eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️سرّ توسل به ائمه علیهم السلام◾️ ▪️ولایت، رکن و مسکن توحید است. به ولایت، توحید آشکار و معبود می‌شود و عرفان به توحید میسر نمی‌شود مگر به عرفان به ولایت؛ لاجرم مؤمن، مؤمن به توحید نمی‌شود مگر به ایمان به ولایت لذا همان طوری که توحید امری فطری است، ولایت نیز فطری می‌باشد بلکه شناخت توحید فطری، مستلزم معرفت به ولایت فطری است بنابراین همان طوری که توحید ابده بدیهیات است و اثبات برنمی‌دارد، ولایت نیز هکذا؛ اعنی ولایت، آفتاب عالم تاب در اوج آسمان توحید است که همه ی سایه‌های ماهیات در برابرش مضمحل‌اند، آفتابی است دلیل آفتاب... «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» لذا تا بخواهی دم از اثبات و برهان بر اثبات او زنی، وجود و برهان و تکلّمت خود به خود اثبات اوست. ▪️سحره ی فرعون چون به فطرت توحید مؤمن شدند، به این معیّت توحید فطری و ولایت فطری مترّنم و معترف گشتند. پس بدون ولایتی که رکن و مسکن توحید است، وصول به توحید محال و ممتنع است؛ «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ» (طه، ۷۰). ▪️مضاف بر مطلب مذکور، آیه به معیت ولایت و نبوت نیز اشاره دارد. هارون مظهر امامت و ولایت و موسی مظهر نبوت و رسالت است لذا وصول به توحید فطری و ولایت فطری در سایه ی تبعیت از احکام و دستورات تشریعی مرسلین است. ▪️جناب بلقیس نیز در شهادت به توحید فطرتاً به ولایت فطری و معیّت بالذات آن با توحید اشاره می‌کند: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (نمل، ۴۴) و این سرّ توسل است که ولایت باب الله و شرط اول و آخر و انفکاک ناپذیر توحید است؛ «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ حِصْني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني اَمِنَ مِنْ عَذابي». ▪️حضرت شمس الشموس، بدرالدجی و ام الوری علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء در حدیث سلسلةالذهب مذکور و بیان تأویل آن می‌فرماید: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» ▪️ولایت شرط اتّم و مطلق توحید است. بدین سبب حبّ ولایت، حبّ الله و بغض به ولایت، بغض به الله، و اطاعت از آن ها اطاعت از حق و مایه ی سعادت و مخالفت با او مخالفت با خدا و علّت شقاوت است؛ «خُلِقَ الجِنَّ والإنسَ لِعِبادَتِهِ، أَرادَ مِنْ عِبادَتِهِ عِبادَتَهُ، فَشَقِيَ و سَعِيدٌ، قَدْ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وسَعِدَ مَنْ أَطاعَكُمْ». ▪️«فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ» (زیارت آل یس) ▪️اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بِهمْ تَوَسُّلي وَتَقَرُّبي، اللَّهُمَّ صَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصِلْنِي بِهِمْ وَلَا تَقْطَعْنِي. ، ص ۲۸۹
◾️ولایت، اول و آخر و ظاهر و باطن است◾️   ☘«هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ؛ بِوِلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ» ▪️مقام كنز مخفی و لاتعيّن هويت مطلقه ی غيبيه، اعلی و اشمخ از اوليت و آخريت و ظهور و بطون در موطن خفا و تخوم ذات است بلكه اين اسماء مربوط به مرتبه‌ی تجلی ذات در مرتبه‌ی احديت و واحديت و اعيان ثابته است كه مراتب سه گانه‌ی حضرت ذات می‌باشد لذا حضرت ذات غيبی به حقيقت تجلّی اعظم خود يعنی حقيقت محمديه صلی الله عليه و آله، اول و آخر و ظاهر و باطن است. ▪️حضرت احديت، اول مطلقی است كه آخر ندارد و ظاهر مطلقی است كه باطن ندارد بلكه اسماء اول و آخر و ظاهر و باطن، ظهورات اول مطلق و ظاهر مطلق می‌باشند اعنی همه ی اسماء الله در موطن احدی، مطلق از هر قيدی جز قيد اطلاق هستند و در مرتبه‌ی واحديت تمايز و تقيد علمی پيدا می‌كنند. منشأ و مبدأ اسماء الله، مقام احديت و واحديت است كه در قوس عروجی نهايت مرتبه ی صعود انسانی است لذا حقيقت «أَوْ أَدْنَى» و افق اعلای محمدی و علوی، اول الاوائل است چون علت و اصل ايجاد جميع اكوان است و همه ی موجودات از جوهر اول و عقل كل تا هيولای اولی، فيوضات ذات ربوبی را از آن حضرت اخذ می‌كنند بلكه جمله رقيقت و شئون او و مندرج و مندمج در متن وجودی او هستند كه او نقطه ی باء بسم الله است؛ «بِكُم فَتَحَ الله». و چون مبدأ هر چيزی ولايت مطلقه است، معاد و منتهای اشياء نيز اوست و آخرت هر شیئی بازگشت آن چيز به اصل و مبدأ اول خود است: «كُلُّ شَيْءٍ يَرْجَعُ إِلَى أَصْلَهُ» ☘«أَنَا الآخِرَةُ وَ الأُولیٰ، أَنَا أَبْدَا و أَعِيد» ▪️پس نقطه ی اول و آخر دايره ی وجود، حقيقت ولايت كليه است. بدين وزان چون منشأ وجود و اصل ايجاد ولايت است، پس باطن هر شيئی اوست. «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» و ظهور همه ی موجودات به اوست و بلكه ظاهر اوست كه در صورت اشياء خودنمائی می‌كند كه او صورت اشياء و صورة الصور است؛ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلي صُورَةِ مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ فِي الصُّوَر». ▪️ذات غيب الغيوبی كه سرّالاسرار است، به ولايت علوی علنی می‌شود. همانطوری كه الف كه اشاره به ذات است به لف ظهور پيدا می‌كند و عدد لف مطابق عدد «علی» است. ☘شكر نعمت ولايت، كتمان است، كه صبيان العقول بسيارند ورنه: «وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ...»   ، ص ۲۱۸
🍀چه کسی حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام را امیرالمؤمنین نامید؟🍀 ☘عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللهِ. فَقَالَ وَ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اَللهِ وَ بَرَكَاتُهُ... فَقَالَ عَلِيٌّ [تَدْعُونِي بِأَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ] وَ أَنْتَ حَيٌّ يَا رَسُولَ اَللهِ! فَقَالَ نَعَمْ وَ أَنَا حَيٌّ وَ إِنَّكَ يَا عَلِيُّ [قَدْ] مَرَرْتَ بِنَا أَمْسِ وَ أَنَا وَ جَبْرَئِيلُ فِي حَدِيثٍ وَ لَمْ تُسَلِّمْ، فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا بَالُ أَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ مَرَّ بِنَا وَ لَمْ يُسَلِّمْ؟! أَمَا وَاَللهِ لَوْ سَلَّمَ لَسُرِرْنَا وَ رَدَدْنَا عَلَيْهِ. فَقَالَ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اَللهِ رَأَيْتُكَ وَ دِحْيَةَ اِسْتَخْلَيْتُمَا فِي حَدِيثٍ فَكَرِهْتُ أَنْ أَقْطَعَهُ عَلَيْكُمَا، فَقَالَ [لَهُ] اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ دِحْيَةَ وَ إِنَّمَا كَانَ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ. فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ! كَيْفَ سَمَّيْتَهُ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ كَانَ اَللهُ تَعَالَى أَوْحَى إِلَيَّ فِي غَزْوَةِ بَدْرٍ أَنِ اِهْبِطْ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مُرْهُ أَنْ يَأْمُرَ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَجُولَ بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ فَإِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ يُحِبُّونَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُولُ بَيْنَ اَلصَّفَّيْنِ؛ فَسَمَّاهُ اَللهُ تَعَالَى مِنَ اَلسَّمَاءِ أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ [ذَلِكَ اَلْيَوْمَ] فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَمِيرُ مَنْ فِي اَلسَّمَاءِ وَ أَمِيرُ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ وَ أَمِيرُ مَنْ مَضَى وَ أَمِيرُ مَنْ بَقِيَ فَلاَ أَمِيرَ قَبْلَكَ وَ لاَ أَمِيرَ بَعْدَكَ لِأَنَّهُ لاَ يَجُوزُ أَنْ يُسَمَّى بِهَذَا اَلاِسْمِ مَنْ لَمْ يُسَمِّهِ اَللهُ تَعَالَى بِهِ. ☘ابن عباس می‌گوید: ما در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابی‌طالب علیه السلام وارد شد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا. پیامبر پاسخ داد: و بر تو سلام ای امیر مؤمنان و رحمت و برکات خدا بر تو باد. علی علیه السلام گفت: [شما مرا به امیر مؤمنان می‌خوانید] در حالی که زنده‌ هستید ای رسول خدا! پیامبر فرمود: بله، من زنده‌ام و تو ای علی، دیروز از ما گذر کردی و من و جبرئیل در حال گفتگو بودیم و تو سلام نکردی! جبرئیل علیه السلام گفت: چه شده است که امیر مؤمنان به ما گذر کرده و سلام نکرده است؟! به خدا قسم اگر سلام می‌کرد، ما خوشحال می‌شدیم و پاسخ او را می‌دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا، من شما را دیدم که با دحیه کلبی در حال گفتگو هستید، بنابراین نخواستم که گفتگوی شما را قطع کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حقیقت این است که آن شخص دحیه نبود بلکه جبرئیل علیه السلام بود. به او گفتم: ای جبرئیل، چرا او را امیر مؤمنان نامیدی؟ گفت: خداوند متعال در غزوه بدر به من وحی کرد که به محمد صلی الله علیه و آله نازل شوم و او را امر کنم که امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه السلام را به میان صف فرشتگان بفرستد، زیرا فرشتگان دوست دارند او را در حال گردش بین صفوف خود ببینند. بنابراین خداوند متعال او را از آسمان امیر مؤمنان نامید [در آن روز]. پس تو ای علی، امیر آنچه در آسمان‌هاست و امیر آنچه در زمین است و امیر کسانی که رفتند و امیر کسانی که خواهند آمد هستی... هیچ امیری پیش از تو نبوده و بعد از تو نیز نخواهد بود، زیرا هیچ کس نمی‌تواند به این نام نامیده شود مگر اینکه خداوند متعال او را به این نام بخواند. 🍀مائة منقبة من مناقب اميرالمؤمنين علي بن أبيطالب علیهما السلام، ج ۱، ص ۵۱🍀 @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️امام، اسم اعظم الهی◾️ ▪️در حدیثی عرشی و مغتنم برای رندان گوهرشناس به نقل از براء بن عازب از حضرت امیرالمؤمنین علیّ وصیّ رسول الله صلی الله علیه و آله در بیان اسم اعظم الهی آمده است که حضرتش فرمود: «...هرگاه خواهی خدا را به اسم اعظم وی بخوانی، شش آیه ی اول حدید (بعد از بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ تا وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ) و آخر حشر از هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ تا آخر سوره را بخوان. و پس از آن بگو: ای کسی که چنانی، با من چنین کن. (یعنی حاجت خود را بخواه.) که سوگند به خدا اگر بر شقی بخوانی، سعید می‌شود. براء گفت: قسم به خدا من آن را برای دنیا نمی‌خواهم. امام علیه‌السلام فرمود: همین صواب است. رسول الله صلی الله علیه و آله مرا هم این چنین وصیت فرمود. جز اینکه مرا امر کرد که خدا را بدان در کارهای بزرگ و دشوار روزگار بخوانم» ▪️تدبّر و تأمّل در آیات مذکور نشان می‌دهد که در این آیات، اسم اعظم «هُو» به عدد حروف نوریه و طه و اهل‌بیت علیهم السلام و ذکر اعظم «لَا إِلَهَ إِلَّا الله» اعنی چهارده مرتبه ذکر شده است. پس بدان انسان کامل، اسم اعظم الهی است و تنها عبد مطلق «هُو» یعنی ذات غیب الغیوبی هموست؛ «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ...»، «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، و سرّ توسّل به حضرات اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را دریاب که ایشان ربط بین حادث و قدیم و واسطه ی فیض هویت مطلقه‌ی غیبیه‌اند. ▪️ذات غیب الغیوبی در کمون غیبی محض است و هیچ کس از او خبر نداده و نخواهد داد و هیچ رسول و امام و حکیم و عارفی از آن سخن به میان نیاورده است و هیچ کس را یارای شناخت او نیست؛ عنقا شکار کس نشود دام بازگیر کاینجا همیشه باد بدست است دام را ▪️بلکه هرجا سخن از ذات بوده، مراد مرتبه ی احدیت است که ظلّ ذات غیبی و مقام «أَوْ أَدْنَىٰ» و حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله می‌باشد و آن حقیقت احدی فردِ نقطه ی آغاز وجود است که اصل و منبع اسماء الله به نحو بساطت و مجمل بوده و ظهور به او آغاز و بدو به انجام می‌رسد و ذات غیبی به او آشکار و به او معروف و معبود می‌شود. ▪️بنابراین همه ی «هُو»هایی که در قرآن آمده است، اشاره به این حقیقت ظلیّه ی احدی دارد و آن حقیقت صادر اول است که عین ذات غیب الغیوبی بوده و در مقام تدلّی اش عین الربط و فقیر محض بذات غیبیه می‌باشد. و در عین این ربط و فقر منشأ و مبدأ ایجاد همه ی عوالم وجودی و اسمای دون ذات احدی‌اش می‌باشد. «وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» ▪️همه ی ظهورات لایتناهی وجود، عیال و در قبضه ی اویند و به او مرزوق اند حتی همه‌ی اسماء الهی مخلوق آن جنابند! از این رو حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام در حدیثی فرمود: «إِنَّ كُلَّ مَا فِي الْقُرْآنِ فِي الْفَاتِحَةِ وَ كُلُّ مَا فِي الْفَاتِحَةِ فِي بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ كُلُّ مَا فِیهِ فِي الْبَاءِ وَ كُلُّ مَا فِي الْبَاءِ فِي النُّقْطَةِ وَ أَنَا نُقْطَةٌ تَحْتَ الْبَاءِ». ▪️پس اسم جامع الله که مستجمع جمیع اسماء جمالی و جلالی است، مندمج و مندرج در نقطه ی باء بسم الله است و نقطه متن و اصل این اسم و کتاب مهیمن جامع قرآن کریم الهی می‌باشد؛ چه قرآن تدوینی و چه قرآن تکوینی که همه ی ممکنات عالم وجود را شامل می‌شود. ▪️پس سخن به صواب باشد که بگوییم «هُو الهُو» و با این بیان سر حدیث «بِنَا عُبِدَ اَللهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَلله» را دریابیم.    ، ص ۱۴۰
▪️ازدواج مبارک حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت عصمت الله کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها مظهر نکاح اعظم است؛ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ، بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ... بحر فاعلیت مطلق و بحر قابلیت مطلق بهم رسیدند و يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ... از این ازدواج، دو اسم رحیم و رحمن الهی تجلی نمود که یکی گوشواره راست عرش الهی گردید تا اختصاص به رفعت نفوس مؤمنین یابد و نامش حسن علیه السلام شد و آن دیگری حسین علیه السلام که گوشواره چپ عرش خدا شد تا اختصاص به رحمت عام پیدا کند و رحمت الله الواسعه شود تا فیض و جودِ وجود را بر ماسوی پهن نماید... ▪️پس بدان که همه برکات و ظهورات از عوالم غیب تا شهادت زیر سر این ازدواج مبارک است که خود مبارک نیز به این نکاح مبارک شده است چه مبارک از تبارک است و تبارک شامل اسماء جمالي است که جمله‌ی اسماء الله چه جمال و چه تعالی که جلال است همه جلوات این نکاح عظمی است. پس بدان که علی و فاطمه پدر و مادر کل موجودات عالم وجودند و لهذا فرضت طاعتهم (اهل البیت) علی جمیع خلقه...
بسم الله الرحمن الرحیم : ▪️چند آيه در قرآن كريم در اطراف كلمه نعمت وارد شده است، و از آيات چنين استفاده مى‌شود كه مراد از نعمت، ولايت است.ولايت اهل بيت عليهم السلام است؛ يعنى راهى را كه اهل بيت به سوى حضرت پروردگار پيموده‌اند، و سَبيل آنان إلَى اللَّهِ- تَعالى- است، كه همان مقام عبوديت مَحضه مى‌باشد. ▪️يكى از آن آيات، همين آيه(۲۸ سوره ابراهیم) است كه در آن، تبديل نعمت به كفر و ورود در جهنم و استقرار در دوزخ نشان داده شده است. پس حقيقت نعمت، همان صراط مستقيم و اقصر (كوتاه‌ترين) فاصله‌اى است كه بنده به سوى خدايش مى‌پيمايد، و به مقام «عبوديّت مُطلقه و مَحضه» نايل مى‌گردد، و تبديل اين نعمت به كفر، تبديل اين صراط مستقيم، به پيمودن راه‌هاى مُعْوَج و منحرف و كج است كه آن را از مقصد دور مى‌كند و بالنتيجه به دوزخ مى‌افكند. ◾️رساله لب اللباب طبع جدید ص ۱۵۴◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
۱ ☘«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»☘ ▪️اسوه ی حسنه‌ای که در باطن و حقیقت رسول الله مستکن و مستقر است، حقیقت عصمت کبرای فاطمی می‌باشد. حقائق، اسوه ی رقائق‌اند و مقام احدی فاطمی دارای رتبه ی امومت و مرجعیت اولی بوده و حجت بر حجج الهیه است. بدین وجه حضرت رسول ختمی صلی الله علیه و آله، آن ناموس و محبوبه ی ذات اقدس غیب الغیوبی را امّ ابیها خطاب فرمود؛ «سَلَلْتَ مِنْها اَنْوارَ الْاَئِمَّةِ» ؛ حقیقت ولایت ائمه ی اطهار، تجلّی نور سیاه ذات، اعنی نور فاطمی می‌باشد که این حجج تامّه ی الهی و دلایل اراده ی ذات ربوبی در متن جان او مندرج‌اند و او اصل و معدن آنها می‌باشد. با اشاره به این جایگاه، حضرت صاحب الأمر روحی فداه فرموده است: «إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ» و چون آن صدیقه ی طاهره، امّ الکتاب وجود و صاحب مقام محمود و تنها امّ ابیهای عالم وجود است، مرجع حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در قبض و بسط و مصائب و شدائد بوده است. ▪️در واقعه‌ی حدیث شریف کساء، چون بر حضرت رسول ضُعف غلبه کرد به حضرت فاطمه سلام الله علیها پناهنده شد و شاید ضُعف مقام تدلّی و فقر محض باشد و آن سرّ امامت است که هر زمان این تدلّی و ضعف و فقر در نهایت غلبه ممکنه بر ائمه علیهم السلام غالب می‌شد، می‌یافتند که به سرّ امامت نائل گشته‌اند. افتقار ممکن، مفتاح جود واجب است و چون فقر امام اتمّ فقر ممکن و نهایت بی منتهای آن است، سبب جود اتمّ واجب می‌شود و بساط کثرات گسترانیده می‌شود. حاصل این ضُعف و فقر، ظهور ولایت مطلقه با جمیع شئونش تحت قبای احدی فاطمی است لذا حضرت رسول با توجه به این مقام و حصول فقر محض که فخر ممکن است، به کهف و لواء عصمت ذات فاطمی وارد شد و چون در این عبای عزّت پوشیده شد، بدر امامت در سیمای شان به تمامه و کماله تلألؤ نمود که فاطمه امام آفرین است پس حضرت سیده عالمیان و آدمیان فرمود: «اُعیذُک بِاللهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ» ▪️الله، اسم جامعی است که تحت او همه‌ی اسمای حسنای الهی مستجمع است لذا حضرت فاطمه که مظهر احدیت الجمع است، جناب ختمی مرتبت را از این فقر محض به پناه اسم جامع که تجلّی اسماء و تعین ذات و موطن تقدیر و هدایت الهی است رساند... ، ص ۱۵۴
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرحی_بر_حدیث_کساء ۱ #اسرار_فاطمی ☘«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»☘
۲ ▪️فرات کوفی ذیل آیه ی «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» در تفسیرش از محمد بن القاسم بن عبید معنعنا و او از امام صادق علیه السلام حدیث کرده است که انّه قال: «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ، اَللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ اَلْقَدْرُ اَللهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ اَلْقَدْرِ... » ▪️ضُعف، ناشی از این فقر محض است که در این حال که مقام تفرید و تجرید مطلق است، از حضرت ختمی مرتبت به حکم «أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» و تجلّی ذات غیبی بر ذات احدی محمدی صلی الله علیه و آله خلعت هستی و توابع آن خلع گردیده و او عین فقر شده است. «وَ إذَا تَمَّ الفَقْرُ فَهُوَ اللهُ» نهایت فقر غنی است زیرا که «الشَّيْءُ إِذَا جَاوَزَ حَدَّهُ انْعَكَسَ ضِدَّهُ». فرد باشی چو جفت گردی تو همه باشی چو هیچ گردی تو ▪️و این سخن، سرّ «وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» است. یعنی چون تو را محتاج محض یافتیم و بلکه عدم صرف شدی و احتیاجت نیز برخاست و در وجودت از خودت هیچ نماند و همه الله شد، پس غنی شدی که حق سبحانه غنای محض است و در هیچ چیز به هیچ چیز محتاج نیست. ▪️و چون حضرت رسول در این مقام بحت بر حضرت فاطمه وارد شد و سلام داد، آن حوراء انسیه و جوهر قدسیه در جواب، فقط «علیک السلام» گفت، بدون بیان کنیه و القاب رسول! اعنی در ادب تامّ و اتمّ حفظ مراتب فرمود که آنجا القاب و اسماء را راه نیست و جواب سلام بر اساس وجوب تشریعی و حضور در رتبه ی ظاهری داده شد ورنه آنجا سلام نیز راه ندارد. اما چون حضرت رسول داخل در کساء یمانی شد، حضرت فاطمه کبری سلام الله علیها به پدر سلام با لقب آن جناب داد: «اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ». ▪️پس بدان که پناهگاه و حرم امن و حصن حصین معصومین در وقایع و احوالات گوناگون، کهف فاطمی است که هر شیئی در پناه اصل خود است. بدین امومت و اصالت اهل بیت علیهم السلام که متجلی در خمسه ی طیبه هستند، در پوشش کساء یمانی اویند؛ «فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ». امنیت فرزند وقتی است که در کنف حمایت مادرش باشد لذا محمد و آله تحت لواء امّ ابیها و من دونهم تحت لواء محمد و آله صلوات الله علیهم... ، ص ۱۵۴
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرحی_بر_حدیث_کساء ۲ #اسرار_فاطمی ▪️فرات کوفی ذیل آیه ی «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَ
۳ ▪️یمن مشرق روائح و روحانیات است و آن حضرت احدیت الجمع است که مبدأ ظهور و منشأ روائح وجود می‌باشد؛ «إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ اَلرَّحْمَنِ مِنْ قِبَلِ اَلْيَمَنِ». نفس رحمانی ولایت کلیه ی محمدیه و علویه است که ظهور و تجلی حضرت نقطه ی احدی یمانی می‌باشد. بدین نفس، بساط وجود گسترانیده می‌شود و چون یمن امّ نفس رحمانی است، حضرت رسول رایحه ی طیبه ی وجود را از اصل و امّ آن استشمام فرمود. به همین وزان چون حضرت فاطمه صاحب مقام امومت ائمه و ام ابیها است، حضرت علیّ وصیّ و دو راکب رسالت و مصباح هدایت امام حسن مجتبی و سیدالشهداء علیهم السلام رایحه ی رسول را که رایحه ی وجود است در نزد مادرشان استشمام فرمودند: «اِنّی اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ جَدّی رَسُولِ‏اللهِ» ▪️اصل و معدن وجود، صاحب کساء یمانی است که تحت آن جمیع عوالم وجودی جمعند و جامع آنها حقیقت فاطمی است که ربط بین حادث و قدیم و سبب اتصال ارض و سماء می‌باشد. و بدین کساء یمانی، ربوبیت در جمیع هستی شرح یافته و به سریان نفس این نفس رحمانی، هستی تدبیر و تربیت می‌شود؛ «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَ رَبَّانِيَّ آياتِهِ» ▪️و چون علت در مرتبه ی معلول تنزلاً حضور تام دارد، اعنی معلول تنزل علت است و معطی شیء فاقد آن نیست، و بین ام الکتاب قرآنی با سطور و کلمات و حروف فرقانی بینونت عزلی نیست، خود حضرت ام الائمه سلام الله علیها نیز معهم تحت الکساء است. «وَ هُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٌ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٌ» ؛ «الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ» و دریاب! کمال آل عبا به حجت آنها می‌باشد و تا آن جناب داخل در تحت قبای عزت ذات نمی‌شد، آن جمع کامل نمی‌شد که فاطمه صورت ولایت است، و ولایت صورت دین و عالَم! ▪️«فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکساء، فَلَمَّا اکتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکساءِ...» ؛ فای فلمّا، فای نتیجه است. پس کمال ائمه به فاطمه می‌باشد و ائمه ی اطهار به فاطمه، اهل بیت و خواص و لحم و دم رسول الله اند و از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام فرمود: «اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ» ، ص ۱۵۴
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرحی_بر_حدیث_کساء ۳ #اسرار_فاطمی ▪️یمن مشرق روائح و روحانیات است و آن حضرت احدیت الجمع است که م
۴ ▪️ولایت، باطن رسالت است لذا حضرت رسول دربان حریم آل عباست؛ یعنی اتصال به ولایت ممکن نیست مگر به شریعت محمدی صلی الله علیه و آله. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ» که ولایت هم محبی است و هم محبوبی. از این رو به حیث رسالت رسول اذن دخول بدین کاخ عزت ذات را او صادر می‌کند و چون نفس انسانی را حدّ یقف نیست و او ذاتاً و صفاتاً و فعلاً به ذات و صفات و فعل خداست، جبرئیل امین وحی و عقل محض از معرفت به حقائق تحت الکساء عاجز است و جز خدا و خود آن ذوات، احدی بر شناخت کنه‌شان قادر نیست؛ «يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اَللهَ إِلاَّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِي إِلاَّ اَللهَ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ إِلاَّ اَللهُ وَ أَنَا» . لذا جبرئیل کوس «وَمَنْ تَحْتَ الْکِساءِ» زد و تنزل به سبب خدمت و طاعت فرمود، که عقل شرافتش را از معیت با انسان کامل اخذ کرده است و این معیّت «لَنْ يَفْتَرِقَا» می‌باشد. و به او، معرفت که علت عشق و طهارت و بندگی است، حاصل می‌شود. «أَنَا الَّذِي خَدَمَنِي جَبْرَائِيلُ وَمِيكَائِيلُ؛ أَنَا الَّذِي خَصَّ اللهَ جَبْرَائِيلَ وَمِيكَائِيلَ بِالطَّاعَةِ لِي» ▪️«فَدَخَلَ جِبْرائیلُ مَعَنٰا تَحْتَ الْکِساءِ» ؛ به این معیت، عقل شرافت یافت تا حق اتصال به او را سبب طهارت از رجائس قرار دهد. «وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» ▪️عقل، فعلیت محضه و پاکی صرف و عشق ناب است. چون همواره همراه طیبه ی خمسه است و صبغه ی آنها را گرفته است که آن ذوات به اراده ی ذات غیبی از جمیع رجائس منزّه و مبرّا هستند و بلکه خالق طهارت‌اند و أبدالآزال و أزل الآباد «لَم تُنَجِّسكَ الجٰاهِلِيَّةُ بِأنجاسِهٰا» ▪️«إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» ؛ و بدان که عصمت ائمه ی اطهار علیه السلام ظهور عصمت کبرای فاطمی است که او عصمت الله الکبری و اسم مستقر در ذات غیب الغیوبی است که از بساطت و عصمتش هرگز خارج نشده لذا مجهول القدر و القبر می‌باشد. ▪️«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی خَلَقْتَهُ مِنْ کُلِّکَ فَاسْتَقَرَّ فِیکَ فَلَا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَی شَیْ‌ءٍ أَبَداً» ▪️فَقالَ عَلِیٌّ اِذاً وَاللهِ فُزْنا وَ سُعِدْنا، وَ کَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَ سُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ... ، ص ۱۵۴
: ▪️از اين آيه(۲۸ ابراهیم) شايد صريح‌تر و بليغ‌تر آيه وارده در سوره تكاثر است كه:{«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»} كه به نحو عجيب و غريبى در عين حال روشن و واضح، دستگاه كثرت را برمى‌چيند و به عالم وحدت دعوت مى‌كند، و از نعيم كه همان ولايت است، انسان را مورد مؤاخذه و پرسش قرار مى‌دهد: {«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ* حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ* كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ* ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ* كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ* ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»}. ▪️در ذيل اين سوره، و در تفسير آن از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: مراد از نعيم، به قول ما مواد خوراكى نيست؛ مراد از نعيم، مراحل عبوديت و اخلاص در توحيد و راه ولايت است. در مجلسى كه آن حضرت با ابوحنيفه برخورد داشته‌اند از او مى‌پرسند كه مراد از نعيم چيست، كه در اين آيه مورد سؤال و مؤاخذه واقع مى‌گردد؟ ابوحنيفه مى‌گويد: مراد همين نعمت‌هايى است كه از اغذيه و فواكه و امثالهما، خداوند به مردم داده است! حضرت به او مى‌فرمايند: آيا بعيد نيست از كريمى، كه اين همه نعمت‌ها را در مقابل مردم و در زير دست و پاى مردم قرار دهد، كه بخورند و بنوشند و سير شوند و سيراب گردند و بعداً كه مى‌خواهند بيرون بروند، مأمورى داشته باشد كه از مردم‌ بازپرسى به عمل آورد، كه چه خورديد و چه آشاميديد؟ و آنان را مورد مؤاخذه و سؤال قرار دهد؟ و آنان در جواب بگويند: مثلًا ما نان و خرما و امثال اين‌ها را خورده‌ايم! ▪️بلكه مراد از نعيم، ولايت ما اهل بيت است؛ يعنى از مردم سؤال مى‌شود كه تا چه اندازه راه سلوك إلى اللَّه خود را با راه و روش و سيره و منهاج ائمّه خودتان تطبيق نموديد؟ و تا چه مقدار از مقام عبوديّت مَحضه و مُطلقه برخوردار شديد؟ ▪️و مراد از جَنَّةُ النَّعيم كه در قرآن وارد است نيز همين بهشت است. يعنى بهشت ولايت كه همان بهشت مُخلَصين و مقربين از اولياى خدا و واصلين به مقام توحيد ذاتى و مندك شدگان در عوالم ربوبى و صفات جمال و جلال الهى است. ◾️رساله لب اللباب طبع جدید ص۱۵۴◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei