eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت پنجم بخش پنجم ● حكومت و ولايت در آيات قرآن كريم و در قرآن كريم آيات
آیات 27-26 آل عمران، قسمت پنجم بخش ششم ● هدف اولياى دين از معارضه با استكبار جلوگيرى از فساد است و اين همان سيره صالحه اى است كه اولياى دين ملازم آن بودند، و ما ان شاء اللّه العزيز اين معنا را در بحثى مستقل و جداگانه كه درباره سيره رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) و اهل بيت طاهرينش ايراد خواهيم كرد با رواياتى صحيح اثبات نموده و روشن مى سازيم كه آن حضرات از ملك و سلطنت بيش از جنگ با جبابره چيزى عايدشان نشد، همواره در اين تلاش بودند كه با طغيان طاغيان ، و استكبار آنان معارضه نموده ، نگذارند در زمين فساد راه بيندازند. و به همين جهت قرآن مردم را دعوت به اين نكرده كه در مقام تأسيس ‍ سلطنت و تشييد بنيان قيصريت و كسرويت برآيند، بلكه مسأله ملك را شانى از شئون مجتمع انسانى مى داند، و اين وظيفه را به دوش اجتماع نهاده است ، همانطور كه مسأله تعليم و يا تهيه نيرو براى ترساندن كفار را وظيفه عموم دانسته . بلكه اصل را تشكيل اجتماع و اتحاد و اتفاق بر دين دانسته ، از تفرقه و دشمنى نهى نموده و فرموده است : ((و ان هذا صراطى مستقيما، فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله )). و نيز فرموده : ((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سوا ء بيننا و بينكم الا نعبد الا اللّه ، و لا نشرك به شيئا، و لا يتخذ بعضنا بعضا اربا با من دون اللّه ، فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون )). پس قرآن كريم - به طورى كه ملاحظه مى كنيد مردم را دعوت نمى كند مگر به سوى تسليم خداى يگانه شدن ، و از جوامع تنها آن جامعه را معتبر مى داند كه جامعه اى دينى باشد، و جوامع ديگر كه هر يك شريكى براى خدا قرار مى دهند و در برابر هر قصر مشيدى خضوع نموده ، در برابر هر قيصر و كسرائى سر فرود مى آورند، و براى هر پادشاهى مرز و حدودى جغرافيائى و براى هر طائفه اى وطنى جداگانه قائلند، خرافاتى ديگر از اين قبيل را جزء مقدسات خود مى دانند، طرد نموده ، چنين اجتماعى را از درجه اعتبار ساقط مى داند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 233 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️«تأکید اساتید آیت‌الله بهجت قدس‌سره به و »◾️ ❓◾️- کسب مقامات، ذاتی است؟ بعضی‌ها زحمت می‌کشند، به بعضی‌ها هم [گویا] خدا ذاتی می‌دهد، [یا] در اثر کاری، به آن‌ها عنایت می‌کند؛ درست است؟ ◾️بالأخره باید طوری باشد که خداوند مصلحت را در او ببیند، خصوصیات را ما نمی‌دانیم. این قدر می‌دانیم که از راهی که خدا توسط انبیا و اوصیا تعیین کرده است، به مقامات می‌رسد. خب حالا خود انبیا چه‌جوری رسیده‌اند ما که نمی‌دانیم! ❓◾️-آقا شما شاگرد مرحوم آقای قاضی و آقای آسید ابوالحسن بوده‌اید، ایشان به شما نسخه می‌دادند [یا] شما از ایشان می‌پرسیدید؟ ◾️نه ما نمی‌پرسیدیم، خودشان هر وقت چیزی مصلحت می‌دیدند می‌گفتند، و إلا ما چیزی نمی‌پرسیدیم که برای حوائج، برای فلان [خواسته] چه بکنیم [یا] چه نکنیم؟ گاه‌گاهی خودشان می‌گفتند. مثلا ختم [سوره] واقعه را خیلی اهمیت می‌دادند، نماز [حاجت] پنج‌شنبه را خیلی [سفارش می‌کردند]. از اساتیدشان هم نقل می‌کردند که آن‌ها هم به این [عمل] خیلی اهمیت می‌دادند. ◾️حتی یکی از ائمه جماعت نجف که مسجد هندی نماز می‌خواند، گفته بود: «اصلاً من مرزوق این ختم هستم» (روزی‌ام از این راه می‌رسد).؛ برای دوشنبه اول ماه. @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️..کسى که طالب بصيرت باشد ، همواره در توبه است والا ديگر طالب بصيرت نخواهد بود. سخن گوارا و گران بهاى آقايم، استاد محمد حسن الهى (قدس سره) که فرمود: توبه حقيقى آن است که از خير و شرت انابه کنى. ◾️من اندکى انديشيدم و سپس گفتم: " اما توبه از شر، حاجتى به بيان ندارد، و ليکن توبه از خير چيست؟" فرمود:" آنچه که ما ،آن را خير مى پنداريم، مانند نماز و روزه و قرائت قرآن و درس گفتن و تحقيقات درسى مان و امثال آن، اگر براستى، آن را مورد تامل قرار دهيم، در خواهيم يافت که همگى ناقص و غير کاملند، پس بر شخص بينا ، واجب است که از اين اعمال ناقص نيز توبه کند، و قصد نمايد که آنها را بر وجه کاملى که مقبول خداوند است به جاى آورد. ◾️پس آنچه خير پنداريمش، در واقع خير نيست ، و خوشا به حال آن کس که بر توبه از آنچه که آن را خير مى پنداشته است توفيق يابد و به آنچه که خير حقيقى است بپردازد. ◾️رساله لقاءالله استاد علامه حسن زاده ی آملی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی◾️ ◾️وقتی حاجاتت را به تأخیر می‎اندازد، دارد چیزی بزرگ‌تر به تو می‎دهد، منتها تو حواست به خواسته‎ی خودت است و آن را نمی‎بینی. تو نان می‌خواستی، او جان می‎داد، تو هم می‎گفتی جان را می‎خواهم چه کار، من نان می‎خواهم. ◾️گاهی اوقات پدر به بچّه‎ی شلوغ‎کارش پول می‎دهد و می‎گوید برو هر چه می‎خواهی برای خودت بخر. بچّه خوشحال می‎شود، ولی نمی‎داند که پدر چون از او خوشش نمی‎آمد، از این راه او را بیرون کرد. ◾️مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️فرزندان حضرت زینب (سلام الله )◾️ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ◾️سبط بن جوزی در ((تذکرة الخواص )) گوید : عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است . از آن جمله ، علی و عون الاکبر و محمد و عباس و ام کلثوم می باشند که مادر آنان حضرت زینب (سلام الله علیه ) بوده است . @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️سلام زینب (سلام الله ) به حبیب بن مظاهر◾️ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ◾️فزونی سپاه دشمن و نیروی اندک محدود برادر بیش از همه ، قلب زینب (سلام الله ) را آماج دردها و غصه های فراوان می کرد ، و بدین جهت چون روز ششم محرم حبیب بن مظاهر به یاری حسین (علیه السلام ) به کربلا آمد ، و دختر امیرالمؤمنین (سلام الله ) از این فداکاری باخبر گشت ، به حبیب پیغام سلام داد . ◾️چون این پیغام به حبیب رسید ، بر روی خاک کربلا نشست و مشتی از آن برداشته بر سرو صورت خویش ریخت و گفت : خاکم به سر ! سختی کار زینب به جایی رسیده است که به مثل من سلام می رساند !! @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 27-26 آل عمران، قسمت پنجم بخش ششم ● هدف اولياى دين از معارضه با استكبار جلوگيرى از فساد است
آیات 27-26 آل عمران، قسمت پنجم بخش هفتم ● بحث فلسفى (در مورد استناد امور اعتباريه به خداى سبحان ) هيچ شكى نيست در اينكه خداى تعالى تنها كسى است كه سلسله عليت جاريه در عالم به او منتهى مى شود و او است كه هر علتى را علت كرده و رابطه بين او و ميان اجزاى عالم و سراپاى آن رابطه عليت است ، و در بحث هاى مربوط به علت و معلول ، اين معنا مسلم و روشن شده كه عليت تنها در هستى ها است ، نيستى ها علت نمى خواهند، به اين معنا كه وجود حقيقى معلول وجودى است كه از علت ترشح شده ، و اما غير وجود حقيقى او و امورى كه چيزى جز اعتبار نيستند، از قبيل ماهيت و ملكيت و امثال آن ، چيزهائى كه از علت ترشح كنند نيستند، و اصلا از سنخ وجود نيستند، تا محتاج علت باشند، و اين مطلب به عكس نقيض ‍ منعكس شده ، نتيجه مى دهد كه هر چيزى كه وجود حقيقى ندارند معلول هم نيست ، و چون معلول نيست ، به واجب الوجود هم منتهى نمى شود. اينجا است كه مسأله استناد بعضى از امور اعتباريه محض ، به خداى تعالى مشكل مى شود، زيرا قرار شد امور اعتباريه محض اصلا وجود حقيقى نداشته باشند، و وجود و ثبوتشان تنها وجودى اعتبارى و فرضى باشد آرى اينگونه امور از ظرف فرض و اعتبار تجاوز نمى كند، و چيزى كه حقيقتا وجود ندارد چگونه ممكن است به خدايش مستند كرد؟. پس چطور بگوييم خدا امر كرد و نهى فرمود؟ و فلان قانون را وضع كرد، با اينكه امر و نهى و وضع ، همه امور اعتباريه اند؟ و نيز چگونه بگوييم ، خدا مالك و داراى عزت و رزق و غير ذلك است ؟. پاسخى كه حل اين مشكل مى كند اين است كه امور نامبرده هر چند از وجود حقيقى سهمى ندارند، و ليكن آثارى دارند كه آن آثار به بيانى كه مكرر گذشت اسامى اين امور را حفظ نموده ، و خود امورى حقيقى اند، كه در حقيقت ، اين آثار منسوب و مستند به خداى تعالى است ، و اين استناد است كه استناد آن امور اعتباريه را به خدا نيز اصلاح مى كند، و مصحح آن مى شود كه بتوانيم امور اعتباريه نامبرده را هم به خدا نسبت دهيم . مثلا ملك كه در بين ما اهل اجتماع امرى است اعتبارى و قراردادى ، و در هيچ جاى از معناى آن به وجود حقيقى برنمى خوريم ، بلكه حقيقتش همان موهومى بودن آن است ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 234 ما آن را وسيله قرار مى دهيم براى رسيدن به آثار حقيقى و خارجى ، و آثارى كه جز با آن ملك موهوم نمى توانيم بدان دست يابيم ، اگر آن امر موهوم را امرى حقيقى و واقعى فرض نكنيم ، به آن نتائج واقعى نمى رسيم ، و آن آثار خارجى همين است كه به چشم خود مى بينيم ، توانگران به خاطر داشتن آن ملك موهوم به ديگران زور مى گويند، و در ديگران اعمال سطوت و قدرت نموده ، و به حقوق ديگران تجاوز مى كنند، و آنان كه اين ملك موهوم را ندارند، دچارضعف و ذلت مى شوند، و نيز به وسيله همين ملك موهوم است كه مى توانيم هر فردى را در مقامى كه بايد داشته باشد قرار داده ، حق هر صاحب حقى را بدهيم و آثارى ديگر نظير اينها را بر آن امر موهوم مترتب سازيم . ليكن از آنجا كه حقيقت معناى ملك و اسم آن مادام كه آثار خارجيش ‍ مترتب است باقى است ، لذا استناد اين آثار خارجيه به علل خارجيش ‍ عين استناد ملك به آن علل است ، و همچنين عزت كه همه حرفهائى كه درباره ملك زده شد. درباره آن و در آثار خارجيه اش و استناد آن به علل واقعيش جريان دارد، و همچنين در ساير امور اعتباريه از قبيل امر و نهى و حكم و وضع و غير ذلك . از اينجا روشن مى گردد كه همه امور اعتباريه به خاطر اينكه آثارش ‍ مستند به خداى تعالى است ، خود آنها نيز استنادى به خدا دارند، البته استنادى كه لائق ساحت قدس و عزت او بوده باشد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 235 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
◾️(برگرفته از کتاب شریف سیدبن‌طاووس، مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت)◾️ ◾️ای انسان، به این نکته توجه داشته باش که پیش از آنکه خدا را بشناسی و با انجام طاعات به سوی او تقرب بجویی، مسبوق به احسان خدا بوده‌ای؛ زیرا او بود که تمام نیازهای مهم تو را برآورد و حتی فرستاده‌ای را که سربلندترین آفریده‌های خویش است، به سوی تو گسیل داشت... ◾️تو را همچون سید فرستادگان و خاندان پاک و ویژه‌ او و مسلمانان صدر اسلام، مکلف به جهاد و تحمل خطر و ضرر نکرد، بلکه عبادات اسلامی با عافیت و نعمت خالص به دست تو رسید. ◾️بنابراین منت خدا را بر خود فراموش مکن و با دیده باطن‌بین، به آنان بنگر و شهیدانی را که برای صلاح و هدایت تو به‌دست کافران شهید شدند و کافرانی را که در این راستا کشته شدند و آبادی‌هایی را که مخروب گردید و امت‌های گذشته‌ای را که نابود شدند، به خاطر بیاور. ☑️اقبال‌الاعمال، ج٢، ص٢٦١ ◾️به مناسبت‌ جنگ موته و شهادت جناب جعفر طیار علیه‌السلام؛ ۷ یا ۸ق◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️..اشارات و تنبیهات شیخ الرئیس کتاب سنگین و بسیار شریف ماست ، اشارات یک دوره دستورالعمل عملی وعلمی ست برای رشد و تکامل این جنین انسانی برای سفر به ماورا طبیعت. که خواجه طوسی آن را شرح فرموده اگر کسی اشارات روزی اش نشود به جانم قسم که از فهم خطاب محمدی به دوراست. ◾️همه اشارات می خوانند و همه اشارات تدریس می کنند اما درک سرّ آن روزی هرکس نمی شود. اگر امام خمینی ذوق فلسفی و عرفانی نداشتند ما چقدر در گرفتاری بودیم . ایشان با (۳ نامه ) به حوزه علمیه - گورباچوف و تفسیر سوره حمد به جامعه فهماند که ما خون عزیزانمان در راه قرآن و علم الهی ریخته شد و در راه فهم کتاب های شیخ الرئیس و ملاصدرا و ... شهید دادیم. ◾️شرح دروس معرفت نفس| جلسه ۷۶ استاد صمدی آملی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️دنیا عصایی است که در ابتدای راه، انسان به آن اتّکا می‎کند؛ به مال و فرزند و شغل و طرفداران و متّکی می‎شود. خداوند به حضرت موسی علیه السّلام فرمود: عصایت را بینداز. وقتی انداخت، دید اژدهاست و از آن ترسید. وقتی اژدها بودن آن را فهمید، خداوند به او فرمود: حالا نترس و دوباره آن را بگیر. موسی علیه السّلام دست انداخت توی چاک دهانش و آن را گرفت و دوباره به شکل عصا درآمد. امیدهای باطل اژدهاست. عصای اوّل را دزد می‎تواند ببرد، ولی عصای دوم را اگر موسی علیه السّلام خواب هم باشد، دزد و شیطان نمی‎توانند ببرند. دنیای اوّل، سحر است و دنیای دوم که از ایمان تولید می‌شود، معجزه است. دنیای دوم خیلی ارزشمند است. دنیای بعد از نایل شدن به موت همان است که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود یک ساعتش را به همه‎ی عمر آخرت نمی‎دهم. ان‎شاء‎الله ما هم طوری بشویم که هر چه را خداوند فرمود بینداز، بیندازیم. ◾️همان‎طور که خدا به موسی علیه السّلام فرمود عصایت را که گفتی با آن چنین و چنان می‎کنم، بینداز، بعد که انداخت و اژدها شد، گفت نترس و آن را بگیر؛ به مؤمنین هم می‎فرماید هر چه را از مال و زن و فرزند و مقام و شهرت و که داری رها کن، بعد که رها کرد و دید اژدهایند و خودش پاک شد، به او می‎فرماید حالا نترس و آنها را دوباره بگیر. ان‎شاء‎الله خداوند ما را طوری بکند که هر چه را گفت ول کن، ول کنیم. ◾️دنیا آن‌قدر خیال است که اگر با خیالت همراه من بیایی، یک‌باره می‎بینی که جان داده‎ای و آمده‎ای آن طرف. ◾️دَعِ الباطِلَ حَتّی یَمحو: باطل را واگذار تا محو و نابود شود. حتّی مذمّت دنیا را نباید گفت. اصلاً حرف دنیا را نزن؛ چه خوب و چه بد. هر چه را ذکر کنی، بزرگ می‎شود و نقطه‎ی مقابلش کوچک. دنیا و آخرت ضدّ همند. ◾️هر چه را ذکر کنید، در نفس شما بزرگ می‎شود و نقطه‎ی مقابل آن کوچک می‎گردد. با ذکر دنیا و مصائب و مشکلات آن، هم خدا و آخرت در نفس شما کوچک می‎شود، هم غصّه‎ی دنیا بزرگ می‎شود و هم بعد از دنیا تهی‎دست و خاسر خواهید بود. ◾️شنیدن کی بود مانند دیدن؟ این حرف، هم در مورد دنیا درست است و هم در مورد آخرت. هر چیزی از دنیا، حرفش بزرگ‌تر از خودش است. خودش را ببینی، آن را کوچک‌تر از آنچه شنیده بودی خواهی یافت. بر خلاف آخرت که هر چه هم تعریف بکنند، خودش بزرگ‌تر از آن است. علی‎رغم همه‎ی تعریف و توصیف‎هایی که در قرآن و احادیث از آخرت شده است، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ما لا عَینٌ رَأت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلی قَلبِ بَشَرٍ: نه چشمی ‎آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده و نه به دل بشری خطور کرده است. خود صفات حمیده از وصفش بزرگ‌تر است. ◾️امیدوارم خداوند آن‌قدر دنیا را در نظرمان کوچک کند که اصلاً توجّهمان به آن نباشد و وقتی می‎آید و می‎رود، اصلاً متوجّه نشویم. توجّه به دنیا غم‎آور است. ◾️اگر از آخرت صحبت کنیم، کوچکش کرده‎ایم و اگر از دنیا سخن بگوییم، بزرگش کرده ايم. ما موظف به آخرت هستيم. مصباح_الهدی/ ص ١٤٩تا١٥١ ◾️شرح و توضيح مبحث سيزدهم: ٢٠/استاد مهدی طيّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
◾️راضی به قضا بودن◾️ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ ◾️چون امام حسین (علیه السلام ) برای استراحت در خزیمیه فرود آمد و یک شبانه روز توقف کرد ، صبحگاه زینب (سلام الله) خواهرش نزد او آمد و گفت : ای برادرم ! آیا نمی خواهی از آنچه دیشب شنیده ام تو را آگاه کنم ؟ حسین (علیه السلام ) فرمود : چه شنیدی ؟ ◾️زینب (سلام الله ) گفت : در دل شب بیرون رفتم که شنیدم هاتفی ندا می داد : ای چشم ! در ریختن اشک بکوش که جز من کسی بر شهدا گریه نخواهد کرد ، گریه بر آن گروهی که مرگ آنان را به پیش می راند تا به سوی میعاد گاهی بکشاند که به عهد خویش وفا کنند . ◾️حسین (علیه السلام ) فرمود : ((یا اختاه ! کل ما قضی فهو کائن ))؛ خواهرم ! آنچه مقدر است به وقوع خواهد پیوست . یعنی ما باید وظیفه خود را به انجام برسانیم و به آنچه خدا می خواهد راضی باشیم . @mohamad_hosein_tabatabaei