#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#واحد_سنگین
میری نمیگی همسرت دق کرده حالا حیدرت
از داغ تو فاطمه
تازه جوان من بمان ای قدکمان من بمان
ای اف بر این فاصله
تنها میذاری حیدر و میری کجا
تازه جوانم خانومم پیری چرا
میشه اگه جان علی ترکم نکن
زوده عزیزم از برم میری کجا
مظلومه زهرا
......................................
عجل وفاتی رو لبت ماتم گرفته زینبت
شد موسم غسل تو
بازوت کبوده چه کنم دنده ت شکسته چه کنم
شد موسم غسل تو
تا که خبر داد بم حسن رفتی همین
میدونی چندباری توراه خوردم زمین
دورت بگردم هی برام سو سو زدی
واسم به انصار و مهاجر رو زدی
با بچه هات تنها شدم همخونه ی غمها شدم
فکر حسین تو سرم
میره سرش به نیزه ها دور از وطن تو کربلا
فکرم همش دخترم
زیر سم اسبا تنش پاماله و
باور ندارم که ته گوداله و
دورش پر از گرگ و خودش تنها میشه
بچم اسیر گرگای صحرا میشه
@mohamadalirezaie
#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#زمینه
باز امشب باز دوباره دلم آروم نداره
خدایا مادرم خیلی جوونه
میگه عجل وفاتی،حیاتم و مماتی
میمیرم من اگه زنده نمونه
مادر زدن سیلی به تو صورت نیلیه تو
چون گل نیلوفریه
اون که میسوزه شب به شب وای میسوزی زیر تب
میدونی بابام علیه
مادر چی شد تو کوچه و نیلیه اون گونه و
چی مگه دیده حسن جان
گوشواره هات روی زمین از یسار و از یمین
میزدن میگه حسن جان
مادر مرو مادر
صدای خس خس اون نفسهای تو مادر
دیگه امشب امونم رو بریده
حرامی زد چجوری میدونم که صبوری
و الّا گوشواره گوش و بریده
مادر یتیم تو منم امر ندیم تو منم
کربلا بی تو غریبم
تا که بمونی در برم باشی بالای سرم
ذکر لب امن یجیبم
مادر بیا قران و واکن برام خیلی دعاکن
غریب و یکه تنهام
عصر یه جمعه توی گودال برهنه بی پروبال
اسیر گرگ صحرام
آقام غریب آقام
@mohamadalirezaie
#کانال_سبک_شعر
#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#واحد_سنگین
میری نمیگی همسرت دق کرده حالا حیدرت
از داغ تو فاطمه
تازه جوان من بمان ای قدکمان من بمان
ای اف بر این فاصله
تنها میذاری حیدر و میری کجا
تازه جوانم خانومم پیری چرا
میشه اگه جان علی ترکم نکن
زوده عزیزم از برم میری کجا
مظلومه زهرا
......................................
عجل وفاتی رو لبت ماتم گرفته زینبت
شد موسم غسل تو
بازوت کبوده چه کنم دنده ت شکسته چه کنم
شد موسم غسل تو
تا که خبر داد بم حسن رفتی همین
میدونی چندباری توراه خوردم زمین
دورت بگردم هی برام سو سو زدی
واسم به انصار و مهاجر رو زدی
با بچه هات تنها شدم همخونه ی غمها شدم
فکر حسین تو سرم
میره سرش به نیزه ها دور از وطن تو کربلا
فکرم همش دخترم
زیر سم اسبا تنش پاماله و
باور ندارم که ته گوداله و
دورش پر از گرگ و خودش تنها میشه
بچم اسیر گرگای صحرا میشه
@mohamadalirezaie
#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#زمینه
ایشالا که دروغه ماجرای کوچه
گوشواره های همسرم هنوز تو گوشه
نمیشه باورم ولی خودم دیدم که
حسن داره پیرهن سیاهشو میپوشه
کمونه قدش نبوده حقش
خیر نبینه هرکسی کرد راهشو سدش
غلاف و بازو چشمای کم سو
علی بمیره برا اون زخمای پهلو
زخمیه تنش سوخته بدنش
باطعنه میگن نتونست باشه پشت زنش
مادرم ای وای مادرم
بمونی زهرا واسه من برا همیشه
چجوری زد که چشمای تو وا نمیشه
الهی که بشکنه اون دستای سنگین
از این میسوزم که تو داشتی بار شیشه
وای از غم در شدی چه پرپر
چهل نفر میزدنت بمیره حیدر
دستامو بستن پهلو شکستن
راه نفس کشیدن زهرامو بستن
هیچ پهلوونی نمیشه بشینه
سیلی به ناموسش بزنن بشینه ببینه
مادرم ای وای مادرم
@mohamadalirezaie