#صبر
■یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبهى اطمینان و یقین در سالک پدید مىآید، صبر است.
■در برخوردارى از ایمان و طى مراحل سلوک، صبر نقش کلیدى دارد. امام سجّاد علیه السّلام مىفرمایند: اَلصَّبرُ مِنَ الایمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا ایمانَ لِمَن لا صَبرَ لَهُ: صبر در رابطه با ایمان به منزلهى سر در رابطه با پیکر است و کسى که صبر ندارد، ایمان ندارد.
#تعریف_صبر
■صبر یعنى با وجود احساس تلخى و کراهت از امرى در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبى که دارد، از آن اظهار شکایت و اعتراض ننمودن و جزع و بىتابى نکردن. بنا به ضرب المثل مشهور، «صبر تلخ است و لکن برِ شیرین دارد.»
■با توجّه به اینکه صبر بر آنچه خدا مىکند و آنچه فرمان مىدهد، از مقامات متوسّطین است، کاربرد واژهى صبر درمورد پیامبر اکرم و ائمّهى اطهار علیهم السّلام، به احتمال قوى به معناى صبر بر فراق محبوب ازلى و صبر عَنِ الله است.
■●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●■
#شراب_طهور
#صبر - ۱
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#صبر ■یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبهى اطمینان و یقین در سالک پدید مىآی
#مراتب_صبر
■برای صبر ده مرتبه میتوان برشمرد که چهار مرتبهی آن در آستانهی سلوک مصداق دارد و شش مرتبهی دیگر، مخصوص عارفان در مراحل بعدی سلوک است.
■مراتب چهارگانهی صبر مبتدیان عبارت است از :
●۱- صبر در ترک معصیت، هوای نفس و لذتها و شهوتهای جسمانی و نفسانی
●۲- صبر در انجام طاعت و تحمّل دشواری تزکیه
●۳- صبر در مصائب، شدائد، ناملایمات و محرومیّتها
●۴- صبر در نعمت و راحت
■مراتب ششگانهی صبر عارفان عبارت است از :
●۱- صبر لِله
●۲- صبر بِالله
●۳- صبر عَلَی الله
●۴- صبر فِی الله
●۵- صبر مَعَ الله
●۶- صبر عَنِ الله
■●شراب طهور - تألیف استاد مهدی طیّب●■
#شراب_طهور
#صبر -۲
@mohamad_hosein_tabatabaei
#علّامه_طباطبائی_رضوان_الله_علیه
■●سالک هنگامی به ایمان اکبر می رسد که هیچ درجه از درجات این نفاق در او نباشد،
■●و به هیچ وجه افعال (عبادی) او ناشی از مُدرکات عقلیّه و صلاح اندیشی و محافظه کاری و مسبِّب از خوف نباشد؛ بلکه صرفاً بر اساس اشتیاق و محبت و به داعیۀ عشق و میل و رغبت انجام گیرد.
#یاعلی
■●رساله لب اللباب ص۶۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
#استاد_علی_صفایی_حائری:
■●عشق از نياز بر مىآيد. اما كدام نياز؟
راحتتر بگويم: عشق، خود نياز است، اما نياز به تبديل شدن و به اينگونه از بنبست رهيدن، از خود خلاص شدن و به معشوقى كه بالاترش يافتهاى پيوستن و با او ماندن؛ چون هنگامى كه بودن تو، ماندن است و ماندن تو، مرگ است و گند است، بايد اين بودن، از بنبست ماندن نجات بگيرد. بايد در راهى بيفتد و جهتى بيابد.
■●اين نياز، عشق است و عشق از اين نياز برخاسته.
و اين عاشق است كه به راحتى مىتواند خودش را بدهد، كه خودِ برترى را به دست آورده است. مىتواند فنا شود، كه وسعت بزرگترين را شناخته است؛ وسعتى كه وجودش در آنجا حصار است و ديوار است و قلعه است و فرو ريختنش، بيشتر شدن است و بزرگتر شدن است و باقى ماندن است و از بنبست رهيدن و ادامه يافتن.
■●آنچه ما با نام عشق امام، با آن مأنوس شدهايم و به آن دل بستهايم، عشق نيست و اين نيازِ ادامه يافتن و حركت كردن نيست، كه نياز به سرگرم شدن و تنوع داشتن است.
■●آنچه ما در برابر امام داريم هنوز تا اين عشق فاصله دارد. ما از امام نه خودش و نه خودمان، كه خانه و زندگى را مىخواهيم و از او به جاى مغازه و بيل و كلنگ استفاده مىكنيم. ما بيشترها را فداى كمترها كردهايم. و اين است كه عشق نيست، بازى است.
■●تو می آيی (ويرايش جديد)، صفحه ۸۶●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت دوم
بخش دوم
● احتجاج دوم ابراهيم (علیه السلام ) كه نمرود در برابر آن چاره اى جز تسليم نداشت
قَالَ إِبْرَهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتى بِالشمْسِ مِنَ الْمَشرِقِ فَأْتِ بهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِت الَّذِى كَفَرَ
بعد از آن كه ابراهيم (عليه السلام ) از مؤثر بودن احتجاجش مأيوس شد و به خاطر نادانى مردم و عوام فريبى هاى نمرود نتوانست به ايشان بفهماند كه پروردگارش آن خدائى است كه زنده مى كند و مى ميراند، ناگزير به توضيح مقصود خود از احيا و اماته نپرداخت ، بلكه حجتى ديگر آورد، ولى اين دفعه اساس حجت دوم خود را بر همان دعوائى كه خصم در حجت اول داشت قرار داد.
همچنان كه تفريع به ((فاء)) در جمله ((فان الله ...)) بر آن دلالت دارد، و معناى كلام آن جناب چنين مى شود: اگر مطلب چنين است كه تو مى گوئى ، و من مربوب تو، و تو رب منى و از شئون رب تدبير امور نظام تكوين و دخل و تصرف است ، تو نيز بايد داشته باشى ، خداى سبحان در خورشيد تصرف دارد، و آن را از مشرق به مغرب مى برد، تو هم در آن تصرف كن و بر عكس از مغرب به مشرقش ببر، تا روشن شود تو هم ربى ، همچنان كه خدا رب هر چيز است ، و يا اصلا تو رب همه عالم و ما فوق همه اربابى ))، اينجا بود كه نمرود كافر، مبهوت شد.
در اينجا يك كوچكى باقى مى ماند و آن اين است كه چرا در حكايت گفتار ابراهيم (عليه السلام ) با حرف ((فاء)) مطلب متفرع بر ماقبل شده است .
جوابش اين است كه اگر اين تفريع در كلام نمى آمد، ممكن بود كسانى توهم كنند كه حجت اول به نفع نمرود تمام شده ، و ادعاى او را ثابت كرده ، و باز به همين منظور گفت : ((فان الله ))، و نگفت : ((فان ربى ))، براى اينكه نمرود در حجت اول از كلمه ((رب )) سوء استفاده كرد، و آن را به خود تطبيق داد، لذا ابراهيم (عليه السلام ) در حجت دوم ، اسم جلاله ((الله )) را آورد، تا از تطبيق سابق مصون بماند، در سابق هم گفتيم كه نمرود در برابر حجت دوم ابراهيم (عليه السلام ) جز تسليم چاره اى نيافت .
وَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِينَ
از ظاهر سياق كلام بر مى آيد كه اين جمله تعليل است براى جمله ((فبهت الذى كفر))، و خداوند متعال مى خواهد بيان كند كه علت مبهوت شدن ، كفر او نبود، بلكه اين بود كه خداى سبحان او را هدايت نكرد.
و به عبارتى ديگر معنايش اين است كه خدا او را هدايت نكرد، و اين باعث شد كه مبهوت شود، و اگر هدايتش كرده بود در احتجاج بر ابراهيم (عليه السلام)
غالب مى آمد اين است آن چيزى كه از سياق بر مى آيد، نه اينكه خواسته باشد بفرمايد چون خدا هدايتش نكرده بود از اين جهت كافر شد، براى اينكه عنايت در مقام متوجه به محاجه ابراهيم (عليه السلام ) است ، نه به كفر نمرود، و اين خود روشن است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● #راه_مقابله_با_کفّار
حضرت آیتالله بهجت قدسسره●■
■●بزرگان ما هر چه به ما گفتند: با کفار محبت و مودّت نداشته باشید، با آنها همپیمان نشوید، آنها را یاری و تقویت نکنید. گوش نکردیم، و حالا هم شنیده شده که کفار گفتهاند: اوضاع مسلمانها دست ماست.
■●چه کار باید کرد؟ بهحسب ظاهر هیچ کاری لازم نیست، مگر اینکه مسلمانها در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند بلاد اسلامیه با کفار رابطه نداشته باشند. رابطه ما با آنها رابطه مملوک با مالک است؛ «عَبْدًاً ممْلُوکاً لا یقْدِرُ عَلَی شَیءٍ؛ بنده مملوکی که توان انجام هیچ چیزی را ندارد».(نحل: ۷۵) آیا ذلتی از این بالاتر؟! …
■●بیدار نیستیم، بیدار نمیشویم، که در خواب غفلت به سر میبریم. معلوم میشود لایق نیستیم که رئیس و رهبر و امام ما غیبت نموده است.
■●در محضر بهجت، ج۲، ص۲۷۷●■
@mohamad_hosein_tabatabaei