■پیش از ظهر عاشورا امام حسین علیه السّلام و حضرت ابوالفضل به لشگر دشمن حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازهی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین علیه السّلام در حال تعقیب دشمن میفرمود: أخی ابَالفَضل، حضرت ابوالفضل هم پاسخ میدادند: سَیِّدی وَ مَولایَ اَباعَبدِالله. به این ترتیب از هم خبردار میشدند. نزدیک دروازهی کوفه خداوند به قلب امام حسین علیه السّلام الهام فرمود که حسین جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم از سعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و، همه را خواهم داد، اگر میخواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین علیه السّلام دیدند گویا خداوند میفرمایند اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمیزنم و خُلف وعده نمیکنم. این بود که حضرت علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین علیه السّلام شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّهی از دسترفتهی خود را به دست آورد و جرأت یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادتها پیش آمد.
■شما هم هر وقت دیدید کاری که میکنید، استفادهتان را کم میکند، غلاف کنید.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۴ ■امام حسین علیه السلام عشقآفرین است. او افاضهی عشق میکند. وق
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۵
■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود، وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ. ما وارث کرب و بلا هستیم تا قیامت، این فقره خیلی عمیق المعنی است و من قبلا پیرامونش صحبت کردهام و اگر توفیق و رزق ما باشد باز هم پیرامون این که کرب و بلا چیست و اینکه اباعبدالله علیهالسلام میفرماید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء... که امام از کرب و بلا به خدا پناه میبرد، و علی بن موسی الرضا اینطور میفرماید سخن خواهیم گفت، لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا...
■انکسار قلب من و شما در محرم به انکسار قلب انسان کامل بر میگردد. هرچقدر محزونتر، میزان علاقهی من و شما به حضرت اباعبدالله را نشان میدهد. اگر میخواهی درجهی مصیبت را بفهمی با درجهی حزنت بفهم. ببین در دل چقدر محزون هستی. ببین وقتی که محرم آمده چقدر دلت شکسته است. چقدر شوق عزای اباعبدالله الحسین علیهالسلام را داری. این میزان اتصال تو را به اباعبدالله الحسین نشان میدهد. حال وارد بحث مورد نظرم بشوم که آیا فقط شیعیان محزون هستند یا کل هستی محزون است؟ کل عالم گریه میکند؟ و اگر کل عالم گریه میکند نحوه گریه عالَم چگونه است؟ چطور کل عالم گریه میکند؟ دشمنان هم گریه می کنند؟ گریه آنها چگونه است؟
■حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در حدیثی که بالای سردر ورودی ضریح اباعبدالله هم نوشته شده می فرماید، قال سَیِّد الکونًین: حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ. این حدیث از آن احادیث عرشی و بسیار شریف پیرامون شناخت حقیقت اباعبدالله الحسین است. البته حدیث شریف دیگری نیز هست که از این حدیث شریف تر است و آن این است که: أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّي. یعنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است بر حُسَيْنٌ مِنِّي. ما حقیقتاً از عهده تفسیر این حدیث برنمیآییم. این سخن چه سرّی دارد که پیغمبر اکرم که اول مخلوق حق متعال به حیث رتبه و مقام و اول حقیقت عالم، تجلی اعظم، محبوب ذات ازلی، بنده ای که خدا از او قشنگتر و زیباتر ندارد، این فرد میگوید که من از حسینم!
■حُسَيْنٌ مِنِّي، به حیث ظاهری قابل فهم است. حسین از من است. اقل تفسیرش این است که اباعبدالله فرزند من و از صلب من است. نوه من است، فرزند من است. پیغمبر فرمود، ذریه من از صلب امیرالمؤمنین علیهالسلام است. هر پیغمبری ذریهاش از صلب خودش است الّا من پیغمبر که ذریهام از صلب امیرالمؤمنین است. چرا؟ چون صلب پیغمبر مرتبهی باطن پیغمبر است و مرتبهی باطن پیغمبر و رسالت، ولایت است و ائمه اطهار علیهمالسلام که ظهور این حقیقت ولایت هستند از صلب پیغمبرند و صلب پیغمبر، امیرالمؤمنین است. رکن رشید.
■قرآن میفرماید: جناب لوط گفت: ای کاش میشد به یک تکیهگاه و پشتیبانی پناه میبردم. در روایت است که این رکن رشید، حضرت بقیهاللهالاعظم ارواحنا فداه است. آن که پشتیبان همهی انبیاء و مرسلین است ولایت است. ولایت جنبهی باطنی و رسالت جنبهی ظاهری دارد. تکیهگاه رسالت، تکیهگاه تمام مخلوقات عالم، (المتوسد بالشهود والرضا،) تکیهگاه هر شاهد و هرکسی که به مقام رضا رسیده و هر پیغمبری در عالم، ولایت است. یا علی، كُنْتَ ُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعی جَهراً ، تو باطن هر پیغمبری، تو تکیهگاه هر پیغمبری. لذا علی علیهالسلام می فرماید: من بودم که موسی را از دریا رد کردم. من بودم که یونس را از شکم ماهی نجات دادم. من بودم که ابراهیم را از آتش نجات دادم. من بودم که به جناب حضرت خضر افاضهی علم میکردم. یعنی چه؟ می خواهد بگوید که انبیاء و مرسلین از مشکوة باطنی ولایت کلیه مستضئ هستند. یعنی نور میگیرند، بهره میگیرند. همین الان هم اینگونه است. اگر از باطن بخوری، اگر از بالای سر بخوری، به تعبیر قرآن نه از تحت ارجل، از بالای سر بخورید یعنی از باطن عالَم بخورید، افاضه کنندهاش ولایت است. ولایت در عالَم مفیض است. جز ولایت اهل بیت علیهم السلام در عالَم کسی کاره ای نیست.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۵ ■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود، وَ أَوْرَثَتْنَا ال
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۶
■مؤثر علیالاطلاق در عالم ولایت است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله هم خودش صاحب ولایت است منتها چون مظهر خارجی دارد بایستی به این شکل در عالم فعل تحقق یابد وگرنه خود پیامبر نیز صاحب ولایت به نحو اتَم است. امیرالمؤمنین علیهالسلام چون مظهر آن است و این مظهر چون تحقق عینی خارجی دارد، به همین دلیل میفرماید که ذریه هر پیغمبری از صلب خودش بوده اما ذریه من ِ پیغمبر از صلب امیرالمؤمنین است. چون ذریه من مظهر اتَم ولایت هستند و مظهر اولیه و تام ولایت امیرالمؤمنین است. پس همه از صلب او هستند. این باطن است. این باطن من است که الان به شکل امیرالمؤمنین ظاهر شده است. میخواهد كُنْتَ مَعی سِرًّاً و جَهراً را بیان کند. در عین حالی که باطن من ولایت است بالجهر [ولایت] در امیرالمؤمنین ظاهر شده است. پس میفرماید حُسَيْنٌ مِنِّي، تا اینجا قابل فهم است هرچند همین هم مطلب عمیقی است.
■حُسَيْنٌ مِنِّي، ذریه من است. فرزند من است. مال من است. لذا در روز عاشورا فرمود: مگر من ذریّه پیغمبر نیستم؟ گفتند: چرا، شما هستی. مگر من فرزند علی و فاطمه سلام الله علیها نیستم؟ گفتند چرا، هستی. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا خون مرا حلال میشمارید؟! چرا؟ چون طرف مقابل مظاهر خباثت هستند. مظاهر ظلمند. مظاهر کفرند. اینها همیشه در تقابل هم هستند. نمیشود! قابیل نمیتواند هابیل را تحمل کند. نمیشود! چون او طینتش سجّینی و این طینتش علّینی است. سجّین سایه علّین است. نمیتواند علّینی را تحمل کند. نمیشود و باید بکُشد. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید مرا بکشید؟ یک دلیل بیشتر نداریم. چون شما علوی هستی. این جمله بسیار مهم است. چون طینت شما علّیینی و طینت ما سجّینی است نمیشود. باید سجّیین با علّیین بجنگند. سجّینی نمیتواند علّیینی را تحمل کند. آن نور است و این ظلمت. او ایمان است و این کفر. او حق است و این باطل. وقتی حق باشد، باطل نمیتواند حق را تحمل کند. فبِمَ تَستَحِّلُّونَ دمی؟! پس چرا میخواهید خون مرا حلال بشمارید؟ فرمود بخاطر اینکه فرزند علی هستی. به این دلیل که نوهی پیغمبر هستی.
■سپس آقا فرمود: چون شکمهایتان پر از حرام است. یعنی حقیقتتان، بطونتان پر از حرام است. یعنی چه؟ همین شکم ظاهری؟ نه. باطنتان حرام است. شما طینتتان حرام است. خودتان را خراب کرده اید وگرنه هیچ مخلوقی به حیث فطرت اصلیه و اولیه اش بد نیست. كُلُّ مولود يولِدُ عَلى الفطرة، همه بر فطرت الهیه اند اما شما خراب کردید. شما خودتان را سجّینی کردید. شما دیگر جهنمی هستید. باطن شما حرام است. لقمهی ظاهر شما هم حرام است. لقمههای باطنی شما نیز حرام است. باطنتان را حرام کردید. خیلی بد است که انسان باطنش حرام باشد. ظاهر نجس را میشود پاک کرد. در نهایت نیاز به آب قلیل دارد. سه بار بریزد پاک میشود. اما إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ. مشرکی که باطنش نجس است را میشود با آب دریا پاک کرد؟ نمیشود! اگر تمام دریاهای عالَم جمع بشوند و این دشمنان اهلبیت(ع) را در آنها بیاندازند، آیا باطنشان پاک میشود؟ نه! این چه میخواهد؟ یک آب باطنی میخواهد. یک حقیقتی میخواهد که از بالا بیاید. وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ این آب! که انشاءالله در شبهای بعدی پیرامون این آب صحبت خواهیم کرد که این آب چیست؟ اگر آن آب به شما بخورد این رجائس را از شما پاک میکند و قلب شمارا به حق متعال مرتبط می کند. این آب! چون شما باطنتان را از حرام پر کردید، باطن شما مملو از حرام است. شما باید مرا بکشید. شما که نمیتوانید حسین علیهالسلام را تحمل کنید!
لذا آنها اینگونهاند دیگر... . خون انسان کامل که خون خدا و ثارالله است را حلال میدانند... این میشود حُسَيْنٌ مِنِّي. حسین از من است.
■این یک مرتبه ظاهری است. مرتبهی باطنیتر آن چیست؟ خب انسان کامل حقیقت اول عالَم وجود است. به حیث رتبه هیچ کسی به مقام و رتبهی انسان کامل نمیرسد. اول مخلوق حق متعال است. میفرماید که همهی عالَم از من هستند. من مبدأ خلقت هستم. اما این أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ چیست؟ من از حسین علیهالسلام هستم چیست که روایت دیگر أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است؟ اینجا دیگر بحث خیلی مفصّل است. منِ پیغمبر، منی که به مرتبهی اتَمّ انسانیت رسیدهام، من هم از حسین هستم!
#ح_م
■●" مهربانی بر حیوانات "●■
■گویند روزی موسی علیه السلام در آن حال که شبانیِ شعیب پیغامبر علیه السلام میکرد و هنوز به وی وحی نیامده بود، گوسفندان می چرانید؛ قضا را میشی از رمه جدا افتاد. موسی خواست که او را به رمه باز برد. میشک برمید و در صحرا افتاد و گوسفندان نمی دید و از بددلی همی رمید، و موسی از پس او همی دوید تا مقدار دو سه فرسنگ؛ چنان که میشک را نیز طاقت نماند و از ماندگی بیفتاد، چنان که بر نمی توانست خاست. موسی در وی رسید و بر او رحمتش آمد؛ گفت:" ای بیچاره، چرا می گریزی و از که می ترسی؟ ". چون دید که طاقت رفتن ندارد، برداشتش و بر گردن و دوش گرفت تا بَرِ رمه. چون چشم میش بر رمه افتاد، دلش به جای باز آمد، تپیدن گرفت. موسی زود او را از گردن فرو گرفت و به میان رمه اندر شد. ایزد تعالی ندا کرد به فرشتگان آسمانها، گفت: " دیدید بندهٔ من با آن میش دهن بسته چه خُلق کرد، و بدان رنج که از او بکشید او را نیازرد و بر او ببخشود! به عزّت من که او را برکشَم و کلیم خویش گردانم و پیغامبریش دهم و بدو کتاب فرستم، چنان که تا جهان باشد از او گویند ". پس این همه کرامات او را به ارزانی داشت.
سیاستنامه، خواجه نظام الملک
■●برگرفته از کتاب " بررسی آثار ترجمه شده اسلامی "
اثر حسین الهی قمشه ای●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
●کاش بوديم آن زمان کاری کنيم
●از تو و طفلان تو ياری کنيم
●کاش ما هم کربلايی میشديم
●در رکاب تو فدایی میشديم
■شهادت سیّد جوانان اهل بهشت، سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسّلام و یاران باوفایشان را به فرزند بزرگوار ایشان حضرت مهدی ارواحنا فداه و شیعیان و محبّین آن حضرت تسلیت و تعزیت عرض مینماییم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
🚩از شب یازدهم محرّم سال ۶۱ هجری تا قیام حجّت خدا شام غریبان است.🚩
■با شهادت اباعبدالله الحسین علیه السّلام و اولاد و اصحاب بزرگوارش و با به آتش کشیده شدن خیمهها و آواره شدن آل الله در بیابانها، شام غریبانی آغاز شد که تمامی ندارد، مگر با ظهور حجّت خدا.
■مسلمانها دو جبهه شدند، به ظاهر سه گروه هستند، ولی در واقع، دو جبهه هستند.
■گروه اوّل عاشقان حقیقت هستند؛ اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و خاندان و اصحاب صدیقش.
■گروه دوّم دنیاطلب صریح هستند؛ سپاهیان عمرسعد و شامیان و جبهۀ باطل.
■گروه سوّم کسانی هستند که از صحنۀ عاشورا فرار کردند و مشغول ذکر و عبادت و طواف کعبه شدند.
■اباعبدالله الحسین علیهالسّلام هشتم ذیالحجّه از مکّه خارج شدند، اما این گروه سوّم به جای همراهی با اباعبدالله، به سوی منا و عرفات و طواف کعبه رفتند تا اینکه واقعۀ کربلا و عاشورا اتفاق افتاد.
■به اسم عرفان و تصوّف و تقدّس و عبادت و دیانت و زهد و تقوا و ایمان، از صحنۀ رویارویی با جبهۀ باطل گریختند؛ اینها همان گروهی هستند که در زیارت عاشورا نفرین کرده و میگوییم:
●لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ●
■نفرین میکنیم کسانی را که سکوت کردند و با سکوتشان زمینه را مستعد کردند که چنین فاجعۀ عظیمی اتفاق بیافتد؛ لذا آنها هم به سپاهیان عمر سعد و شامیان ملحق هستند.
■پس در واقع دو جبهه است:
یا حسینی هستی
یا اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی.
■اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی، چه در مکّه مشغول طواف کعبه باشی و چه کنار یزید در میخانه مشغول شراب خواری باشی.
■این دو جبهه بعد از واقعۀ عاشورا استمرار دارد. حرامیان جبهۀ شام همواره خواهند بود و یاران اباعبدالله الحسین علیهالسّلام، یاران ولیّ اعظم خدا، در این شام غریبان زندگی میکنند.
■لذا هر وقت مصائب، سختیها، ابتلائات، کاستیها و فشارها آمد، یک نگاه بیندازید ببینید ما کجا هستیم! آیا در شام غریبان میشود انتظار خوشی و رفاه و راحتی داشت؟
■بعد از فاجعۀ عاشورا تا قبل از اینکه منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام ظهور کند و انتقام خون جدّ بزرگوارش را بگیرد، آیا دیگر آب گوارایی از گلوی شیعه پایین میرود؟!
■لذا خیلی خلاف انتظار ما نباید باشد اگر دیدیم آواره شدیم، اگر ما را متهم کردند، به ما تهمت زدند، سیلی زدند، اگر حقوقمان را تضییع کردند و به تاراج بردند، اگر بر ما تاختند، توجّه داشته باشیم که شب شام غریبان است و خلاف این عجیب است.
■هر وقت سختیها آمد تا ما را از پا درآورد و بی تحمّلی و کلافگی نشان دهیم و جزع و فزع کنیم، یک نگاه بیاندازیم که کجاییم!
■در شام غریبان نمیشود توقع خوشی داشت، البته در جنبههای ظاهری؛ در جنبههای باطنی که شیرینترین شهدها در همین شام غریبان است. در جنبههای ظاهری و طبیعی، غارت و به آتش کشیده شدن خیمه هاست، کشیدن گوشواره از گوش کودکان است و ...
■لذا وقتی توجّه داشته باشیم که در شام غریبان هستیم، دیگر شرایط برایمان قابل تحمّل است و کلافگی نشان نمیدهیم.
■وقتی ولیّ اعظم خدا آنگونه به شهادت میرسد و سر مطهّرش از پیکر جدا میشود و اسبها را نعل تازه زدند و بر پیکر پاک حجّت خدا تاختند تا پیش فرماندۀ خود افتخار کنند که یک استخوان سالم بر پیکر اباعبدالله الحسین علیهالسّلام نگذاشتهاند، آیا ما میتوانیم در جنبههای ظاهری و طبیعی انتظار راحتی و شیرینی داشته باشیم؟!
■شام غریبان است، این شام سحر نخواهد شد، مگر با ظهور حجّت خدا و منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام. آنجاست که آغاز طلیعۀ صبح است و بسیار هم نزدیک است. قرآن فرمود:
اَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
آیا صبح نزدیک نیست؟
■در جنبۀ باطنی این بیان قرآن که آیا صبح نزدیک نیست، میخواهد یک تکانی به ما بدهد؛ شاید میخواهد بگوید خوب نگاه کن ببین آیا صبح نشده!
■در جنبۀ ظاهری و عمومی هم صبح نزدیک است. فرمود:
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا
■اینست که هروقت سختیها فشار آورد، دعایمان این باشد:
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
■بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#استاد_مهدی_طیب
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش سوم ● موضع ((راسخون در علم )) در برابر آيات متشابه ، ايمان به آ
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش چهارم1⃣
● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...))
رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَب لَنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً إِنَّك أَنت الْوَهَّاب
اين درخواست يكى از آثار رسوخ و ثبات آنان در علم است ، كه چون خدا را آنطور كه بايد شناختند يقين كردند كه از ناحيه خود مالك هيچ چيز نيستند، و مالكيت ، منحصر در خداى عزوجل است ، و چون چنين ايمانى دارند در هر حال اين ترس را دارند كه خدا دلهايشان را بعد از رسوخ علم منحرف سازد، لذا به پروردگار خود پناه مى برند و درخواست مى كنند كه پروردگارا دلهاى ما را بعد از آنكه هدايتمان كردى منحرف مساز، و از ناحيه خود رحمتى به ما ببخشاى ، تا نعمت رسوخ در علم براى ما باقى بماند، و ما را در سير بر صراط مستقيم هدايت ، كمك كند، و در سلوك در مراتب قرب ، يارمان باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 46
ممكن است بپرسيد چرا بعد از اين درخواست (پروردگارا دلهاى ما را منحرف مساز)، درخواست رحمت كردند؟ جوابش اين است كه منحرف نكردن دلها مستلزم آن نيست كه رسوخ در علم را هميشه داشته باشند، زيرا ممكن است دلهايشان را منحرف نكند، ولى علم را از دلهايشان بگيرد، و در نتيجه افرادى باشند پا در هوا، نه علمى داشته باشند تا سعادت يابند، و نه انحرافى تا كه داراى شقاوت گردند، بلكه در حال جهل و همواره بمانند، در حالى كه احتياج ضرورى و مبرم به علم داشته باشند، (مانند بيشتر ملل مستضعف دنياى امروز كه در اثر نفوذ استعمار در فرهنگ و اقتصادشان نمى توانند قد علم نموده ، به استقلال فرهنگى حوائج خود را برطرف سازند ((مترجم ))).
علاوه بر اين كه احتياج اين طايفه تنها بقاى رسوخ و نفوذ در علم نيست ، بلكه آنان در طريقى قدم برمى دارند كه به انواعى از رحمت نيازمندند، انواعى كه جز خدا كسى نه ، از آنها اطلاع دارد و نه مى تواند بشمارد، خود آنان هم آنطور كه بايد اطلاع ندارند، و ليكن بطور اجمال مى دانند كه بقايشان در اين حالت ، يعنى حالت رسوخ در علم شرايط بيشمارى دارد، كه حصول آنها به دست خداى تعالى است و دليل بر اين گفتار ما دنباله كلام خود آنان است ، كه مى گويند: ((ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ...)) چون در گفتار قبليشان يعنى همين آيه مورد بحث نخست به خدا پناه بردند از اين كه انحراف و زيغ وارد در دلهايشان شود، و در نتيجه رسوخ در علم را از دلهايشان بربايد.
سپس در جمله ((وهب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب ))، درخواست ريزش رحمت او را مى كردند تا حيات قلوبشان ادامه يابد، و اگر كلمه ((رحمت )) را نكرده و بدون الف و لام آوردند، و آنگاه آن را به وصف ((من لدنك )) توصيف نمودند، براى اين بود كه گفتيم : خود آنان هم بطور مفصل اطلاعى از آن شرايط ندارند، و نمى دانند كه آن رحمت چه طور بايد باشد، تنها اين را مى دانند كه اگر رحمتى از پروردگارشان شامل حالشان نشود، و اگر آن رحمت از ناحيه خداى عزوجل نباشد، هيچ يك از حوائجشان برآورده نگشته ، و هيچ امرى از ايشان به سامان نمى رسد.
و اگر در پناه بردن ، تنها به خدا پناه بردند، و در درخواست رحمت هم تنها رحمت اورا درخواست كردند، براى اين بود كه چنين افرادى ايمان دارند به اين كه تمامى ملك صرفا از آن خدا است ، و اسباب ظاهرى هيچ چيزشان از خودشان نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۶ ■مؤثر علیالاطلاق در عالم ولایت است. لذا پیغمبر صلی الله علیه و
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۷
■انشاءالله مشرف بشوید کربلاء، بالای ضریح در همین ایام روی پارچهی مشکی نوشته است؛ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا (اسراء/۳۳)، اگر کسی را مظلومانه بکشند خدا سلطنت را در ولی دم او قرار میدهد. چند سال پیش در کربلا بودیم. همین را نگاه میکردم و این آیه را میخواندم که هرکس مظلوم کشته بشود... السَّلام عَلیک یا سیِّدنا المَظلوم... مظلوم کشته شود چه اتفاقی میافتد؟ ظاهر آن هم همین است. الان در ظاهر عالم همینگونه نیست؟! اگر کسی، دیگری را بکشد، ولی دم او بر آن قاتل سلطنت دارد. باید به او دیه بپردازند. حال انسان کامل چطور؟ امام چطور؟ کسی امام را بکشد، بالاخره هرکسی به اندازهی سعهی وجودی خودش. امام معادل با هستی است. اگر بخواهیم تعریفی از امام کنیم تعاریف بیشماری داریم. امام یعنی چه؟ میگوییم امام یعنی هستی. معنی امام همین است. نه چند کیلو وزن و قد! این نه! حقیقت امام یعنی چه؟ امام یعنی مطلق الوجود.
●ز احمد تا احد یک میم فرق است
●جهانی اندراین یک میم غرق است
■یعنی کل هستی! كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. بر نفس خودش رحمت عامّه را نوشته است. نفس خدا کیست؟ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نفسُ اللهِ اعنی امیر المؤمنین علیهالسلام هم نفس خداست، هم نفَس خدا. خدا رحمت را بر نفس خودش نوشته است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. رحمت عامّهی خودش را، یعنی تمام مخلوقاتش را، همهی هستیش را بر این وجود نوشته است. نفس خدا است. امام مساوی عالم وجود است. هستی است. حالا اگر امام را بکشند یعنی هستی را کشتهاند. دیهاش چه میشود؟ کل هستی!
■ولیِ دم اباعبدالله علیهالسلام کیست؟ امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، حضرت ختمی مرتبت، امام زینالعابدین تا حضرت بقیةاللهالاعظم صلوات الله علیهم اجمعین. اینها اولیاء دم امام حسین هستند. خب، امام حسین را که مساوق هستی است، مساوق وجود است، با وجود یکی است بلکه فوق وجود است، فَهُم مَبدأ الوجود و غایتُه، مبدأ هستی است، هستیآفرین است، این را بکشند آن هم با آن شکل و آن وضع، خدا به واسطه شهادت اباعبدالله علیهالسلام، سلطنت مطلقهی الهیهی خودش را به ائمه داده است. یعنی اهلبیت علیهمالسلام، این ۱۳ بزرگوار که اولیای دم اباعبدالله هستند در جمیع عوالم وجودی دارای سلطنت هستند. يامَعْشَرَالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ. که اگر میخواهید به همهی اقطار، به همهی اطوار عالم وجودی نفوذ پیدا کنید، نافذ در همهی این عوالم بشوید نمیتوانید مگر اینکه به مرتبهی السلطان برسید.
■عدد السلطان هم با عدد قاف (۱۸۱) برابر است، یعنی به بالاترین مرتبهی ممکنه برسید. قلهی قاف جایی است که جناب سلمان فرمود، محیطٌ بالدنیا. دنیا یعنی پایین تر، کسی که به قلهی قاف میرسد، هر مرتبهی پایینتر از او میشود دنیا. قلهی قاف کجاست؟ که سیمرغ بر قلهی قاف است. سیمرغ کیست؟ سیمرغ ولایت است. سیمرغ یعنی انسان کامل. سیمرغ یعنی امام. سیمرغ به یک معنا یعنی توحید. سیمرغ کجاست؟ جایی که بر قلهی قاف است. قلهی قاف کجاست؟ مرتبهای است که بر همه هستی محیط است چون هستی است، امام هستیآفرین است. پس سلطان کسی است که به قلهی قاف برسد. یعنی برسد به مرتبه ای که بر کل هستی احاطه پیدا کند. این میشود سلطان. سلطنت، سَلَطَ یعنی نفوذ پیدا کند. او در تمام اشیاء عالَم نفوذ پیدا کند. این سلطنت را خدا به چه واسطهای به ائمه اطهار علیهمالسلام داده است؟ به واسطه اباعبداللهالحسین علیهالسلام. این یک معنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ است. یعنی من هر سلطنتی دارم به واسطه این است که من یک حسینی داشتم که در عالَم باطن پذیرفت که در مسیر حق متعال ارباً ارباً بشود. حسین ازلی و ابدی است. اینگونه نیست که من و شما پس از قتل او بنشینیم و گریه کنیم. نه! آدم بر او گریه کرده است، نوح بر او گریسته است، ابراهیم بر او گریسته است. ملائکه آسمان بر او گریه کردهاند. بهشت بر او گریه کرده است، جهنم بر او گریه کرده است. شیطان بر او گریه کرده است! سبحان الله!
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۷ ■انشاءالله مشرف بشوید کربلاء، بالای ضریح در همین ایام روی پارچ
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۸
■... اینها روایات ما هستند. مگر بهشت و جهنم برای بعد از واقعهی عاشورا است؟! مگر بهشت و جهنم مکان و زمان است؟ نه! بهشت و جهنم فرا مکانی و فرا زمانی است. مطلبی در خصوص سرور بهشت عرض کنم، بهشت که محل سرور مؤمنین است، خودش علیالدوام محزون است. خود بهشت هیچ وقت مسرور نیست چون اگر بهشت مسرور بود نمیتوانست سرور بدهد. باید خودش محزون باشد که مسرور کند. چرا؟ چون باطن سرور حزن است. گریه که میکنید، میروید به باطن بهشت، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي. وقتی به حزن میروی مسرور میشوی. تا به حزن نروی مسرور نمیشوی. دقت کردهای که بعد از گریه بر امام حسین علیهالسلام یک سروری داری؟! لذا مؤمن که بهشت است بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ. بهشت بر امام حسین گریه کرده است، چرا ما گریه نکنیم و چرا بر چنین آقایی مویه نکنیم و عزاداری نکنیم؟! این فقرات را بخوانم و عرض خود را تمام کنم. جناب سید بن طاووس در مقدمه لهوف میفرماید: «اگر غرض از پوشیدن پیراهن، بیتابی و مصیبتزدگی برای از بین رفتن نشانههای هدایت تو و پایه نهادن ارکان گمراهی و تأسف بر سعادتی که از دست ما رفته و دریغ بر اینگونه شهادتی که به وقوع پیوسته نبود، هر آینه به خاطر این نعمت بزرگ جامههای شادی میپوشیدیم.»
■امام حسین علیه السلام، به بالاترین مرتبهی بندگی رسیده است. بهترین نحوهی مردن متعلق به اباعبدالله الحسین است. این گریه دارد؟! به تعبیر مثنوی:
●روح سلطانی ز زندانی بجست
●جامه چه درّیم وچون خاییم دست
■میگوید چرا باید گریه بکنی؟ یک انسانی به مرتبهی اعلای بندگی رسیده است. این گریه دارد؟! اما جناب سیدبنطاووس درست میفرماید چون ما محروم شدیم، چون ما بیچاره شدیم، ما خراب کردیم. پس باید گریه کنیم.
●پس عزا برخود کنید ای خفتگان
●زآنکه بد مرگیست این خواب گران
■رضایت پادشاه معاد با بیتابی در این مصیبت جلب میشود. میخواهی دل خدا را به دست بیاوری باید بر حسین گریه کنی. دل خدا به دست میآید. چند ده سال، شاید صد سال جناب آدم گریه کرد. آدمی که وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا، آدمی که انسان کامل است، گریه او با گریه من و شما فرق میکند. خدا نبخشید تا جبرئیل آمد و به آدم گفت این که من میگویم را بگو. يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قدیم الاِحسان بِحقِّ الحسین... تا به اسم حسین رسید دلش شکست. این هم خاصیت اباعبدالله است. تا اسمش را برد دلش شکست. چند قطره گریه کرد. جناب جبرئیل! این آخری که بود؟! گفت چطور؟ تا اسمش را بردم دلم شکست... گفت این از فرزندان توست. او را عطشان میکشند... او را با لب تشنه میکشند... جناب آدم چند قطره گریه کرد. خدا گفت: آدم! بخشیدمت! جناب حضرت نوح در طوفان گرفتار شد. کشتی او متلاطم شد. داشت از بین میرفت. جبرئیل آمد. با میخی روی کشتی نوشت الله، محمد، علی، فاطمه، حسن،حسین... تا حسین را نوشت از نوک میخ خون جهید. تا این خون جاری شد دریا آرام شد.
■رفقا، در تلاطمهای زندگی گیر کردید، این گریه بر حسین این تلاطمات را آرام میکند. گناه بیچاره مان کرد... گریه بر اباعبدالله الحسین آرام میکند. جناب حضرت یونس به شکم ماهی مبتلا شد. شب و روز گریه می کرد، لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ...
■بخوان ای دل محرم شد دوباره... خدایا ما غرق گناهیم، دلخوش به این محرم تو هستیم. تا در شکم ماهی جناب جبرئیل القای مصائب امام حسین را به او کرد، بر حسین گریه کرد، جناب نهنگ او را بیرون پرت کرد. به کجا؟ فأخرَجَه الحوت إلى الساحِل. او را به ساحل برد. اگر میخواهی به ساحل رستگاری برسی إنَّ الحُسین مِصباح الهدی و سَفینَه النِجاه کشتی نجات است... کلنا سُفَنُ النجاه ولکِن سَفینَه جَدّی الحُسَین أوسَعُ وفی لِجَج البِحارُ أسرَع. میفرماید اگر سوار کشتی حسین شوی سریع به مقصد میرسی. چرا؟ چون خدا حسینش را دوست دارد.
●صلّیالله علیک یا سیدنا العطشان...
●صلّیالله علیک یا سیدنا المظلوم...
#ح_م
#روز_دوازدهم_محرّم
■ورود بنی اسد به کربلا
■تدفین پیکر مطهر شهدای کربلا
■تدفین پیکرهای مطهر اهل بیت علیهم السّلام در حفرهای بین مرقد شهدا و مرقد اباعبدالله علیه السّلام
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●از حضرت زینالعابدین علیهالسّلام روایت شده است که فرمودند●■
■پدرم در آن روز که به شهادت رسید (#روز_عاشورا) مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایش خون فوران میکرد، فرمود:
■ای فرزند! از من #دعایی را که فاطمه علیهاالسّلام آن را به من آموخت، فراگیر و او از رسول الله صلّی الله علیه و آله و آن حضرت نیز از جبرییل تعلیم یافته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد بخواند. آن گاه فرمود بخوان:
■بِحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ
وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ
یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ
یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ
یا مُنَفِّسَ (مُنَفِّساً) عَنِ الُمَکُرُوبِینَ
یا مُفَرِّجَ (مُفَرِّجاً) عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ
یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ
یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ،
یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ
صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا.
■به جای: «و افعل بی کذا و کذا» باید حاجات خود را ذکر نمود.
■●«دعوات، قطب الدین راوندی، ص۵۴»●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■
■مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند:
■یکی اینکه #معرفت عميقی نسبتبه حجّت خدا ندارند. البتّه این بحثی است که نمیرسم باز کنم؛ اینکه حتّي روزي كه عثمان كشته شد و مردم درِ خانهي حضرت علي علیه السلام ريختند، [اصلاً این مردم حضرت را بهعنوان امام قبول نداشتند!] در خطبهي شقشقيّه، اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند: ازدحام جمعیّت طوري بود كه حسنين: داشتند زير دست و پا خفه ميشدند و لباس من به تنم پاره شد؛ درِ خانهي من هجوم آوردند كه بياييد با شما بيعت كنيم.
■آيا واقعاً مردمی که ریختند درِ خانهی حضرت امیر علیه السلام ، آمدند با اميرالمؤمنين علیه السلام بهعنوان حجّت معصوم خدا كه امام است و خلافت و حكومت ایشان را خدا مقرّر داشته و پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بارها اعلام كرده و در غدير خمّ نسبتبه اين فرمان الهي از مردم بيعت گرفته، بیعت کنند؟ آیا این مردمی که برای بیعت درِ خانهی حضرت علی علیه السلام ریختند، به اين عنوان آمدند؟ يعني بهعنوان یک شيعهی امامشناسِ پذيراي امام؟!
قطعاً اينگونه نبود! یقیناً اينطور نبود!! يعني فكر نكنيم مردم بعد از قتل عثمان همه شیعه شدند! این جمعیّتی که آمدند با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت کردند، شیعه نشدند؛ در واقع اینها ابوبكر و عمر و عثمان را تجربه كردند و تلخي رفتارهاي بيرويّهي آنها را با همهي وجود لمس كردند، ظلم و ستم و تبعيض و غارت بيتالمال و فساد و فحشايي كه دستگاه خلافت مستقيم و غيرمستقيم ترويج كرد، اينها را لمس كردند و با همهي وجود به تنگ آمده بودند؛ دنبال يكي ديگر ميگشتند كه او اين ظلمها را به آنها نكند؛ اين تعدّيها، این تبعيضها، اين فاميلبازيهايي كه عثمان كرد، اين كارها را نكند؛ و ديدند علي علیه السلام اينگونه است.
■علي علیه السلام انسان عادلي است؛ علي علیه السلام انسان زاهدي است؛ انسان پاكي است. آمدند با علي علیه السلام بهعنوان يك انسان معمولي بيعت كنند؛ نه بهعنوان حجّت معصوم خدا. همهي مردم زماني كه آمدند با علي علیه السلام بيعت كردند شيعه نشدند. بهعنوان یک خلیفه، چهارمين خليفه، با ایشان بيعت كردند. لذا خودشان هم میگویند خلفای راشدین چهار نفرند؛ چهارمی علی علیه السلام است. اکثریّت مردم به این عنوان آمدند بیعت کردند.
■شيعيان نابِ خالصي كه حضرت را بهعنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعهاي میشناختند كه از جانب خداي متعال ولايت او مقرّر شده و مردم ملزم به پذيرش و تمكين از ولايت او هستند، بسيار نادر بودند. در زماني هم كه اميرالمؤمنين علیه السلام در كوفه حكومت ميكنند، ماجرا همين است. يعني وقتي از مدينه آمدند و مقرّ حكومتشان را به كوفه منتقل كردند، [مردم کوفه شیعه نبودند.] حالا علل و عوامل این انتقال چه بود، بحث مفصّلي ميبرد و یک كار پژوهشي جدّي ميطلبد كه چه شد اصلاً اميرالمؤمنين علیه السلام مقرّ حكومت را از شهر مدينه كه شهر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود به شهر كوفه منتقل كردند. عليايّحال بعد از اين انتقال مقرّ حكومت، بسياري از مردم كوفه هم اميرالمؤمنين علیه السلام را بهعنوان يك زمامدار سياسي، يك خليفه و يك حاكم ميشناختند. اینها باور ناب شيعي بهعنوان حجّت معصوم خدا راجعبه حضرت علي علیه السلام نداشتند.
■لذا آن معرفتي كه در زيارت عاشورا از خدا درخواست ميكنيم، فَاَسْأَلُ اللهَ الَّذِي اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيائِكُمْ، اين معرفت حجّت خدا، معرفۀالحجّۀ، حسابش جداست از اينكه بگوييم اين شخص، انسان خوبي است. بسياري از اهلسنّت كه امروز در دنيا زندگي ميكنند راجعبه حضرت علي علیه السلام ميگويند: بله، حضرت علي علیه السلام انسان خوبي بود؛ خليفهي چهارم بود؛ قبولش داریم. پسرعموي پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ داماد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود؛ جزو کبار صحابهي رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هم بود و دوستش داريم. اين ادّعا را دارند و بسياري از آنها هم ممکن است واقعاً راست بگویند و واقعاً از ته دل دوست داشته باشند. برخي از اهلسنّت اينطورند؛ مثل شافعيها كه واقعاً هم يك محبّت قلبی به اهلبیت علیهم السلام دارند و ابراز ارادت هم ميكنند. امّا اين ابراز ارادت و ابراز محبّت بهعنوان فاميل پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اینكه انسان خوبي بود و جزو صحابهي فاضل و باسواد پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، غير از این است که ما اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان حجّت معصوم خدا و امام مفترضالطّاعه و ولياللهالاعظم باور داشته باشيم.
ادامه دارد...
#سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۱۴۴۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم1⃣ ● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...)) رَب
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش چهارم2⃣
● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...))
رَبَّنَا إِنَّك جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْب فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِف الْمِيعَادَ
اين سخن از راسخين در علم به منزله تعليلى است كه علت سؤال رحمت خود را بيان مى كنند، چون علم دارند به اينكه اقامه نظام خلقت و دعوتهاى دينى و تلاش انسان در مسير وجودش همه مقدمه است براى جمع شدن در روز قيامت ، روزى كه هيچ چيزى به جز رحمت خدا به درد نمى خورد، و جز رحمت او ياورى نيست .
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 47
چنانكه خداى سبحان فرموده : ((ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين ، يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا، و لا هم ينصرون ، الا من رحم اللّه )).
و به همين جهت بود كه راسخين در علم ، رحمت پروردگار خود را درخواست نموده ، تعيين و تشخيص نوع آن را به خود خدا واگذار كردند، تا رحمتى را شامل حال آنان كند كه برايشان سودمند باشد.
و در كلام خود روز قيامت را به اين صفت توصيف كردند كه روزى است كه در وقوع آن شكى نيست ، تا به اين وسيله ، كمال اهتمام خود و اصرار در سؤال را موجه سازند، و همين توصيف شاءن راهم با جمله : ((ان اللّه لا يخلف الميعاد)) تعليل كردند، براى اين كه گفتيم كه : اين گفتار سخن راسخين در علم است ، و علم به چيزى در دلى رسوخ نمى كند و ريشه دار نمى شود، مگر اين كه علم به علت آن نيز رسوخ كند، و علت شك نداشتن آنان در وقوع روز قيامت اين است كه خدا به وقوع آن وعده داده ، و به همين جهت وقتى گفتند: ((ليوم لا ريب فيه )) دنبالش گفتند: ((براى اين كه خدا خلف وعده نمى كند)).
نظير اين وجه در كلام ديگرشان هم آمده است ، و آن اين است كه وقتى گفتند: ((وهب لنا من لدنك رحمة )) دنبالش علت آن را ذكر كردند كه ((انك انت الوهاب )) پس وهاب بودن خدا موجب مى شود كه آنان درخواست رحمت كنند و اگر علاوه بر كاف خطاب ((انك )) كلمه ((انت )) را هم آوردند، براى اين بود كه خبر ((ان )) را منحصر كنند، و در نتيجه جمله : ((من لدنك )) را تعليل كنند و بگويند اگر از توكه از ناحيه خودت رحمتى به ما ارزانى بدارى ، براى اين بود كه ما به جز تو وهاب و بخشنده اى سراغ نداريم .
و باز نظير اين وجه در گفتار ديگرشان جريان مى يابد كه بعد از آن كه گفتند: ((ربنا لا تزغ قلوبنا)) چيزى گفتند كه به منزله علت آن درخواست است ، و آن اين بود كه گفتند: ((بعد اذ هديتنا)) كه معناى مجموع اين دو جمله چنين مى شود: ((پروردگارا قلوب ما را مبتلا به زيغ و انحراف مفرما، آخر تو ما را هدايت كرده اى )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 48
و همچنين در جمله : ((آمنا به )) كه دنبالش گفتند: ((كل من عند ربنا)) و اين دو جمله نيز از همين قبيل است ، و معناى مجموعش اين است كه ((راسخين در علم مى گويند ما به آن ايمان داريم براى اين كه همه قرآن از ناحيه پروردگار ما است )).
پس اين طايفه مردمى هستند كه به پروردگار خود ايمان آورده ، و بر ايمان خود استوارى به خرج دادند، در نتيجه خداى سبحان هم هدايتشان كرد، و عقولشان را تكميل فرمود، و نتيجه كمال عقلشان ، اين شد كه سخنى جز با داشتن علم ، نگويند، و عملى جز با علم به صحت آن ، انجام ندهند، و به همين جهت خداى عزوجل ايشان را راسخين در علم ناميد و به كنيه ((اولوا الالباب )) ياد كرد.
خواننده گرامى اگر در تعريفهائى كه خداى تعالى از اولوا الالباب نموده دقت فرمايد، خواهد ديد كه درست همان كسانى هستند كه نشانيهاى آنان در آيات زير آمده : ((و الذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى اللّه ، لهم البشرى ، فبشر عبادى الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ، اولئك الذين هديهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب )). كه در اين آيات ايشان را بداشتن چند نشانى تعريف كرده : اول داشتن ايمان ، دوم پيروى از بهترين سخن ، سوم انابه و رجوع به خداى سبحان ، و اگر به آيه مورد بحث مراجعه كنى خواهى ديد كه در آن راسخين در علم را هم به همين اوصاف توصيف فرموده است .
حال ببينيم التفات از ضمير خطاب به غايب در آيه ، چه نكته اى را مى رساند؟ و چرا راسخين در علم كه خدا را مخاطب قرار داده و مى گفتند: ((پروردگارا تو مردم را در روزى كه شكى در آن نيست جمع خواهى كرد))در آخر آيه خداى تعالى را غايب فرض نموده و گفتند: ((خدا خلف وعده نمى كند))؟.
جهتش اين است كه وعده نامبرده اختصاص به راسخين در علم ندارد، بلكه هم براى آنان وعده است و هم براى ديگران ، و بدين جهت مناسب بود كه به جاى ((ربنا)) (و نسبت دادن رب بخصوص خود) كلمه ((اللّه )) را بياورند، چون الوهيت حكمى عام دارد، كه شامل همه چيز مى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 49
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۸ ■... اینها روایات ما هستند. مگر بهشت و جهنم برای بعد از واقعهی
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۹
■شب جمعه است و شب جمعه متعلق به حضرت اباعبداللهالحسین است. در شب جمعه، حق متعال به کربلا و محل زیارت زائران اباعبداللهالحسین هبوط میکند. اینکه حق متعال هبوط میکند جای بسی تأمل است، چون خدا در زمان و مکان نیست و جایی در نظام وجود نیست که خالی از حق متعال باشد. هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ. او هم در آسمان اله است و هم در زمین. جایی نیست که آنجا حق متعال نباشد. امیرالمؤمنین فرمود ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ. هیچ شیء را ندیدم مگر اینکه قبل و بعد و بااو و در تار و پود او خدا را دیدم. پس خدا همه جا هست. پس این هبوط به چه معناست؟ مگر خدا بالا هست و پایین نیست؟ یا پایین هست و بالا نیست؟ پیغمبر فرمود: لو دُلّيتُم بِحَبلٍ إلى الأرضينَ السُفلى لَهَبَطتُم على الله. اگر با یک طناب بخواهید به زمینهای پایین هبوط کنید هرآن بر خدا هبوط میکنید. یعنی جایی نیست که خدا نباشد. پس معنای اینکه حق متعال هر شب جمعه به کربلا هبوط میکند چیست؟ شب جمعه چیست؟ در این شب جمعه نیز سخن بسیار است چون لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ.
■این عالم، عالم ظاهر است. عالم سایه است. نمود است. نمودِ یک بود است. بود، ملأ اعلی است. بود، باطن عالم وجود است. اینجا عالم کثرت است. عالم نشان است. خدا به من و شما نشان میدهد. به تعبیر برخی از حکمای قدیم، حکمای یونانی و قبل از اسلام، اینجا مثل غاری است که روزنه کوچکی از این غار به سمت بیرون است. ما افراد محبوس در این غار هستیم لذا باید این غار را کنار بزنیم. از این غار بیرون بیاییم تا بتوانیم حقیقت دلآرای عالَم را ببینیم. منتها فعلا از آن روزنه به آن سوی غار نگاه میکنیم. گاهی اوقات افرادی از آن سوی غار میآیند. از جلوی غار رد میشوند. سایههایشان میافتد و ما در غار سایههایی میبینیم. میپنداریم که این سایهها واقعیت است در حالی که چنین نیست. باید این سایه ها بروند کنار. باید روزنه وسیعتر بشود تا بتوانیم آنسوی پرده را ببینیم. جناب حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیانی لطیف در مورد ابن عباس دارد. میفرماید يرحم الله ابن عباس كأنما ينظر إلى الغيب من ستر رقيق. خدا رحمت کند ابنعباس را، از پردهای رقیق نگاه میکرد. نشان می دهد هنوز ابنعباس پردهها را پاره نکرده بود. آمد و به اباعبداللهالحسین نصیحت کرد!! انسان بزرگی بود اما اگر این پردهها برای او هتک شده بود، به تعبیر امیرالمؤمنین هتکالستر شده بود. لذا به خودش اجازه نمی داد امام معصوم را نصیحت کند. اباعبدالله هم از او تشکر کرد و گفت شما آدم خیرخواهی هستید. لذا با آقا همراهی نکرد.
■داشتم مقتل میخواندم، به این فقره شریفه رسیدم. اجازه دهید برای شما نیز بخوانم که کسی که امام را همراهی نکند چه خسران بزرگی نصیب او می شود. خدا به ما توفیق دهد که این پرده ها را هتک کنیم.
●مردان خدا پردهی پندار دریدند
■وقتی که جناب کمیل از امیرالمؤمنین پیرامون حقیقت پرسید، مولا در جواب فرمود: هتک الستر لغلبة السرّ. حقیقت این است که این پرده ها را پاره کنی. بین ما و حقیقت بی نهایت پرده است. از حُجُب ظلمانی تا حُجُب نورانی. حُجب ظلمانی همین دنیا و اولاد و تعلقات و پول و مقام و مکنت و... است. اینها را که کنار گذاشتی و حقیقتاً ترک حجب ظلمانی کردی و به دنیا تعلق پیدا نکردی، تازه حجابهای نورانی شروع میشود! حُجُب نوری را نیز باید کنار بزنی. همین نماز و روزه و عبادتِ من و جهادِ من و زکاتِ من و... همگی حُجُب نوریه است. إِلهي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاع إِلَيْكَ وَأَنْرِ أَبْصَارَ قُلوبِنَا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ. زاهدان از گناه استغفار کنند و عارفان از عبادت. تا بین ما و دلدار حجاب است کارمان سخت است. حجاب انسان را گرفتار میکند. آدم چقدر دلش میسوزد... جناب علامهی شعرانی که در دمع السجون ذیل موضوع جناب حر بن یزید ریاحی از شخصی به نام طرماح مطلب نقل میکند که به اباعبدالله الحسین علیهالسلام رسید و با آقا مکالمهای دارد که نقلهای آن متفاوت است. او به آقا گفته بود که آقا! این مسیر را نروید! من مسیری از دل کوهها بلدم. او به اصطلاح بلد راه بود. من شما را جایی میبرم که ما آنجا همیشه بر دشمن ظفر داشته ایم. این گفتگو، گفتگوی فردی محجوب است. آدمی که حجاب نداشته باشد با امامش اینگونه صحبت نمیکند. شما بگردید و یک حدیث از مقداد پیدا کنید. نیست! زمانی که امیرالمؤمنین هست بگردید و حدیثی از امام حسن پیدا کنید! نیست. یک خطبه بیشتر از حضرت عباس نقل نکردهاند. چرا؟ چون در محضر امام سکوت است. آنچه او میکند، هم فعل و هم قول او حجت است.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت اول )●■ ■مردم #كوفه دو مشكل جدّی دارند: ■یکی اینکه #معرف
■● #عوامل_و_زمینههای_رخداد_عاشورا (مقدمه)●■
■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اينطور مظلومانه با خاندانش و با اصحابش به شهادت رسيدند؟ آن هم به دست مردمي كه ساليان درازي حكومت پدر اباعبدالله علیه السلام را در شهر خودشان داشتند و دست يتيمنوازي اميرالمؤمنين علیه السلام بر سر يتيمان آنها كشيده شده بود.
■در دل شبها اميرالمؤمنين علیه السلام كولهبار غذا و نيازمنديهاي فقرایشان را درِ خانههاشان داده بود و دربرابر تعدّيها و ظلمها براي آنها سينه سپر كرده بود و آنهمه نور و معرفت و آگاهي را در فضاي جامعهي آنها پراكنده بود.
■واقعاً چه شد اين مردم اينطور سفّاكانه آن همه مهر و محبّت اميرالمؤمنين علیه السلام را فراموش كردند. خود اباعبدالله علیه السلام كنار اميرالمؤمنين علیه السلام در سالهاي خلافت حضور داشت و بازوي اميرالمؤمنين علیه السلام بود. امام مجتبي علیه السلام و اباعبدالله علیه السلام بازوهاي حضرت امير علیه السلام در خدمات و در اقدامات سرشار از مهر و نورانيّت آن بزرگوار بودند. واقعاً چه شد اين مردم اینطور دست به جنايت زدند؟
■البتّه ما معمولاً كوفيها را مذمّت ميكنيم؛ حقّشان هم هست كه مذمّت كنيم؛ امّا گمان نكنيد بقيّهي سرزمين اسلامي انسانهاي بهتري بودند. باز كوفيان چهار تا نامه به حضرت اباعبدالله علیه السلام نوشتند كه بياييد و ما رهبري شما را ميپذيريم؛ ولي مردم بقيّهي سرزمينها همين نامهها را هم ننوشتند. يعني وقتي بحث بيعت يزيد پيش آمد، بقيّهي شهرها اصلاً سكوت مطلق و پذیرش مطلقند؛ حتّي مدينۀالنّبي كه پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سالها در آنجا زندگي كردند و همانجا هم از دنيا رفتند و دفن شدند. مردم مدينه تا بحث پيشنهاد ولايتعهدي يزيد مطرح شد، پذيرفتند؛ با اينكه اباعبدالله علیه السلام در همين مدينه داشتند زندگي ميكردند.
■كسي سراغ اباعبدالله علیه السلام نيامد كه يا اباعبدالله! ما با شما بيعت ميكنيم؛ با يزيد بيعت نميكنيم؛ جز سه چهار تا چهرههاي محدودي كه آنها هم در اینکه انگيزههايشان چيست، قابل بحث است؛ مثل عبداللهبنعمر، عبداللهبنزبير و امثال اينها كه بيعت نكردند، بقيّه بهراحتي بيعت را پذيرفتند.
■خواستم بگويم اینكه ما كوفيان را مذمّت ميكنيم، بهمعناي تبرئهي اهالي مكّه و مدينه و بصره و شهرهاي ديگر نيست. کوفیان باز یک قدم اوّلیّهای برداشتند؛ ولی بعد جا زدند. همان قدم اوّلیّه را ديگران برنداشتند. حالا سؤال اين است كه مردم كوفه كه اميرالمؤمنين علیه السلام را از نزديك ديده بودند، امام مجتبي علیه السلام را از نزديك ديده بودند، اباعبدالله علیه السلام را از نزديك ديده بودند، چطور به خودشان اجازه دادند چنين خيانت عظيمي را مرتكب شوند و چه عواملي سببساز پديد آمدن چنين فاجعهي عظيمي در تاريخ شد؟ بيشك اين فاجعه در طول تاريخ بشريّت بيمانند است.
☑️اهالي كوفه دو مشكل اساسي دارند كه درسآموز و عبرتآموز است كه بدانيم اگر جامعهي ما و ما هم اين دو مشكل را داشته باشیم، این خطر كه ما هم همان مسيري را كه كوفيان رفتند برویم و به همان مبتلا شويم وجود دارد.
ادامه دارد...
#سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۱۴۴۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|•
•|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|•
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● دعاى راسخون در علم : ((ربنّا لا تزغ قلوبنا...)) رَ
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش پنجم
● بحثى تفصيلى پيرامون محكم و متشابه و تأويل
مقدّمه
آنچه تاكنون درباره معناى ((محكم )) و ((متشابه )) و نيز در معناى كلمه ((تأويل )) گفتيم مطالبى بود كه دقت در كلام خداى سبحان آن را مى فهماند و نيز روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) كه بزودى ((ان شاء اللّه )) از نظر خواننده خواهد گذشت آن را مى رساند. حال ببينيم مفسرين در معناى اين سه عنوان چه گفته اند سخنان مفسرين در اين باره بسيار مختلف است ، و شيوع و گسترش اين اختلاف به انحرافشان كشانيده است .
اگر سر نخ اين اختلافات را جستجو كنيم سر از صدر اسلام و مفسرين از صحابه و تابعين در مى آوريم ، و تا آنجا كه ما اطلاع داريم كم تر تفسيرى پيدا مى شود كه حتى با بيانى كه ما ذكر كرديم نزديك باشد، تا چه رسد به اين كه كاملا مطابق با آن باشد.
و علت عمده اين انحراف آن است كه بحث در ((محكم و متشابه )) را با بحث در پيرامون معناى ((تأويل )) خلط كرده اند، و اين باعث شده است كه اختلاف عجيبى در انعقاد اصل مسأله و كيفيت بحث و نتيجه گيرى از آن راه بيفتد.
اينك ما در طى چند فصل درباره هر يك از اين دو مسأله بطور مفصل بحث مى كنيم ، و اقوال را بعد از آن كه بقدر امكان مشخص كنيم كه مربوط به كدام يك از دو مسأله است نقل نموده و آنچه حق مطلب است اختيار مى كنيم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم ● بحثى تفصيلى پيرامون محكم و متشابه و تأويل مقدّمه آنچ
آیات7-9 آل عمران ، قسمت دوم
بخش ششم
●1 - محكم و متشابه (گفتار)
1 - گفتار در مسأله محكم و متشابه
كلمه ((محكم )) اسم مفعول از باب افعال (احكام ) است . و كلمه ((متشابه )) اسم فاعل از باب تفاعل (تشابه ) است ، و ((احكام و تشابه )) از الفاظى است كه معنايش در لغت روشن است ، خداى تعالى يكجا همه قرآن را محكم خوانده و فرموده: ((كتاب احكمت آياته )) و جاى ديگر همه اش را متشابه خوانده ، و فرموده : ((كتابا متشابها مثانى )).
منظور از احكام آن اين است كه تمامى آن داراى نظمى متقن و بيانى قاطع و محكم است ، و منظور از تشابه آن اين است كه همه آياتش از نظر نظم و بيان و داشتن نهايت درجه اتقان و نداشتن هيچ نقطه ضعف شبيه به هم هستند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 50
و چون به حكم آن دو آيه همه قرآن محكم و همه اش متشابه است لذا در آيه مورد بحث ما كه آيات را بدو قسم محكم و متشابه تقسيم كرده ، و فرموده بعضى از آياتش محكم و بعضى متشابه است ، مى فهميم منظور از اين محكم و متشابه غير آن محكم و متشابه است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۹ ■شب جمعه است و شب جمعه متعلق به حضرت اباعبداللهالحسین است. در ش
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱۰
■امام صادق علیهالسلام به هشام، آن یار صاحب سرّش گفت که برخیز و آن مناظره ای را که پیرامون اثبات امامت با آن مرد کردی را بازگو کن. جناب هشام که از نوجوانی در محضر امام صادق تلمذ کرده بود، عرضه داشت که آقا جان! من نمیتوانم صحبت کنم. زبانم در محضر شما بند میآید. آقا فرمودند: آنچه به تو امر کردیم انجام بده! ادب محضر امام سنگین است... حتی یک "چَشم" به امام گفتن خوف این را دارد که بین امر امام و اطاعت امر او فاصله بیفتد.
■جناب علامه میرجهانی در کتاب البکاء حدیثی قابل تامل نقل میکند. میگوید که وقتی حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام آماده پیکار شد، عدهی کثیری از ملائکه الهی به محضر حق متعال عرضه داشتند که ما میخواهیم برویم و حسین را یاری کنیم. خدا به اینها اذن داد که بروید. روایت دارد که ملائکه مکثی کردند. سپس آماده شدند که به یاری امام حسین علیهالسلام بروند و دیدند که اباعبدالله را شهید کردهاند. گاهی اوقات یک مکث کار را خراب میکند. وقتی امام صادق علیهالسلام به هارون مکی گفت هارون! به داخل تنور برو، در روایت نداریم که هارون چشم گفته باشد! اطاعت امر کرد و به داخل تنور رفت. مقام امامت خیلی سنگین است...
■لذا جناب طرماح آن مطالب را به امام حسین علیهالسلام گفت که چنین و چنان کن تا بر دشمن ظفر پیدا کنی. در ادامه گفت که آقا، من برای اهل و عیال و خانواده ام آذوقه خریدهام. اجازه بفرمایید من بروم و این آذوقه سالشان را بدهم و برگردم و با شما باشم. اباعبدالله جمله ای دارد که میفرماید طرماح! شتاب کن... او برگشت و دید که امام حسین علیهالسلام را شهید کردهاند و چه آه و افسوسی... و چه فایده ای دارد؟!!
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۱۰ ■امام صادق علیهالسلام به هشام، آن یار صاحب سرّش گفت که برخیز
#حسین_منی_و_انا_من_حسین
☑️قسمت ۱۱
■از دیگر سو، حبیب بن ظاهر شتاب کرد. همسرش میگوید دیدم این پیرمرد هشتاد و چند ساله حنا گرفته و خضاب کرده و خود را شبیه دامادها کرده است. پرسیدم جناب حبیب! چه شده؟! گفت: هیچ! پیر شدهام و محاسنم سفید شده و از باب استحباب خضاب میکنم. گفتم نه! این حال، حالِ استحباب خضاب نیست. زنش گفت: من هم شیعهی امیرالمؤمنین هستم! ببینید چه فضایی بوده که حتی زن و شوهر نمیتوانستند برای هم تشیع خود را علنی کنند! و او و جناب مسلم بن عوسجه با چه شتابی به نزد اربابشان رفتند... بارک الله به این همسر جناب زهیر بن قین، بانو دُلهَم یا دیلم. زهیر میخواست مکث کند و او جلوی مکث زهیر را گرفت. زهیر! فرزند رسول خدا و فرزند فاطمه زهرا به اینجا آمده است و تو میخواهی مکث کنی؟! یک مکث کار را خراب میکند و یک لحظه حضور کار را آباد میکند. هیچ کس نمیداند که بین اباعبدالله الحسین علیهالسلام و جناب زهیر چه اتفاقی افتاد. همین اندازه میدانند که زهیر به داخل خیمه ارباب رفت و در کمتر از یک دقیقه بیرون آمد و به زنش گفت انتِ طالق!
■آقا جان! چه میشود نگاهی هم به ما بکنی و ما به همه هستی بگوییم طالق؟! یک نگاه انسان کامل کاری میکند که شما همهی هستی را طلاق بدهی!
حضرت اباعبدالله الحسین چه نکتهی لطیفی میفرمایند: مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا. فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى. هرکه میخواهد خون دلش را در راه ما بدهد و نفس او توطن در لقاء الله پیدا کند، با ما کوچ کند... منِ امام راحل هستم. آن هم چه زمانی؟ صبح. یک وقت جا نمانی!
■لذا باید این حجابها را بزنیم کنار. تا این حجاب باشد نمیشود. شب جمعه، محل هبوط حق متعال است و شب جمعه چیست؟ شبی است که بین ما و محبوبمان حجابی نباشد. تا بین من و محبوبم حجاب هست، اهل جمع نیستم و هنوز به شب جمعه نرسیدهام. اهل تفرقهام. جمعه یعنی مقام جمع. اینکه فرمودهاند جمعه متعلق به وجود نورانی امام زمان ارواحنا فداه است، چون ایشان در مرتبهی غیب و جمع است. چه زمانی نماز جمعه واجب میشود؟ وقتی آقا ظهور کند.
■يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. [جمعه 9 و 10] یوم الجمعه یعنی وقتی جمعه ظهور میکند. آنگاه نماز واجب است. همه شما به سمت ذکرالله بشتابید. ذکرالله یعنی چه؟ یعنی انسان کامل. وَذَرُوا الْبَيْعَ یعنی همهی این حجابها را کنار بگذارید. همهی معاملات چه ظاهری و باطنی را دور بریزید. خدا در شب جمعه به کجا هبوط میکند؟ به عقل و فهم و دل زائر امام حسین علیه السلام. هر موقع نسبت به انسان کامل و معنویات تجمیع حواس و دل پیدا کردی، تعلقات کنار رفت و تعلقی باقی نماند، تعقل آمد و جای تعلق را گرفت، آنگاه خدا هبوط میکند. چطور من تجمیع حواس پیدا کنم؟ نمیشود... میفرماید که راهش، اباعبدالله الحسین است... یک خاصیتی در امام حسین علیه السلام هست که تا توجه به ایشان میکنی، به مرتبه جمع میرسی. وقتی جمع شدی، خدا هبوط میکند.
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینههای_رخداد_عاشورا (مقدمه)●■ ■چه شد چنین جنايت عظيمي رخ داد و پسر پيغمبر صلی الله
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دوم )●■
■بسياري از مردم كوفه چنين باوري نداشتند. امام علي علیه السلام را صرفاً يك زمامدار خوب تلقّي ميكردند. ولذاست كه چون اين معرفت وجود نداشت به خودشان اجازه ميدادند كه از فرمان ایشان هم تمرّد كنند؛ در اجراي فرمان ایشان هم تعلّل بورزند. مشكل اينجاست! يكي از مشكلات جدّي اين است كه اين #معرفۀالحجّۀ وجود ندارد. اين باور، اين شناخت كه حجّت خدا وليّ اعظم خداست، خليفهي خدا در روي زمين است، وجود او استمرار وجود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است، چنين باوري وجود ندارد. چنين شناخت و معرفتي وجود ندارد.
■متأسّفانه در جامعهي ما هم همینطور است. بعضاً ميبينيم حتّي در جامعهي شيعهنام ما، يعني مردمي كه از آنها ميپرسي مذهبت چيست، ميگويد شيعهي اثناعشري، امّا وقتي ميخواهيد به عمق معرفت و شناخت و باور آنها راه پيدا كنيد، ميبينيد نه! واقعاً چنين شناخت عميق و اصيلي از ائمّه علیهم السلام نيست. پس يكي از سراشيبيهايي كه جامعهي كوفه را در معرض اين خطر قرار داد كه بتواند رو در روي حجّت خدا بايستد، اين است كه اصلاً او را حجّت خدا نميدانست! او را انسان خوبي ميدانست؛ او را فاميل رسولالله صلی الله علیه و آله سلم ميدانست؛ در همين حد! باوري بالاتر از اين در بسياري از آن مردم وجود نداشت. آن شناخت عميق نسبتبه حجّت اعظم خدا را نداشتند. اين كرامت معرفت كه در زيارت عاشورا میگوییم اَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ، اين كرامت معرفت نصيبشان نبود.
☑️خب این يك نكته و يك مشكل كه شناخت و معرفت ديني، عميق نبود و اگر در جامعهي ما هم اين معضل وجود داشته باشد، ميتواند زمينهساز انحرافات و اشتباهات فراواني باشد؛ اين خطر را بايد درك كنيم.
■فقط به شكل عاطفي با مذهب روبهرو شدن و به شكل احساسي نسبتبه مذهب اظهار علاقه كردن، نسبتبه شخصيّتهای مذهبي اظهار ارادت و محبّت و مودّت كردن، كفايت نميكند. بايد تا عميق شدن معرفت دينيمان روي خودمان كار كنيم. بايد بنيانهاي اعتقادیمان را، مبتني بر مطالعات عميق علمي، مبتني بر استدلالات دقيق عقلي، مستحكم كنيم. بايد احكام دينمان را، ارزشهاي حاكم بر نظام اسلامي و نظام الهي را به روشني بشناسيم.
■اگر نشناسيم چنين خطري در انتظار ما هم ميتواند باشد.
■اين را تأكيد ميكنم؛ در مباحثمان هم اشاره كردهام كه گاهي اوقات بعضي از محافلي كه صدق هم دارند، صفاي خوبي هم دارند، بهدليل ضعف بنيانهاي اعتقادي و ضعف معلومات ديني، دچار كجفهميها و بدفهميها شدند. يك خواب ديده، يك مكاشفه برایش دست داده، فكر ميكند حالا اين حجّت است و اين را معيار قرار داده و حالا رفتاري ميكند كه اصلاً با هيچجاي دين خدا و كتاب خدا و سنّت معصومين علیهم السلام سازگار نيست! با سيرهي معصومين علیهمالسلام سازگار نيست! اين مال ضعف اطّلاعات ديني است.
■عزيزان! بهصورت جدّي بايد روي خودمان كار كنيم. صرف اينكه با بحثهاي لطيف معنوي و اخلاقي آشنا ميشويم، كفايت نميكند. لازم است؛ امّا كافي نيست. بايد وقت جدّي بگذاريم براي مطالعه؛ براي كلاس رفتن؛ براي درس گرفتن و رشد دادن اطلاعات دينیمان. شناخت و معرفت ديني بايد عميق شود تا انسان در چنين لغزشگاههايي نلغزد؛ خداي ناكرده اسمش شيعه نباشد و رو در روي حجّت خدا بايستد.
ادامه دارد...
#سیره_و_تاریخ
#امام_حسين_علیه_السلام
#محرم_۹۷
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام●■
■بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است.
■حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر #کوفه کانون التهاب شد.
جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود.
■از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را بهسمت #شام سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد.
■اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند!
■خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از #مدینه به مکّه و توقّف چهار ماههی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از #عاشورا بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد.
■سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را بهصورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت #شام می رفتند، قافله را بهسمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند.
■اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند.
■●جلسه ٣٠ آبان ٩٢_ استاد مهدی طيب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■متن زیارت عاشورا الهام خدایی است که به قلب ائمّه علیهم السّلام الهام شده است و چیزی شبیه قرآن است. اگر یک ماه محرم هر روز در خانهات زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلامش بخوانی، خدا را میبینی.
■اگر شده در همهی عمر لااقل یک بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوان و از آن محروم نمان.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei