□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
#راه_شیعه_راه_صدق_است.
□ابتدای راه صدق است. (وَ الَّذی جَاءَ بِالصِّدقِ وَ صَدَّقَ بِهِ اُولئِکَ هُم المُتـَّقُونَ: و کسی که راستی آورد و آن را تصدیق کرد، همانها پرهیزکارانند.) آخر راه هم صدق است. (فى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ: در جایگاه راستی، نزد فرمانروای بااقتدار عالم هستی.) صدق را تصدیق کنید و در طول راه هم با صادقین باشید. (کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ) با صادقان باشید تا اهل صدق شوید.
□مؤمنین اگر با صدق برای خدا با یکدیگر بنشینند، میشود فى مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ: در نشستگاه راستی، نزد فرمانروای توانای عالم هستی.
□هر که به صدق رسیده، جزء متّقین است و متّقی نفَسش تسبیح و خوابش عبادت و سعیش مشکور و عملش مقبول است.
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■صلوات عرشی جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت معز المؤمنین، امام حسن بن علی المجتبی صلوات الله علیهما
■صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی الثّانی مِن شروطِ لا إلهَ إلّا الله، رَیحانةِ مُحمَّدٍ رَسولِ اللهِ، رابِعُ الخَمسةِ العبائیَّةِ، عارفِ الأسرارِ العِمائیَّة، مَوضِعِ سِرِّ الرَّسولِ، حاوی کلیّاتِ الأصولِ، حافظِ الدّین، و عَیبَة العِلْمِ، و مَعْدَن الفضائل، و بابِ السِّلمِ، و کَهْفِ المَعارِفِ، و عَین الشّهودِ، رُوح المَراتِبِ و قَلْبِ الوُجودِ، فِهْرِسِ العلومِ اللّدُنّی، لؤلؤِ صَدَفِ أنتَ مِنّی، النّور اللّامعُ مِن شجرةِ الأیمَنِ، جامِعِ الکمالَیْنِ، أبی محمّدٍ الحسنِ، علیه الصّلوةُ و السّلامُ
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○نامه خواندنی علامه طباطبایی به آیت الله جوادی آملی○□
□○قم ـ خدمت ذی شرافت فخرالاعلام و زبده المحققین العظام حجتالاسلام آقای جوادی دامت بركاته مشرف آید.
به عرض شریف میرساند: امیدوارم كه قرین عافیت و موفقیت بوده و پیوسته از عنایات عالیه حق عزّ اسمه و توجّهات سامیه حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه بهرهمند میباشید. با حذف مقدمات عرض میشود كه آقایان متصدّیان امور مدرسه حقّانی در خصوص درس فلسفه كه از جنابعالی توقع داشتند و دارند به تصوّر اینكه بنده زورم به جناب عالی میرسد! و اگر جدا خواهش كنم رد نخواهید كرد، بنده را تحت فشار قرار داده اند و حقّا هم اگر جنابعالی نپذیرید، این درس متروك خواهد شد. لذا جدّا خواهشمندم از هر راه امكانپذیر اگر چه كم و زیاد خالی از مشقّت نباشد این مسئله را پذیرفته یك ساعتی برای این تدریس اختصاص بدهید و ضمنا ما را نیز از فشار آقایان نجات دهید.
○ان تنصرواالله ینصركم و یثبت اقدامكم○
□○والسلام علیكم و رحمة الله
محمد حسین طباطبایی.۱۳ رجب ۵۰○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□حضرت آیتالله بهجت قدسسره□
□روایت دارد که امام زمان صلواتاللهعلیه که ظهور فرمود، میفرماید: «أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم»، پنج ندا میکند به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی و اختراعی و اینها، «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً، أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين سَحَقوهُ عُدواناً»؛ به هر کسی به لغت [و زبان] خودش میرسد. این فرق بین این اعجاز و بین آن کارهایی که با اسبابچینی درست میشود، این طور است.
□گفت آسید حسن نامی بوده در نجف از مدرسین و در فشار اقتصادی واقع میشود، میگه خیلی خوب من چهل روز یک عریضهای می نویسم برای امام زمان یا توی آب می اندازم یا اینکه توی گوشه اتاق میزارم بالاخره، جایی میزارم اون را تا روز چهلم، روز چهلم که شد حالا من یادم نیست، که امروز روز چهلم است، دیدم به ما از پشت سر یه خطابی شد آقای آسید حسن، گفتم که درِ خانه بسته است، درْ خانه جز من کسی نیست، قطعا این خیال است. یه قدری صبر کردم، گفت آقای آسید حسن پسر اسید حسین، مثلا اسم پدر منم برد، گفتم نه دیگه این خیال نیست، این اسم پدر منم میدانه این، متوجه شدم به اون طرف کسی را ندیدم. در عین اینکه کسی را نمیدیدم این صوت را شنیدم: «شما گمان میکنید ما از حال شما مطلع نیستیم، شما خیال میکنید ما نمیدانیم شما در چه حالی هستید؟» همینکه این را شنیدم کانه رفع حاجتم شد، هیچ کانه احتیاج ندارم، به همین شنیدن این کلام.
□ما معرفتمون ناقصه، ما عینک ما یک تاری دارد، و الا اونا که ما را میبینند که...
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴🏴🏴🏴🏴 #حی_علی_العزا... #مصارع_عشاق قسمت ۳۶ ■فردی محضر امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان خواست
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۷
□حضرت عباس ساقی عشاق نظام وجود است و از او به قمر تعبیر شده است چون قمر کنایه از ولایت مطلقهی الهیه است. پیامبر فرمود: «أنا کشمس و علی کالقمر». «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ » (قمر/۱) وقتی قیامت انسان نزدیک شود، ولایت امیرالمؤمنین برای او منشق و آشکار میشود. حضرت علی علیه السلام هم فرمودهاند: «من یمت یرنی». حضرت ابالفضل العباس هم دارای مقام عظمی ولایت مطلقهی الهیه است و به مقام واحدیت نظام وجود راه پیدا کرده است و اولین تعین اباعبدالله الحسین است. لذا از او به قمر بنی هاشم تعبیر شد. این قمر به سبب این که صاحب ولایت است، به تمامی کواکب عالم نور میدهد، از این حیث او را ساقی گفتند. ساقی کسی است که تشنگان و طالبان کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی را سقایت میکند.
□ساقی در اصطلاح عرفانی، کسی را میگویند که منبع تجلیات، اسماء و کمالات الهیه است. چون مقام واحدیت و اسم جامع الله، مرتبهای است که در آن همهی کمالات الهی جمع است و او قمر است و به این مرتبه راه پیدا کردهاست لذا به هر کسی که طالب آب حقایق باشد، به تناسب ظرفیت و استدعایش کمالات را افاضه میکند. اباعبدالله الحسین علیه السلام به حیث کنه خودش در جایی قرار دارد که دست احدی به او نمیرسد. حسین علیه السلام به حیث کنه خود، غریب الغرباست. لذا به حیث ذات و کمون غیبیه اش نامه ای به حبیب بن مظاهر مینویسد و آن را با این جمله آغاز میکند که من الغریب الی الحبیب... یعنی جناب حبیب شما با تمام شأن و شئونت نسبت به من به گونهای هستی که من نزد شما هم غریب هستم. امام حسین علیه السلام شئون متفاوتی دارد. از شئون امام، شأن عباسی، شأن علی اکبری، شأن علی اصغری، شأن مسلمی، شأن حبیبی و... هستند لذا برای طالبان کمال و عاشقان خودش با این شئون جلوه میکند. به یکی قاسمی جلوه میکند به دیگری علی اکبری. این حضرات در بیرون مصادیق این شئون امام حسین علیه السلام هستند.
□اباعبدالله تشنگان ولایت را به دست عباس بن علی سقایت میکند. این کمالات و تجلیاتی که ساقی لب تشنگان روزگار افاضه میکند، حقایق الهی هستند. کسی که تشنه است و میخواهد عالم را درک کند و خودش را بفهمد، حقایق را به او میفهمانند و او را به مقام ادراک حقایق میرسانند. امیرالمؤمنین فرمود خدا رحمت کند مردی را که بداند از کجا آمده است و به کجا میرود. ادراک حقایق، متحد و متصل شدن با حقایق است. این همان آب دادن است. سنخ آب باطنی با این آبهای ظاهری فرق دارد، علم و معارف است.
○خون شهیدان را ز آب اولیتر است
○این سخن از صد ثواب اولیتر است
○تو ز سرمستان قلاوزی مجو
○جامه چاکان را چه فرمایی رفو
□به تناسب در خواست هر کسی، از آن آب به این اشخاص میدهند و از این شراب طهور مست میشوند. کار ساقی شراب دادن است. «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا» (انسان/۲۱) رب مربی است و مربی همان ساقی است. رب ما به وفق خواستهی من و شماست. یکی علم میخواهد دیگری فقر و در دستگاه الهی افراد متفاوت هستند. اساسا در نظام وجود هم یکی به دنبال دنیاست و یکی دنبال آخرت است.
○متاع کفر و دین بی مشتری نیست
○گروهی این گروهی آن پسندند
□ساقی کسی است که وظیفهی او «اعطاء کل ذی حق حقه» است. کما این که این شراب ظاهری هم مستی ایجاد میکند، آن شراب باطنی مستی باطنی میآورد و عقل حسابگر را زایل میکند و عقل الهی را احیا میکند و عقل ربانی و قدسی را در درون انسان روشن میکند. آنجا هم ساقی به تناسب تشنگی افراد میدهد. به همین دلیل گفتهاند:
○آب کم جو تشنگی آور به دست
○تا بجوشد آبت از بالا و پست
□شما هر چقدر تشنه باشی سقایتت میکنند و به بعضی که خیلی تشنه هستند، دُرد میدهند. دُرد آن ته نشین شراب است. میگویند جناب خواجه نصیرالدین طوسی از مستی ادراک حقایق و معارف الهی فریاد می زده :أین الملوک و ابن الملوک؟! کجا هستند پادشاهان که عیش ما را ببینند؟! به آیت الله بهجت چه دُردی داده بودند که آنگونه در نماز ضجه میکشید؟ خوشا به حال مستان روزگار...
#ح_م
□○ #استادصمدیآملی○□
#دختر_عزیز، #خانم_گرامی،
□اگر می گویند حجاب داشته باش که چشم نامحرم به تو نیفتد، برای اینکه جسم طبیعی تو و بدن مادی تو که خدای متعال او را ساخته انقدر با ارزش است که هر چشمی نمی تواند او را ببیند؛ لیاقتش را ندارد ببیند. هم خود صاحب چشم ضربه می بیند هم به تو ضربه وارد می آورد. از بس که تو با ارزشی.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□
□صدق بالاترین سیاست در دنیا و آخرت است. صدق روی دست تمام سیاستهای سیاستمداران عالَم است.
□حضرت علی علیه السّلام فرمود: اَلصِّدقُ سَیفُ اللهِ فى أَرضِهِ وَ سَمائِهِ: صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان خداست. صدق همهجا نافذ است؛ میبُرد و پیش میرود.
#یاعلی
□○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۳۷ □حضرت عباس ساقی عشاق نظام وجود است و از او به قمر تعبیر شده است چون قمر کنایه
#مصارع_عشاق
قسمت ۳۸
□هر که در این حلقه زنده نیست به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
□خوش به حال هر کسی که در عالم عاشق شد. هر کسی که عاشق نشده است، مرده است. در مسیر سلوک انسان دچار ریاضت و بلیات میشود، مثل کوهنوردی که میخواهد بالای کوه برود که سخت است، وقتی به قله رسیدی لذتی دارد. ریاضت و ابتلا سخت است اما وقتی در اثر این ریاضت یک پیاله به تو بدهند لذتی دارد که مست میشوی و همهی سختیها را فراموش میکنی. جناب ابن سینا در رسالة الطیر میگوید راه سختی بود، عدهای از عشاق خواستند به سوی خدا بروند. خدا یک جلوهای که کرد همه سختی ها را فراموش کردند. آن معشوق ازلی یک جلوهای کرد و یکی غمزهای آمد و گوشه چشمی نشان داد و دردشان درمان شد.
○آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
○آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
□حضرت عباس ساقی کربلاست که به همهی شهدای کربلا شراب میداد. «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک». ارواحی که در آستان حسین علیه السلام فانی شدند. عباس بن علی آستان امام حسین است چون باب الحسین است و در ابجد نام عباس با باب الحسین یکی است. این آستان حریم و جلوهی حسین است. اباعبدالله به حیث حقیقتش حد و حدودی ندارد و کسی به آنجا راه نمییابد. امام حسین یک تعین پیدا کرد که در عرفان از آن به واحدیت تعبیر کردهاند. احدیت امام حسین علیه السلام واحدیت عباس بن علی است. لذا واحدیت آستان و حد حسینی است. همه شهدای کربلا در این دایرهی حسینی مستغرق شده اند و از مرکز کسی خبر ندارد اما همه در این دایره هستند. حضرت عباس تعین اعظم امام حسین علیه السلام است، حسابش با دیگران در کربلا جداست. ابالفضل العباس عاشق به تمام معناست و مهم ترین نشانهی عشق ادب است که ایشان در ادب تام و تمام نسبت به اباعبدالله بود. امام حسین به دست عباس به همگی آب داد. آنها همگی شراب را سر میکشیدند و مست میشدند و همه در امام حسین فانی میشدند، هرکدام از آنان در حد خودش حسین میشد. حبیب حسین میشد اما در حد حبیبی خودش و عین ثابتهش باقی میماند.
○دماغم ز میخانه بویی کشید
○حذر کن که دیوانه هویی کشید
□حضرت عباس در عین حال که ساقی است خود نیز تشنه است و از قضا تشنگی و عطش ساقی خیلی سختتر و شدیدتر است. ساقی حضرت عباس امام حسین علیه السلام است. مطلب اینجا خیلی سنگین میشود چون امام حسین به هر که بخواهد شراب دهد تشنهترش میکند. امام حسین به گونهای عباس را سقایت کرد که ارباً ارباً شد و دیگر هیچ چیز از او باقی نماند. «الَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/۲۱) قرآن امام حسین است و عباس کوه. تصدع یعنی ناپدید و نابود شد و هیچ چیزی از او باقی نماند. اگر قرآن بر کوه تجلی کند کوه فرو می ریزد و هیچ چیزی از آن باقی نمیماند. «جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (اعراف/۱۴۳) جناب اباعبدالله هم بر حضرت عباس در میدان اینگونه تجلی کرد.
○ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بده آن آب را
○اول مرا سیراب کن آن گه بده اصحاب را
□عباس بن علی خواست تا به تمام تشنگان عالم ادب عند المعشوق را یاد دهد وگرنه او به فرات نیازی ندارد.
هست عباس علی خود بحر جود
چشمهی ایجاد و ینبوع وجود
هفت بحر از بحر جودش یک نمست
بحر امکان خود جهانی زان یمست
تا نپنداری که رفت از بهر آب
سوی میدان با چنان شور و شتاب
رفت با مشک از پی آب طلب
تا تو را آموزد آداب طلب
دعوت عشق است بانگ العطش
آن صدا را دست و سر کن پیشکش
داعی حق چون زند بانگ به خویش
سر به کف بگذار و رو مردانه پیش
چون فتادت دست از دوش ای پسر
سینه کن بر تیغ عشق او سپر
چون فتادت دست بر دندان تو مشک
گیر تا گیرد فلک بر خود ز رشک
□امام حسین علیه السلام به حضرت عباس اذن داد به میدان برود تا هم رسم عاشقی به عشاق عالم یاد بدهد و هم او را از آب طهور تجلیات ذات سیراب کند. او را چطور سیراب کرد؟ حسین یک نگاه کرد دستانش را قطع کردند. در وادی عشق آدم را اینگونه سیراب میکنند.
○آب خنجر بحری از آن آبهاست
○متصل این نهر با بحر خداست
□این آب را از دم شمشیر و خنجر آبروست. هر کسی در این راه تشنه باشد، به او آب میدهند منتها از دم شمشیر و خنجر... امام حسین به حضرت عباس فرمود که اگر تو می خواهی در مقام واحدیت، حسین محض شوی باید از اسماء و صفات حُسنی و کمالات الهی بگذری. پس اول باید دو دستت را بدهی و دست مظهر قدرت است و دو دست مظهر کمال قدرت است. یهود گفتند که دست خدا بسته است. خدا پاسخ داد: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ» (مائده/۶۴) دست خدا در چه چیزی مبسوط است؟ دست کنایه از قدرت است و دست خدا در تمام ماسوی الله بسط دارد...
#ح_م
□○" اجابت دعا "○□
□و (ای رسول ما) اگر بندگان من تو را از احوال من پرسیدند (با ایشان بگوی که) همانا که من بدانها بسیار نزدیکم و دعای هر کس که مرا خواند اجابت می کنم. پس باید که ایشان نیز دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند باشد که راه رشد و سعادت را بیابند. (بقره: ۱۸۶)
□انتظار خداوند در مقام معشوقی از آدمیان این است که وقتی او را به دعا می خوانند، خود او را طلب کنند تا آنکه از او چیزی دیگر طلبند، زیرا:
○از خدا غیر از خدا را خواستن
○ظن افزونی است، کلّی کاستن
مثنوی
□امّا عامهٔ مردمان که طلبکار خدا هستند او را وسیله ای برای برآوردن حاجات گوناگون خود می خواهند. آنها طلبکار خدا نیستند بلکه گویی به قول شمس خدا را لَلِـه مبارک خود کرده اند.
□○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○امام زمان (عجل الله ) در لباس پاسبانی!○□
□علامه طباطبایی برای یکی از شاگردان خود حکایتی را بدین شرح نقل کرده است: در ایامی که از نجف بازگشته و در تبریز به سر میبردم در یکی از روزها از طرف مرحوم زنوزی قاصدی آمد و مرا احضار کرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: فلانی (منظور علامه طباطبایی است) ماجرایی پیش آمده که در کم و کیف آن مبهوتم.
□چند روز در منزل کار بنایی داشتیم، بنّا با شاگردش مشغول کار بودند، کارهای دقیق شاگرد توجه ام را جلب کرد، می دیدم کارهایش را به خوبی انجام می دهد و نمیخواهد وقت تلف شود. ظهر که استادش برای صرف نهار به منزل میرفت در همان محل کار می ماند و ابتدا تجدید وضو می کرد و نمازش را در اول وقت میخواند. سپس دستمال کوچک خویش را باز مینمود و غذای ساده ای که با خود آورده بود میخورد و بلند میشد و مقدمات کار را فراهم میکرد تا استادش برسد و وقتی استاد میآمد با تلاش زیادی همراه وی کار را ادامه میداد.
□در یکی از روزها بنّا به وی گفت برو از همسایه نردبانی بگیر و بیاور!
جوان رفت ولی بر خلاف انتظار، دیر آمد و لذا هنگام عصر که استادش به خانه رفت، نزد وی رفته و ضمن احوالپرسی از او پرسیدم: در آوردن نردبان انتظار نبود که تاخیر نمایی، چرا دیر کردی!؟
جوان کارگر لبخندی زد و گفت: دلیل دیر آمدنم تنگی کوچه بود و اگر مواظبت نمیکردم ممکن بود دیوارهای مردم بر اثر برخورد با نردبان خراش برد.
آقای زنوزی ادامه دادند: از پاسخ قانعکننده این جوان بیش از پیش متعجب شدم، از او پرسیدم آیا میشود امام زمان (عجل الله) را دید؟
بلافاصله با حالتی کاملا عادی گفت: بلی اتفاقا این هفته به تبریز تشریف آورده بودند، پرسیدم لباس امام چگونه بود؟
پاسخ داد: به لباس پاسبانی بودند!
□مشکل مرحوم زنوزی که سبب حیرت او شده بود همین نکته بود و از این جهت علامه طباطبایی را خواسته بود تا از او بپرسد چگونه میشود امام زمان به لباس پاسبانی باشند؟
علامه پاسخ میدهد: همه عالم از آن حضرت مهدی (عجل الله) است و لذا برای آن حضرت مکان و یا لباس و شبیه اینگونه مسائل مشکلی ایجاد نمیکند.
محمدهادی فقیهی که این داستان را از زبان علامه شنیده است میگوید: از معظمله درباره صحت این داستان نظرخواهی کردم، ایشان فرمودند: قرائن به گونهای است که قضیه حقیقت داشته و او از جوانانی بود که امام زمان (عجل الله) را میدیده است. سپس علامه طباطبایی افزوده است: با توجه به اینکه نشانی آن جوان را داشتم به سراغش رفتم ولی متاسفانه موفق به یافتنش نشدم.
□○گلی زواره، غلامرضا. جرعه های جانبخش: فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی. موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور. ص۲۷۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت سکینه سلام الله علیها●□
□●روز پنجم ربيع الاوّل سال صد و هفده هجرى، روز رحلت حضرت سكينه علیها السّلام دختر بزرگوار حضرت اباعبدالله الحسين علیه السّلام است. نام حضرت سكينه علیها السّلام آنگونه كه در تواريخ ثبت كردهاند، آمنه يا امينه بوده است و سكينه لقب ايشان است.
□●مادر ايشان رباب، دختر امرؤ القيس و مادر حضرت علی اصغر علیه السّلام است...
□●در ماجرای عاشورا حضرت سكينه دختر جوانی است. شايد سنّ ايشان حدود سيزده يا چهارده ساله باشد...
@mohamad_hosein_tabatabaei