□الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَولادَهُ المَعْصومین عَلَیْهِم السَّلاَم□
#یاعلی
@mohamad_hosein_tabatabaei
#عیدی_غدیر
□بسمه تعالی شانه□
□حضرت ختمی مآب در روز اعظم غدیر در ابلاغ ولایت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «غدیر را هر #حاضری به غائبان و هر #پدری به فرزندانش تا قیامت برساند»
□ #حاضر حامل ولایت است و هر حاضری به غائب ولایت را ابلاغ کند او را به #حضور میرساند و غائب آنی است که بهره ای از ولایت ندارد لذا حضور ندارد.
□ #پدر هم پدر نیست مگر به فرزندش ولایت را القاء کند. پیامبر صلی الله علیه و آله که پدر امت بود مامور به ابلاغ ولایت حضرت علی علیه السلام به همه فرزندانش شد که اگر ابلاغ نمیکرد همهی اعمالش حبط میشد و #حق_پدری را بجا نمی آورد، یعنی به همهی فرزندان گفت که شما را دو پدر است یکی پدر ظاهریتان که رسول است و دیگری پدر باطنیتان که ولی است؛ «انا و علی ابوا هذه الامة»... اينجا ابوت دو فرد دارد؛ یکی ابوت ظاهری و دیگری باطنی، نور وجود از صلب پدر باطنی به صلب پدر ظاهری میرسد تا او فیض بودن را به اولادش ابلاغ کند، مگر نشنیدی که میگویند نبوت برای اصلاح و احیای ظاهر است و ولایت اصلاح و احیای باطن!
□به همین وزان هر پدری راست ابلاغ ولایت به فرزند خود تا حق پدری بجا آید، چون پدر حقیقی علی علیه السلام است و اگر این را به فرزندت نگوئی در حق او پدری نکردی و کافر شدی یعنی پدر حقیقی او را پوشاندی و خودت را نمایاندی و حال اینکه پدر علی است و غیر او پدری نیست... به همین خاطر عیسای روح الله فرمود پدر من سماوی است و ابیکم السماوی و پدر شما هم سماوی است.
□پدر ارضی اگر پدر سماوی را معرفی کند در حق فرزند پدری کرده و اگر نگوید حق پدری را ضایع کرده است. امام رضا علیه السلام فرمود اگر آن صلوات مخصوص را که با «اَللّهُمَّ صَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مادامَتِ الصَّلواتُ» آغاز میشود و در ادامه میگوید «اَللّهُمَّ صَلِّی عَلی رُوحِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فِی الاَرواحِ وَصَلِّی عَلی جَسَدِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الاَجسادِ» الخ بر سر قبر پدر و مادرت بخوانی حقشان را بجا آوردی ناظر بدین معناست.
☑️حق پدر با #اتصال_فرزند_به_ولایت ادا میشود و اگر فرزند از ولایت دور بیفتد کفران نعمت کرده و عاق پدر میشود.
□الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ مولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علی بن ابیطالبٍ وَ اولادِه المَعصُومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ□
سه شنبه عید سعید غدیر ۱۴۴۰ ه ق
#ح_م
آیات281-275 بقره قسمت چهارم
بخش اول
● فرق بين رباى انفرادى و رباى اجتماعى
حال با توجه به اين مطالب ، انسان در مى يابد كه محق ربا و ارباء صدقات در صورتى كه در يك فرد باشد با ربا و صدقات اجتماعى اختلاف دارند رباى انفرادى غالبا صاحبش را هلاك مى كند و تنها بيست درصد ممكن است به خاطر عوامل خاصى از شر آن خلاصى يابد و ساحت زندگيش به فنا و مذلت تهديد نشود ولى در رباى اجتماعى كه امروز در ميان ملل و دولتها رسميت يافته و بر اساس آن قوانين بانكى جعل شده بعضى از آثار سوء رباى فردى را ندارد چون جامعه به خاطر شيوع و رواج آن و متعارف شدنش از آن راضى است و هيچ به فكر خطرها و زيان هاى آن نمى افتد ولى در هر صورت آثار وضعى آن كه عبارت است از تجمع ثروت و تراكم آن از يك طرف و فقر و محروميت عمومى از طرفى ديگر،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 645
غير قابل اجتناب است همچنانكه مى بينيم اين جدائى و بيگانگى در بين دو طبقه از مردم دنيا پيدا شده ، يكى طبقه ثروتمند و يكى فقير و روز به روز اين اثر شوم كوبنده تر و ويرانگرتر خواهد شد هر چند كه ما شخصا اين ويرانگرى را پيش آمدى خيلى دور بپنداريم و يا حتى آن را از جهت طول مدت ملحق به عدم بدانيم اما از نظر اجتماعى و از ديدگاه يك جامعه شناس اين اثر شوم بسيار عاجل و زودرس است چون عمر اجتماع با عمر فرد تفاوت دارد و يك روز از نظر جامعه شناس برابر با يك عمر در نظر ساير افراد است ، روز اجتماع همان است كه قرآن كريم درباره اش فرموده : ((و تلك الايام نداولها بين الناس )).
منظور از اين روزگار همان عصر و قرن است كه در هر قرنى مردمى بر مردم ديگر غلبه مى كنند و طائفه اى كه روزگار به كامش بود به دست طائفه اى ديگر منكوب و حكومتى به دست حكومتى ديگر منقرض مى شود، امتى كه روى كار بود، بر كنار شده و امتى ديگر روى كار مى آيد و معلوم است كه سعادت انسان نبايد تنها از نظر فرد مورد عنايت قرار گيرد بلكه همانطور كه ما به سعادت فرد فرد علاقمنديم بايد به فكر سعادت نوع و جامعه خود نيز بوده باشيم .
همچنان كه مى بينيم قرآن كريم هيچ وقت از سرنوشت هيچ فردى سخن نمى گويد و درباره هيچ فردى پيشگوئى نمى كند هر چند كه به كلى در باره فرد ساكت نيست اما خود را كتابى معرفى مى كند كه خدا آن را براى سعادت نوع انسان نازل كرده ، و سعادت جنس بشر را در نظر گرفته چه بشر امروز و چه آينده و چه گذشته .
پس اينكه فرموده : ((يمحق الله الربوا و يربى الصدقات )) احوال ربا و صدقات و آثارى كه اين دو دارند (چه نوعى و چه فردى ) را بيان مى كند و مى فرمايد: محق ونابودى و ويرانگرى از لوازم جدائى ناپذير ربا است همچنان كه بركت و نمو دادن مال اثر لاينفك صدقه است پس ربا هر چند كه نامش ربا (زيادى ) است ليكن از بين رفتنى است و صدقه هر چند كه نامش را زيادى نگذاشته باشند،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 646
زياد شدنى است و لذا وصف ربا را از ربا مى گيرد و به صدقه مى دهد و ربا را به وضعى كه ضد اسم او است توصيف مى كند و مى فرمايد: ((يمحق الله الربوا و يربى الصدقات )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#روزشمار_عیدغدیر
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□از امتیازات امیرالمؤمنین علیهالسلام و اعجاز و فضیلت او این است که اگر از کتب خاصه(شیعیان)، ولو یک کتاب نبود، کتب عامه(اهلسنت) برای اثبات خلافت و حقانیت او کافی بود. یعنی احادیثی که هیچکدام از راویانش علی و حسن و حسین علیهمالسلام نیستند.
□○در محضر بهجت، ج۳، ص۱۴۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز #غدیر
استاد علی صفایی حائری●□
□●روز غدير، روز نور، روز سرور، روز سرشارى و اكمال، روز بارورى و اتمام، روز رهبرى و ولايت است.
و غدير، خود بركهى نور و عشق است، درياى شور و جوشش، آن هم در كوير كور و ريگزار مرگ.
□●و غديرى، تشنهى مشتاقى است، كه سالها در كوير گرديده و ريگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در كوله بار خود بسته تا به زندگى برسد و به زندگى برساند.
□●و غديرى، مهاجر تنهايى است كه بالاتر از رفاه مىخواهد و بيشتر از آزادى و عدالت.
□●در اين روز، و در اين غدير گسترده، اين مهاجر تشنه مىتواند سيراب شود و اين بالاتر و بيشترها را بدست بياورد؛ از دست پيامبر صلى الله عليه و آله و با جام ولاى على عليه السلام .
□●داستان غدير و تاريخ غدير، از عظمت غدير و ضرورت ولايت و ريشهاى بودن اين مسأله خبر مىدهد.
رسول در آن هنگام و در زير آن آفتاب سوزان، آن همه جمعيت را براى چه نگه مىدارد و چه پيامى براى آنها دارد؟
بايد اين پيام اساسىترين پيام او باشد و بزرگترين ستون دين او، چون او براى هيچ يك از پايههاى دين خود، اين گونه دعوت نكرد و اين گونه مردم را گرد نياورد.
□● #غدیر، صص۷-۱۰●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #استاد_فاطمینيا○□
□○عالمی است از اهل تبريز، اهل بصيرت و جامع علوم و معارف فراوان و بسيار از شهرت و سر و صدا گريزان است. میگفت:در جوانی رفتم خدمت آقا سيد محمد حسن الهی (برادر علامه طباطبايی) و خواهش کردم که کتاب شفای بوعلی سينا را برايم تدريس کند.ايشان قبول کردند و شفا را شروع کرديم.
□○در مبحثی يک روز رسيديم به جايی که شيخ ابن سينا به عنوان اعتراض به مطلبی میگويد: لا ادری ما يقول (من نمیدانم چه میگويد) ناگهان ديديم صدای خود بوعلی سينا آمد که من چنين مطلبی نگفتم.
□○پرسيديم: شما چه کسی هستی؟ گفت: من بوعلی سينا هستم.
گفتيم: پس شما چه گفتهايد؟ گفت: من چنين گفتهام (و عبارتی را ذکر کرد)
□○اخوی علامه نامهای مینويسد به قم و قضيه را برای علامه نقل میکند. آقای طباطبايی در جواب نامه میفرمايند: من سالها بود که میديدم اين عبارت موجود در شفا اشکال دارد و از شيخ بعيد است که آن را گفته باشد، حالا درست شد.
□○نکتهها از گفتهها، سید حسین فاطمینیا، دفتر اول○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □از #عادت بدر نیامدیم، گوش به حرف ندادیم، زحمت نکشیدیم، □همینطور روز به روز
#شرح_دروس_معرفت_نفس
○به بسم الله الرحمن الرحیم است
○که عارف محییِ عظمِ رمیم است
□این #رمیم، که استخوان های خرد شده و #صفات و خلقُ و خوهای ریشه دوانده در متن جانِ انسان است که انسان تا این ریشه ها را بکند و خردشان کند و محییِ عظمِ رمیم شود و از این حیاتِ #حیوانی دربیاید و به حیاتِ انسانی برسد،
□به #ابراهیم فرمودند تو چهار صفت را در خود بمیران؛ این چهار صفت به عنوان اینکه در حیوانات در افقی اعلاست، به این معناست که اگر می خواهی به صفاتِ انسانی برسی که #میت هستی و بشوی #حیات و بشوی #محیی، راهش این است که اوصافِ حیوانی را از خودت دور کنی،
□حالا در بین اوصافِ حیوانی، چهار صفت و چهار حیوان موجود در خارج را که حیوانات موجود در خارج به منزلۀ #ظهور و تجلیاتِ اوصافِ نفسِ انسانی در بخشِ #حیوانیت هستند آنها را نام برده است.
□که شما چهار حیوان را سر بِبُر و بالای ده تا قُلّه بگذار و تماشا کن چه می شود.
□۱- #اردک: صفتِ #لجن_خوری؛ هر حیوانی که صفتِ لجن خوری دارد عرب به آن بطّ (اردک) می گوید؛ انسانی که دارای صفتِ لجن خوری است باید این صفت را از خودش دور کند و از #عادت دربیاید.
□۲- #طاووس: صفتِ #زینت طلبی و #زیبائی طلبی؛ چیزهائی که زیبائی جان انسانی نیست را از خود دور کنید؛
□وَ زَیَّنَ فی قُلُوبِکُمُ الایمان (وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ)،□
□که فرمود تنها زینتِ شما همان #ایمانِ شما و اعتقاداتِ ایمانی شماست، همان #علم و #عملِ انسانیِ شماست که در مسیرِ حق متعال آن را تحصیل فرمودید. اینها زینتِ شماست. به غیر از اینها مثل خانۀ خوب داشتن، مدام زندگی حیوانی را تقویت کردن و در مسیر زیبائیِ حیوانی مدام قدم برداشتن، بیچارگی است؛ اینها را از خود دور کنید؛ تا کی می خواهید در این بیچارگی ها باشید؟
□مانندِ طاووس نباش که مرتب پرش را در می آورد و ژست می گیرد و به تمامِ پرندگان و مرغان می گوید ببینید چقدر زیبا هستم، پرهای رنگارنگ دارم؛ طایفۀ ما! دودمانِ ما! خانوادۀ ما! سرمایۀ ما! و ... ،
□اینطور نفرمائید! اینطور نباشد.
□این چیزها را از خود دور کنید و با آن خود را مشغول نفرمائید. این صفتِ زینت طلبی و امورِ مادیِ دنیائیِ بی ارزش را برای هم #زینت حساب نکنید و به رخ هم نکشید، اینها را از خود دور کنید.
□بعد چون در بین حیوانات #طاووس خیلی به زینت و زیبائی و رنگین بودن پرهایش مشهور است، این صفتِ حیوانیِ انسان را به طاووس تشبیه کرده است.
□این طاووسی که در اینجا موردِ بحث است فقط همان طاووس نیست، بلکه منظور هر حیوانی است که در بین حیوانات دیگر و نسبت به آنها زیبائی دارد که برای خودش پُزی دارد.
این خصلت ها را از خود دور بفرمائید تا مرحلۀ دوّم خروج از عادت را بیابید.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 281-275 بقره قسمت چهارم
بخش دوم1⃣
● بيان ضعف چند قول كه در تفسير جمله ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات ))گفته شده است
با بيانى كه گذشت ضعف گفتارى كه ذيلا از بعضى از مفسرين نقل مى كنيم روشن مى شود كه گفته است محق ربا به معناى اين نيست كه خدا مال ربوى را از بين مى برد و تنها خسران و حسرت براى رباخوار مى ماند چون ما به چشم خود مى بينيم رباخواران روز به روز پولدارتر مى شوند بلكه مراد اين است كه رباخوار از جهت غايات و نتايجى كه از گرفتن ربا در نظر دارد به نتيجه نمى رسد، چون منظور رباخوار از عمل خود اين است كه به زندگى خوشى برسد و لذت زندگى گوارائى را بچشد، ليكن حرصى كه در رباخوارى است نمى گذارد او از زندگى لذت ببرد و او را حريص به جمع مال مى كند و مال به آسانى جمع نمى شود بلكه بايد با كسانى كه رقيب او هستند و يا قصد خوردن سرمايه او را دارند دائما مبارزه كند، از طرفى ديگر مردمى كه او خونشان رابه شيشه گرفته و به روز سياهشان نشانده است ، در مقام دشمنى با او بر مى آيند و خواب راحت را از او سلب مى كنند.
و نيز فساد گفتار مفسر ديگر روشن مى شود كه گفته است مراد از محق ربا، محق آخرتى است ، مى خواهد بفرمايد رباخوار در آخرت ثوابى ندارد، چون در دنيا با رباخواريش آن ثواب ها را از دست داد و يا به خاطر اينكه ربا باعث شده همه عباداتش باطل گردد وجه ضعيف بودن اين تفسير اين است كه هر چند شكى نيست كه بى اجر بودن در آخرت هم نوعى محق است ليكن در آيه شريفه دليلى نيست بر اينكه مراد از محق ، تنها محق ثواب آخرت باشد.
و نيز ضعف گفتار آن مفسر ديگر كه از معتزله است و با آيه استدلال كرده بر اينكه : مرتكب هر گناه كبيره در آتش دوزخ مخلد است چون فرموده : ((و من عاد... )) و ما در سابق بيانى داشتيم كه هم اين گفتار و استدلال را توضيح مى دهد و هم پاسخش را مى گويد.
وَ اللَّهُ لا يُحِب كلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ
در اين جمله نابودى ربا را به وجهى كلى تعليل مى كند و معنايش اين است كه اگر گفتيم خدا ربا را محق و نابود مى كند، براى اين است كه رباخوار كفر شديدى دارد، چون بسيارى از نعمت هاى خدا را كفران مى كند و آن نعمت ها را مى پوشاند و در راههاى فطرى حيات بشرى كه همان معاملات معمولى است صرف نمى نمايد و علاوه بر اين به بسيارى از احكام خدا كه درباره عبادات و معاملات تشريع كرده كفر مى ورزد زيرا با مال ربوى غذا مى خورد و لباس مى خرد و نوشيدنى مى نوشد و خانه مى خرد با اينكه همه اينها حرام است
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 647
و نماز و بسيارى ديگر از عبادت هايش را فاسد مى كند و با مصرف كردن مال ربوى بسيارى از معاملات غير ربوى او نيز باطل مى شود و ضامن طرف معامله خود مى گردد و در بسيارى از موارد كه به جاى بهره پولش ، ملك مردم يا اثاث منزل مردم را مى گيرد غاصب آن اموال مى شود و به خاطر طمع و حرصى كه نسبت به اموال مردم مى ورزد و خشونت و قساوتى كه درگرفتن طلب خود اعمال مى كند و به اين وسيله به خيال خود حق خود را مى گيرد بسيارى از اصول و فروع اخلاق و فضائل را در مردم مى كشد و از همه بالاتر او فردى اثيم است يعنى آثار سوء گناه ، دلش را سياه كرده ، ديگر خداى سبحان دوستش نمى دارد چون خداى تعالى هيچ كفران گر اثيم را دوست نمى دارد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت چهارم بخش دوم1⃣ ● بيان ضعف چند قول كه در تفسير جمله ((يمحق الله الربا و
آیات 281-275 بقره قسمت چهارم
بخش دوم2⃣
● بيان ضعف چند قول كه در تفسير جمله ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات)) گفته شده است
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ...
اين جمله تعليلى است كه ثواب صدقه دهندگان و كسانى را كه به خاطر نهى خدادست از رباخوارى بر مى دارند به وجهى عام بيان مى كند به وجهى كه هم شامل اين دو مورد مى شود و هم غير اين دو.
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
اين آيه مؤمنين را مخاطب قرار داده و به آنان دستور مى دهد از خدا بپرهيزند و اين مطلب را به عنوان زمينه چينى مى آورد تا دنبالش بفرمايد: (و ذروا ما بقى من الربوا...) يعنى آنچه از ربا نزد بدهكاران مانده ، صرف نظر كنيد و از اين بيان چنين بدست مى آيد كه بعضى مؤمنين در عهد نزول اين آيات هنوز ربا مى گرفتند و بقايائى از ربا از بدهكاران خود طلب داشته اند لذا مى فرمايد: از آنچه مانده صرفنظر كنيد و سپس آنان را تهديد نموده مى فرمايد: (فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله ).
و اين خود مؤيد روايت آينده است كه شأن نزول آيه را بيان مى كند و اينكه جمله را با قيد (اگر مؤمنيد) مقيد كرد به منظور اشاره به اين است كه ترك رباخوارى از لوازم ايمان است و نيز براى اين است كه جمله (و من عاد...) و جمله : ((و الله لا يحب كل كفار...)) را تاءكيد كند.
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ
كلمه ((اذن )) هم بر وزن كلمه ((علم )) است و هم معناى آن را مى دهد بعضى از قاريان آيه را به صورت ((فاذنوا)) كه صيغه امر از مصدر ((ايذان )) است قرائت كرده اند كه بنابراين ، معنا چنين مى شود (پس اعلان جنگ با خدا
و رسول بدهيد) و حرف ((باء)) در جمله : ((بحرب )) براى اين آمده كه كلمه ((فاذنوا)) و يا ((فاذنوا)) متضمن معناى يقين و مانند آن است و معناى آيه چنين است (اگر دست از رباخوارى بر نمى داريد پس يقين بدانيد كه اعلان جنگ داده ايد...)
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 648
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #عید_غدیر_مبارک
حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○در بیست حدیث از بیست صحابی آمده است که پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «الْخُلَفاءُ بَعدِي اثْني عَشَرَ، كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ؛ خلفا و جانشینان بعد از من دوازده نفر هستند که همگی از قریش میباشند». و همین روایت را ابوبکر و عمر و عثمان نیز نقل کردهاند.
□○در محضر بهجت، ج۲، ص١٨٨○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□میلاد با سعادت حضرت باب الحوائج، امام موسی بن جعفر الکاظم علیهماالسلام بر تمامی شیعیان و محبین آل الله مبارک و فرخنده باد□
□صلوات خاصه حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیهماالسلام
□اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□روایاتی عرشی از حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام□
□«مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاةِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر»□
□هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند، چون کسی است که بی زه کمان کشد.
□«تَفَقَّهوا فی دینِ الله فإنَّ الفقه مفتاحُ البَصیرة، وتَمامُ العِبادة و السّببُ إلی المنازل الرفیعة و الرُّتبِ الجَلیلة فی الدین و الدنیا، و فَضلُ الفَقیه علی العابد کَفَضلِ الشمسِ علی الکواکب و مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینهِ لَم یَرضَ اللهُ لهُ عملاً»□
□در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقامهای والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست؛ و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.
□«قِلَّهُ المَنطِق حُکمٌ عَظِیم، فَعَلَیکُم بِالصُّمتِ»□
□بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.
□«مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینَاک إلّا وَ فِیه مَوعِظَه»□
□چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
□«إیّاکَ و مُخَالِطَهُ النّاس و الإنس بِهِم إلا أن تَجِدَ مِنهُم عَاقِلاً و مَأمُوناً فَآنَسَ بِه و أهرَبَ مِن سایِرهِم کَهَربُکَ مِن السِّباعِ الضّارِیه»□
□بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درندههای شکاری.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□ایستاده بود کنار ضریح. پنجههایش در شبکههای ضریح قفل شده بود. اشک قطره قطره از گوشه چشمها میریخت روی صورتش.
خوشحال بود که بعد از سالها بالاخره به آرزویش رسیده، آمده اینجا که همه چیزی برای تحصیل علم فراهم است؛ اما از یک طرف هم سرگردان است که حالا درس کدام استاد برود؟ با کدامیک از طلبهها هممباحثه شود و...
□از مولا میخواست راهنماییاش کند.
از در مدرسه وارد شد.
_ اقا سید محمد حسین!
_ بله آقا جان!
دستش را گذاشت سر شانهاش:
فرزندم! دنیا را میخواهی نماز شب بخوان! آخرت هم میخواهی نماز شب بخوان!
□از اقوامش بود، میرزا علی آقای قاضی. امیرالمومنین فرستاده بودش.
تا آخر عمر میگفت: ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس ○به بسم الله الرحمن الرحیم است ○که عارف محییِ عظمِ رمیم است □این #رمیم، که
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□۳- #کرکس: #لاشخور؛ را هم #ذبح کن؛ لاشخور و میته خور که این و آن را می دَرَد و می خورَد!
□جنابِ سیدالشهداء علیه السلام فرمودند من دارم به سوی جائی می روم که حیوانات درندۀ لاشخوری جمع شدند تا مرا بدرند و بخورند و شکم های گرسنۀ خود را سیر کنند که سیری پذیری هم ندارند.
□این صفتِ لاشخوری، مردم چاپی، سرِ دیگران کلاه گذاشتن، همیشه سرِ سفرۀ دیگران بدونِ داشتنِ #مردانگی به حالتِ لاشخوری نشستن را از خود دور کنید؛ از این عادات و اوصاف نیز بدر آئید. اینها خروجِ از عادات است.
□۴- خروس: #شهوت پرستی؛ #شهوت را از خود دور کنید؛ به اندازه ای که شرع مقدس اجازه فرمود خوب است.
آنکه سازندۀ بدن و قوای انسانیِ انسان است، خودش می داند که بدنِ او از جنبۀ طبیعی تا چه مقدار #اقتضا دارد. کسی نمی گوید قوۀ شهوت را به طور کلی باید کشت و نابود کرد، سخن در این است که قوۀ شهوت به آن مقداری که #شرعِ مقدس اجازه فرمودند نه تنها جایز بلکه لازم است.
□حتی در #روایات فرمودند مردی حق ندارد چهار ماه از همسرِ خود جدا باشد و نیز کسی حق ندارد #عذب بماند و ... .
□معلوم است که در #شرع مقدس برای قوۀ شهوت تا جائی که انسان نیاز دارد زمینه فراهم است، حتی #دستورالعمل برای ازدواج و تمتّع از آن در اسلام موجود است، اما بیش از حدودِ دستورالعمل، شهوت پرستی حتی با محرمِ خود زحمت می آورد! چون اینها لازمه اش #نجاست است و نجاست به مرتبه ولو #ظاهری باشد نیز #مزاحم انسان است! تا حد شرعی آن خوب و انسانی است و از آن به بعد #حیوانی است.
□و لذا فرمودند این خوی #شهوت_طلبی را از خود دور کنید و مرادِ از این #شهوت فقط شهوتِ قوۀ #غریزۀ #جنسی هم نیست؛ شهوت خوردن، شهوتِ حرف زدن، شهوتِ دیدن، شهوتِ شنیدن، شهوت های گوناگون، میل ها و #غرایض طبیعی #نفسانی که انسان با این غرایض طبیعی نفسانی، خودش را در مرتبۀ حیوانیت نگه بدارد، اینها را از خودتان دور بفرمایید.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■مسئله #غدیر، مسئلهای نیست که به نفسه برای حضرت امیر یک مسئلهای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است.
■● #امام_خمینی
صحیفه نور، جلد ٢٠، صفحه ٢٩●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●برشی از یک کتاب
#جانماز_آبکش_اما_مومن●□
□●ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود ، (مومن) می گفتیم و به هر کس که از ما کنار می کشید و لب به جام نمی زد (متّقی) می گفتیم و هر کس که دست و دل باز می شد (محسن) می گفتیم و هرکس که رام می گردید (صابر) می گفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته می شد (ذاکر و شاکر) می گفتیم . ما به این گونه با مومن و متّقی و محسن و صابر و شاکر و ذاکر و ... عادت کرده بودیم و اکنون که با قرآن و کلمه های دقیق و تیپ های مشخص برخورد می کنیم ، باز همان ها را مطرح می کنیم و همان ها را می فهمیم و یا بهتر بگویم《نفهمیده》با آنها بازی می کنیم و بر آنها ستم می نماییم و این ستم از آنجا شروع می شود که ما بدون رسیدن به (معنا و مقصود) به کلمه ها و لفظ ها رسیده ایم و با (الفاظ خالی ) اُنس گرفته ایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیده ایم .
□●رُشد ، علی صفایی حائری ، ص ۱۶ و ۱۷●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○مگر ولایت را میشود بدون غدیر شناخت؟○□
□در زیارت جامعه امام هادی(سلام الله علیه) اهل بیت عصمت و طهارت همانند ملائکه به کرامت موصوف شدند. در زیارت جامعه این ذوات قدسی عرض میکنیم: «عِبادٌ مُكْرَمُونَ ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾،[۱] مسیر نزول قرآن را فرشتگان کِرام به عهده دارند ﴿بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ﴾، ﴿بِأَیدِی سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[۲] یعنی این قرآن از مسیر کرامت آمده است.
□مهمترین بیانی که ذات اقدس الهی درباره قرآن کریم دارد در سخنان نورانی امام هشتم علی بن موسی الرضا المرتضی(علیه و علی آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء) آمده که حضرت این معارف را بهره همه مخصوصاً ایرانیها قرار داد. وجود مبارک امام رضا وقتی وارد ایران شد مکتب تشیع را به همراه خود آورد، ایشان وقتی وارد سرزمین خراسان شد سؤال کردند که مسئله مهم در اینجا چیست؟ عرض شد مسئله امامت و خلافت است.
□حضرت فرمود اینها از خلافت و امامت چه خبری دارند؟ اینها چه میدانند امامت چیست؟ اینها چه میدانند خلافت چیست؟ آن سخنرانی نورانی را که مرحوم کلینی نقل کرد دیگران هم نقل کردند از وجود مبارک امام هشتم به ما رسیده است که حضرت فرمود: «اَلإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ وَ هُوَ بِحَیثُ النَّجْمُ مِنْ یدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَینَ الِاخْتِیارُ مِنْ هَذَا وَ أَینَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَینَ یوجَدُ مِثْلُ هَذَا»؛[۳] امام ستاره آسمان است، با دست کسی نمیتواند به آسمان دستدرازی کند و ستاره را بگیرد یا مسح کند! مگر امامت را میشود شناخت؟ مگر ولایت را میشود بدون غدیر شناخت؟ مگر حقیقت امامت یک امر انتصابی است؟ از آن به بعد حضرت سعی کردند بحثهای ولایت را به ما آموزش دهند.
#آیت_الله_جوادی_آملی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○العلمُ بالغفلةِ جهلٌ و الجهلُ بالمعرفةِ علم○□ٌ
□عجب حرفی است! ما غالباً به چیزهایی علم داریم، اما علم ما غافلانه است. غفلت درون علم را نمیفهمیم. مثلاً میگوییم این درخت، درخت است. تا اینجا صحیح است اما چیزهای دیگری هم هست. از جمله اینکه هویت این درخت چیست؟ از این ابعاد غافلیم. منظور از علم غافلانه این است. یعنی به همان اندازهای که از چیزی درک و شناخت داریم، قانعیم و بلکه گمان میکنیم آن چیز در همین اندازه شناخت ما خلاصه شده است.
□پس در عبارتی که گفت «العلم بالغفله» من این حرف «باء» را «مَعَ» معنا میکنم. این «با»ی معیت است. گاهی علم ما همراه با غفلت است و چنین علمی خودش جهل است. علمی که همراه با غفلت باشد، در واقع علم نیست. همان چیزی را که تا حدی میشناسم، از ابعادی از آن غافلم.
□اما در بخش دوم جمله میگوید: «و الجهل بالمعرفة علم»؛ جهلِ همراه با معرفت، علم است. یک وقت خیلی چیزها را میدانم، اما روی دانستههایم خیلی مانور نمیدهم. این جهل به این معنا نیست که ندانی که میدانی. به این معناست که خیلی به دانستههایت متکی نباشی. انسان نباید دانستههایش را تمامعیار و آخرین مرحله بداند. نگو من به حقیقت رسیدهام. آنچه را تا اینجا میدانی، کأنلمیکن در نظر بگیر، شاید بعد از این هم چیزی باشد. چنین درکی خودش علم است و راه را برای دانستن فراتر فراهم میکند. اگر آنچه را که میدانی، همهچیز ندانی، علم است. جهل به دانستههایمان یعنی این را همۀ حقیقت ندانی و این خودش علم است.
□○کلمات طاهر _ شرح استاد دینانی بر جملات قصار باباطاهر عریان همدانی، ص۱۱۴○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#یک خط روضه....
○مصرعی ميگويم و رد ميشوم
○كاروان در دل صحراست خدا رحم کند
@mohamad_hosein_tabatabaei
□الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ کَمَالَ دِینِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَیَةِ مَولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَولادَهُ المَعْصومین عَلَیْهِم السَّلاَم□
#یاعلی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○میلاد پرنور و سرور ولادت باسعادت #باب_الحوائج ، #امام_موسی_کاظم علیهالسلام بر همگان مبارکباد○□
□یکی از دستورالعمل هایی که حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره) برای شفای بیماران میفرمودند :
مریض پس از نماز صبح دورکعت نماز حاجت بخواند و پس از آن سه مرتبه بگوید:
□«اللَّهُمَ اشْفِنِي بِشِفَائِكَ وَ دَاوِنِي بِدَوَائِكَ وَ عَافِنِي بِعَافِیَتِكَ فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِك»
«بِحُرْمَةِ الإمامِ الکاظِم علیهالسلام»□
□خدایا، مرا به شفای خود شفا ده و به دوای خود دوا ده و از بلایت عافیتم بخش؛ چرا که من بندۀ تو و فرزند بندۀ توأم.
به حرمت و مقام امام موسی کاظم علیهالسلام.
□○بهجتالدعاء ص ۲۴۹ (مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد سفارش حضرت آيتالله بهجت رحمهالله)○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●چرا اسم امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن نیامده است؟●□
□علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه□
□اینکه در تمام قرآن مجید اسم علیّ برده نشده است، این نکته ای دارد.
□با آنکه در تمام قرآن از اوّل تا به آخر راجع به مقامات امیرالمؤمنین و صفات و اخلاق او که همان مقام ولایت است گفتگو شده است،
□ولی ولایت در باطنِ نبوّت است، و نبوّت ظاهر ولایت است، و قرآن مجید کتاب نبوّت یعنی ظاهرِ ولایت است.
□ولایت، تفسیر و تأویل قرآن است و تفسیر و تأویل در باطن است، چون بنا به فرض تفسیر و تأویل است.
□بنابراین اسم علیّ اصولاً در قرآن نمی تواند بوده باشد.
□●«معادشناسی» ج ۴ ص ۱۰۵●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●قرآن: دشمن علی، کافر است●■
■علامه طباطبایی در المیزان در ذیل آیه نخست سوره معارج، روایتی آورده است بدین شرح:
بعد از آنكه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) على (علیه السلام) را به خلافت نصب كرد و فرمود:" من كنت مولاه فعلى مولاه- هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است"، خبر به شهرهاى عرب رسيد از آن جمله خبر به گوش نعمان بن حارث فهرى رسيد. از ديار خود حركت نموده به نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مشرف شد و عرضه داشت: به ما دستور دادى كه به" لا اله الا اللَّه" اعتراف كنيم و نيز به اينكه تو رسول خدايى شهادت دهيم و دستور دادى جهاد كنيم، حج بجاى آوريم، روزه بگيريم، نماز بخوانيم، و ما هم قبول كرديم. آيا به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه اين پسر را به خلافت نصب نموده و گفتى: " من كنت مولاه فعلى مولاه". حال بگو بدانم اين از ناحيه خودت بود و يا از ناحيه خداى تعالى؟ فرمود: به آن خدايى سوگند كه به جز او معبودى نيست، اين دستور از ناحيه خدا بود.
■نعمان بن حارث برگشت، در حالى كه میگفت:" بار الها اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو است پس سنگى از آسمان بر سر ما ببار" همين كه سخنش تمام شد خداى تعالى با سنگى آسمانى بر سرش كوبيد و او را در جا كشت، و اين آيه را نازل فرمود:" سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ".(ترجمه المیزان، ذیل آیه شریفه)
☑️نکته:
■طبق روایتی که جناب علامه از مجمعالبیان نقل کردند، حارث بن نعمان مدعی است که به همه دستورات الهی گردن نهاده و تنها زیر بار حکم ولایت کسی همچون علی علیهالسلام نمیرود. در آیه بعد میخوانیم که از وی به عنوان "کافر" یاد شده میفرماید: لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِع. از این آیه فهمیده میشود که اگر کسی اهل نماز، روزه، جهاد، خمس، زکات و ... هم باشد اما معتقد به ولایت حضرتش نباشد، باز کافر است (و البته کفر، مراتب دارد).
@mohamad_hosein_tabatabaei
□فضائل علی علیه السلام را پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در شب معراج در قالب شترانی دید که بار داشتند. «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ اَلْأَعْلىٰ» (نجم/۷) پیغمبر، انسان کامل، در حالی که در افق اعلی بود از جبرئیل پرسید که این شترانی که ابتدا و انتهایشان معین نیست چیستند؟ جبرئیل فرمود این شتران بار فضائل امیرالمؤمنین را میبرند. نکته این است که پیغمبر که صادر اول است، می فرماید ابتدا و انتهای آن معلوم نیست! چون فضایل علی علیه السلام بی منتهاست. پیغمبر صلی الله علیه و آله در مرتبهی عالم عقل که همنشین جبرئیل است، این گونه میبیند نه در مرتبهی نور واحد. پیغمبر در مرتبهی نور واحد با علم و فضیلت علی علیه السلام اتحاد دارد.
□پیغمبر در این مرتبهی معراجیهی خویش با جبرئیل یا همان عقل کل است. عقل کل نمیتواند فضایل مرتبهی عالَم امر امیرالمؤمنین علیه السلام را ببیند. عقل کل قدش نمیرسد که علی علیه السلام را بشناسد. جبرئیل، میکائیل و اسرافیل کمین بندگان ولایت کلیهی امیرالمؤمنین هستند. اینان شاگردان امیرالمؤمنین هستند. امام علی علیه السلام میفرمایند من به ایشان تعلیم دادم. من به این ملائکه تعلیم دادم. من به آدم اسماء الله را آموزش دادم. لذا پیغمبر تا در مرتبهی پایین تر است، هنوز به مرتبهی «ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰى» «فَكٰانَ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ» (نجم/۸ و ۹) راه پیدا نکرده است و فعلا با جبرئیل است، وقتی که شترانی را میبیند که ازلی و ابدی هستند؛ میفرماید اول و آخرش ناپیداست. این شتران چه هستند؟
○هر مرتبه از وجود حکمی دارد
○گر حفظ مراتب نکنی زندیقی
□پیغمبر در این مرتبه متناسب با آن سخن میگوید. اگر به آن مرتبه اعلی برود، میگوید آن جا مدام علی با من همراه بود. هم صدای علی را شنیدم، هم صورت علی را دیدم و هم بر هر شیئی گذر کردم دیدم بر آن شئ اسم علی مکتوب شده است. «إنَّ إسمَ عَليٌّ مَکتُوبٌ عَلی کُلِّ شَئِِ». چون پیغمبر به مرتبه اعلی راه یافته است، آن جا هر شیئی را که میبیند چنین میفرماید اما وقتی در مرتبهی جبرئیل است میفرماید ابتدا و انتهای این کاروان شتر معین نیست.
□«وَ نُفِخَ فِي اَلصُّورِ» (زمر/۶۸) خدا دم به دم به واسطهی نور واحدش یعنی حقیقت انسان کامل، در این صورت ها متناسب با استعدادشان میدمد. «أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَسٰالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهٰا» ( رعد/۱۷) از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه هایى به اندازهی گنجایش خودشان روان شدند. خدا از آسمان باران را یکسان میفرستد اما هر چالهای به اندازه خودش از این آب باران جمع میکند.
○باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
○در باغ سبزه روید و در شوره زار خس
□هر مخلوقی به اندازهی استعداد و سعهی وجودی و عین ثابتهاش از این نور برخوردار است. در داستان حضرت سلیمان، جناب هدهد مدتی از محضر حضرت سلیمان دور شد. سلیمان فرمود که از این هدهد به من خبر بدهید. اگر این هدهد برای غیبتش دلیل موجهی نداشته باشد او را تنبیهش خواهم کرد. وقتی هدهد آمد، به حضرت سلیمان گفت که جناب سلیمان من بر قومی گذشتم که این قوم جاهل، خدایی که دانه را از زیر زمین میرویاند رها کردهاند و بت میپرستند. جناب هدهد به یک تفسیر حد معرفتش به اندازهی دانهای است که میخورد. او به همان اندازه توحید دارد و خدا را میشناسد. به همان اندازه هم ولایت و نور واحد را ظهور داده است. نمی گوید: «هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (حدید/۳) اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزى دانا است.
□و یا همچون حضرت ابراهیم در برابر نمرود احتجاج نمی آورد که: «... رَبِّيَ اَلَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قٰالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ قٰالَ إِبْرٰاهِيمُ فَإِنَّ اَللّٰهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ اَلْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهٰا مِنَ اَلْمَغْرِبِ فَبُهِتَ اَلَّذِي كَفَرَ...» (بقره/۲۵۸) پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند. گفت: «من زنده مىکنم و مىمیرانم.» ابراهیم گفت: «خدا خورشید را از خاور برمى آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. لذا هر مخلوقی به اندازهی سعهی وجودی و استعداد و استدعای خودش توانسته است این امر واحد را ظهور بدهد...
#ح_م