eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□○ستایش عالمانه‌ی آیت‌الله شهید صدر از مرحوم علامه طباطبائی و آثارش○□ □استاد سید هادی خسروشاهی پس از آنکه کتاب «شیعه» اثر علامه طباطبایی را با افزودن توضیحاتی به چاپ می‌رساند، یک جلد از آن را برای شهید سید محمدباقر صدر ارسال می‌کند. شهید صدر نیز در پاسخ، نامه‌ای برای تشکر از وی می‌نویسد. در نامه استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر آمده است: اما بعد، با افتخار هدیه گرانبهایی را که فرستادید دریافت کردم. کتاب عقیده شیعه حقیقتاً مرا شگفت‌زده کرد؛ کتابی که با دربرداشتن ژرف‌اندیشی‌های محقق بزرگ حضرت آیت‌الله علامه سید محمد حسین طباطبایی – خداوند مسلمانان را از آموزه‌های او بهره‌مند سازد – خلأیی بزرگ را در کتابخانه مذهب تشیع پر کرد. این کتاب توانسته است واقعیت تاریخی و فکری و دینی تشیع را به شیوه علمی بسیار زیبا و ـ تا جایی که می‌‌دانم ـ بی‌سابقه‌ای، رونمایی و ارائه کند. البته چنین چیزی از ایشان عجیب نیست چراکه ایشان با نگارش آثار شاخص و خلق شاهکارهای فکری و پژوهشی در تفسیر و فلسفه و تاریخ حقیقتاً یکی از منابع اندیشه اسلامی به شمار می‌آید و به‌خوبی نشانه‌های نهضت فکری بزرگ اسلام را به نمایش می‌گذارد. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۳۹ □امام رضا علیه السلام در ذیل آیه‌ی «مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ ب
قسمت ۴۰ □امام حسین علیه السلام دو دست او را قطع کرد و او فهمید که امام حسین قدرتش را از او گرفت که با این دو دستش داشت سقایت می‌کرد. با مشک سقایت می‌کرد و مشک همان خمی است که در عرفان به آن اشاره می‌کنند. خم آن‌ جایی است که عباس آن شراب طهور را آن جا داد. خم وجودی عباس خزینة الله است. او مخزن و منبع الهی است وگرنه این مشک ظاهری یک نمونه است که با آن می‌خواهند ما را به آن حقیقت عبور دهند. امام حسین دید عباس به مشک توجه دارد. اراده، اراده‌ی اباعبدالله بود. درست است آن دشمنان ظاهری این کار را کردند و همه هم در جهنم هستند اما ما داریم مطلب عرفانی می‌گوییم و از ظاهر کربلا می‌گذریم و به باطن کربلا به اندازه فهممان می‌پردازیم. ○با لب غمساز خود گر جفتمی ○همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی □زدند و مشک را هم سوراخ کردند و آب ریخت یعنی از تعین خم هم عباس را رد کرد. آخرین تعینات باقی مانده بود. اباعبدالله باید عباس را از هستی به نیستی محض برساند. دو تا نیزه به چشم عباس خورد. چشم مظهر مشاهده‌ی اسماء و کمالات الهیه است اما حضرت عباس این‌ها را هم نباید ببیند. اباعبدالله به حضرت عباس می‌فرماید که اگر می‌خواهی مرا در آن جایی که لامکان و لا زمان هستم ببینی باید چشمانت را ببندم. چون چشم باز کنایه از بسط است اما چشم بسته کنایه از استغنا و عدم التفات به تمام کمالات الهیه است به همین خاطر از چشم بسته به چشم بیمار تاویل کرده اند. ○من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ○چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم □خیلی سخت است معشوق به روی آدم چشمش را ببندد... قبض و بیماری می‌آورد. امام حسین علیه السلام چشمان عباس را هم گرفت و عباس دیگر از مقام شهود هستی به مقام عدم محض رسید. ○در عدم ما را حضوری بس خوش است ○چون حضوری بایدت آن‌جا بجو □در عدم دیگر جز خدا نیست و هیچ تعینی نمی‌بیند و هر تعینی هم می‌بیند خدا هست و خدا هست و خدا هست... ○پس عدم گردم عدم چون ارغنون ○گویدم کانا الیه راجعون ○نگر از چشم شاهد چیست پیدا ○رعایت کن لوازم را بدین جا ○ز چشمش خاست بیماری و مستی ○ز لعلش گشت پیدا عین هستی ○ز غمزه می‌دهد هستی به غارت ○به بوسه می‌کند بازش عمارت □وقتی هستی عباس را به غارت برد دیدند امام حسین یک چیزی را مدام بر می‌دارد و می‌بوسد. دیدند دستان عباس است. ○از او یک غمزه و جان دادن از ما ○از او یک بوسه و استادن از ما □وقتی حضرت ابوالفضل العباس به آن مقام نیستی رسید، ناگهان شخصی آمد و گرزی محکم بر فرق عباس بن علی زد. آن‌جا دیگر او حسین محض شد و گفت: «أدرک أخا». تا این لحظه هرگز امام حسین را برادر صدا نمی‌کرد اما این‌جا دیگر حسین شده بود... □من کی‌ام؟ لیلی و لیلی کیست؟ من ما یکی روحیم اندر دو بدن □اینگونه که شد خدا با آن گرز بر اسم الغیور خود تجلی کرد. اسم الغیور حق متعال اسمی است که اغیار را از عشاق می‌راند. این بار خدا به الواحد القهار بر الغیور خودش تجلی کرد. همین که تجلی کرد امام حسین علیه السلام فرمود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی». چون پای اغیار به خیمه‌ها باز شد... ○ما نبودیم و تقاضامان نبود ○لطف تو ناگفته‌ی ما می‌شنود
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□ □کسی که غیبت و ظهور حضرت حجّت علیه السّلام برایش یکسان باشد، به حضرت راه پیدا می‎کند. تا وقتی شخص می‎خواهد حضرت بیایند و پدر آدم‎های بد را در بیاورند و انتقام از ظالمین بکشند، از دیدن حضرت خبری نیست. هر وقت عبد و تسلیم شدی و فاعلیت خدا را در همه‎ی حوادث دیدی و به آن تن دادی، آن‎وقت برای ملاقات با حجّت خدا آماده شده‎ای. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش پنجم 1⃣ بحث علمى ديگر ● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون
آیات 281-275 بقره قسمت پنجم بخش پنجم2⃣ بحث علمى ديگر ● بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون طلا و نقره (درهم و دينار) و معاملات ربوى در آنها) نظير آينه كه خودش هيچ رنگى ندارد، ولى همه رنگها را نشان مى دهد، طلا و نقره هم همينطورند، يعنى خودشان به آن جهت كه طلا و نقره اند نه غذا هستند، نه دوا، و نه غير آن ، ولى وسيله اى براى به دست آوردن هر غرضى واقع مى شوند. مثال ديگر طلا و نقره حروفى چون (از - تا - در - بر) و امثال آن است كه خودشان معنائى ندارد، ولى اگر با غير خود تركيب شده و جمله تشكيل شود معنا مى دهند. اين بود دوتا از حكمت هائى كه در خلقت طلا و نقره است ، البته حكمتهاى ديگرى نيز هست كه اگر بخواهيم همه را ذكر كنيم طولانى مى شود. غزالى سپس مطلبى ديگر اضافه مى كند، كه حاصلش اين است : طلا و نقره از آنجا كه به خاطر حكمت هاى نامبرده از نعمت هاى خداى تعالى هستند، اگر كسى در آن دو عملى انجام دهد كه منافى با حكمتهائى باشد كه در خلقتش منظور بود، در حقيقت به نعمت خدا كفر ورزيده است . و از اين بيان نتيجه گرفته كه پس ذخيره كردن طلا و نقره ظلم ، و باعث ابطال حكمتى است كه در خلقت آن دو است ، براى اينكه ذخيره كردن طلا و نقره ، زندانى كردن حاكمى است كه بايد بين مردم حكومت كند، وقتى با زندانى كردن آن از حكومتش جلوگير شد، هرج و مرج بين مردم پيدا مى شود، چون ديگر كسى نيست كه مردم به عنوان داورى عادل به وى مراجعه كنند. آنگاه اين نتيجه را هم گرفته كه تهيه كردن ظرفهاى طلائى و نقره اى حرام است ، چون معناى اين عمل اين است كه به طلا و نقره نظرى استقلالى داشته باشيم ، در حالى كه طلا و نقره مقصود با لذات نيستند بلكه براى ساير اغراض ، به كار مى روند و خلاصه هدف نيستند، بلكه وسيله اند، و چنين عملى ظلم است ، و مثل اين مى ماند كه اهل يك كشور حاكم خود را به بافندگى وادارند، يا به گرفتن ماليات گمرگ و ساير كارهائى كه طبقات بى سواد و ناآگاه هم مى توانند انجامش دهند. نتيجه ديگرى از بيان خود گرفته و آن حرمت معاملات ربوى در خصوص درهم و دينار است ، و گفته است : اين عمل كفر به نعمت خدا و ظلم است ، براى اينكه ظلم عبارت است ازاينكه چيزى را در غير آن مورد كه براى آن خلق شده ، مصرف كنند، و طلا و نقره خلق شده اند تا وسيله باشند نه هدف ، چون غرضى كه در خود آنها نيست تا هدف قرار گيرد، پايان گفتار غزالى . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 664 ما در گفته غزالى نقطه نظرهائى داريم هم در اساسى كه در براى بحث پى ريزى كرده ، و هم در بنائى كه روى آن پايه چيده ، و نتايجى كه از آن بحث گرفته است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○«فرمایشات آیت‌الله بهجت‌ (ره) دربارۀ نهم ربیع‌الاول» استدلال، مقدم بر گرفتن این‌گونه مجلس‌هاست!○□ □حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره□ □علمایی که در زمان ما بودند، بلکه قدری هم جلوتر از زمان ما بودند، بععضی [از مردم] از اینها اِعانه می‌خواستند برای عیدالزهرا؛ بعضی [از علما] نمی‌دادند، بعضی‌ها هم می‌دادند. □بنده خیال می‌کنم اهل علم، اگر می‌خواهند اینجا (عیدالزهرا) خدمتی بکنند به اهل‌بیت علیهم‌السلام، برای اهل استدلال از اینها متعیّن است، که سعی بکنند دلیلی بر خلافت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه ذکر بکنند؛ ساده، برهانی، یقین‌آور، به‌طوری‌که اگر این دلیل رابه دیوار بگویند و اذن داده شود به دیوار که بگو، تصدیق کند قول او را و بگوید حق به جانب توست. و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان، اگر بخواهند این‌طور ادله را پیدا کنند، پیدا می‌کنند. نه سبّی، نه طعنی، نه شَتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه این [استدلال کردن] مهم‌تر است و ممکن است ـ خدا می‌داند ـ چقدرها را داخل در حق کند. از این مطلب غافلند که بابا این مقدم است. یکی از این ده‌تا [استدلالی] که در عمر خودش تهیه کرده است، خدا می‌داند چقدرها را مستبصر می‌کند. □چرا از این [استدلال کردن] غافلید، در [مقابل] اینکه مجلس تهیه کنید و از این کارها…؟! ما باید ملتفت باشیم، از برهان تعدی نکنیم و بدانیم که برهان، چیزهایی را دارد که اصلاً این‌طور عمل‌ها ندارد. ولو فرض کنید که در همین عملیات هم آدم می‌تواند کارهایی را بکند که پیش آنها اشکال‌دار نباشد. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○نکته لطیف علامه طباطبایی در باب برون‌رفت از مشکلات○□ : □یک لطیفه‌ای را در مورد «یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» در تفسیر گرانسنگ المیزان علامه طباطبایی فرمودند که یک معنای ظاهری دارد: انسانی که می‌خواست دروغ بگوید کارش حل بشود، دروغ نمی‌گوید و خدا بدون دروغ کارش را حل می‌کند و به او نشان می‌دهد که دروغ هم نگویی یا مال حرام و شبهه‌ناک هم نخوری یا تسلیم دشمن هم نشوی مشکلت حل می‌شود و به مقصد هم می‌رسی. مشکلات فردی و اجتماعی هم حل می‌شود؛ اما معنی لطیف‌ترش این است که: □ما بن‌بست‌هایی که می‌بینیم به دلیل شرک خودمان است. خدا می‌گوید: دروغ نگو! وقتی دروغ کار تو را می‌خواهد حل بکند آیا آنجا دروغ مشکلت را حل می‌کند یا آنجا هم خدا مشکل تو را حل می‌کند؟ به ما می‌گویند: حتی وقتی یک لیوان آب می‌خورید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید و اگر نگوید غبار شرک بر دل می‌نشیند و مشرک می‌شوی؛ چون خیال کردی این لیوان آب عطش تو را برطرف می‌کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □عیدی هست که به یک تعبیری انتظار تمام انبیا به سر آمد، و انتظار بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها هم به نتیجه رسید و همچنین انتظار همه ی ائمه علیهم السلام. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۰ □امام حسین علیه السلام دو دست او را قطع کرد و او فهمید که امام حسین قدرتش را ا
قسمت ۴۱ □شناخت کربلا و عاشورا مستلزم شناخت امام حسین است. اگر کسی امام حسین را بشناسد عظمت کربلا را درک می‌کند. وقتی عظمت کربلا را فهمیدی این حدیث از امام صادق علیه السلام را می‌فهمی که فرمود بر حسین گریه کنید مثل مادری که فرزند جوانش را از دست داده‌ است. شب عاشورا در کربلا خبرهاست، دیدند که شخصی در دل تاریکی دور خیمه‌ها قدم می‌زند و مدام خم می‌شود و بلند می‌شود. رفتند جلو و دیدند امام حسین علیه السلام است که دارد خارها را جمع می‌کند. حاج آقای دولابی می‌فرمود، امام خارها را جمع کرد تا هم فردا در پای بچه‌هایش نرود و هم خار پای اهل سلوک الی الله را الی الابد جمع کرد. □امام حسین علیه السلام مظهر جمال خداست. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ و یُحِبُّ الْجَمَال». خدا جمیل است و جمال را دوست دارد. دوست داشتن خدا همان عشق است. هرجا جمال مطرح می‌شود جلال هم سریع پیدا می‌شود. این اقتضای خلقت الهی است. وقتی زلیخا مجلس آراست و همه‌ی زنان مصر را جمع کرد، به یوسف گفت وارد شو. وقتی یوسف وارد شد، جمال یوسف جلال را آشکار کرد و همه دستشان را بریدند؛ «وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (یوسف/۳۱) آن کسی که مظهر جلال است وقتی جمال را مشاهده می‌کند دست خودش را می‌برد و اگر کمی جمال بیشتر جلوه کند او را به زندان می‌اندازد و اگر جمال مطلق ظهور کند، «فَقَطَعُوهُ بسُیوفهم اِرباً اِرباً». داستان جمال و جلال، داستانی ازلی و ابدی است. خدا هم گفته است جمال را دوست دارم نه جلال را. جلال سرّ است، حب در جلال نیز هست اما مخفی است، محبت در جلال بالعرض است؛ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ... پیرامون عشق امام حسین علیه السلام نمی‌شود سخن گفت... ○هرچه گویم عشق را شرح و بیان ○چون به عشق آیم خجل باشم از آن  □امام حسین علیه السلام در کربلا، کرب مطلق عشق را به نمایش گذاشت و به جایی رفت که آن‌جا فقط خداست. لذا فرمود: «لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل». فرمود من جایی و وقتی هستم که احدالناسی به آن‌جا راه ندارد و کسی هم از آن با خبر نیست. امام حسین علیه السلام هم به هیچ کس اجازه‌ی ورود به آن‌جا را نداد. انبیاء، ارواح و ملائکة الله آمدند تا امام حسین را یاری کنند اما امام حسین نپذیرفت. برای عارفی این سوال مطرح بود که چرا جناب زعفر جنی به امام حسین علیه السلام کمک نکرد؟ زعفر به خوابش آمد و گفت من یک شمه‌ای از مرحله‌ای که اباعبدالله علیه السلام در آن تنها شده بود برای تو بازگو کنم که همه از آن متحیر بودند. ○با تو گویم حال خود را شمه‌ای ○تا که یابی آگهی، شرذمه‌ای ○بهر جانبازی آن شاه ولا ○چون شدم وارد به آن دشت بلا ○چار فرسخ مانده تا نزدیک شاه ○محشری بود هر طرف کردم نگاه □آن‌جا حشر کبرای الهی بود. آن عاشورایی که ما هر سال منتظرش هستیم، قیامت ما است. ○گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست ○این رستخیز عام که نامش محرم است □در عاشورا تمام شیعیان می‌میرند اما نمی‌فهمند. شیعه سالی یک بار موت را می‌چشد. «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا». منتها بستگی به ظرفیت هر فرد دارد. هر فردی بسته به اتصالش به اباعبدالله و باطن عالم، این مرگ را می‌چشد. مرگ بغتتا سراغ انسان می‌آید. «وَمَا أَمْرُنَا إِلا وَاحِدَةٌ». یک لحظه ای در عاشورا هست که مرگ بغتتا سراغتان می آید و بعد امام حسین سرتان را به بدنتان لاحق می‌کند. سَر مقام ولایت است و تا سر ما بریده نشود و دوباره به بدنمان لاحق نشود، حیات پیدا نمی‌کنیم...