eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه 255 سوره بقره قسمت سوم بخش اول ● تأثير علل و اسباب طبيعى به اذن و تأثير و تصرف خدا منتهى مى گردد از اين توهم چنين جواب داده شده كه تصرف اين علل و اسباب در اين موجودات و معلولها خود وساطتى است در تصرف خدا، نه اينكه تصرف خود آنها باشد، به عبارتى ديگر علل و اسباب در مورد مسببات شفاء دهندگانى هستند كه به اذن خدا شفاعت مى كنند و شفاعت (كه عبارت است از واسطه اى در رساندن خير و يا دفع شر و اين خود نوعى تصرف است از شفيع در امر كسى كه مورد شفاعت است ) وقتى با سلطنت الهى و تصرف الهى منافات دارد كه منتهى به اذن خدا نگردد، و بر مشيت خداى تعالى اعتماد نداشته باشد، بلكه خودش مستقل و بريده از خدا باشد، و حال آنكه چنين نيست براى اينكه هيچ سببى از اسباب و هيچ علتى از علل نيست ، مگر آنكه تأثير آن به وسيله خدا و نحوه تصرفاتش به اذن خدا است ، پس در حقيقت تأثير و تصرف خود خدا است ، پس باز هم درست است بگوئيم در عالم به جز سلطنت خدا و قيوميت مطلق او هيچ سلطنتى و قيوميتى نيست ، (عز سلطانه ). و بنابر بيانى كه ما كرديم شفاعت عبارت شد از واسطه شدن در عالم اسباب و وسائط، چه اينكه اين توسط به تكوين باشد، مثل همين وساطتى كه اسباب دارند، و يا توسط به زبان باشد و شفيع بخواهد با زبان خود از خدا بخواهد كه فلان گناهكار را مجازات نكند، كتاب و سنت هم از وجود چنين شفاعتى در قيامت خبر داده ، كه بحث آن در تفسير آيه ((واتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيئا)) گذشت . پس جمله : ((من ذا الذى يشفع عنده ))، پاسخ ‌گوى هم ان توهم است ، براى اينكه اين جمله ، بعد از مساله قيوميت خدا و مالكيت مطلقه او آمده ، كه اطلاق آن ملكيت ، هم شامل تكوين مى شود، و هم تشريع ، حتى مى توان گفت قيوميت و مالكيت بر حسب ظاهر، با تكوين ارتباط دارند، و هيچ دليلى ندارد كه ما آن دو را مقيد به قيوميت و سلطنت تشريعى كنيم ، تا در نتيجه ، مساله شفاعت هم مخصوص به شفاعت تشريعى و زبانى در روز قيامت بشود. در نتيجه ، سياق آيه در اينكه شامل شفاعت تكوينى هم بشود نظير سياق آيات زير است كه آنها نيز شامل هر دو قسم شفاعت هستند، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 509 ((ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه )). ((الله الذى خلق السموات و الارض و ما بينهما فى ستة ايام ، ثم استوى على العرش ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■●از دین دست برداشتیم تا دنیای ما بیشتر و بهتر شود، علاوه بر اینکه از معنویات پایین آمدیم، به ضرر دنیای ما تمام شد و همه‌ی خیرات از دست ما رفت، غافل از اینکه سرچشمه‌ی همه خیرات اوست، و از ناحیه‌ی او باید به ما برسد... ■●می‌خواستیم با کناره‌گیری از معنویات و دوری از دین در مادیات پیشرفت و ترقی کنیم، بدتر در مادیات هم عقب ماندیم، ☑️غافل از اینکه شرط رسیدن به مادیات، بی‌دینی نیست، وگرنه هر فرد بی‌دینی باید متمول و ثروتمند می‌بود. پس سعی کنیم خود را به حرام نیندازیم. بزرگان ما از حلال اجتناب می‌کردند، حداقل ما از حرام اجتناب کنیم. ■●در محضر بهجت، ج٢، ص۴٠٠●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد علی صفایی حائری●■ ■نكته‌ى اوّل در سلوك، همين است كه بفهمى تو شروع نكرده‌اى؛ او تو را صدا زده و تو را مى‌خواهد. تو هنگامى كه در ميان تمام دعوت‌ها و دعوت‌كننده‌ها قرار گرفتى و با گوش دلت شنيدى، كه نَفس تو را مى‌خواند، شهوت، غضب و اوهام تو را مى‌خوانند، دنيا تو را مى‌خواند، ماشين‌ها و موتورها تو را مى‌خوانند، استخرها و توپ‌ها تو را مى‌خوانند، غذاها و رنگارنگ‌ها تو را مى‌خوانند، هنگامى كه تو دعوت شيطان و نَفس و دنيا را شنيدى و دعوت حق را هم در كنار اين‌ها شنيدى كه: «اَللّهُ‌ يَدعُوكُمْ‌ الى‌ مَغفِرَةٍ‌ مِنْهُ‌ وَالشَّيْطانُ‌ يَدْعُوكُمْ‌...»، ■در اين هنگام كه ازدحام دعوت‌ها را ديدى و اقتدار دعوت حق را، در ميان تمامى دعوت‌ها يافتى، كه او بى‌نياز، تو را مى‌خواند تا به تو ببخشد و ديگران مى‌خوانند تا از تو بگيرند، چگونه مى‌توانى لبّيك نگويى و به سوى او نيايى‌؟ ■●نامه های بلوغ، صفحه ۵۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●منطق منطق سياست و بازى سياسى بود، منطق عقل و دُها و رعايت مصالح نفس خود بود. او با منطق عقلى، صحيح مى‌گفت كه: انى اتخوف عليك فى هذا الوجه الهلاك، ان اهل العراق قوم غدر [من بر تو در اين سفر بيم كشته شدن دارم، زيرا اهل عراق قومى خيانت‌پيشه‌اند.] (پس تو هم با آنها سياست بازى و غدر كن) اقم بهذا البلد فانّك سيّد اهل الحجاز، فان كان اهل العراق يريدونك كما زعموا فلينفوا عدوّهم [در همين شهر بمان، زيرا تو سرور اهل حجازى، پس اگر اهل عراق خواهان تو باشند چنانكه مدعى‌اند بايد دشمنانشان را دور سازند و از شهر خود برانند.] (خودشان بروند دم چك، اگر كشته شدند كه به جهنم، اگر غالب شدند و مهيّا شد تو برو. درست اين منطق، منطق سياسيّون نفعى است نه منطق شهدا) ■●ثم اقدم عليهم، فان ابيت الا ان تخرج فسر الى اليمن فان لها حصوناً و شعاباً، و لأبيك بها شيعة [سپس نزد آنها برو؛ و اگر تصميم حتمى دارى كه بيرون شوى پس به يمن برو زيرا كه دژها و دره‌هاى فراوان دارد، و پدرت در آنجا شيعيانى دارد.] ■●معناى كلام ابن عباس اين است كه اگر اهل عراق حاكمشان را بيرون نكردند و اهل جهاد نبودند تو هم آنها را رها كن. اين منطق منطق معامله است. منطق امام نه منطق غدر و كيد بود و نه منطق معامله و همكارى انتفاعى، صرفاً منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود. ■●بشر يا منطق مكر دارد مثل اغلب سياسيون دنيا، يا منطق معامله دارد مثل احزاب سياسى امروز، يا منطق فدا و عقيده دارد مثل نوادر خلقت از قبيل امام حسين عليه السلام. ■●فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: يَا ابْنَ عَمِّ انّى اعْلَمُ انَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ [حضرت به او فرمود: پسرعمو! من مى‌دانم كه تو قصد خيرخواهى و دلسوزى دارى.] (براى شخص من و مصالح شخص من) وَ لكِنِّى قَدْ أزْمَعْتُ وَ أجْمَعْتُ عَلَى الْمَسيرِ [ولى من تصميم قطعى براى حركت گرفته‌ام.]. مقصود حضرت اين نيست كه گفتار از روى حسن نيت است ولى من اين مقدمات و نتايج را قبول ندارم، بلكه مقصود اين است كه اين مقدمات و نتايج براى كسى كه بخواهد از اين راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد درست است ولى راه من اين راه نيست و منطق من منطق درد عقيده داشتن و درد خيرخواهى داشتن است، درد طبيبى است كه از غم مريض‌ها رنج مى‌برد. (عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ) [توبه: ۱۲۸]، راه من راه شهادت است. منطق شهيد منطق ديگرى است غير از منطق عقل عملى انتفاعى. معناى «انَّ اللَّهَ شاءَ انْ يَراكَ قَتيلًا» اين است كه خدا از تو روح شهادت مى‌خواهد (انَّ لَكَ دَرَجَةً لَنْ تَنالَها الّا بِالشَّهادَةِ). ■●استاد شهید مطهری، حماسه حسینی ج ۲ ص ۱۰۰●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●زیارت یعنی حضور زائر نزد مَزور●■ ■●هنگامی که زائر در وطنش قصد عزیمت به سوی مرقد هر یک از اهل بیت علیهم السّلام میکند، صاحب آن مرقد ملائکهای را به وطن آن زائر میفرستد تا او را همراهی کنند. ■●آن ملائکه همراه با آن زائر به زیارت میآیند و بعد از اینکه قصد بازگشت نمود، همراه او میروند و او را به وطنش میرسانند و به خدمت صاحب مرقد بازمیگردند و ایشان به آنها دستور میدهند که در حرم بمانید و تا قیامت از طرف آن زائر به عبادت بپردازید. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■طالب بايد قلب خود را از وساوس شيطانى،و وجود خود را از هواجس نفسانى تصفيه و تنقيه نمايدو امراض روحانى رابه تهذيب معالجه كند، بعد از آن شروع به تحصيل علوم نموده لذايذ روحانى را ادراك نمايد. ■●هزار و یک نکته |نکته ی۷۸۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴روز ورود قافله اسرا به شام، بعد از سه روز متوقف کردن آنها پشت دروازه شهر برای آذین بستن و جشن گرفتن به خاطر اسارت گرفتن خاندان اهل بیت پیامبر خدا ....
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت هشتم)●■ ■●زمينه‌هايی كه به معاويه امكان داد حكومت خودش و
■● (قسمت نهم)●■ ■●اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمی كه نه فهم درستی دارند، نه ايمان جدّی و قوی دارند و از آن طرف هم بسياريشان برّه‌وار دنبال رئيس قبيله‌ها حركت می‌كنند. ■●واقعاً آدم زيركی بود؛ به‌شدّت زیرک و مكّار بود. اين نكته‌ها را خوب درك كرد ولذا سه اقدام اساسی كرد برای آنكه بتواند با استفاده از اين بستر مساعد به اغراض خود برسد: ■● ۱-استفاده از ابزار ؛ به‌شدّت فعّال كار كرد؛ شعرای زيادی را استخدام كرد و به آنها پول داد كه در مدح معاويه و يزيد و در ذمّ اميرالمؤمنين علیه السلام و خاندان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شعر بسرايند و اين اشعار بين مردم رايج مي‌شد و در زبان‌ها می‌گشت. ■●دومین گروهی كه در كار تبليغاتی خود به كار گرفت، قُرّاء بودند. اینان غير از قاريانی هستند كه امروز قرآن را با صدای زيبا می‌خوانند و ما به آنها قاری ميگوييم. در صدر اسلام قرّاء در واقع مفسّران قرآن بودند؛ عالمان قرآن‌شناس؛ كسانی كه مي‌توانستند دين را براي مردم تبيين كنند. معاویه اينها را هم استخدام كرد و به كار گرفت تا آن فهم انحرافی و تفسير اموي از دين را در بين مردم رايج كند. سومين گروهی كه استخدام كرد، جاعلان حديث بود؛ کسانی كه پول می‌گرفتند و احاديث دروغین در مذمّت اهل‌بيت علیهم السلام و اميرالمؤمنين علیه السلام و در ستایش معاويه و بنی‌اميّه و يزيد و امثال اينها از زبان پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جعل ميیكردند. ■●پس اوّلين ابزار معاويه، بود؛ استفاده از وسايل مختلف تبليغاتی برای اینکه افكار را به‌سمت اغراض خودش شكل دهد. ■●۲- دومين كاری كه معاويه كرد بود؛ خريدن افراد مؤثّر در جامعه؛ مثل رؤسای قبايل که برایتان گفتم. چون اين نقطه ضعف را شناخته بود و مي‌دانست مردم دنبال رؤسای قبايل خود حركت مي‌كنند و اصلاً فهم و شعور و تجزيه و تحليل برايشان مطرح نيست، با پول‌های كلانی كه فرستاد، افراد تأثيرگذار در جامعه را خريد. ■●۳-و سومين كاری كه كرد، و و قتل و كشتار و دست زدن به خشونت‌های به‌شدّت مخوف بود. يعنی اگر كسي بعد از آن‌همه تبليغات و تحميقی كه معاويه درصدد آن بود و بعد از تطمیع و خريدن رؤسای قبايل، باز هم جلوی معاویه می‌ايستاد، آن موقع بود كه او را به شديدترين صورت سركوب مي‌كرد. معاويه، چهره‌های بزرگی از مؤمنان را به شهادت رسانيد. شخصيّت‌های بسيار والامقامی از اصحاب اميرالمؤمنين علیه السلام را مظلومانه به شهادت رساند! مظلومانه! حالا چه خودش مستقيماً و چه از طريق عواملش مثل فرماندارها و فرمانرواهايی كه در مناطق مختلف تحت سلطه‌ی او حكومت مي‌كردند. ياران صديق اميرالمؤمنين علیه السلام را شهيد كرد؛ مثل رُشَيد هَجَری و امثال ايشان كه سفّاكانه آنها را به شهادت رساند و از اين طريق توانست به هدف خودش كه تحت فرمان درآوردن جامعه و تحميل كردن ولايتعهدی يزيد بود، دست پيدا كند. ■●به‌هرحال اينها نكته‌های عبرت‌آموزی است كه بايد برای عصر و زمان خودمان از آن درس بگيريم. ... ■● ۹۷●■