eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
○چشم عین الله روشن باد ، زهرا آمده ○دختری که مادر باباست دنیا آمده ○جز خدایش کیست سر در آورد از شان او ○آنکه مانند خدایش هست یکتا آمده ○جای هر ذکری بگو مستانه امشب : یا علی ○کور ، چشم دشمنان ، جانان مولا آمده ○این زمین اصلا کجا و شان بانوی علی ○آمده دنیا برای دیدن روی علی @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■● ●■ ■●حضرت وصی علیه السلام فرمودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : براى هر اى است و ، پس كسى كه را اصلاح كند خداوند را نيز آراسته مى سازد، و آن كه را تباه كند خداى را تباه سازد. ●نمى دانى كه در السرائر ●شود هر آنجا عين ■●در نشئه و ، سلطان اسم شريف (الظاهر) مى كند چه اينكه در عالم دولت كريمه اسم شريف (الباطن ) حكم فرما است و بر همين رصين ، در آن شخص برايش مى كند زيرا ظرف اشيا را گويند و آنجا را به نام مى برند يعنى روزى كه در آن ظرف، به مى رسد. ●حجابت شد در اينجا حكم ●در آنجا حكم هست قاهر ●اگر از در آيى اى برادر ●شود و برابر ■●شرح دفتر دل استاد صمدی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: «فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَي اللَّهِ مِنَ اللَّهِ» (نهج‌البلاغه/خطبه ۲۴)○□ ای بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا به سوی خدا فرار کنید. □○مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی (ره) در تمثیل زیبایی می‌فرمود: «پسری توی خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه چی رو به هم ریخته بود. وقتی باباش اومد، مادرش شکایتش رو به باباش کرد. اونم که خسته بود و ناراحتی بیرون رو هم داشت، کمربند رو برداشت. پسره دید مثل اینکه اوضاع خیلی بی‌ریخته. همه‌ی درها بسته است، هیچ راه فراری نداره. وقتی باباش کمربند رو بالا برد، پسر دید کجا فرار کنه؟! راه فراری نداره...! خودش را به سینه‌ی باباش چسبوند. کمربند هم تو دست باباش شل شد و افتاد.‌ شما هم هروقت دیدید اوضاع بی‌ریخته به سمت خدا فرار کنید... «فِرُّوا إِلَي اللَّهِ مِنَ اللَّه». هر کجا دیدید راهی نیست، راه فرار به سوی خداست» □○طوبی محبت، ج۱○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش سوم ● نكاتى كه در پاسخ خداوند به درخواست ابراهيم وجود دارد و به هر حال ، پس اينكه فرمود: ((فخذ اربعة من الطير...))، جوابى است از درخواست ابراهيم (عليه السلام ) كه عرضه داشت : ((پروردگارا نشانم ده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟)) و با در نظر گرفتن اينكه واجب است جواب ، مطابق سؤال داده شود، بلاغت كلام و حكمت متكلم مانع از آن است كه كلام مشتمل بر جزئياتى باشد زائد بر آنچه لازم است ، جزئياتى كه اثرى بر وجود آنها مترتب نبوده و در غرض دخالتى نداشته باشد، آنهم كلامى چون قرآن كريم كه بهترين كلام و از بهترين گوينده و براى بهترين شنونده و ياد گيرنده است ، پس اين قصه آنطور كه در ابتداء به نظر مى رسيد، يك داستان ساده نيست ، اگر به اين سادگى ها بود، كافى بود كه خود خداى تعالى مرده اى را (هر چه باشد، چه مرغ و چه حيوانى ديگر) پيش روى ابراهيم (عليه السلام ) زنده كند، و زائد بر اين ، كار لغو و بيهوده اى باشد، در حالى كه قطعا چنين نيست و ما مى بينيم قيودى و خصوصياتى زائد بر اصل معنا در اين كلام اخذ شده مثلا قيد شده : 1 - آن مرده اى كه مى خواهد زنده اش كند مرغ باشد. 2 - مرغ خاصى و به عدد خاصى باشد. 3 - مرغ ها زنده باشند و خود ابراهيم (عليه السلام ) آنها را بكشد. 4 - بايد آنها را به هم مخلوط كند، بطوريكه اجزاى بدن آنها به هم آميخته گردند. 5 - بايد گوشتهاى درهم شده را چهار قسمت كند و هر قسمتى را در محلى دور از قسمت هاى ديگر بگذارد، مثلا هر يك را بر قله كوهى بگذارد. 6 - عمل زنده كردن به دست خود ابراهيم انجام شود، ابراهيمى كه خودش درخواست كرده بود. 7 - با دعا و صدا كردن آن جناب زنده شوند. 8 - هر چهار مرغ نزدش حاضر گردند. اين خصوصيات زائد بر اصل قصه بطور مسلم در معنائى كه مورد نظر بوده و خداى تعالى مى خواسته به ابراهيم (عليه السلام ) بفهماند، دخالت داشته ، و مفسرين براى نحوه اين دخالت ها وجوهى ذكر كرده اند، كه باعث تعجب هر پژوهشگرى است . و به هر حال بايد اين خصوصيات ارتباطى با سؤال داشته باشد، اگر به گفته آن جناب كه گفت ((رب ارنى كيف تحيى الموتى ))، دقت كنيم ،دو نكته در آن مى بينيم . يكى در جمله ((تحيى ))، كه از آن بر مى آيد آن جناب خواسته است احيا را به آن جهت كه فعل خداى سبحان است مشاهده كند، نه بدان جهت كه وصف اجزاى ماده اى است كه مى خواهد حيات قبول كند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 576 نكته دوم :، معناى جمع است كه كلمه موتى مشتمل بر آن است ، چون اين كلمه ، جمع ميت است ، و اين خصوصيت به نظر مى رسد كه زايد بر اصل قصه است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●فضیلت خواندن حدیث شریف کسا از منظر آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □حدیث شریف کسا، روایتی است از عظمت پنج‌تن آل عبا، روایتی جالب و جاذب از پنج بزرگواری که محور عالم هستی هستند؛ فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش. سلام الله علیهم اجمعین. □حضرت آیت‌الله بهجت‌قدس‌سره مانند دیگر عالمان بزرگ شیعه توجه ویژه‌ای به این حدیث داشت. شاید چشم‌گیرترین امری که در این‌باره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کسا بود. ایشان شب‌ها این حدیث را قرائت می‌کرد و حتی در سالیانی دورتر، افراد خانواده را گرد هم می‌آورد و به همراه ایشان حدیث کسا می‌خواند. گاهی هم در لابه‌لای کلامش به فرازهای آن روایت اشاره می‌کرد و گاهی هم صراحتاً درباره حدیث کسا سخن می‌گفت. □باور ایشان این بود که امام عصر‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به مجالس حدیث کسا توجه ویژه‌ای دارند. □گاهی هم در پاسخ به شبهاتی که درباره سند این روایت مطرح می‌شد، مطالب روشن‌گری بیان می‌فرمودند؛ به‌عنوان مثال حضرت آیت‌الله بهجت‌قدس‌سره معتقد بودند کسانی که اهل تعقل و درایت باشند و با دقت در عجایب این حدیث بنگرند، صحت این روایت را می‌یابند و دیگر نیازی به سند آن ندارند. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●..آقايان اهل سنت در خصوص خيلى بد عمل می كنند با آن كه موضوع مهمى است و لذا دامن جناب ابن عربى را با تحريفات خود لكه دار و او را بدنام كرده اند ؛ مضاف به اين شواهد ، رساله اى به نام شق الجيب در خصوص نوشته است كه نمی دانم در كجا چاپ شده و من اين كتاب را نديدم اما مرحوم استاد بزرگوارمان در برخى از رشته هاى ارثماطيقى آقا سيد مهدى آقا قاضى (آقا زاده قاضى بزرگ) مى فرمودند كه نسخه اى از اين رساله شيخ اكبر در كتابخانه خطى بغداد موجود است ، من مشتاق شدم ، لذا به يكى از آقايان كه در بغداد بود گفتم اين نسخه در اين كتابخانه است و شما آن را براى من استنساخ كنيد و بنا گذاشتيم كه مقابل استنساخ ، اجرتى هم به او بدهيم. ■●او مشغول به كار شد ، چند روز كه پى هم به كتابخانه می رفت و چند صفحه اى استنساخ كرد ، آن ها به كار او بدگمان شدند كه اين نسخه چيست كه ايشان استنساخ مى كند ، متوجه شدند كتابى از محی الدين در است لذا مانع او شدند و كتاب را جهت اين كار به او ندادند. ■●علامه حسن زاده آملی دروس شرح فصوص الحکم قیصری●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●تحصیل علم باید شما را محزون تر کند؛ باید گریه و زاری را زیاد کند. ولذا کودکی چقدر خوب است! □●او فقط کردن را است و بدین طریقه خواسته خود را اعلام می دارد ، به تعبیر شریف الهی نامه: ، زبان کودک بی زبان است آنچه می خواهد از راه تحصیل می کند. از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای، قابل کاهل را از کامل مکمل چه حاصل؟ □●درباره هم فرموده اند خداوند باید شما را به بیاندازد و الا اگر خودت را به بزنی نمی شود. هو اضحک و أبکی" اوست که می خنداند و می گریاند. □●آنی که خدا اش می آورد خوش است. منتها باید اعتدال را هم رعایت کرد. خداوند هم کمال دارد و غنی است و هر چه ما بخواهیم دارد اما ما نباید همین طور بنشینیم و بگوییم خودش می داند که ما فقیریم. □●عزیز من! گریه قابلیت می آورد خواستن، قابلیت می آورد. طلب،قابلیت می آورد سعه وجودی می آورد. امتحانها برای بیشتر شدن قابلیت است. □●حضور و مراقبت استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، تدبیر جزوی را نگاه می‌دار باندازهٔ توان و طاقت، پس چون تدبیر کلی آردت کارهائی که در پیشت آید، بدان راضی شو و بران اعتماد کن، که مئونت سعی و کوشیدن و بار آن بهم کشیدن از تو برداشته شد، چون کسی که رنج چراغ افروختن بر خود نهد، و همه شب چراغ را نگاه می‌دارد تا از ظلمت شب برهد، چون آفتاب برآید مستغنی شود از چراغ، و بار رنج چراغ افروختن و افروخته داشتن برخیزد از وی. □○ ، مغرور مشو بکارهای دون خسیس، که پس عادت کنی، و پس عادت بطبع و گوهر بود، طبعی و گوهری برخلاف طبع و گوهر تو، پس باز گوهر و طبع و مأوای خود نتوانی رسیدن. و بدان که پدید آرنده و مبدع چیزها شریف‌تر از همهٔ چیزهاست، پس تو چیزهای شریف اندوز تا بوی نزدیک شوی بمجانست شرف، که شریف مضاف بود، و خسیس با خسیس. □○ ، تو امید داری که درنگ جوئی و تو در عالم کونْ باشی، و کدام آرام بود در عالم کونْ، که چیزها بر روی آب آرام و ثبات نیابد، و اگر بیارامد حالی نادر و غریب افتاده بود، باز چون آب در جنبش و موج آید آن آرام باطل گردد، و آنگه آرام و ثبات یابند که بمحل آرام و ثبات افتند، چون دف که از روی آب برگیری و بر زمین نهی، همچنین نفس تا در ره روش طبع بود آرام و سکون نیابد، و راحت و آسودگی نبیند، از آنکه عالم کونْ او را خسته دارد و از جهان خرد منقطع، و چون باز اصل و گوهر و مأوای خود رسد آرام گیرد و بیاساید از بدبختی غربت و مذلّت آن. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○نقش ريا و كمخردی در تباهی عمل○□ □○نيّت چون امری قلبی و درونی است و مردم بر آن آگاهی نمييابند، و و مانند آن بدان راه نمييابد؛ زيرا از ديدگاه و شنودگاه مردم خارج است، امّا عمل چون ديده و شنيده ميشود پذيرای نفوذ رياست، □○از اينرو امام صادق (عليهالسلام) بنا به نقل كتاب علل الشرايع از روايت زيد شحّام، اين معنا را علّت برای اينكه چرا نيّت مؤمن از عمل او است قرار داده است.[۱] □○ليكن تأمّل در آنچه گذشت مقصود را روشن ميسازد، چون ريا جز از راه نيّت به عمل سرايت نميكند. نيّت، چون از چشم و گوش مردم پوشيده و پنهان است، به لباس و پوشش عمل تنزّل مييابد تا ديده و شنيده شود. □○اين سخن از روايت كلينی (رحمه‌الله) از امام صادق (عليهالسلام) استفاده ميشود كه فرمود: □○ميان و جز كمخردی چيزی فاصله نميشود، گفته شد يابن رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) راز اين سخن چيست؟ فرمود: بنده خدا خواسته خود را نزد مخلوق ميبرد، اگر نيّتش را نزد خداوند خالص سازد، خداوند خواسته اش را زودتر برآورده ميكند. □○[رازهای نماز - صفحه ۷۰] ○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت چهاردهم)○□ □○وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لا حُظْوَةَ لِي وَ لا أَرِثَ مِنْ أَبِي: با
□○ (قسمت پانزدهم)○□ □○بعد حضرت رویشان را کردند به جمعيّت که در مسجد نشسته بودند.و خطاب به آنها فرمودند: □○ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الأَنْصَارِ فَقَالَتْ يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الإِسْلامِ: اي گروه نقبا؛ اي بازوان ملت و دين‌؛ ای حافظان اسلام، شما بودید که رسول الله را یاری دادید زمانیکه به مدینه هجرت کرد. □○مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي: اين غمض عین کردن و چشم بستن؛ خود را به غفلت زدن در برابر حقّ من كه دارد غصب مي‌شود چيست؟ □○وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِي: و اينكه در برابر این دادخواهی که من می نمایم خودتان را به خواب زدید؛ به چرت زدید؛ هيچ‌عكس‌العملي از خود نشان نمي‌دهيد این چیست؟! □○أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ أَبِي يَقُولُ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ: آيا پدر من، رسول خدا نمي‌فرمود كه بايد حرمت هر كسي در رابطه با فرزندانش مراعات شود و حفظ شود؟ □○سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ: چه به سرعت شما مرتكب اين اعمال زشت و شنیع شديد؛ این سکوت و بی تفاوتی در برابر ظلمی که به من دختر رسول الله می شود؛ چه زود به اين كشيده شديد (كه در برابر حقّي كه از من غصب مي‌شود سكوت كنيد). □○وَ عَجْلانَ ذَا إِهَالَةٍ : و چه سريع اين بزي كه لاغر شده است، آب از دهن و بيني‌اش شروع به ريزش كرد؛ يعني خودتان را از دست داديد و چه زود خودتان را خراب كرديد! □○وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ: در حالي كه شما توانايي و طاقت داريد برای اینکه در رابطه با این حقی که من دارم مطالبه می کنم، مرا کمک کنید. □○وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ: و شما براي حمايت از من در اين مطالبه و امري كه قصد كردم توانايي و قوت داريد. □○أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و اله فَخَطْبٌ جَلِيلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ: یا اينكه مي‌گویيد پيغمبر اسلام مرد؛ كه مرگ رسول الله مصيبت بزرگي است؛ مصيبتي كه در نهايت وسعت و گستردگی است. □○وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ: و این زخمی که با این شکاف بوجود آمد سرش باز است؛ دهان اين شكاف و زخم باز است. □○وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ: مثل درزی که بدوزند و بعد پاره شود؛ این درز دوخته شده، شکافته شد. □○وَ أَظْلَمَتِ الأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ: و همه‌ي زمين بر اثر غيبت رسول خدا تاريك شد. □○وَ كُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه: و همه‌ی ستارگان آسمان در مصيبت رحلت رسول الله بي‌فروغ و تاريك شدند. □○وَ أَكْدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ: و آرزوها به نوميدي گراييد و كوه‌ها در جاي خود فرو ريختند. □○وَ أُضِيعَ الْحَرِيمُ: و حرمت حريم پايمال شد. □○وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ: احترامي براي كسي بعد از وفات پیغمبر باقي نماند. □○فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى: به خدا اين مصيبت، مصيبت بسيار بزرگ و عظيمي بود. □○لا مِثْلُهَا نَازِلَةٌ: كه هيچ مصيبت و بلایی همانند آن نيست؛ و به پای آن نمی‌رسد. □○وَ لا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ: و اين يك بلاي جان‌گدازي است كه در اين دنيا هيچ بلايي مانند آن نيست. □○أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ: كه كتاب خدا اين حقيقت را آشكار كرد؛ همین کتابی که در خانه هایتان است. □○وَ فِي مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبَحِكُمْ: كه در مجالس شبانه و روزانه‌تان اين قرآن را مي‌خوانيد. □○يَهْتِفُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ هُتَافاً وَ صُرَاخاً: چه با صداي آرام و چه با صداي بلند این قرآن را می خوانید. □○وَ تِلاوَةً وَ إِلْحَاناً: چه با تلاوت و چه با لحن و آهنگ این قرآن را می خوانید. □○وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ: و اين بلایي است كه بيش از اين به انبياء قبلي وارد شده بود. □○حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ: و مرگ يك حكم و قضا قطعی است. □○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●واقعآ معيار انتخاب همسر چه بود؟ هر روز با يك مورد جديد و يك خانواده جديد آشنا مى‌شدم. يكى فقير يكى ثروتمند، مذهبى، تاجر... حاج آقا در مدتى كه دنبال موردى براى ازدواج بودم افرادى را معرفى مى‌كرد و حتى موقعيت ديدن را هم براى من فراهم مى‌كرد. ■●يادم هست از آخرين كسانى كه به من پيشنهاد دادند دختر يكى از افراد صاحب نفوذ و شناخته شده بود كه وصلت با آن خانواده براى هر كسى امكان پذير نبود. وقتى حاج آقا نظر مرا خواست، من كه از طرفى به خاطر موقعيت خانوادگى و اجتماعى آن‌ها راغب و از طرفى معيارى براى انتخاب همسر نداشتم، گفتم: حاج آقا يعنى قبول مى‌كنند؟ ■●اگر من باهاشون صحبت كنم قبول مى‌كنند ان شاء الله. ـ خب، من براى اينكه بفهمم انتخابم درسته يا نه بايد به چه چيزى توجه داشته باشم؟! يكى از مشكلات من در انتخاب همسر همينه كه اصلاً نمى‌دونم با چه معيارى بايد همسرم رو انتخاب كنم و اگه راستش رو بخوايد يكى از مواردى كه تا حالا هم توى ذهن من بوده، همين بنده خداييه كه شما پيشنهاد كرديد ولى همين امر باعث مى‌شد از گفتنش خوددارى كنم. ■●اينكه من اين خانواده رو هم به تو پيشنهاد دادم يك دليلش همين بود كه احتمال مى‌دادم در نظر خودت هم باشه كه فهميدم بله! در ذهن تو هم بوده، و اما اينكه پرسيدى با چه معيارى بايد زن آينده خودت را انتخاب كنى : از اونجا كه قراره تكيه گاه و پاى خانواده باشى بايد كسى رو انتخاب كنى كه به تو افتخار كنه و مايه مباهات او باشى نه اينكه تو بخواهى به او يا خانواده و موقعيت آن‌ها افتخار كنى و... ■●آن‌ها كه به خاطر تمامى نيازها و تمامى ابعاد وجود خويش براى زناشويى، براى انس، براى شناخت كسرى‌ها و ضعف‌ها و بهره بردارى از برخوردها و استقامت در مشكلات ازدواج مى‌كنند، با آن‌ها كه به خاطر عادت و يا به خاطر كسب اعتبار و وجاهت وصلت مى‌كنند و به سراغ بزرگان مى‌روند و كسانى را مى‌خواهند كه بر آن‌ها تكيه كنند و به آن‌ها افتخار كنند، برابر نيستند. ■●اينها ذليل همين تعلق‌ها و اسير همين ضعف‌ها مى‌شوند و دنباله مى‌شوند، كه نقطه ضعف‌ها آدمى‌را به دنبال خود مى‌كشاند. مى‌گويند شترى خوابيده بود. روباهى مى‌گذشت، به شتر روى آورد و با دم شتر بازى آغاز كرد تا آنكه دمش را با دم شتر گره زد. شتر برخاست. دم كوتاه اين دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب مى‌خورد. گربه‌اى اين صحنه را ديد. از روباه پرسيد چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هيچ! با بزرگان وصلت كرده‌ايم! ■●راستى كه ضعف‌ها و تعلق‌ها آدمى‌را به ذلت مى‌كشاند و وصلت‌هاى ذليل، كار جوان مردان نيست. «روابط متكامل زن و مرد، ص: ۱۴» ■●مرد زندگى با كسى همراه مى‌شود كه به اين مرد افتخار كند نه آن كه وثاق و پيوندى را به گردن بگيرد كه او را به دنبال بكشاند و در ذلت بنشاند. كسى كه مى‌خواهد در كلاس ازدواج بياموزد با كسى كه مى‌خواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع كند، برابر نيستند. در انتخاب همسر كسى را دنبال كن كه بر تو تكيه داشته باشد و به تو افتخار كند. ■●رجل، پاى زندگى است. اين مرد است كه بايد تكيه گاه باشد نه اينكه خود ذليل و متكى به غير باشد. «روابط متكامل، ص: ۱۴ و ۲۲» ■●رد پای نور در خاطرات من، خاطراتی از استاد علی صفایی حائری●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○ ۱ ○ □○بسم الله الرحمن الرحیم○□ ○بشنو از نی چون حکایت می‌کند ○از جداییها شکایت می‌کند □○یکی از لطایف مثنوی این است که مثل قرآن با حرف «باء» شروع شده است. در صحف عرفانی  «باء» تعین اول است و در حروف نیز اولین تعین بعد از الف «باء» است که در واقع نقطه‌‌ی واقع در زیر «الف» است یعنی به این نقطه تحت الباء الف که بسیط و بی اسم و رسم است تعین بائی پیدا کرد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود من نقطه‌ی «باء» بسم الله هستم. یعنی حقیقت نورالانوار علوی سبب تعین وجود و بسط کثرت شده است لذا عرفا چنین تقریر فرمودند که نقطه باعث تمییز عابد از معبود است. به آن نقطه، «الف» ظهور پیدا می‌کند و عابد در عالم پدیدار می‌شود به همین خاطر خدا قرآنش را با «باء» شروع کرده است چرا که تعین اول و ظهور اول بعد از الف احدی است. لذا همه کثرات به او که حق مخلوق به است ایجاد شده‌اند؛ ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم. □○از دیگر لطایف طلیعه مثنوی این است که با «بشنو» شروع شده. در قرآن در آیاتی که پیرامون «سمع» آمده باید دقت کنیم، این سمع خیلی لطیف است. در جایی می‌گوید این جماعت عقل ندارند. چرا؟ چون «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ» (شعراء/۲۱۲). گوش دادن خیلی مهم است. مهم است که شخص حرف بشنود. انسان باید تا آخر عمرش حرف بشنود. اگر هم می‌خواهد حرف بزند بیست سال تا سی سال فقط حرف بشنود... خیلی از بزرگان ما گفته‌اند که مقام شنیدن بسیار بالاتر از دیدن است زیرا شنیدن به تجرد نزدیک تر است.‌ در دیدن، شما با صورت‌ها سر و کار دارید حال آنکه در شنیدن با معنی طرف هستید. افرادی که از نظر عقلی زیاد رشد نکرده‌اند، در هنگام سخنرانی یک فرد اگر قرار باشد فقط صدای او را بشنوند و خودِ سخنران را نبینند اذیت می‌شوند. خیلی هم اهل گوش کردن نوار و صوت های معرفتی نیستند. اولین قوایی که در انسان فعال می‌شود قوه سامعه است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم1⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از خداوند در مى يابيم اما نكته اول : گفتار ابراهيم (عليه السلام ) اقتضا مى كرد كه خداى تعالى عمل احيا را به دست خود آن جناب اجرا كند، لذا مى فرمايد: ((چهار مرغ بگير))، و ((سپس آنها را به دست خود ذبح كن ))، و ((بعد بر سر هر كوهى قسمتى از آن بگذار))، كه در اين سه جمله ، و در جمله ((سپس آنها را بخوان ))، مطلب به صيغه امر آمده و در آيه ((ياتينك سعيا)) خداى تعالى دويدن مرغان ، به سوى ابراهيم (عليه السلام ) را كه همان زنده شدن مرغان است مرتبط و متفرع بر دعوت او كرده ، پس معلوم مى شود آن سببى كه حيات را به (مرده اى كه قرار است زنده شود) افاضه مى كند، همان دعوت ابراهيم (عليه السلام ) است ، با اينكه ما مى دانيم كه هيچ زنده شدن و احيائى بدون امر خداى تعالى نيست ، پس معلوم مى شود كه دعوت ابراهيم (عليه السلام ) به امر خدا، به نحوى متصل به امر خدا بوده كه گوئى زنده شدن مرغان هم از ناحيه امر خدا بوده ، و هم از ناحيه دعوت او، و اينجا بود كه ابراهيم (عليه السلام ) كيفيت زنده شدن مرغان يعنى افاضه حيات از طرف خدا به آن مردگان را مشاهده كرد، و اگر دعوت ابراهيم (عليه السلام ) متصل به امر خدا - و آن امر كن است كه هر وقت خداوند بخواهد چيزى را ايجاد كند مى فرمايد : ((كن فيكون )) - نبود، گفتار او هم مثل گفتار ما مى شد، كه جز با خيال ، اتصالى به امر خدا ندارد، و خود او نيز مثل ما مى شد كه اگر هزار بار هم به چيزى بگوئيم : ((كن )) موجود نمى شود، و خلاصه كلام اينكه در عالم هستى هيچ چيزى تأثير گزاف و بيهوده ندارد. اما نكته دوم : كه گفتيم : در كلمه موتى است ، از اين كلمه فهميده مى شود كه كثرت مردگان دخالتى در سؤال آن جناب داشته ، و اين دخالت لابد از اين جهت است كه وقتى جسدهاى متعددى بپوسند، و اجزاى آنها متلاشى شده ، و صورتها دگرگون گردد، حالت تميز و شناخت فرد فرد آنها از بين مى رود و كسى نمى فهمد مثلا اين مشت خاك ، خاك كدام مرده است ، و همچنين ديگر ارتباطى ميان اجزاى آنها باقى نمى ماند، و همه در ظلمت فنا گم شده و چون داستانهاى فراموش شده از ياد مى روند، نه در خارج خبرى از آنها باقى مى ماند، و نه در ذهن ، و با چنين وضعى ، چگونه قدرت زنده كننده به همه آنها و يا به يكى از آنها احاطه پيدا مى كند؟ ! در حالى كه محاطى در واقع نمانده ، تا محيطى به آن احاطه يابد. و اين همان اشكالى است كه فرعون به موسى كرد، و گفت : ((فما بال القرون الاولى )) يعنى پس بگو ببينم سرنوشت گذشتگان چه شد؟ و موسى در پاسخش سخن از علم خدا گفت ، و جواب داد: ((علمها عند ربى ، فى كتاب لايضل ربى و لا ينسى )). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 577 و سخن كوتاه اين كه : خداى تعالى در پاسخ ابراهيم (عليه السلام ) به او دستور داد تا چهار عدد مرغ بگيرد، (و شايد انتخاب مرغ از ميان همه حيوانات براى اين بوده كه قطعه قطعه كردن آنها آسان تر و در زمانى كوتاه تر صورت مى گيرد)، آنگاه زنده شدن آنها را مشاهده كند، يعنى نخست آن مرغ ها و اختلاف اشخاص و اشكال آنها را ببيند و كاملا بشناسد، و سپس هر چهار مرغ را كشته و اجزاى همه را در هم بياميزد، آنطور كه حتى يك جزء مشخص در ميان آنها يافت نشود، و سپس گوشت كوبيده شده را چهار قسمت نموده و بر سر هر كوهى قسمتى از آن را بگذارد، تا بطور كلى تميز و تشخيص آنها از ميان برود، و آنگاه يك يك را صدا بزند، و ببيند چگونه با شتاب پيش او حاضر مى شوند، در حالى كه تمامى خصوصيات قبل از مرگ را دارا مى باشند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei