eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●...در ميان جدولها انسان بزرگترين جدول بحر وجود است. اگر اين جدول درست تصفيه و لا يروبى شود مجراى آب حيات و مجلاى ذات و صفات مى گردد . غرض اينكه آنچه بر تو فائض مى شود در تو فائض مى شود انزل من السماء ماء فسالت اوديه بقدرها ( رعد : ۱۸ ). ■●و در تو كارخانه اى به نام دستگاه خيال است كه از قدرت كامله حق سبحانه معانى را صور مى دهد ، هر معنى را به صورتى مناسب وى كه مظهر اسم شريف مصور است . پس بدان كه در تحصيل علوم و معارف و اعتلاى به مقام قرب الى الله و لقاء الله به انتظار اينكه چيزى از خارج حقيقت تو از در در آيد و در نزد تو صورت يابد و حضور بهمرساند نبايد باشى بلكه آن علوم و معارف و تمثلات آنها همه در تو تحقق مى يابند ، و آن اعتلاء ارتقا و اشتداد وسعه وجودى تو به حسب كمال يعنى اتصاف گوهر ذات تو به صفات ربوبى و تخلق تو به اخلاق الهى است . و بيان نحوه اين فيضان ومسائل ديگر در حول اين امور را به نحو مستوفى در كتاب[ دروس اتحاد عاقل به معقول] مدلل و مبرهن ساخته ايم الحمد لله رب العالمين. ■●و بدان كه چون اين جدول تصفيه و لا يروبى شود ، انوار الهى زلال و صافى در وى پديد آيد ، و گرنه مثل حقائق الهيه در جداول مثل باران كه از آسمان نازل مى شود پاك و پاكيزه است و در جداول و مجارى و اوديه و لجنهاى زمين رنگ و بو مى گيرد خواهد بود . در باب دهم[ مصباح الشريعه] آمده است كه : ولتكن صفوتك مع الله تعالى فى جميع طاعاتك كصفوه الماء حين انزله من السماء . يعنى : بايد صفاى تو با خداى تعالى در همه طاعات تو مانند صفاى آب زمانى كه خداوند آنرا از آسمان فرو مى بارد بوده باشد ■●و نيز بدان كه اگر چاهى حفر كنى كه به آب نرسيده باشد ، و بخواهى از بيرون سطل سطل از اينجا و از آنجا در او آب بريزى بالاخره آن چاه مفيد نمى افتد و آب نمى دهد و به كارت نمى آيد ، و آن وقت چاه آب خوراكى نافع خواهد بود كه به آب رسيده است و از خود او آب بجوشد كه هر چه بكشى جريان آب بيشتر و گواراتر خواهد بود ■●مثل شخص انسان نيز اينچنين است از فرا گرفتن يك اصطلاح و مفهوم از اين ، و فرا گرفتن يك اصطلاح و مفهوم از آن بخواهد به فعليت برسد و به كمال خود نائل آيد مثل آن چاه به آب نرسيده و از اينجا و از آنجا پيمانه پيمانه در او آب ريختن است. سعى كن تا به آب برسى با اينكه از آب بريده نيستى . وچون به آب رسيده اى آنوقت استكه حسن حال داراى و ابتهاج تو به وصف نمى آيد . ■●در دعاى ماثور آمده است كه : اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك . پس خداى تعالى حسن حال دارد ، آرى اين حسن حال همانست كه شيخ در فصل هجدهم نمط بهجت و سرور اشارات فرمود:اجل مبتهج بشىء هو الاول بذاته فافهم ■●و نيز بدان كه احوال اين جدولها در مكاشفات و مشاهدات انسان حتى در رؤياهاى مناماتش اثر مى گذارد و آنها را رنگ مى دهد ، پس درست بينديش و در راه تحصيل عقائد حقه در كنف استادى تربيت شده و راه پيموده خويشتن را رهايى دهى و سعادت ابدى را به دست آورى ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم. ■●رساله ی نور علی نور علامه حسن زاده ی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ □●حقیقت انتظار و ظهور●□ □●فرج باز كردن و گشايش و رهايی از غم و اندوه و خلاصی از تنگی و دشواری ، و راز را پوشاندن است. یکی ازبطون معانی فرج، پیاده شدن متن قرآن کریم و دستورات شرع مقدس الهی و معارف حقه علوی و محمدی الهی در متن اجتماع است که مردم بیدار شوند و از غفلت به در آیند و راه سعادت انسانی خود را طی کنند و انسان شوند و در پناه صلح  و صفای قرآنی و نورانیت اهل عصمت به غایت قصوای انسانی خود نائل شوند □●هر روزی که از دست یکدیگر در امن و امان بودیم و از همدیگر نترسیدیم و مغازه ها و منازل و ماشين ها ووو را قفل و دزدگیر نزدیم و با خیال آسوده نسبت به ناموس یکدیگر بودیم و از دروغ و سالوسی و ریا و شایعه و دیگر رذائل نفسانی دور شدیم و يعنی مسلمان به واقعی کلمه آن که سلام و سلامتی است شدیم آن روز یکی ازمراتب ظهور و فرج حضرت صاحب عجل الله تعالي فرجه الشريف تحقق می یابد و جامعه دارای مدينه فاضله ی سعادتمند خواهد بود. □●مرتبه بالاتر آنکه جامعه یکپارچه درس و تحصیل کمال و معارف باشد و به بیان عرشی مولایم اگر حضرت بقیة الله هم ظهور بفرمایند باز همانند جد بزرگوارشان امام ملک و ملکوت صادق آل محمد صلی الله عليه و آله و سلم حوزه درس و بحث و کارخانه انسان سازی بر پا می کند تا افراد لایق به کمال برسند و همچو نیست که آقا جان تشریف بیاورند و به هر فردی يك ليوان آبی بدهند يا یک دانه یا حبه قرصی بدهند و او یکبارگی انسان شود بلکه باز هم باید سکوت، مراقبت، خلوت، تهجد، روزه، ذکر به دوام و تلاوت قرآن و حضور و عندیت، اعمال شرعیه و بخصوص درس و بحث و تحصیل علوم و معارف و استاد کامل داشتن و حرف شنیدن باشد تا انسان شود و در الهی نامه گفتم: «الهی جان به لب رسید تا جام به لب رسید.» □●ازبیانات ارزشمند استاد صمدی آملی حفظه الله●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ □○ ، اهل دنیا ستم رسیدگان ستمگارند، و فریفتگان فریبنده‌اند، و ازینست که استقبال کنند نفس رسنده را در سرای غم و اندوه بشادی و خرمی نمودن، و وداع کنندش بهنگام بازگشتن از این سرای بلا بمأوای سرور و رستگاری بگریه و فزع و جزع؛ و این مایه بسست شناختن ستم و مخالفت حق و عدل را. □○ ، دریاب و بدان بآزمایش و اندیشه که هلاک نفس را چهار سبب است بی‌شک: یکی بی‌دانشی، و دؤم اندوه، و سئم نیازمندی فقر، و چهارم بیم. و بدان که هر آنکه از دانش باز جوید بی‌دانشی نیابد، و هر آنکه از کسب چیزهای بیرون و از خود دور شود اندوه نیابد، و هر که از آرزوها دور شود، و پارسائی ورزد، درویشی نیابد، و هر که بمرگ طبیعی مشتاق شود بیم نیابد. @mohamad_hosein_tabatabaei
: □علامه طباطبایی (ره) در حد خود،‌ وارث پیامبران بود و پیامبران همواره بحث آزاد را می‌پذیرفتند. و با سعه‌‌ صدر با آن برخورد می‌کردند. دعوت به بحث و احتجاج و استدلال،‌ شیوه‌ای قرآنی است و استاد علامه (ره) معتقد بود سوره «انعام» سوره احتجاج است و خدای سبحان در این سوره حدود چهل حجت اقامه کرده و به احتجاج و بحث آزاد فراخوانده است. □○شمس‌الوحی تبریزی، ص۲۳۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لاَ يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئة○ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□○تفاوت دید در برابر بلا استاد علی صفایی حائری○□ □بارها گفته ام آدمى كه رنجى میبيند، دو نگاه دارد: يكى اينكه ديدى فلانى با من چه كرد؟ و يك موقع هم میگويد: ديدى فلانى اين بود. وقتى ظرف تو میافتد و میشكند، يك وقت میگويى: ديدى شكست؟! يا اينكه میگويى: ديدى! شكستنى بود؟ اين نگاه دوم است كه تو را به رحمت حق گره میزند و مست و مدهوشت میكند. با اين نگاه و درك مستمر از عنايتهاى حق ديگر مگر تو میتوانى ضعف اعصاب بگيرى؟! □ديگران هر چه میخواهند اذيت كنند؛ ولى «عِنْدَكَ مِمّا فاتَ خَلَفٌ وَ لِما فَسَدَ صَلاحٌ و فِيما انْكَرْتَ تَغْييرٌ فَامْنُنْ عَلَىَّ قَبْلَ الْبَلاءِ بِالْعافِيَةِ وَ قَبْلَ الطَّلَبِ بِالْجِدِةِ وَ قَبْل الضَّلالِ بِالرَّشادِ». □تو بهرهمند میشوى و قبل از بلاء، عافيت را يافته اى و قبل از ضلال و سردرگمى، به رشد رسيده اى. اينها رحمت حق است كه ظهور و بروز دارد و اين مهربانى و انس اوست كه تو را رها نمیكند. □○شرحى بر دعاهاى روزانه حضرت زهرا(س)، ص: ۱۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مثنوی     □ ۳ □ ○سینه خواهم شرحه شرحه از فراق ○تا بگویم شرح درد اشتیاق □○«اَنَا عِندَ المُنکَ
     □ ۴ □ ○من به هر جمعیتی نالان شدم ○جفت بدحالان و خوش حالان شدم □○این سخن جناب مولوی نشان دهنده نگاه بلند توحیدی اوست. می‌گوید که انسان موحد، همه‌ی بدحالان و خوش حالان را مظاهر حق متعال می‌بیند منتها در این شهود، سعه‌ی وجودی عارف‌ موضوعیت دارد که تا چه حد می‌تواند جامع اضداد باشد. برخی چنان وسیع اند که می‌گویند عالم و مافیها را در قلب ما بگذارند آنرا حس نمی‌کنیم چون وسعت قلب بی منتهاست از اینرو خانه حق نام گرفته است. او می‌گوید دوست و دشمن در دل من حاضرند و هریک به زبان حال خود خود را می‌نمایانند. خوب خوبیها و بدیها را و بد بدی ها و خوبی ها را! فی المثل سعدی علیه الرحمه در گلستان سوال کرد که «ادب از که آموختی؟» و پاسخ شنید «از بی‌ادبان!». بی ادب آئینه ادب شد و ادب آئینه بی ادب، سبحان الله! راست آمد آنکه گفت في کُلِّ شَئٍ کُلِّ شَئ. □○یعنی در منظر و مرآی موحد، بی ادب هم مثل با ادب مجرای فیض می‌شود منتها به طرق خاص خودش. ○بدان را هست بر ما حق بسیار ○چو حق مردم پاکیزه کردار □○بعضا بدان بر گردن ما حق دارند. اگر بدیِ یک شخص بد نباشد که خوبیِ یک شخص خوب آشکار نمی‌شود! «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق». همه مخلوقات مظاهر حق متعال هستند. او جل جلاله اسماء مذل و ضارّ نیز دارد که این اسم‌ها هم مظهر می‌خواهند... مولانا می‌گوید درون من که صاف و زلال شده است یا همچون نی از خودی خالی شده منعکس کننده هر جمعیتی است چه خوش حال و چه بدحال. در خوش حالان خود و ایشان را به وفق سنخیت با خود می‌نمایانم و  بدحالان را نیز آئینه‌ام تا در و من حال بد خود را ببینند و من در بدی ایشان حال خوش خود را...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 274-261 بقره قسمت دوم بخش سوم ● آثار سوء و مضرات انفاق بدون قصد كسب رضاى خدا و وقتى انفاق در راه خدا و به انگيره تحصيل رضاى او باشد، نمو و زياد شدن آن از لوازم تخلف ناپذير آن خواهد بود، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 596 چون فوائد انفاق در غير راه خدا ممكن است توأم با ضررهائى باشد كه (حتما هست ) براى اينكه وقتى رضاى خدا انگيره آدمى نباشد لابد انگيره اين هست كه من توانگر به فقير انفاق كنم تا شر او را از خود دفع نمايم ، و يا حاجت او را برآورم ، تا اعتدالى به حال جامعه ببخشم ، و فاصله طبقاتى را كم كنم (و در همه اين فرضها بطور غير مستقيم منافعى عايد خود انفاق كننده مى شود) و اين خود نوعى استخدام و استثمار فقير به نفع خويش است ، كه چه بسا در دل فقير آثار سوء بجاى گذارد، و چه بسا اين آثار سوء، در دل فقرا متراكم شود و ناآرامى و بلواها به راه بيندازد، اما اگر انفاق تنها براى رضاى خدا صورت بگيرد، و انفاق گر بجز خشنودى او هدفى و منظورى نداشته باشد، آن آثار سوء پديد نمى آيد، و در نتيجه اين عمل خير محض مى شود. الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًى ... كلمه ((اتباع )) به معناى ملحق شدن و ملحق كردن است ، اولى (ملحق شدن ) نظير اين آيه كه مى فرمايد: ((فاتبعوهم مشرقين )) و دومى (ملحق كردن ) مانند اين آيه : ((واتبعناهم فى هذه الدنيا لعنة )). كلمه ((من )) با تشديد نون به معنى منت نهادن است ، و منت آن عملى است از صاحب احسان كه احسانش را ناگوار سازد، مثل اينكه به آن شخصى كه احسان كرده بگويد: اين من بودم كه چنين و چنان احسانى به تو كردم ، و يا عملى كند كه حاكى از همين باشد و اصل در معناى منت بطوری كه گفته شده قطع كردن است ، و در آيه : ((لهم اجر غير ممنون )) به همين معنا آمده ، و كلمه ((اذى )) به معناى ضرر فورى و يا ضرر اندك است ، و كلمه ((خوف )) به معناى انتظار ضرر است ، و كلمه ((حزن )) به معناى اندوهى است كه بر دل سنگينى كند، چه اندوه از امرى كه واقع شده ، و چه از آنكه بخواهد واقع شود. قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيرٌ مِّن صدَقَةٍ ((قول معروف )) آن سخنى است كه مردم بر حسب عادت آن را غير معمولى ندانند، كه البته به اختلاف عادات مردم مختلف مى شود، و كلمه ((مغفرت )) در اصل به معناى پوشاندن است ، و ((غنى )) مقابل حاجت و فقر است ، و ((حلم )) به معناى سكوت در برابر سخن و يا عمل ناهنجار ديگران است . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 597 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei