eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■حجت الاسلام آقا تهرانی به نقل از شیخ هادی مروی که از خود مرحوم شیخ احمد پایانی شنیده بود، داستانی از مرحوم علامه طباطبایی در روز عاشورا نقل کرد که شرح آن به صورت زیر است: «مرحوم پایانی می گفت: صبح عاشورایی بود و دلم خیلی گرفته بود، گفتم بروم حرم حضرت معصومه توسلی کنم و اشکی بریزم شاید دلم باز شود، به حرم رفتم و زیارت کردم اما هنوز سنگینی غمی را روی سینه خود حس می کردم. ■به طرف قبرستان ابوحسین (معروف به قبرستان قم نو که مرحوم رسول ترک و کربلایی کاظم در آن دفن هستند) رفتم. آن زمان همه‌اش قبر نبود. دیدم گوشه قبرستان پیرمردی ایستاده و مشغول کاری است، توجهم به او جلب شد به طرفش که رفتم دیدم مرحوم علامه طباطبایی است که سر و پای برهنه مشغول خواندن زیارت عاشورا است. ■برای اینکه مزاحم حال معنوی ایشان نشوم رفتم پشت سر ایشان و مشغول به همراهی شدم، تا اینکه ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندند و نمازش را هم به جا آوردند. بعد از نماز رفتم جلو و اظهار ادب کردم، علامه فرمودند: آشیخ احمد امروز چه روزی است؟ گفتم: روز عاشورا است. فرمودند:امروز چه خبر است؟ گفتم نمی دانم آقا. فرمودند: امروز روزی است که زمین و آسمان بر حسین (علیه السلام) خون گریست، می خواهی ببینی؟ ■فرمودند: این گونه گریه می کنند و دست برد و یک کلوخ برداشت و در دست فشرد. ناگهان دیدم خون از وسط کلوخ بیرون زد و از میان انگشتان علامه جاری شد.» ■●خبرگزاری رسانیوز●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■علامه طباطبایی(رحمه الله علیه): «در دوازده سالی که نجف بودم، به جز عاشورا، هیچ روزی درس را تعطیل نکردم. یک سال عاشورا درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم درد شدیدی گرفتار شدم! طوری که نزدیک بود کور شوم. از عظمت امام حسین(علیه السلام) ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روز عاشورا را تعطیل کنم». ■●خاطرات فقیه اخلاقی، احمدی میانجی، ص۱۴۶●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■●⁠⁣⁣تراژدی مافوق خوشبختی و بدبختی است●■ ■عشق، خصلت انسان است و هیچ موجودی عاشق نمی شود. عشق به گونه ای در انسان حرکت می کند که از «خوشبختی و بدبختی» هم فراتر می رود. شخصی که عاشق است، در قید خوشبخت شدن یا بدبخت بودن نیست. هر انسانی بین اینکه می خواهد خوب و راحت زندگی کند و به خوشبختی برسد و از شرور و بدی ها فراری است و می خواهد به بدبختی نرسد، در نوسان است. اما شخص در مرحله عاشقی، نه خوشبختی را حس می کند و نه از بدبختی خبر دارد. این زبانی است که در بین حکما مطرح بوده است. مسئله تراژدی دقیقا همینجا معنی می شود. تراژدی مافوق خوشبختی و بدبختی است ⁣شخصی یک عاشق را هنگام مرگ دید که خوشحال و خندان است از او پرسید که هنگام مرگ، علت این خندان بودن تو چیست؟ هنگام مرگ معمولا افراد می ترسند یا محزون اند. عاشق می گوید: کسی می تواند خوشحالی من را هنگام مرگ بفهمد و ببیند که پرده از جلوی چشمانش برداشته شده باشد. شاید اشخاص می دیدند، شادی این عاشق را نمی فهمیدند. کسی این شادمانی عاشق را متوجه شد که پرده از جلوی چشمانش برداشته شده بود. ■جلوی چشم انسان، پرده ای آویخته است از حجاب ها و باعث می شود که حقایق را نبیند. وقتی انسان حقایق را می فهمد که پرده غفلت، پرده طبیعت و حس گرایی و پرده عادت از مقابل چشمش برداشته شود. کسی که از زندان حس بیرون نرفته است و از ماورای حس خبر ندارد، چگونه می تواند شادی عاشق محتضر را ببیند. البته این عاشق هم، عاشق حق تعالی بوده و با خندانی می رفته است. کسی که در پشت حس گرفتار است، هرگز قدرت دیدن این منظره را ندارد. ■●دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت(۱۳) ■گفت کای لب تشنه‌ی بحر وصال بعد از اینت در کجا بینم ج
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۱۴) ■لذا امام حسین علیه‌السلام به حضرت زینب سلام الله علیها می‌فرماید، تو چون گنج مخفی و حامل عشق مطلق هستی، باید به ویرانه بروی. ●گنج توحیدی تو از ویران مرنج ●زان که در ویرانه باشد جای گنج ●حتم شد از حق اسیری بر شما ●خلق تا بینند حق را در شما ■اسیر کسی است که در زنجیر است و در واقع مقید است. دست و پای آل الله را به زنجیر بستند و از کربلا که عرش الله است بردند به شام که فرش است. شام جایی است که یزید آن‌جاست اما کربلا جایی است که اباعبدالله آن‌جاست. «منْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) یَوْمَ عَاشُورَاءَ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ». آن‌جایی که امام حسین علیه السلام هست عرش است، بلکه فوق عرش است. آن جا که یزید هست، فرش است. هرجا امام حسین علیه السلام را دیدی، عرشی هستی. هرجا دنیا را دیدی بدان این‌ها مظاهر یزید هستند. باید حسین را ببینی... باید دیده‌ی حسین بین داشته باشی! امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود اگر می‌خواهی حق در تو آشکار شود و همه حق را آشکار ببینند، باید اسیر شوی. ●گر شوی بی چادر و معجر سزاست ●کاین دلیل معرفت بهر خداست ●کنز مخفی پیش از این بنهفته بود ●شیر هستی در نیستان خفته بود ■دوستان در پرده می‌گویم سخن... یعنی اگر چادر از سر شما برداشتند، خدا را آشکار کردند. حضرت زینب سلام الله علیها گنج مخفی است که آشکار می‌شود. این شیر هستی پیش از این در نیستان بود اما الان شیر را به بند کردند. شیری که در نیستان باشد مظهر جلال است اما شیری که در بند و زنجیر باشد مظهر جمال است. هیچ کس زهره‌ی این را ندارد که به نیستان برود تا شیر را تماشا کند چون او را می‌درد و مظهر جلال است اما وقتی شیر را به بند می‌کشند و به باغ وحش می‌برند همه برای تماشایش می‌روند. حضرت زینب سلام الله علیها شیر خداست. لذا برای آن که مردم جمال حق را ببینند باید زینب سلام الله علیها اسیر شود. پیش از این هم عرض شد که آن کسی که در وصف کربلا می‌فرماید: «ما رأیتُ الّا جمیلاً» خود جمیل است. اصلا حضرت خودش را دید که این‌ چنین فرمود. زینب سلام الله علیها به چشم خود خودش را دید. غیر از ایشان که آن‌جا کسی نبود. بین امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها دوئیتی وجود نداشت و همه حسینی شده بودند. اصحاب امام الم حدید را حس نمی‌کردند. چنان در اباعبدالله مستغرق بودند که شمشیر که به بدنشان اصابت می‌کرد، نمی‌فهمیدند، چون عاشق بودند و عاشق فانی در معشوق است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■●" حاکمیت تقدیر الهی در جهان "●■ ■آدمی وقتی مطلوبی از او فوت می گردد غرق اندوه و غصه می شود، زیرا گمان دارد که آن مطلوب به او تعلق داشته است و باید که او بدان می رسید امّا چون بداند که این مطلوب در قضای الهی به نام او نرفته است احساس تعلقی به آن نمی کند و آن را از خود نمی داند که بر فقدان آن افسوس خورَد و نیز از آنچه از خوبی ها و نعمت ها به او می رسد چون بداند که آن خوبیها به حقیقت از آن او بوده و اگر به وی رسیده بر حسب تصادف نبوده است. ■بنابراین شادی و غرور بی جا از به دست آوردن آن حاصل نمی کند و در شمار "مختال فخور" که محبوب خداوند نیست نخواهد بود. مختال فخور آن کس باشد که به داشته های خود مغرور شود و بر دیگران فخر فروشی کند و آن را از جانب خداوند نداند و صرفاً به خود منسوب کند و به همین سبب در برآوردن حاجات دیگران بخل و خسّت ورزد و روی از خدای غنی و ستوده صفات بگرداند. ●بد و نیک هر دو ز یزدان بوَد ●لب مرد باید که خندان بود ●گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم ●نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند ■●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " تفسیر آیات ۲۲و۲۳ سوره حدید به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■●اللهم أنت کما أنت نحن عاجزون عن درک کمالک، واقفون دونَ سُرادقات جلالک،... بل تثنی أنت علیک، بل تکون أنت أنت...●■ ■چقدر عبارات زیبایی است! می‌گوید خدایا تو همانی که هستی و ما نیز از درک کمال تو عاجزیم. درواقع فقط می‌توانیم دربارۀ خداوند بگوییم تو همانی که هستی و از درک چیستی او ناتوانیم؛ یعنی بودنِ خدا را می‌دانیم، اما اینکه او چگونه هست، برای ما قابل توصیف نیست. در قرآن کریم نیز خداوند خود را با «إِنِّي أَنَا اللَّهُ»  معرفی می‌کند؛ یعنی من آن‌ام که هستم. ■به نظر شما این بیان، چگونه سخنی است؟ اگر کسی در ادبیات روزمره از شما بخواهد که خود را معرفی کنید و شما بگویید من آن‌ام که هستم، آیا به شما نمی‌خندند؟! اما خداوند در این آیه، خود را این‌گونه معرفی کرده است و به صفات خود مانند علیم یا قدیر اشاره نکرده است. خود را با صفت معرفی‌کردن مهم‌تر است یا به موصوف؟ نکتۀ قابل توجه این است که خود را به موصوف معرفی‌کردن مهم‌تر از به صفت معرفی‌کردن است؛ زیرا صفت، تمام موصوف نیست، بلکه وجهی از موصوف را نشان می‌دهد. بنابراین، اینکه خداوند فرموده است «من منم» از هر صفت دیگری که او خود را با آن معرفی کند، بالاتر است. شما نیز می‌توانید در معرفی خود بگویید «من منم» اما انسان‌های دیگر آن را متوجه نمی‌شوند، زیرا شما را از طریق صفات، می‌شناسند. ما اشیا را با صفات آن‌ها می‌شناسیم و راهی به ذات نداریم. ■●کتاب ”کلمات جلال الدین دوانی” شرح استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی بر رسائل ”الزورا” و ”تهلیلیه” محقق دوانی، صفحه ۱۰۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■بعد از موت دیگر گریه نیست؛ همه‎جا نور است. گریه برای امام حسین علیه السّلام آن‎‌قدر شریف و مؤثّر است که اگر قبل از موت یک بار روضه و گریه آمد، برای همه‎ی عمر انسان کافی است. ■فَلیَضحَکُوا قَلیلاً وَ لیَبکُوا کَثیراً: پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند. تا نگرید ابر کی خندد چمن ●گریه بر هر درد بی‌‎درمان دواست ●چشم گریان چشمه‎ی فیض خداست ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■اعزام قافلۀ اسرا به شام - نوزدهم ماه محرّم ■نگرانی ابن زیاد از شورش مردم کوفه ■نامۀ یزید و دستور اعزام قافله به شام ■استفاده آل الله از حرکت بین شهرها برای آگاه سازی مردم علیه بنی‌امیّه ... @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا