انابه دارند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei