eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□●در سیر ایمانی خود، وقتی حجّت خدا را ملاقات کردی، به سکون و می‎رسی؛ به نحوی که اگر آسمان‎ها و زمین زیر و رو شود، تکان نمی‎خوری. صاحب این مسکن امام زمان عجّل‌الله‌‌تعالی‌‌فرجه است. □●اَلمُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ العَواصِفُ: مؤمن مثل کوهِ پایدار و مستحکم است که بادهای تند آن را تکان نمی‎دهند. قرآن فرمود: وَ الجِبالَ اَوتاداً: و کوه‎ها را میخ‎های خیمه‎ی زمین قرار دادیم. وقتی مؤمن روی زمین می‎نشیند، همه را آرام می‎کند. آرامش کوه‎ها و زمین هم به وجود است. هر کس با او یگانه باشد و با او بنشیند، هر چه هم که غصّه و حزن و اندوه داشته باشد، تا با اوست، اثری از آنها در او وجود نخواهد داشت و به او صدمه‎ای نمی‎زنند. □●مؤمن مثل درخت‎های صحرایی است که تندبادها آن را محکم و استوار کرده است. مؤمن اگر را به خاطر ایمان تحمّل کند و طاقت بیاورد، قوی می‎شود و هنگام بادهای تند حوادث، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و و قحطی و و بیاید، ذرّه‎ای تکان نمی‎خورد و آرام می‎نشیند و دیگران به او پناه می‎برند و آرامش می‎یابند. □●مصباح الهدی، ص٦٣-٦٤●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □هفتاد عقبه بین دنیا و آخرت است که مربوط به صفات خوب و بد است. □هفتاد صفت خوب وجود دارد که اصحاب کربلای انسانند و در راه، شهید می‎شوند. □در مسیر راهی که طی می‎کنی و پیش می‎روی، باید مثل اصحاب امام حسین علیه السّلام که تک تک به میدان رفتند و شهید شدند، آن صفات را معتدل و یک یک مصرف کنی تا به مقصد برسی. □هر یک از صفات خوب سرانجام در خلق پیاده می‎شود. کسی که از اسم غفّار بهره ببرد، نه به کسی بدهکار است و نه از کسی طلبکار؛ هم او بخشید و هم او را بخشیدند. سایر اسماء، مثل ستّار هم همین‎طور. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" یار هم باشیم "○□ ○ملول از همرهان بودن طریقِ کاروانی نیست ○بِکِش دشواریِ منزل به یادِ عهدِ آسانی □اکنون که ما قافله آدمیان فراخنای جهان را صحرا به صحرا و کوه به کوه طی می کنیم مباد که با همراهان و همسفران تندی و تلخی کنیم و ملالت و ملامت پیش آوریم بلکه باید به یاد آن روز خوش که در منزل پایان فرود می آییم و بارهای فراق را از دوش می افکنیم و به دیدار اهل و عزیزان خود می رسیم و وجد و سرور و شادی می کنیم، این دشواری های گذران قافله را بر خود آسان گردانیم. این بیت خود یک افیون آرام بخش و بی زیان است که در دکان هیچ عطاری یافت نمی شود مگر فریدالدین عطار نیشابوری و سعدی و حافظ شیرازی. □○برگرفته از کتاب "در صحبت حافظ" به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۲ □کربلا جلوه‌ای از قیامت امام حسین علیه السلام در عالم ماده بود. ○جمع یک سر ا
قسمت ۴۳ □امام حسین علیه السلام این گونه در کربلا عشق بازی کرد و علی اصغرش را هم در راه خدا داد. حضرت علی اصغر تجلی ذات حق متعال بر امام حسین بود. در «إلهی بِدَمِ المَظلُوم»، منظور خون علی اصغر علیه السلام است. او مقام خاتمیت بود بر مقام مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام. خدا عشق بازی حسین را دید و جبرئیل را فرستاد و گفت من پذیرفتم، تو برنده‌ای و دیگر نمی‌خواهد ادامه دهی. اما امام حسین گفت نه! من در مقام ازلی با تو عهد بستم. خدا به امام حسین فرمود: ○کشتگانت را دهم من زندگی ○دولتت را تا ابد پایندگی □خدا گفت من همه شهدا و عاشقانت را زنده می‌کنم و به تو هم عمر جاوید می‌دهم، دیگر ادامه نده... شاه گفت ای محرم اسرار ما محرم اسرار ما از یار ما گرچه تو محرم به صاحبخانه‌ای لیک تا اندازه ای بیگانه ای ای ملک وحی! آن که از پیشش سلام آورده ای وآن که از نزدش پیام آورده‌ای بی حجاب اینک هم آغوش من است بی تو رازش جمله در گوش من است از میان رفت آن منی و آن تویی شد یکی مقصود و بیرون شد دویی گر تو هم بیرون روی، نیکوترست زان که غیرت آتش این شهپر است □امام حسین علیه السلام به جبرئیل گفت بین من و دوست حائل نشو. در ظاهر هم اینگونه شد، چون ظاهر و باطن عالم با هم تطابق دارند. ظاهرش این بود که خورشید در نهایت گرمای خودش بر حسین تابید. این امر الهی بود. در برخی از نقل ها است که شیطان این‌جا شیطنتی کرد. خدا به خورشید امر کرد تا در بالاترین حد خودش بر حسین بتابد تا تشنگی در بالاترین حد خودش بر امام حسین علیه السلام غلبه کرد. آن خورشید ذات هم در بالاترین مرتبه‌ی ممکنش بر امام حسین علیه السلان تجلی کرد. جبرئیل آمد بین امام حسین و خورشید ایستاد اما امام حسین علیه السلام به او گفت برو کنار... ○جبرئیلا رفتنت زین جا نکوست ○پرده کم شو در میان ما و دوست ○رنجش طبع مرا مایل مشو ○در میان ما و او، حایل مشو □کار به آخر رسید و حسین برنده شد. «وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ» (هود/۴۴)آب خشک شد و الشمر جالس علی صدره... دل خوبان خدا از سرّ الشمر جالس علی صدره خون است... دیگر این جا گفت و گو را راه نیست. آن‌جا دیگر به زبان نمی‌آید و هر کس هم بخواهد به زبان بیاورد، زبان او می‌سوزد. خدا به حسین فرمود بیا! و او پاسخ داد نمی‌آیم... پرسید چرا؟ گفت یارانم را چه کنم؟ ○انما العاشقون مذبوحون ○عندباب الحبیب مطروحون.... □خدا فرمود با من بیا و در من فانی شو و همراهانت را هم بیاور. امام صادق علیه السلام فرمود امام حسین علیه السلام مدام به اصحابش نگاه می‌کند. از سر زین بر زمین آمد فراز وز دل و جان برد بر جانان نماز با وضویی از دل و جان شسته دست چار تکبیری بزد بر هرچه هست قصه کوته شمر ذی الجوشن رسید گفت و گو را، آتش خرمن رسید ز آستین، غیرت برون آورد دست صفحه را شست و قلم را سرکشت □و حسین وارد وادی اطلاق شد... چه خوب! چون تا مطلق نشوی، مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي» نمی‌شوی. چون مقید نمی‌تواند همه جا وارد شود اما حسین که همه‌ی قیدها را کنار زد و بی انتها شد، دیگر همه جا هست. خدا گفت در دل بندگان من و در جَنَّتِي، یعنی ذات من وارد شو. لذا حسین همه جا هست؛ از ذات خدا تا همین جایی که ما هستیم! وقتی امام حسین علیه السلام وارد وادی اطلاق شد، دو اتفاق افتاد. یکی آن که رحمة الله الواسعة و رحمت رحمانی حق متعال شد و دو اینکه او در همه جا هست چون عباد خدا، کل ماسوی الله است. همه عبد خدا هستند. «و کیف تنکر العشق و ما فی الوجود إلا هو». چطور عشق را انکار می‌کنید؟ که در عالم جز عشق نیست. لذا کنه هر چیزی را که بشکافی، از دلش حُسن و حسین بیرون می‌آید. ○به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست ○عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست □این شد عشق ساری در هر چیزی لذا هیچ چیزی در عالم نیست الا آن که حسین آنجاست. وقتی بی‌حد می‌شود در همه جا حضور پیدا می‌کند و این خاصیت بی‌حدی است. محدود، محدود است و در آن محدوده‌ی خودش است. امام حسین کاری کرد که انبیا و اولیا نتوانسته بودند. خدا هم با وضع تشریعش نتوانست این کار را بکند. خدا این همه پیامبر فرستاد که خوب باشید، گناه نکنید و... اما دید بشر نمی‌تواند...
□○" نیروی خرد "○□ ○اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش ○که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود □○اسم اعظم خود انسان است که نهایتا به نیروی خرد از نقصان به کمال می رود و زود باشد که بر خلاف پیشگویانِ افولِ فرهنگ، فرهنگ نوینی بر پایه فهم و دانش پدید آید که در فروغ آن بَدان بدانند که خوبی از بدی بهتر است و همه به نیکی گرایند و بهشت را از آسمان به زمین آورند. □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □●ریشه‎ی همه‎ی مفاسد در دنیا سه چیز بیشتر نیست؛ یکی کبر که اوّل بار سبب شد ابلیس به خاطر آن از فرمان خدا تمرّد کند و به آدم سجده نکند و رانده‎ی درگاه الهی شود، دوم حرص که اوّل بار سبب شد آدم و حوّا در بهشت که انواع تنعّمات برایشان فراهم بود، زیاده‎خواهی کنند و از گندم که هیچ نیازی به آن نداشتند، بخورند و از بهشت رانده شوند، و سوم حسد که اوّل بار سبب شد قابیل برادرش هابیل را به قتل برساند. کبر و حرص و حسد از آثار حبّ دنیا می‎باشند. □●توجّه کردن انسان به ضعف و نقص و معایب خودش او را از کبر مبرّا می‎کند. قناعت کردن به آنچه خداوند روزی وی ساخته است و پی بردن او به اینکه آنچه خداوند به او نداده، به مصلحتش نبوده است و چیزی که مال او نیست و برای او مقدّر نشده است، هر چه هم تقلاّ کند، محال است به او برسد، او را از حرص منزّه می‎سازد. فهمیدن اینکه حسد و خواستار محروم شدن دیگری از آنچه خدا روزی‌اش ساخته، زیانی به شخص مورد حسد نمی‎رساند و فقط ایمان و امان حسود را نابود می‎کند، او را از حسد نجات می‎دهد. □●متکبّر با خاک نمی‎نشیند، زمین هم از او خوشش نمی‎آید. □●خداوند منزّه است و کسی نمی‎تواند به او تکبّر بفروشد. هر کس تواضع کند، به او می‎گوید بیا. در روایت هست که ملائکه به کسی که تواضع کند، می‎گویند: اِرفَع: بالا بیا و کسی را که تکبّر کند، بر سرش می‎زنند و می‎گویند: ضَع: پایین برو. □●تکبّر را از بچّگی در فرزندانت از بین ببر. بنّایی که داری، بچّه‎ات را هم قاطی کن و بگذار سنگ و خاک بردارد تا تکبّرش از بین برود. خودت هم کار کن و خاک ببر تا تکبّرت از بین برود. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام مبارک باد○□ □حضرت عبدالعظیم حسنی رضوان الله تعالی علیه در چهارم ربیع الثانی سال ۱۷۳ هجری قمری چشم به جهان گشودند. □ایشان فرزند عبدالله بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السّلام است که نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می‌رسد. □این سیّد جلیل‌القدر، از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمۀ معصومین علیهم السّلام و از چهره‌های بسیار محبوب و مورد اعتماد اهل بیت علیهم السّلام به شمار می‌رفت. □ایشان، از صحابی امام جواد و امام هادی علیهما السّلام بودند و بنا به برخی روایات محضر پر فیض امام رضا علیه السّلام را نیز درک کرده بودند. □در دوران حکومت مخوف عباسی او مدتی طولانی متواری بود و به صورت ناشناخته در جامۀ پیک‌ها سفر می‌کرد تا سرانجام به ری رسید و در آنجا رحل اقامت افکند... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۳ □امام حسین علیه السلام این گونه در کربلا عشق بازی کرد و علی اصغرش را هم در راه
قسمت ۴۴ □امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا می‌آورم. چون رحمة الله الواسعة شد، هر که بر او گریه کرد رحمت رحیمیه خدا شامل حال او شد و بالا رفت. هم در دل تمام مخلوقات وارد شد و هم در دل مؤمنین و آنها را بالا برد. لذا ما هیچ جا مثل دستگاه امام حسین علیه السلام نمی‌توانیم رشد کنیم. این‌جا هم گریه و عزای ما مدرج است. امام رضا علیه السلام فرمود هر کس گریه کند و اشک بر صورتش جاری شود، خدا همه‌ی گناهانش را می‌بخشد. مراتب گریه بر امام حسین و جلوه حسینی مدرج است. بالاترین مرتبه‌ آن است که ما به مطلع شمس حسینی برسیم. «حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» (کهف/۹۰) یعنی جایی که سر اباعبدالله الحسین بدون حجاب بر تو جلوه کند، دیگر هیچ حجابی باقی نمی‌ماند الا حجاب خود خورشید. وقتی خورشید به تو می‌تابد، نورش حجاب بین تو و خورشید است. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً». این حرارت، حرارت همین مطلع شمس است. «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا» (اسراء/۷۸) □انبیاء و اولیاء روضه نمی‌خوانند و روضه شان فقط اسم امام حسین علیه السلام است. لذا امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان خالص ما کسانی هستند که اگر سه بار اسم امام حسین را بیاورید بار سوم گریه می‌کنند. شب عاشورا از خیمه ها صدای کندوی زنبور عسل می آمد و آن‌ها هم عاشق اباعبدالله بودند. نماز و دینشان حسین علیه السلام بود. هر کسی گوشه‌ای از خیمه نشسته بود و صدا می‌زد حسین... همه یاران تعجیل در وصال داشتند چون امام پرده را کنار زده بود و همگی آن اتصال با امام حسین علیه السلام را دیده بودند، لذا دیگر نمی‌توانستند بمانند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنف
آیات 284 ، سوره بقره بخش دوم ● توضيح معناى : ((و ان تبدوا ما انفسكم او تخفوه ))و بيان اينكه خداوند انسانها را به جهت احوال و ملكات نفسانى منشأ اعمال محاسبه مى كند وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ كلمه : ((ابداء)) به معناى اظهار است ، در مقابل ((اخفا))، كه به معناى پنهان كردن است ، و معناى كلمه ((ما فى انفسكم )) ((ما استقر فى انفسكم )) است ، يعنى آنچه در دلهاى شما جايگزين شده ، چون هم عرف و هم لغت از آن عبارت اين معنا را مى فهمد، و معلوم است كه در نفس چيزى به جز ملكات و صفات چه فضائل و چه رذائل مستقر نمى شود. آرى آنچه در نفس مستقر مى شود صفاتى چون ايمان و كفر و حب و بغض و عزم و غير اينها است ، اينها است كه هم مى توان اظهارش كرد و هم پنهانش داشت ، اما مى توان اظهار كرد چون صفات اصولا در اثر تكرار، افعال مناسب با خود پيدا مى كند، و وقتى فعلى از كسى صادر شد، عقل هر كس از آن فعل كشف مى كند كه فلان صفتى كه مناسب با اين فعل است در نفس فاعل وجود دارد. چون اگر اين صفات و ملكات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمى شود. پس با صدور اين افعال براى عقل روشن مى شود كه منشأى براى اين افعال در نفس فاعل هست ، و اما مى توان اخفا كرد براى اينكه ممكن است انسان آن كارى كه دلالت بر وجود منشاش در نفس دارد انجام ندهد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 672 و كوتاه سخن اينكه ظاهر جمله : ((ما فى انفسكم )) ثبوت و استقرار در نفس است ، البته منظور ما از اين حرف اين نيست كه از ظاهر عبارت نامبرده مى فهميم كه منظور، استقرار صفات ، به نحوى است كه نظير ملكات راسخه نتوان آن را از نفس زايل نمود، بلكه منظور ما ثبوت و استقرار تامى است كه مى توان صدور فعل را مستند به آن كرد، و ظهور اين معنا از جمله ، ((ان تبدوا)) و جمله ((او تخفوه )) قابل انكار نيست ، براى اينكه خود ابدا و اخفا دلالت دارد بر اينكه آنچه در نفس ‍ هست طورى است كه هم ممكن است منشأ اظهار باشد، و هم ممكن است منشا اظهار نباشد، (پس با ملكات راسخه اى كه نمى شود از بروز و ظهورش جلوگيرى كرد، فرق دارد)، پس آيه شريفه به احوال نفس نظر دارد، نه به ملكات راسخه در نفس . و اما خاطراتى كه گاهى بى اختيار در نفس خطور مى كند، و همچنين تصورات ساده اى كه دنبالش تصديق نيست ، از قبيل صورت و قيافه گناهى كه در نفس تصور مى شود، بدون اينكه تصميم بر آن گناه گرفته شود، لفظ آيه به هيچ وجه شامل آنها نيست ، چون توجه فرموديد كه اينگونه تصورات ، استقرارى در نفس ندارند، و منشأ صدور هيچ فعلى نمى شوند. پس حاصل كلام اين شد كه آيه شريفه تنها بر احوال و ملكات نفسانيه اى دلالت دارد كه منشأ صدور افعال هستند، چه فعل اطاعت و چه معصيت ، و خداى سبحان انسان ها را با آن احوال و ملكات محاسبه مى كند. در نتيجه آيه شريفه همان سياقى را دارد كه آيه : ((لا يواخذكم الله باللغو فى ايمانكم ، و لكن يوآخذكم بما كسبت قلوبكم )) و آيه : ((فانه آثم قلبه )) و آيه : ((ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا)) دارند، چون همه اين آيات دلالت دارند بر اينكه قلوب كه مراد از آن ، همان نفوس است احوال و اوصافى دارد، كه آدمى با آن احوال محاسبه مى شود. و نيز آيه شريفه : ((ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخرة )) كه ظهور در اين دارد كه عذاب تنها و تنها به خاطر دوست داشتن اشاعه فحشا است ، و معلوم است كه دوستى حالتى قلبى است . (دقت فرمائيد) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 673 اين بود ظاهر آيه ، و لازم است دانسته شود كه آيه شريفه تنها دلالت دارد بر اينكه محاسبه بر معيار حالات و ملكات قلبى است ، چه اظهار بشود، و چه نشود، و اما اينكه جزاى آن ، در دو صورت اظهار و اخفا يك جور است يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا جزا تنها بستگى به تصميم دارد؟ خواه عمل را هم انجام بدهد يا ندهد؟ و خواه مصادف با واقع هم بشود يا نشود؟ و كاسه اى كه شراب تشخيص داده بنوشد، بعد معلوم شود آب بوده ، آيه شريفه ناظر به اين جهات نيست . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □خداوند متعال می‌فرماید: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً؛ هرکس یکی را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است». [مائده: ۳۲] منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات‌دادن از ضلالت و گمراهی در دین است. این راه اصلاح را نباید کالعَدَم و نشدنی حساب کنیم، وگرنه پشیمان می‌شویم از اینکه می‌توانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم. □○در محضر بهجت، ج۲، ص٢٣○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●علامه علاوه بر درس عمومی، یک درس‌های خصوصی هم برای برخی از اعاظم شاگردان خودشان داشتند. در آن جلسات خصوصی که معمولاً در آخر هفته برقرار می‌شد، علامه بحث‌های مختلفی ارائه می‌کردند. برخی از شاگردان ایشان از ایشان درخواست کردند که برخی از متون عرفانی را در همان جمع خاص برایشان تدریس کند. از جمله متونی را که از ایشان درخواست کردند که تدریس بکنند بود که متنش از ابن عربی است و شرحش از قیصری. و این کتاب به عنوان یک کتاب درسی برای کسانی که می‌خواهند با عرفان نظری آشنا بشوند مطرح بوده است و محل بحث بوده است. □●اما علامه نپذیرفت که این کتاب را تدریس کند. فرموده بودند کتابی که نتوان با استدلال درباره محتوا و مضمونش صحبت کرد و نظر داد و فقط یکسری از ادعاها مورد بحث واقع شود، من چنین کتابی را تدریس نمی‌کنم. ما چگونه می‌توانیم این جور متن را بخوانیم، مگر اینکه فقط تسلیم باشیم و تعبد داشته باشیم لذا حاضر به تدریس این کتاب نشد. به جای آن، را تدریس کردند که در باب توحید، یک کتاب کاملاً استدلالی است. □●تاملات سیاسی علامه طباطبایی،‌ص150●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهد شد؛ همه اين راديو تلويزيون‌ها اصلاح خواهد شد؛ همه اين ادارات تصفيه خواهد شد؛ يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مى‌فرستد. □○امام خمینی(ره) | ۲۱ تیر ۱۳۵۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei