eitaa logo
محمد رسول الله
27 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
14هزار ویدیو
47 فایل
کانال «محمد رسول الله» موضوعات کانال : ✓مهدویت ✓دینی و مذهبی ✓انقلابی گری ✓حقیقت گرایی ✓اخبار و مسائل سیاسی ایران وجهان آیدی جهت ارائه نظرات @Phoenix312313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ⚜ ذکر صالحین ⚜ آغاز سفر_عشق 😭 امشب مصادف است با خروج کاروان عليه السلام از به مکّه است (28رجب سال 60 هجری قمری یکی از مفاد صلح عليه السلام این بود که معاویه علیه العنه و العذاب برای خود جانشینی انتخاب نکند ولی پیمان شکنی کرده و برای یزید حرام زاده بیعت گرفت و در نیمه رجب سال 60 هجری قمری به درک واصل شد . . در شب 27 رجب بین امام حسین عليه السلام با حاکم مدینه ولید علیه العنه صحبت هایی شد و او از امام عليه السلام درخواست کرد که با یزید بیعت کند از جمله فرمایشات امام عليه السلام هم این بود: فرمودند: من از راه راست خارج نمی شوم تا حق تعالی آن چه خواهد میان من و آنان حکم نماید . ✅👈 عليه السلام می فرماید: وقتی عليه السلام از مدینه بیرون رفت، گروه زیادی از ملائکه بـا علامت های جنگ و بر اسب های بهشتی سوار شده و بر سر راه آن حضرت آمده و پس از عرض ادب و سلام عرض کردند: ای حجّت خدا بر همه آفریدگان! همانا خداوند در جاهای بسیاری جدّ تو را بـه وسیله ی ما یاری کرد و اکنون آماده ی یاری تو هستم امام عليه السلام فرمودند: اَلمَوعِدُ حُفرَتی وَ بُقعَتی الَّتی اُستَشهَدُ فِیها فَهِیَ کَربَلا، فَاذِا وَرَدتُها فَأتُونی وعده گاه ما و شما محل قبر من و آرامگاه من است که در آن مکان به می رسم آن جا کربلاست هنگامی که به آن وارد می شوم نزد من آئید . . . . آه آه آه یا مظلومه . . حضرت_سکینه سلام علیها فرمودند: شبی سخت تر از ان شب که از ترس و وحشت در نیمه شب از مدینه خارج شدیم بر ما نگذشت سالار_زینب عباس از مقابلش امشب تکان نخورد طوری عنان گرفت که مرکب تکان نخورد با احتیاط خواهر خود را سوار کرد طوری که آب در دل زینب تکان نخورد . السلام_علیک_یا_اباعبدالله اللهم_عجل_لولیک_الفرج http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
اینجا مسجد گوهر شاد در مشهد مقدس است. حدود ۱۶۰۰ نفر دفاع از حجاب و عفت جوار حرم امام هشتم علیه السلام ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ آنها جان دادند تا عفت بماند! اما امروز از ۲۰۰ هزار شهید وای برما اگر غافل شویم! وای بر مسئولان اگر کوتاهی کنند! سلام بر @doctor_ebrahim_kheradkish
طرماح کیست ؟! ظهر عاشورا وقتی دید سرانجام عاشورا است از امام رخصت طلبید تا مایحتاجی بر عائله اش تهیه و کند و سریع امام بعد اجازه فرمودند «زود برگرد». وقتی و دید خورشید به و خیام در آتش ؛ دیوانه وار با ناله ای پی در پی فریاد میزد وای بر من که مولایم را گذاشتم. با حال دگرگون از امام (ع) سؤال میکند این چه مصیبتی است بر من ؟ امام سجاد میفرمایند وقتی امامت گفت : زود برگرد یعنی . 💠 بعدها کنار سلیمان در با سینه ای پر از غم شهید شد اما به علت «بی بصیرتی» کربلایی نشد.
: «بین سعادت و شقاوت، یک قدم بیشتر فاصله نیست و آن قدمی‌ ست که بر هوای نفس گذاشته شود!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
31.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زبان شهيد حاج شيخ احمد كافے ای منتظران گنج نهان مي آيد آرامش جان عاشقان مي آيد بر بام سحر طلايه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان مي آيد عيد امامت و ولايت مولايمان امام زمان عج مبارک
پسرم مهدی موعود کجاست تا ببیند که چه آمد به سرم یاد تنهایی مهدی هر دم می رود خون ز دو چشمان ترم
إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون 🔹 حجت‌الاسلام و المسلمین قيس خزعلی، دبیر کل عصائب اهل الحق ساعاتی پیش در تهران به رسید. ♦️منابع عراقی خبر دادند او در مرز عراق ترور شده و بلافاصله به بیمارستانی در تهران انتقال داده شده است اما تلاش کادر پزشکی برای نجات او بی نتیجه بود و ساعاتی پیش به فیض شهادت نائل آمد.
در سجده چه می‌خواهند و چه می‌گیـرنـد ... یا ؟!
در سجده چه می‌خواهند و چه می‌گیـرنـد ... یا ؟!
💢 این وصیت‌نامه را بیست‌ بار بخوانید! 🔰 رهبر معظم انقلاب: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ از جان‌ گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام.» 📝 گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی: 🔸اینجانب ناصرالدین باغانی بنده‌ی حقیر در درگاه خداوندم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم: 🔸سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم. ما را به جرم عشق موأخذه می‌کنند‌. گویا نمی‌دانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟ 🔸خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی‌کرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه! 🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همه‌ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم. 🔸بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری. 🔸فهمیدم در این مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام، این تو بودی که عاشق من بوده‌ای و من را می‌کشانده‌ای! 🔸اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام ولی باز مستقیم آمده‌ام؛ حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که به دنبال بنده‌ات بوده‌ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه یک شب او را ببینی. 🔸حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر. 🔸آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام 🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنه‌ی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. 🔸آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من ل‍ئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم... 🔻امّا چیست؟ 🔸آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد، بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشینند و شیطان ناله بر می‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام می‌توانیم داد؟ 🔸شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. 🔸 کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی‌توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصل‌شان نیز نمی‌توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می‌کند. اگر شهید باشید شهید را می‌شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمی‌کند که نمی‌کند. 🔸برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می‌خورند، و از این در عجبند و حیرت می‌کنند که چرا به فکر خود نیستید! 🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده‌اید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید... @Abuhossein
💢 این وصیت‌نامه را بیست‌ بار بخوانید! 🔰 رهبر معظم انقلاب: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ از جان‌ گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام.» 📝 گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی: 🔸اینجانب ناصرالدین باغانی بنده‌ی حقیر در درگاه خداوندم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم: 🔸سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم. ما را به جرم عشق موأخذه می‌کنند‌. گویا نمی‌دانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟ 🔸خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی‌کرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه! 🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همه‌ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم. 🔸بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری. 🔸فهمیدم در این مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام، این تو بودی که عاشق من بوده‌ای و من را می‌کشانده‌ای! 🔸اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام ولی باز مستقیم آمده‌ام؛ حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که به دنبال بنده‌ات بوده‌ای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه یک شب او را ببینی. 🔸حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر. 🔸آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام 🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنه‌ی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. 🔸آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من ل‍ئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم... 🔻امّا چیست؟ 🔸آن هنگام که رزمنده‌ای مجاهد، بسوی دشمن حق می‌رود و ملائک به تماشای رزم او می‌نشینند و شیطان ناله بر می‌آورد و پای به فرار می‌گذارد و ناگهان غنچه‌ای می‌شکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام می‌توانیم داد؟ 🔸شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید می‌تواند شهادت را درک کند. 🔸 کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی‌توانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصل‌شان نیز نمی‌توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می‌کند. اگر شهید باشید شهید را می‌شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمی‌کند که نمی‌کند. 🔸برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه می‌خورند، و از این در عجبند و حیرت می‌کنند که چرا به فکر خود نیستید! 🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده‌اید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید... @Abuhossein
🔴 ترورهای شهید حجت الاسلام 1⃣ شهید که پیش از این ۲ بار مورد ناموفق قرار گرفته بود، صبح امروز به رسید. 2⃣ اولین ترور در سال ۱۳۷۷ رخ داد؛ هنگام خروج شهید رازینی از محل کارش با نصب آهن ربایی به خودروی حامل وی توسط موتورسواران مورد قرار گرفت اما جان به سلامت برد. 3⃣ پس از دستگیر شدن افرادی که در ترورش دست داشتند، با ارسال دست نوشته‌ای به مقام معظم از ایشان درخواست مهاجمان را کرد که مورد تایید رهبر انقلاب قرار گرفت. 4⃣ عامل ترور حجت الاسلام رازینی به زندان منتقل شد و در طول تحمل حبس هنگامی که به آمده بود از کشور گریخت. 5⃣ مرحوم رازینی بار دیگر مورد سو قصد قرار گرفت و این بار خانمی که خود را معرفی کرده بود و بارها درخواست مصاحبه با وی را داشت، با حضور در منزل ایشان سرانجام فرصتی پیدا کرد تا نیت شوم خود را عملی کند. 6⃣ او که از طرف گروهک مامور به انجام این ترور شده بود، هنگامی که آماده مصاحبه می‌شد، دست خود را به مدت طولانی درون خود نگاه داشته بود که همین موضوع مرحوم رازینی را به این فرد می‌کند. مرحوم رازینی هنگامی که به سمت این زن می‌رود و می بیند که را در دست دارد که ضامن آن کشیده شده، هر دو دست این منافق را می‌گیرد تا اهرم نارنجک رها نشود و در این هنگام آن زن می‌شود. (با تشکر از گروه تاریخ شفاهی قم)