کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۳ □امام حسین علیه السلام این گونه در کربلا عشق بازی کرد و علی اصغرش را هم در راه
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۴
□امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا میآورم. چون رحمة الله الواسعة شد، هر که بر او گریه کرد رحمت رحیمیه خدا شامل حال او شد و بالا رفت. هم در دل تمام مخلوقات وارد شد و هم در دل مؤمنین و آنها را بالا برد. لذا ما هیچ جا مثل دستگاه امام حسین علیه السلام نمیتوانیم رشد کنیم. اینجا هم گریه و عزای ما مدرج است. امام رضا علیه السلام فرمود هر کس گریه کند و اشک بر صورتش جاری شود، خدا همهی گناهانش را میبخشد. مراتب گریه بر امام حسین و جلوه حسینی مدرج است. بالاترین مرتبه آن است که ما به مطلع شمس حسینی برسیم. «حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» (کهف/۹۰) یعنی جایی که سر اباعبدالله الحسین بدون حجاب بر تو جلوه کند، دیگر هیچ حجابی باقی نمیماند الا حجاب خود خورشید. وقتی خورشید به تو میتابد، نورش حجاب بین تو و خورشید است. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً». این حرارت، حرارت همین مطلع شمس است. «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا» (اسراء/۷۸)
□انبیاء و اولیاء روضه نمیخوانند و روضه شان فقط اسم امام حسین علیه السلام است. لذا امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان خالص ما کسانی هستند که اگر سه بار اسم امام حسین را بیاورید بار سوم گریه میکنند. شب عاشورا از خیمه ها صدای کندوی زنبور عسل می آمد و آنها هم عاشق اباعبدالله بودند. نماز و دینشان حسین علیه السلام بود. هر کسی گوشهای از خیمه نشسته بود و صدا میزد حسین... همه یاران تعجیل در وصال داشتند چون امام پرده را کنار زده بود و همگی آن اتصال با امام حسین علیه السلام را دیده بودند، لذا دیگر نمیتوانستند بمانند...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنف
آیات 284 ، سوره بقره
بخش دوم
● توضيح معناى : ((و ان تبدوا ما
انفسكم او تخفوه ))و بيان اينكه خداوند انسانها را به جهت احوال و ملكات نفسانى منشأ اعمال محاسبه مى كند
وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ
كلمه : ((ابداء)) به معناى اظهار است ، در مقابل ((اخفا))، كه به معناى پنهان كردن است ، و معناى كلمه ((ما فى انفسكم )) ((ما استقر فى انفسكم )) است ، يعنى آنچه در دلهاى شما جايگزين شده ، چون هم عرف و هم لغت از آن عبارت اين معنا را مى فهمد، و معلوم است كه در نفس چيزى به جز ملكات و صفات چه فضائل و چه رذائل مستقر نمى شود.
آرى آنچه در نفس مستقر مى شود صفاتى چون ايمان و كفر و حب و بغض و عزم و غير اينها است ، اينها است كه هم مى توان اظهارش كرد و هم پنهانش داشت ، اما مى توان اظهار كرد چون صفات اصولا در اثر تكرار، افعال مناسب با خود پيدا مى كند، و وقتى فعلى از كسى صادر شد، عقل هر كس از آن فعل كشف مى كند كه فلان صفتى كه مناسب با اين فعل است در نفس فاعل وجود دارد. چون اگر اين صفات و ملكات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمى شود.
پس با صدور اين افعال براى عقل روشن مى شود كه منشأى براى اين افعال در نفس فاعل هست ، و اما مى توان اخفا كرد براى اينكه ممكن است انسان آن كارى كه دلالت بر وجود منشاش در نفس دارد انجام ندهد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 672
و كوتاه سخن اينكه ظاهر جمله : ((ما فى انفسكم )) ثبوت و استقرار در نفس است ، البته منظور ما از اين حرف اين نيست كه از ظاهر عبارت نامبرده مى فهميم كه منظور، استقرار صفات ، به نحوى است كه نظير ملكات راسخه نتوان آن را از نفس زايل نمود، بلكه منظور ما ثبوت و استقرار تامى است كه مى توان صدور فعل را مستند به آن كرد، و ظهور اين معنا از جمله ، ((ان تبدوا)) و جمله ((او تخفوه )) قابل انكار نيست ، براى اينكه خود ابدا و اخفا دلالت دارد بر اينكه آنچه در نفس هست طورى است كه هم ممكن است منشأ اظهار باشد، و هم ممكن است منشا اظهار نباشد، (پس با ملكات راسخه اى كه نمى شود از بروز و ظهورش جلوگيرى كرد، فرق دارد)، پس آيه شريفه به احوال نفس نظر دارد، نه به ملكات راسخه در نفس .
و اما خاطراتى كه گاهى بى اختيار در نفس خطور مى كند، و همچنين تصورات ساده اى كه دنبالش تصديق نيست ، از قبيل صورت و قيافه گناهى كه در نفس تصور مى شود، بدون اينكه تصميم بر آن گناه گرفته شود، لفظ آيه به هيچ وجه شامل آنها نيست ، چون توجه فرموديد كه اينگونه تصورات ، استقرارى در نفس ندارند، و منشأ صدور هيچ فعلى نمى شوند.
پس حاصل كلام اين شد كه آيه شريفه تنها بر احوال و ملكات نفسانيه اى دلالت دارد كه منشأ صدور افعال هستند، چه فعل اطاعت و چه معصيت ، و خداى
سبحان انسان ها را با آن احوال و ملكات محاسبه مى كند. در نتيجه آيه شريفه همان سياقى را دارد كه آيه : ((لا يواخذكم الله باللغو فى ايمانكم ، و لكن يوآخذكم بما كسبت قلوبكم )) و آيه : ((فانه آثم قلبه )) و آيه : ((ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا)) دارند، چون همه اين آيات دلالت دارند بر اينكه قلوب كه مراد از آن ، همان نفوس است احوال و اوصافى دارد، كه آدمى با آن احوال محاسبه مى شود.
و نيز آيه شريفه : ((ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخرة )) كه ظهور در اين دارد كه عذاب تنها و تنها به خاطر دوست داشتن اشاعه فحشا است ، و معلوم است كه دوستى حالتى قلبى است . (دقت فرمائيد)
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 673
اين بود ظاهر آيه ، و لازم است دانسته شود كه آيه شريفه تنها دلالت دارد بر اينكه محاسبه بر معيار حالات و ملكات قلبى است ، چه اظهار بشود، و چه نشود، و اما اينكه جزاى آن ، در دو صورت اظهار و اخفا يك جور است يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا جزا تنها بستگى به تصميم دارد؟ خواه عمل را هم انجام بدهد يا ندهد؟ و خواه مصادف با واقع هم بشود يا نشود؟ و كاسه اى كه شراب تشخيص داده بنوشد، بعد معلوم شود آب بوده ، آيه شريفه ناظر به اين جهات نيست .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□خداوند متعال میفرماید: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً؛ هرکس یکی را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است». [مائده: ۳۲] منظور از حیات در این آیه شریفه، نجاتدادن از ضلالت و گمراهی در دین است. این راه اصلاح را نباید کالعَدَم و نشدنی حساب کنیم، وگرنه پشیمان میشویم از اینکه میتوانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.
□○در محضر بهجت، ج۲، ص٢٣○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●علامه علاوه بر درس عمومی، یک درسهای خصوصی هم برای برخی از اعاظم شاگردان خودشان داشتند. در آن جلسات خصوصی که معمولاً در آخر هفته برقرار میشد، علامه بحثهای مختلفی ارائه میکردند. برخی از شاگردان ایشان از ایشان درخواست کردند که برخی از متون عرفانی را در همان جمع خاص برایشان تدریس کند. از جمله متونی را که از ایشان درخواست کردند که تدریس بکنند #شرح_فصوص بود که متنش از ابن عربی است و شرحش از قیصری. و این کتاب به عنوان یک کتاب درسی برای کسانی که میخواهند با عرفان نظری آشنا بشوند مطرح بوده است و محل بحث بوده است.
□●اما علامه نپذیرفت که این کتاب را تدریس کند. فرموده بودند کتابی که نتوان با استدلال درباره محتوا و مضمونش صحبت کرد و نظر داد و فقط یکسری از ادعاها مورد بحث واقع شود، من چنین کتابی را تدریس نمیکنم. ما چگونه میتوانیم این جور متن را بخوانیم، مگر اینکه فقط تسلیم باشیم و تعبد داشته باشیم لذا حاضر به تدریس این کتاب نشد. به جای آن، #تمهید_القواعد را تدریس کردند که در باب توحید، یک کتاب کاملاً استدلالی است.
□●تاملات سیاسی علامه طباطبایی،ص150●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□
□اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهد شد؛ همه اين راديو تلويزيونها اصلاح خواهد شد؛ همه اين ادارات تصفيه خواهد شد؛ يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مىفرستد.
□○امام خمینی(ره) | ۲۱ تیر ۱۳۵۸○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۴ □امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا میآورم. چون رحمة الله الواسعة شد،
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۵
□وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم السلام وداع کند به ایشان فرمود: اِستَعِدّوا لِلبَلاء، خودتان را برای بلا آماده کنید. در معانی بلا، هم امتحان و آزمایش آمده هم اندوهی که جسم را میفرساید. البته بلای اولیاء خدا غیر از بلا و ابتلاء دیگران است. بلای هرکس به میزان استعداد و ظرفیت اوست. معشوق برای اینکه حجاب بین خود و عاشق را از میان بردارد، عاشق را به بلا مبتلی میکند... بین عاشق و معشوق هفتاد هزار حجاب هست. این حجابها نیز یا ظلمانی است یا نورانی. دلیل وجود این حجابها نیز این است ک عاشق آماده شود، آماده شود که معشوق بتواند بدون پرده بر او تجلی و جلوه گری کند. در بعضی مواقع، عاشق آن ظرفیت و استعداد لازم را ندارد که معشوق بدون حجاب بر او جلوه کند به طوریکه گفتهاند لَو كَشَفَهُ لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ. اگر معشوق بدون حجاب به عاشق رخ بنماید، عاشق را میسوزاند لذا عاشق را به بلا مبتلا میکند تا او با این بلا، سعهی وجودی و ظرفیت پیدا کند و وسیع شود. هر بلایی که از سوی معشوق میآید، یک پرده را به کنار میزند. در کربلا، با هر تیری که شهدا میخوردند، یک حجاب بین آنها و امام حسین علیه السلام برداشته میشد. در مورد آل الله علیهم السلام که به اسارت رفتند نیز این قضیه صدق میکند. یعنی امام حسین میخواهد به عنوان معشوق ازلی و ابدی اینها را آمادهی تجلیات ذاتی خاصهی خودش کند. امام حسین علیه السلام امام است، وظیفهی امام نیز این است که به هر صاحب استعدادی متناسب با استعدادش افاضه کند و چنین نیز میکند. شهدای کربلا با شهید شدن، با جانبازی و سر و دست دادن و با آن مصیبت اعظمی که در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای دریافت تجلیات امام حسین علیه السلام آماده شدند. خاندان ایشان و بازماندگان کربلا نیز با اسارت به این آمادگی رسیدند؛ إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا... خدا خواسته است که شما را اسیر ببیند تا با این بلایا و محن و سختی ها روح شما این آمادگی را پیدا کند که شمس ولایت، بدون حجاب بر اهلبیت علیهم السلام تجلی کند.
□تا حجابها کنار نرود، عبد، معشوق خودش را از پس ابر مشاهده میکند. به اصطلاح هنوز بین او و معشوقش فاصله است لذا فرمود: أَنَّ رَكْعَتَيْنِ بِسِوَاكٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً بِغَيْرِ سِوَاكٍ. این روایت شریف را اینگونه ترجمه کردهاند که دو رکعت نمازی که با مسواک زدن خوانده شده باشد بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک زدن است. جناب عراقی در لمعات این حدیث را خیلی لطیف بیان فرموده است. او سِوَاك را به «غیر او» معنی کرده است، نمازی که در آن توییِ تو در آن مطرح نباشد و غیر او همه از دل به کناری رود، چنین نمازی هفتاد مرتبه بالاتر از نمازی است که در آن تو در میان باشی... وقتی که شما مسواک میزنید، در واقع این غذاهای زائد را پاک میکنید.
○نشانی داده اندت از خرابات
○که التوحید اسقاط الاضافات
□میخواهد بگوید نمازی بخوان که در آن نماز، همهی اضافات و غیر را پاک کرده باشی و بین تو و خدای تو در نماز فاصلهای نباشد. المُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ، تو در نماز با رب خودت مناجات میکنی، باید حجاب به کناری رود لذا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به آل الله فرمود که آماده باشید. وقتی امام میگوید اِستَعِدُّوا، استعداد را انشاء میکند. هم خود او استعداد را انشاء میکند و هم اوست که بلا را نازل میکند. او تعیین میکند که بر هر عاشقی چه نوع بلایی باید وارد شود تا او به کمال برسد. در مورد من و شما نیز همینگونه است، هیچ کدام از بلیات ما با دیگری یکسان نیست. همهی افراد بلیه دارند. کسی نیست که خدا او را به بلا امتحان نکند؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (عنکبوت/۲) همه امتحان میشوند...
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات
□○شهید شاهرخ ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند○□
□زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. #امام_خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پولها صدقه دادم.
□گذشته من اینقدر خراب بود که روزهای اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر میکردند که من نفوذی ساواکیها هستم.
□○به مناسبت شهادت شهید #شاهرخ_ضرغام در ۱۷ آذر ۱۳۵۹○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
❗️حرف حساب❗️
□ملتی که #کتاب نمی خواند باید #تمام_تاریخ را #تجربه کند.
#یاعلی
@mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم
با آرزوی بهترینها برای همه خصوصا همه ی شما همراهان
به تلگرام دسترسی ندارم فعلا✋
□●..حقیقت خلوت ترک همه ی محسوسات و مألوفات جسمانی و قطع خاطرات وهمانی و خیالی است وگرنه اگر در خانه ی خالی باشد ، ولی قوّه ی وهم و خیال وی در کار باشند ، پس او هنوز در جدایی است نه در خلوت.
□●آنکه فرمود باید خاطرات قوه ی وهم و خیال منقطع شود ، یعنی باید این دو قوه تحت نظر عقل در آیند و مطابق بافرمان متوحّدانه ی او عمل نمایند که کلب معلم او باشند ، در غیر اینصورت ، کلب هراش را مانند که بهترین وقت پارس کردن آنها و به زحمت انداختن انسان ، همان وقتی است که شخص در خانه ی خالی قرار می گیرد در حالیکه غرض حاصله از خلوت ، باید اعراض از امور بدنیه و اتصال به مجردات نوریه باشد و بر همین اتصال است که لذات انسانی و الهی و ملکوتی مترتب می باشد.
□●شرح قصیده ی ینبوع الحیوة|ص۱۵۹
استاد صمدی آملی●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۵ □وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم
#مصارع_عشاق
قسمت ۴۶
□اگر کسی امتحان نشود و بلیهای به سراغ او نیاید، باید از خودش بترسد. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی این مطلب را فرمود، شخصی گفت که یا رسول الله! زمانهایی بر ما میگذرد که هیچ بلایی بر ما نازل نمیشود، ایشان فرمود همین که مسئلهای هر چند کوچک پیش بیاید، مثلا خاری به دست تو برود یا به تعبیر بنده مختصر سردردی بگیری یا پایت به جایی بخورد کافی است، این هم بلا است منتها ظرفیت ها متفاوت است. به هر کسی به وفق ظرفش بلا میدهند. وقتی از بلا سخن میگوییم، همیشه ذهن سراغ سختی ها میرود، نه، اینگونه نیست. در برخی موارد، بلا در عافیت است. گاهی مواقع بلا در ثروت یا سلامت است. از قضا بلای در غنا و عافیت خیلی سخت تر از بلای در فقر یا بیماری و یا این دست از گرفتاری ها است.
□حضرت اباعبدالله به ایشان فرمود: اِستَعِدُّوا لِلبَلاء، برای بلا آماده باشید تا با این بلا، حجاب بین من و شما از میان برود. معشوق، حضرت اباعبدالله است. او ظل الله و مظهر اتم حق متعال که معشوق ازلی و ابدی است میباشد. معشوق خودش را در تجلیات مختلف به عاشق نشان میدهد و با آن بلیات متفاوت، او را به سمت خودش جذب میکند. یکی از آن مصادیق سنگین بلا که بسیار سخت و دشوار است، این است که معشوق، عاشق را به بُعد و فراق مبتلا کند... عاشق، بالذات، بعد و فراق را دوست ندارد. بعد و فراق برای شیطان است. شیطان رانده شده است، قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ، از مقام قرب دور شو! چون این مقام، مقام شیطان است، هیچ عاشقی ذاتاً بعد و فراق را دوست ندارد اما اگر معشوق بگوید برو چطور؟!
○من از درمان و درد و وصل و هجران
○پسندم آنچه را جانان پسندد
□اگر جانان بگوید برو چطور؟! لذا در برخی از این شطحیات و صحبتهایی که برخی از عرفا و حکما با شیطان داشتهاند، شیطان همین را گفته است. گفته است که معشوق نظام وجود که حق متعال است، همو به من گفت که بروم... من چند صد هزار سال بندگی او را کردم، لذا خدا به من گفت برو. نشان صدق در عشق این است که عاشق حرف معشوق را گوش کند، من هم حرف معشوق را گوش دادم و آمدم. خدا هم اگر به کسی بگوید برو، او باید تا پایین ترین مرحله برود... پایین ترین مرحله همین جایی است که من و شما هستیم، عالم ماده و عالم خیال که محل جولان شیطان است. او به عالم عقل راه ندارد. اگر من و شما عقلانی شویم و به مقام عقلانیت صیرورت پیدا کنیم که همان آسمان چهارم است، او در آنجا راه ندارد. در روایت داریم که پیش از ولادت حضرت پیغمبر صلوات الله علیه و آله، شیاطین تا آسمان چهارم نیز میرفتند اما پس از میلاد مبارک ایشان، دیگر نتوانستند به آنجا بروند. چرا؟ چون ایشان عقل کل است. پیش از او، انسان ها به صورت اتمّ به عقل کل دسترسی نداشتند لذا شیطان به همان میزانی که آنان از عقل کل بهره نداشتند در ابعاد وجودی افراد و اشخاص جولان میداد اما پیغمبر، انبیاء و اولیاء معصوم بودند و تحت عصمت حق متعال بودند. اگر کسی به عقل کل متصل شود، او در حصن حصین ولایت الهیه قرار میگیرد...
#ح_م
□○برشی از یک کتاب○□
#مقصد_تفاهم_است_نه_توافق
□خیال میکنیم مقصود این است آدم ها در عمل حرکتی داشته باشند . این #توقع ، ما را بسته است و زنجیر کرده ؛ در حالی که مقصد این نیست . مقصد #تفاهم است نه #توافق هدف این است که #زمینه_خوب_شدن افراد فراهم شود نه اینکه همه خوب شوند . چرا که #عمل مربوط به انتخاب و اختیار آنهاست . میخواهند عمل کنند یا نکنند . آن چه مطلوب است ، « تفاهم هاست » نه « توافقها » ، « فهم » است نه «عمل » . آنچه مهم است فهم در برخوردهاست و عمل ؛ وابسته به شخص است . میخواهد خوب شود یا نشود . مقصود این نیست که همه #ابوذر شوند ، مقصود این است که همه شکل بگیرند ؛ یا #ابوذر شوند یا #ابوجهل . بیش از این توقعی نیست که پیامبران نیز زمینه انتخاب انسان را فراهم می کردند . تا آنهایی که زنده شدند ، با آگاهی برای زندگی آماده شده باشند و آنهایی که به هلاکت رسیدند ، با آگاهی و در روشنی هلاکت را انتخاب کرده باشند . مقصد همین است ، نه چیزی بیش از این .
□○حرکت علی صفایی حائری صفحه ۵۸○□
@mohamad_hosein_tabatabaei