☑️قبح اخلاقى گناه
▪️اگر کسى بىطمع، بىغرض و بدون اینکه نیازى داشته باشد، صرفاً از سر محبّت و لطف، بارها و بارها به انسان خوبى کند، در گرفتارىها به داد او برسد و در نیازمندى و درماندگى، هر آنچه از دستش برمىآید را بىدریغ نثار او کند و پس از سالهاى متمادى احسان و لطف، یک بار از انسان درخواستى کند که در توان اوست، چقدر بىانصافى و نمک ناشناسى است که با وجود آن همه خوبى، انسان از انجام خواستۀ مزبور امتناع کند و پاسخ منفى به او دهد.
▪️هر کس بویى از انسانیّت برده است، چنین رفتارى را بهشدّت زشت و قبیح مىداند و محکوم مىکند. این در شرایطى است که طرف مقابل، براى رفع نیاز و به سود خود چیزى را درخواست کند. امّا اگر درخواست او نیز براى رسیدن سودى به شخص انجام دهنده یا در امان ماندن او از خطرى باشد و خود وى مطلقاً نفعى از انجام شدن آن خواسته نصیبش نشود و در آن شرایط، انسان تجرّى بورزد، سخن او را زیر پا گذارد و از انجام آن سر باز زند، کارش چقدر زشتتر و نفرتانگیزتر خواهد بود.
▪️خداى متعال بندهاش را غرق لطف، فضل، احسان و اِنعام خویش نموده است و پیاپى تحفههاى جدیدى از معدن فضل خود بر او نثار مىکند، بىآنکه احتیاج و چشم طمعى به آن بنده داشته و حتّى عطاى خود را منوط به تشکّر و قدردانى او کرده باشد و با توجّه به اینکه آن بنده از باطن و ملکوت اشیاء و اعمال بىخبر است، براى اینکه به دام آنچه در باطن، مهلک و زیانبار است نیفتد و از آنچه باطنش نافع و گرانبهاست محروم نماند، از سر لطف و محبّت نسبت به وى، از طریق انبیاى عظام علیهم السّلام از او خواسته است که از برخى کارها بپرهیزد و بعضى اعمال را انجام دهد، بىآنکه خود از فرمانبرى این بنده سودى ببرد یا از سرکشى او زیانى متوجّهش شود.
▪️در چنین شرایطى، از نظر موازین اخلاقى و ارزشهاى انسانى و از منظر انصاف و مروّت، تا چه حد زشت و نفرتانگیز است که آن بنده بر آن همه لطف و عطا و مهر و سخاى خدا چشم ببندد، آنها را نادیده بگیرد، نمکناشناسانه و جسورانه تجرّى ورزد، در برابر دستورات پروردگار کریم خود بىاعتنایى و سرکشى کند و فرمودۀ خداى مهربان را زیر پا گذارد و از آن تمرّد ورزد و بىپروا آنچه را خداوند پرهیز داده، مرتکب شود و آنچه را تجویز نموده، ترک کند!
▪️توجّه به نکتۀ فوق، قبح اخلاقى معصیت را براى انسان آشکار و شخص را از آن منزجر و فرارى مىکند.
◾️کتاب شراب طهور
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#توبه_و_تغییر_مسیر_و_رویه - ۳
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️توبه و تغییر مسیر و رویّه ▪️پس از یقظه و بیدارى و پىبردن شخص به اینکه چه عظمتها و کمالاتى براى
☑️ماهیّت گناه
▪️در عالم، هر چیز ظاهر و مُلکى دارد که با حواس ظاهرى انسان قابل درک است و باطن و ملکوتى دارد که از حواس ظاهرى پوشیده و با ادراکات باطنى انسان قابل احساس مىباشد. چنانکه قرآن کریم براى تمامى موجودات عالم، هم مُلکى قائل است که در ید قدرت الهى قرار دارد، و هم ملکوتى، که آن نیز تحت قدرت الهى است.
▪️کارهاى انسان و از جمله معاصى او نیز ظاهر و مُلکى دارد، که همان جنبۀ محسوس جسمانى و نفسانى آن است، و ملکوتى دارد، که از حواس ظاهرى انسان پوشیده است و تنها با بیدار شدن باطن انسان از راه نایل شدن به موت و فعّال شدن ادراکات باطنى، احساس مىشود، خواه موت اضطرارى که همزمان با فوت براى تمامى انسانها حاصل مىشود، و خواه موت اختیارى، که در حین زندگى دنیوى براى کسانى که از راه تهذیب نفس، از دنیا قطع تعلّق و دلبستگى مىکنند، حاصل مىگردد.
▪️ظاهر معاصى همان لذّتها و شیرینىهاى نفسانى و جسمانى است که با حواس ظاهرى احساس مىشوند، امّا باطن گناهان، که از حواس ظاهرى پوشیدهاند، آتش، کثافات، سَموم و حمیم است. چنانکه قرآن کریم آنچه را شخص معصیتکار با غصب ظالمانۀ اموال یتیمان به دست آورده است و مىخورد، یا آنچه را از راه کتمان آیات الهى و فروختن آنها به بهایى اندک کسب کرده و به خوردن آن مشغول است، جز آتش که به معدۀ او وارد مىشود، چیزى نمىداند.
▪️گناهکاران، که پیش از نیل به موت، تنها حواس ظاهریشان کار مىکند و از اینکه اشیاء و افعال باطنى دارند، غافلند؛ آنچه در دنیا حس مىکنند، لذایذ و شیرینى گناه است، امّا پس از فوت، که به موت نایل و ادراکات باطنیشان فعّال و بیدار مىشود، سوزندگى آتشى را که در دنیا خوردهاند، احساس مىکنند و شعلههاى آن را که تمامى وجودشان را دربر گرفته است، مشاهده خواهند کرد و این در حالى است که پیش از فوت نیز این آتش آنها را دربر گرفته بود، امّا آن را احساس نمىکردند. چنانکه قرآن کریم به همین واقعیّت در مورد کافران تصریح نموده است.
▪️بر اساس آنچه گفته شد، مىتوان به این حقیقت پى برد که پاداش و کیفرى که اشخاص در آخرت با آن مواجهند، چیزى جز باطن و ملکوت همان اعمال و اخلاق، روحیّات و افکار، و عقاید و ایمانى که در دنیا کسب کردهاند، نیست. قرآن کریم بر این امر بارها تصریح و تأکید نموده است.
▪️بنابراین تمامى عذابهاى اخروى که آیات و احادیث بیان کردهاند، از آتش، زَقّوم، حَمیم و غِسلین گرفته تا دیگر عذابها، همه باطن معصیتهایى است که ظاهرى جذّاب، شیرین و فریبنده دارند؛ همچون سمّ مهلکى که درون شیرینى خوشمزهاى تعبیه شده است.
▪️پىبردن به ماهیّت واقعى گناه که در پشت پردهى نازک و ناپایدار فریبندۀ آن قرار دارد، یکى از عوامل مهمّ انزجار، بیزارى، فاصله گرفتن و فرارى شدن از گناهان است.
◾️کتاب شراب طهور
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#توبه_و_تغییر_مسیر_و_رویه - ۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️ماهیّت گناه ▪️در عالم، هر چیز ظاهر و مُلکى دارد که با حواس ظاهرى انسان قابل درک است و باطن و ملکو
☑️قبح اخلاقى گناه
▪️اگر کسى بىطمع، بىغرض و بدون اینکه نیازى داشته باشد، صرفاً از سر محبّت و لطف، بارها و بارها به انسان خوبى کند، در گرفتارىها به داد او برسد و در نیازمندى و درماندگى، هر آنچه از دستش برمىآید را بىدریغ نثار او کند و پس از سالهاى متمادى احسان و لطف، یک بار از انسان درخواستى کند که در توان اوست، چقدر بىانصافى و نمک ناشناسى است که با وجود آن همه خوبى، انسان از انجام خواستۀ مزبور امتناع کند و پاسخ منفى به او دهد.
▪️هر کس بویى از انسانیّت برده است، چنین رفتارى را بهشدّت زشت و قبیح مىداند و محکوم مىکند. این در شرایطى است که طرف مقابل، براى رفع نیاز و به سود خود چیزى را درخواست کند. امّا اگر درخواست او نیز براى رسیدن سودى به شخص انجام دهنده یا در امان ماندن او از خطرى باشد و خود وى مطلقاً نفعى از انجام شدن آن خواسته نصیبش نشود و در آن شرایط، انسان تجرّى بورزد، سخن او را زیر پا گذارد و از انجام آن سر باز زند، کارش چقدر زشتتر و نفرتانگیزتر خواهد بود.
▪️خداى متعال بندهاش را غرق لطف، فضل، احسان و اِنعام خویش نموده است و پیاپى تحفههاى جدیدى از معدن فضل خود بر او نثار مىکند، بىآنکه احتیاج و چشم طمعى به آن بنده داشته و حتّى عطاى خود را منوط به تشکّر و قدردانى او کرده باشد و با توجّه به اینکه آن بنده از باطن و ملکوت اشیاء و اعمال بىخبر است، براى اینکه به دام آنچه در باطن، مهلک و زیانبار است نیفتد و از آنچه باطنش نافع و گرانبهاست محروم نماند، از سر لطف و محبّت نسبت به وى، از طریق انبیاى عظام علیهم السّلام از او خواسته است که از برخى کارها بپرهیزد و بعضى اعمال را انجام دهد، بىآنکه خود از فرمانبرى این بنده سودى ببرد یا از سرکشى او زیانى متوجّهش شود.
▪️در چنین شرایطى، از نظر موازین اخلاقى و ارزشهاى انسانى و از منظر انصاف و مروّت، تا چه حد زشت و نفرتانگیز است که آن بنده بر آن همه لطف و عطا و مهر و سخاى خدا چشم ببندد، آنها را نادیده بگیرد، نمکناشناسانه و جسورانه تجرّى ورزد، در برابر دستورات پروردگار کریم خود بىاعتنایى و سرکشى کند و فرمودۀ خداى مهربان را زیر پا گذارد و از آن تمرّد ورزد و بىپروا آنچه را خداوند پرهیز داده، مرتکب شود و آنچه را تجویز نموده، ترک کند!
▪️توجّه به نکتۀ فوق، قبح اخلاقى معصیت را براى انسان آشکار و شخص را از آن منزجر و فرارى مىکند.
◾️کتاب شراب طهور
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#توبه_و_تغییر_مسیر_و_رویه - ۳
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️قبح اخلاقى گناه ▪️اگر کسى بىطمع، بىغرض و بدون اینکه نیازى داشته باشد، صرفاً از سر محبّت و لطف،
☑️آثار مخرّب روحى ارتکاب گناهان و غوطهورى در لذایذ طبیعى و نفسانى
▪️معصیت، دل را فاسد و تباه مىکند و در صورت تداوم و افراط، آن را واژگونه و از هویّت اصلى خود خارج مىسازد و راه بازگشت به نیکىها و پاکىها را بر آن سد مىکند. امام باقر علیه السّلام مىفرمایند:
▪️ما شَىءٌ اَفسَدَ لِلقَلبِ مِنَ الخَطیئَةِ. اِنَّ القَلبَ لَیُواقِعُ الخَطیئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّى تَغلِبَ عَلَیهِ فَیُصَیِّرَ اَسفَلَهُ اَعلاهُ وَ اَعلاهُ اَسفَلَهُ
▪️هیچ چیز مانند خلافکارى و گناه، دل را فاسد نمىکند. قلب با گناه درمىآمیزد و این وضعیّت ادامه مىیابد تا جایى که گناه بر دل چیره مىشود و آن را واژگونه و زیر و رو مىکند.
▪️همچنین آن حضرت مىفرمایند:
▪️ما مِن عَبدٍ اِلّا وَ فى قَلبِهِ نُکتَةٌ بَیضاءُ، فَاِذا اَذنَبَ ذَنبآ، خَرَجَ فِى النُّکتَةِ نُکتَةٌ سَوداءُ. فَاِن تابَ، ذَهَبَ تِلکَ السَّوادُ وَ اِن تَمادَى فِى الذُّنوبِ، زادَ ذلِکَ السَّوادُ حَتّى یُغَطِّىَ البَیاضَ. فَاِذا غَطَّى البَیاضَ، لَم یَرجِع صاحِبُهُ اِلى خَیرٍ اَبَدآ
▪️هیچ بندهاى نیست مگر اینکه در قلبش نقطۀ سفیدى وجود دارد. هنگامى که مرتکب گناهى مىشود، نقطۀ سیاهى در آن نقطه بیرون مىآید. اگر توبه کند، آن سیاهى از بین مىرود و اگر در ارتکاب گناه مداومت ورزد، آن سیاهى زیاد مىشود تا جایى که تمامى آن سفیدى را مىپوشاند. وقتى آن سفیدى پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به نیکى باز نخواهد گشت.
▪️غوطهورى در لذّتهاى جسمانى و نفسانى، هوسرانى، شکمچرانى، شهوترانى و غرق شدن در رفاه مادّى، دل را مىمیراند و لطافت و رقّت و حسّاس بودن آن را در برابر امور معنوى از بین مىبرد. در نتیجه، صاحب چنین قلب قسى و بىاحساسى، از درک لذّتهاى معنوى محروم مىشود و دیگر نمىتواند حلاوت و شیرینى ذکر، دعا، عبادت و راز و نیاز عاشقانه با خدا را احساس کند و لذا نسبت به امور معنوى بىرغبت مىشود.
◾️کتاب شراب طهور
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#توبه_و_تغییر_مسیر_و_رویه - ۴
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️آثار مخرّب روحى ارتکاب گناهان و غوطهورى در لذایذ طبیعى و نفسانى ▪️معصیت، دل را فاسد و تباه مىکن
☑️توبه و تغییر رویّه
▪️با پىبردن به ماهیّت پلید و خطرناک گناه، از یک سو و زشتى و قباحت اخلاقى آن، از سوى دیگر و زیانهاى معصیتکارى، هوسرانى و لذّتجویىهاى مادّى، از دیگر سو، شخص از اینکه تاکنون به این امور زشت و ویرانگر مبتلا بوده و در اثر آن، لحظه به لحظه از بلنداى کمال انسانى دورتر مىشده و در سیاهچال تباهىها و انحطاطها بیشتر فرو مىرفته است، پشیمان و شرمنده مىشود و از رویّۀ پیشین خود منزجر و متنفّر مىگردد.
▪️این ندامت و شرمندگى، گوهر اصلى توبه است. چنانکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مىفرمایند:
#النَّدَمُ_تَوبَةٌ
ندامت و پشیمانى، توبه است.
▪️ندامت و پشیمانى، سه پیامد عملى دارد که از آنها به لوازم توبه تعبیر مىشود و وجود آنها حاکى از راستین بودن ندامت است.
▪️نخستین اثر عملى ندامت، عزم قاطع بر ترک همیشگى گناهان و معاصى، بطالت و تباهىها و رویّه و مسیر نادرست و منحطّ گذشته است.
▪️دوّمین اثر عملى ندامت، با تمام توان در مقام جبران خطاها و جرائم گذشته برآمدن، به ترمیم خسارات و لطمات وارده بر خویش و دیگران پرداختن و به جبران حقوق تضییع شدۀ خدا، خلق و خود مبادرت ورزیدن است.
▪️سوّمین اثر عملى ندامت، با تمام وجود از خداوند پوزشخواهى و طلب بخشش نمودن است، در حالى که شخص از یک سو به دلیل عظمت جرائم و جساراتش، به هیچ وجه خود را مستحقّ بخشیده شدن نمىداند، امّا از سوى دیگر، با توجّه به بیکرانگى فضل و رحمت الهى، یقین دارد که محال است خداوند درخواست عفو او را نپذیرد و او را از درگاه خویش ناامید کند.
◾️کتاب شراب طهور
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
#توبه_و_تغییر_مسیر_و_رویه - ۵
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️زیارتِ حقیقتِ امام جواد علیهالسّلام◾️
▪️اگر کسی بخواهد با ائمّه علیهمالسّلام، با این حقیقتهای بزرگ مرتبط شود، راهش این است که ملکاتی را که آنها به آن شهرت یافتهاند، در وجود خود حاکم کند. نام مبارک امام جواد علیه السّلام محمّد است و یك لقب ایشان جواد و لقب دیگرشان تقی است. این دو لقب بسیار درس آموز است؛ یعنی زیارت حقیقت امام جواد علیهالسّلام، زیارت همین صفات برجستهای است که در آن شاخص بودهاند.
▪️یک بُعد از جود، جود و سخاوت مالی است که انسان بتواند از دنیا در قالب پول بگذرد. گاهی اوقات لازم است انسان از پُست و مقامش به خاطر خدا خرج کند؛ گاهی اوقات لازم است از عنوان و شهرت و محبوبیتش به خاطر خدا خرج کند؛ گاهی اوقات باید از علم و داناییش به خاطر خدا خرج کند. جود ابعاد مختلفی دارد؛ چه ابعاد معنوی، چه ابعاد مادی.
▪️تقوا هم مراتب و ابعاد گوناگونی دارد. (در کتاب ره توشۀ دیدار، به آن اشاره شده است)؛ تقوای ظاهر که عمل به واجبات و ترکِ محرّمات است؛ عمل به آنچه که مورد رضای خداست و ترکِ آنچه که موجب نارضایی و ناخرسندی خدای متعال است، این تقوای ظاهر وجود انسان است؛ تقوای روان انسان، خلقیّات زیبا و روحیّات لطیف و پرهیز داشتن از روحیّات و خلقیات زشت است؛ و تقوای دل انسان این است که انسان از غیر خدا پرهیز کند و به غیرخدا دل نسپارد و توجّه نکند؛ همۀ همّتش خدا باشد؛ غیر خدا را نخواهد و نبیند و جز به سوی خدا گام برندارد. این هم تقوای دل است.
▪️این دو لقب بسیار درس آموز است؛ یعنی زیارت حقیقت این امام، زیارت همین صفات برجستهای است که در آنها شاخص بوده است.
▪️اگر کسی ملکۀ جود بر وجودش حاکم شد؛ اگر کسی حقیقت جود را در وجود خود دیدار کرد و مقام تقوا را هم توانست در همۀ وجود خودش حاکم کند و تقوا را به تمامه در وجود خودش ملاقات کند، به ملاقات امام جواد علیهالسّلام و امام تقی علیهالسّلام نایل شده است.
▪️البته تقوا، جود، صداقت، کظم غیظ و رضا در همۀ ائمه علیهمالسّلام هست؛ همۀ القابی که راجع به امامهاست، برخورداری از کمالاتش، در همۀ آنها مشترک است؛ امّا اینکه یک امام در یکی دو صفت، نمود و ظهور بیشتری داشته است، آن نقطۀ ورود ما به تماس با آن بزرگوار است؛ بنابراین راه روشن شد؛ یعنی مجرا و مدخلی که میتوانیم با حقیقت امام جواد علیهالسّلام و امام تقی علیهالسّلام ارتباط برقرار کنیم، کانال جود و تقوا است و از این طریق میشود به آن بزرگوار راه پیدا کرد...
◾️استاد مهدی طیّب ، ۸۳/۱۰/۱۷◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️ اهمیّت ایّامالبیض ماه رجب
▪️روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری را به دلیل آنکه ماه تقریباً با قرص کامل طالع و آسمان سفید است، ایّامالبیض مینامند.
▪️روزۀ ایّامالبیض در تمام ماههای قمری اهمیّت فوقالعادهای دارد و اهل سلوک بسیار مغتنم میدارند. در ماه رجب هم این اهمیّت مضاعف میشود.
▪️این سه شب عبادات و نماز خاصی دارد و شب پانزدهم هم فوقالعادگی استثنائی پیدا میکند.
#مراقبات_ماه_رجب
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴السَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ وَلِی اللهِ الْاعْظَمْ
السَّلامُ عَلَیكِ یا اخْتَ وَلِی اللهِ الْمُعَظَّمْ
السَّلامُ عَلَیكِ یا عَمَّةَ وَلِی اللهِ الْمُکرَّمْ
السَّلامُ عَلَیكِ یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
🏴🏴🏴
🏴شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به محضر حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه، و یکایک محبان آل الله تسلیت عرض میکنیم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️ ولایت، باطن کعبه ◾️
▪️وقتی دایره ی شمسیه در سطح دایره ی استوای سماویه قرار گرفته است و با او متحد شده است، آب همه جای کره را فرا میگیرد و روزگار آدمیان به سر میآید و پایان مییابد و دوباره دایره ی شمسیه از دایره ی استوای سماوی انفتاح مییابد. بدین بیان دایره ی شمسیه پس از انطباق مذکور، یا به سان دوره ی پیشین در جهت شمال دایره ی سماوی انفتاح مییابد و یا بالعکس در جهت جنوب دایره ی سماوی انفتاح مییابد؛ کیف کان باز دحوالارض پدید میآید. دحوالارض، گسترده شدن زمین از قبةالارض ـ یعنی برآمدهترین جای زمین ـ است. (رساله ی رتق و فتق «هزار و یک کلمه»، کلمه ی ۳۲۳، حضرت علامه حسن زاده آملی).
▪️اول مکانی از زمین (خشکی) که در دحوالارض سر از آب بیرون میآورد، واجب التعظیم است که بر اساس علم لدنی پیامبر در آن محل خانه ی خدا بنا شده است و محل عبادت و طواف مردم قرار گرفته است. «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ».
▪️حقائق نظام وجود دارای مراتب و مظاهرند که هر مرتبه دارای حکم خاصی بوده و نسبت دانی به عالی نسبت فرع به اصل و ظل به ذی ظل میباشد، هر مرتبه ی دانی رقیقت و معلول مرتبه ی عالی و آن رتبه ی عالی حقیقت و روح مرتبه ی دانیست؛
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
▪️لذا کعبه را هم مراتبی است از عالی تا دانی و از فرش تا فوق عرش، و در عین حال از غیب تا عین، وحدت هویت شخصی آن محفوظ است.
▪️کعبه را صورتی است مادی و طبیعی که مشهود حواس ظاهری ماست و آن در سرزمین حجاز ساخته شده از سنگ و گل است و هم دارای صورتی مثالی و مثلی است که مدرک حواس باطنی بوده و آن مندرج و مندمج در متن و باطن نظام هستی است و این ظاهر و باطن بر مبنای تطابق کونین منطبق بر هم هستند. این ظاهر کعبه است که «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ» و آن باطن بیت المعمور و مسجد الاقصی است که «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اَللهُ نُورِي». بیت المعمور مقابل عرش است در آسمان هفتم و کعبه محاذی او در زمین و دل مؤمن محاذی آن در بدن انسان است.
▪️قلب انسان کامل، ليلةالقدر و حقیقت و باطن کعبه است و کعبه ظهور و تجلی آن در نشئه ی شهادت میباشد، چون تجافی و طفره در عالم محال است، لذا هیچ حقیقتی نیست الا اینکه او را در نشئه ی شهادت نمودی هست. حقیقت لایتناهی انسان کامل که به حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله نیز تعبیر میشود، به لحاظات و اعتبارات مختلف دارای اسامی متعدد میباشد. از آن حیث که این حقیقت ظرف ظهور حق است و حق مظروف او حرم الله و بیتالمعمورش گویند و تجلی و ظهورش در دار طبیعت را کعبه و مسجد الحرام نامند.
▪️آنکه این ظهور و نمود را قصد کند باید بداند که مقصود آن قبله ی کل است ورنه این خانه سنگ و گلی بیش نیست که به ظاهر با بتان چوبی و سنگی یکی است. پس فهم کن راز تولد خاتم ولایت مطلقه علویه را در درون کعبه!
▪️همانطور که کعبه اول بیتی است که در نشئهی شهادت از برای هدایت ناس وضع شده و اول جایی از خشکی است که در دحوالارض از درون آب ظاهر شده است، باطن و اصل آن اعنی صادر اول و حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله نیز اول صادره از ذات اقدس احدیت میباشد که برای هدایت تشریعی و رحیمیه ی خواص و هدایت تکوینی و رحمانی همه ی مخلوقات عالم از ذات حق تجلی فرموده است.
▪️آن کعبه است و این رب کعبه، آن را حاجیان طواف کنند و این را ناجیان؛ قوله تعالی «إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛ البلدة، ولایت مطلقه است بلکه ولایت رکن البلاد میباشد و رب او، رب مطلق است که فقط معبود حضرت رسول مکرم اسلام و اهل بیت طاهرینش صلوات الله علیهم اجمعین واقع میشود و سایرین از انبیاء و اولیاء از تعرض بدان ممنوع و محروماند، «يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ»، بلکه حقیقت آن انوار ذات الوهی قبله و ملجأ تمام سالکان و اولیاء و مرسلین میباشد.
▪️ابن فارض مصري در قصیده ی تائیه بدین نکته اشاره دارد:
و لا تقربوا مال الیتیم اشارة
لکف ید صدّت له او تصدّت
و ما قال شیئاً منه غیری سوی فتیً
علی قدمی فی القبض و البسط مافتیً
▪️پس میزان قرب زائر به این آب حیات و نفس رحمانی ملاک و اصل زیارت است که آدمی تا چه حدی جانش به این بیت المعمور عمران یافته باشد به همان میزان قلب او خانه ی حق میشود: «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللهِ غَیْرَاللهِ»، بنگر که چگونه کعبه در درون جان خودت است و تو در طلب آن کوی به کوی!
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
👇👇👇
👆👆👆
▪️پس حاجی ناجی، آن تقرب یافته به ولایت است که به میزان قربش خود کعبه میشود. مگر نشنیدهای که قلب عارف عرش الله الاعظم است و جامع حضرات خمس! «لَايَسَعُنِي أَرْضِي وَ لَا سَمَائِي بَلْ يَسَعُنِي قَلْبُ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنِ اَلتَّقِيِّ اَلنَّقِي».
▪️دریاب که چون روح کعبه که ولایت است با تو معیت قیومیّه دارد و از نفست به تو نزدیکتر است و تو از او غافل و در طلبش رنجور؛ «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ؛ «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللهِ».
عقل تا جوید شتر از بهر حج
رفته باشد عشق تا کوه صفا
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» ؛ «إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ»
ای قوم به حج رفته کجائید؟ کجائیـد؟
معشوق همین جاست بیایید، بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوائید؟
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتند
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو، اگر آن باغ بدیدید؟
یک گوهر جان کو، اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمائید
▪️و تو ای جان من! ببین زمزم آب حیات و شراب طهور از جان کدامین کعبه روان است، بر در آن بارگه باش و خودت را به رکاب آن برسان و رکاب آن باشد. بنگر ماسوی الله در طواف کدامین کعبهاند و قطب رحی وجود و محور کائنات کیست؟ از ابوسعید ابی الخیر پرسیدند: پیران حج کردهاند و تو نکردهای، سبب چیست؟ شیخ جواب داد: بس کاری نبود که هزار فرسنگ زمین به زیر پای بازگذاری تا خانهای زیارت کنی. مرد آن مرد باشد که اینجا نشسته بود در شبانهروزی چنین خانه ی معمور (کعبه) ز سر وی طواف کند (بنگر تا ببینی) بنگریستند هر که حاضر بود بدید کعبه بوسعید را طواف میکند.
از دفتر دوم مثنوی بشنوید:
بایزید اندر سفر جستی بسی
تا بیابد خضر وقت خود کسی
دید پیری با قدی همچون هلال
دید در وی فرّ و گفتار رجال
دیده نابینا و دل چون آفتاب
هـمچو پیلی دیده هندستان بخواب
چشم بسته خفته بیند صد طرب
چون گشاید آن نبیند ای عجب
بس عجب در خواب روشن میشود
دل درون خواب روزن میشود
آنک بیدارست بیند خواب خوش
عارف است او خاک او در دیده کش
پیش او بنشست میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحب عیال
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت تا کجا خواهی کشید
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
گفت دارم از درم نقره دویست
نک ببسته سخت بر گوشه ردیست
گفت طوفی کن بگردم هفت بار
وین نکوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پیش من نه ای جواد
دانک حج کردی و حاصل شد مراد
عمره کردی عمر باقی یافتی
صاف گشتی بر صفا بشتافتی
حق آن حقی که جانت دیده است
که مرا بر بیت خود بگزیده است
کعبه هر چندی که خانه برّ اوست
خلقت من نیز خانه سرّ اوست
تا بکَرد آن کعبه را در وی نرفت
واندر این خانه بجز آن حیّ نرفت
چون مرا دیدی خدا را دیدهای
گرد کعبه صدق بر گردیدهای
خدمت من طاعت و حمد خداست
تا نپنداری که حق از من جداست
چشم نیکو باز کن در من نگر
تا ببینی نور حق اندر بشر
بایزید آن نکتهها را هوش کرد
همچو زرین حلقهاش در گوش کرد
آمد از وی بایزید اندر مزید
منتهی در منتها آخر رسید
◾️ #علی_نقطه_آغاز_وجود ، ص ۷۲◾️
#ح_م
▪️هر عابدی که عبادت میکند، عبادتش از علی علیه السّلام قاطی دارد، ملائکه از سر سفرهی فضل و عنایت علی علیه السّلام روزی خوردند. هر چه پیامبر آمد، از سفرهی علم و عنایت علی استفاده میکرد؛ علی در سرّ همهی انبیا بود.
▪️ خضر شاگرد مخصوص امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است. شیعیان با امیرالمؤمنین علیه السّلام راه میروند. در ظلمات دنیا و آخرت با نور امیرالمؤمنین که همراهت است کار کن.
▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
◾️کتاب مصباح الهدی
تألیف استاد مهدی طیّب◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴 السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِالأَنبیاء، السَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ
@mohamad_hosein_tabatabaei