🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
#احسن_القصص
#زندگینامه_حضرت_الیاس( ع )
#قسمت5⃣
مبارزه الياس عليهالسلام با طاغوت زمانش
از ابن عباس روايت شده: هنگامى كه يوشع بن نون بعد از موسى عليهالسلام بر سرزمين شام مسلط شد، آن را بين طوايف سبطى ها (ى دوازدهگانه) تقسيم نمود، يكى از آن گروهها كه الياس عليهالسلام در ميانشان بود، در سرزمين بعلبك (كه اكنون يكى از شهرهاى لبنان است) سكونت نمودند. خداوند الياس عليهالسلام را به عنوان پيامبر، براى هدايت مردم بعلبك فرستاد.
بعلبك در آن عصر، شاهى به نام لاجب داشت كه مردم را به پرستش بت فرا مى خواند كه نام آن بعل بود. طبق سخن خدا در قرآن (آيات 124 تا 128 سوره صافات) مردم بعلبك، سخن الياس را تكذيب كردند و از دعوت او اطاعت ننمودند.
شاه بلعبك همسر بدكارى داشت كه وقتى شاه به سفر مى رفت، او جانشين شوهرش شده و بين مردم قضاوت و حكومت مى كرد، آن زن، منشى حكيم و با ايمانى داشت كه سيصد مؤمن را از حكم اعدام او نجات داده بود، و در سراسر زمين زنى زشتكارتر از همسر شاه نبود. با شاهان متعددى همبستر شده بود و از آنها داراى فرزندان بسيار بود.
شاه همسايهاى صالح از بنى اسرائيل داشت كه داراى باغى در كنار قصر شاه بود، و در گوشهاى از آن باغ زندگى مى كرد. شاه به او احترام مى نمود، ولى همسر شاه در غياب شاه، آن مؤمن صالح را كشت، و باغ او را غصب و تصرف كرد. وقتى كه شوهرش از سفر آمد، زن ماجرا را به او گفت، شوهرش به او گفت: كار خوبى نكردى [بيش از اين، او را سرزنش نكرد]
خداوند متعال الياس عليهالسلام را به بعلبك فرستاد، الياس به آن شهر وارد شد و مردم آن جا را از بت پرستى بر حذر داشت و آنها را به سوى خداى يكتا و بى همتا فرا خواند.
بت پرستان، آن حضرت را تكذيب كردند، و به ساحت مقدسش توهين نمودند، و او را از خود راندند و تهديد نمودند، ولى او با كمال مقاومت به دعوت و مبارزات خود ادامه داد، و آزار آنها را تحمل كرد، و آنها را به سوى توحيد دعوت نموده، ولى آنها بر طغيان خود افزودند و عرصه را بر حضرت الياس عليهالسلام تنگ كردند.
الياس عليهالسلام خدا را سوگند داد كه شاه و همسر بدكارش را، اگر توبه نكردند، به هلاكت برساند، و به آنها هشدار داد.
اين هشدار باعث شد كه شاه و طرفدارانش خشونت بيشتر نمودند و تصميم گرفتند تا الياس عليهالسلام را شكنجه داده و به قتل رسانند.
#ادامه.دارد....
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
#احسن_القصص
#زندگینامه حضرت خضر ع
#قسمت5⃣
وسعت علم پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و وصى او
هنگامى كه موسى عليهالسلام از خضر عليهالسلام جدا شد، و به خانه اش بازگشت، برادرش هارون عليهالسلام از موسى عليهالسلام پرسيد: چه خاطره اى از ملاقات با خضر عليهالسلام دارى برايم بيان كن.
موسى عليهالسلام فرمود: با خضر عليهالسلام كنار دريا نشسته بوديم. ناگاه پرنده به پيش ما فرود آمد و قطره آبى را از دريا به منقارش گرفت و سپس به طرف مشرق افكند، بار ديگر قطره آبى به منقار گرفت و آن را به سوى مغرب افكند، سپس قطره ديگرى آب به منقار گرفت و آن را به سوى آسمان افكند، بار چهارم قطره آبى از دريا به منقار گرفت و به سوى زمين افكند، براى بار پنجم با منقارش قطره آبى گرفت و سپس به دريا انداخت.
ما از اين حادثه شگفت زده شديم، خضر از آن پرنده پرسيد: اين كارها چيست كه انجام دادى؟ آن پرنده جواب نداد.
در اين هنگام شخصى به صورت صياد به نزديك ما آمد و به ما نگاه كرد و گفت: براى چه شما را در مورد كاره اى آن پرنده متحير مى نگرم؟
موسى و خضر گفتند: آرى، حيرت ما در مورد راز اين حركاتى است كه آن پرنده انجام داد.
صياد گفت: من مردى صياد هستم و راز آن را مى دانم، ولى شما هر دو پيامبر هستيد و راز آن را نمى دانيد.
موسى و خضر گفتند: ما چيزى جز آن چه را كه خداوند به ما بياموزد نمى دانيم.
صياد گفت: اين پرنده دريايى است و نامش مسلم است، زيرا وقتى آواز مى خواند در آواز خود مى گويد: مسلم.
اما اين كه: قطره آب دريا را به منقار گرفت و به آسمان و زمين و مشرق و مغرب و بالا و پايين ريخت مى خواست بگويد: بعد از شما در آخر الزمان پيامبرى (پيامبر اسلام) مبعوث مى شود كه امت او مشرق و مغرب را مى گيرند (در شب معراج) به آسمان مى رود و سپس (پس از رحلت) در زمين دفن مى گردد.
و اما اين كه آب در منقارش را به دريا ريخت خواست بگويد: علم اين عالِم (خضر) در نزد علم او (پيامبر اسلام) مانند قطره نسبت به دريا است، سپس وصى و پسرعمويش (حضرت على عليهالسلام) وارث علم او مى شود.
گفتار آن صياد ما را از حيرت بيرون آورد و آرام گرفتيم، سپس آن صياد پنهان شد، فهميديم كه او فرشته اى بود كه خداوند او را نزد ما كه ادعاى كمال مى كرديم فرستاده بود [تا بفهميم دست بالاى دست بسيار است، و در نتيجه مغرور نشويم(687)
📚پی نوشتها
687 - ] رياض الجنان، طبق نقل بحار، ج 13،ص 312.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#ظهور_و #قیام
#قسمت5⃣
🍃امیرمؤمنان(ع) هم فرمودند:
«عَلامَةٌ خُرُوجِهِ تَختَلِفُ ثَلاثُ رایاتٍ: رایَةٌ مِنَ العَرَبِ، فَیاوَیلَ لِمِصرَ وَ ما یَحِلُّ بِها مِنهُم. وَ رایَةٌ مِنَ البَحرَینِ، مِن جَزیرَةِ آرالَ مِن أرضِ فارسٍ. وَ رایَةٌ مِنَ الشّامِ، فَتدُومُ الفِتنَةُ بَینَهُم سَنَةً؛
«نشانة خروج او درگیر شدن سه لشکر است، لشکری از عرب، که بدا به حال مردم مصر از حوادثی که به دست آن لشکر بر مصر روی میدهد. و لشکری از بحرین از جزیرة آرال از سرزمین فارس و لشکری از شام، که یک سال درگیری در میان آنها به طول میکشد».8
٭٭٭
همچنین امیرمؤمنان(ع) فرمودند:
«إذا اِختَلَفَ رُمحانِ بِالشّامِ، لَم تَنجَلِ إلّا عَن آیَةٍ مِن آیاتِ اللهِ تَعالی: رَجفَةٌ بِالشّامِ یَهلِکُ فیها أکثَرَ مِن مِئَةِ أَلفٍ یَجعَلهَا اللهُ رَحمَةً لِلمُومنینَ وَ عَذاباً عَلیَ الکافِرینَ. فَإذا کانَ ذلکَ فَانظَرُوا إلی أصحابِ البَراذینِ الشُّهبِ المَخذُوفَةِ، وَ الرّایاتِ الصُّفرِ تُقبِلُ مِنَ المَغرِبِ حَتّی تَحِلُّ بِالشّامِ وَ ذلِکَ عِندَ الجَزَعِ الاکبَرِ وَ المَوتِ الاحمَرِ!. فِإذا کانَ ذلِکَ فَانتَظِرُوا خَسفاً بِقَریَةٍ مِن قُریَ الشّامِ یُقالُ لَها: خَرَشنا. فَإذا کانَ ذلِکَ فَنتَظِرُوا اِبنَ آکِلَةِ الاکبادِ بِوادِی الیابِسِ حَتّی یَستَولِیَ عَلی مِنبَرِ دِمَشقَ. فَإذا کانَ ذلِکَ فَنتَظِرُوا خُرُوجَ المَهدِیِّ(ع)؛
چون دو لشکر در شام درگیر شوند، یکی از آیات بزرگ الهی ظاهر میشود و آن زلزلة شام است که بیش از صدهزار نفر در شام هلاک میشود. این حادثه برای مؤمنان رحمت و برای کافران نقمت است. چون این حادثه روی دهد منتظر پرچمهای زرد و سپاهیان سبکبال یابوسواری باشید که از سوی مغرب میآیند و وارد شام میشوند و آن به هنگام مرگ سرخ و اضطراب بزرگ است. هنگامیکه این مرگ و میر و اضطراب شدید واقع شود منتظر خسف یکی از آبادیهای شام به نام «خرشنا» باشید. هنگامیکه خرشنا خسف شود منتظر خروج سفیانی پسر هند جگرخواره از سرزمین بیآب و علف باشید تا بر منبر دمشق دست یابد، چون سفیانی بر فراز منبر قرار گرفت منتظر ظهور مهدی باشید».9
سپس امیرمؤمنان(ع) در این باره فرمودند:
«إذا رُکَّزَت رایاتُ قَیسٍ بِمِصرَ، وَ رایاتُ کَندَةَ بِخُراسانَ؛
هنگامیکه پرچمهای قیس در مصر نصب شود و پرچمهای کنده در خراسان».10
یعنی پرچمهای قیس به سوی شرق حرکت کند و پرچمهای کنده به سوی غرب.
📚پی نوشتها
8. الزام النّاصب، ص 198.
9. غیبت نعمانی، ص 163؛ غیبت شیخ طوسی، ص 277.
10. ارشاد مفید، ص 340، غیبت شیخ طوسی، ص 272.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
#احسن_القصص
#زندگینامه حضرت زکریا ع
#قسمت5⃣
خداوند فرمود:
آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ؛
نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبانت، بدون علّت ظاهرى، از كار مى افتد.) پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن، و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو.(713)
زكريا از محراب عبادتش به سوى مردم آمد و با اشاره به آنها گفت: صبح و شام (به شكرانه اين نعمت) خدا را تسبيح گوييد.(714)
آرى، اين علامت آشكار شد، زكريا عليهالسلام ديد بدون علت زبانش بسته شد وى هنگام ذكر خدا زبانش گشوده مى شد، او از همين راه دريافت و يقين كرد همان خدايى كه زبان بسته را براى ذكرش مى گشايد، قادر است كه رَحِم بسته (بر اثر نازايى) را بگشايد و از آن، فرزندى به وجود آورد.
او در اين سه روز، با اشاره لبها و تكان دادن سر، با مردم سخن مى گفت، و بقيه را به ذكر خدا و سپاسگزارى پروردگار به خاطر بشارت به داشتن فرزند اشتغال داشت.
طولى نكشيد كه همسر زكريا عليهالسلام احساس باردارى كرد، و پس از مدتى يحيى عليهالسلام چشم به جهان گشود و حضرت زكريا و همسرش، پس از سالها اميد و آرزو داراى فرزندى مبارك شدند.
شايد اين حادثه مقدمهاى بود تا اذهان مردم براى تولد حضرت عيسى عليهالسلام بدون پدر آماده گردد، و بدانند همان خدايى كه قادر است از زن و شوهر پير فرزندى به وجود آورد، قدرت آن را دارد كه به بانويى بدون شوهر، فرزندى بدهد.
به هر حال بايد به خدا توكل كرده و قدرت بى كران او را باور نمود و نسبت به الطاف ذات اقدس او اميد سرشار داشت.
📚پی نوشتها
713 - آل عمران، 41، دعاى زكريا عليهالسلام و استجابت آن بشارت به فرزندى به نام يحيى عليهالسلام، به طور مشروح در سوره مريم، آيه يك تا يازده آمده است.
714 - مريم، 11.
#ادامه.دارد....
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
#احسن_القصص
#زندگینامه حضرت یحیی ع
#قسمت5⃣
5 - شخصى از او سؤال كرد: آيا مىخواهى پسر من شوى؟
او در پاسخ اين آيه را خواند: وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ؛
سوگند به پدر و فرزندش.(736)
6 - از او سؤال شد، آيا بازى را دوست دارى؟
او در پاسخ، اين آيه را خواند: وَ لا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا؛
بهرهات را از دنيا فراموش نكن.(737)
7 - آيا كودكان همسال تو، به تو آزار نمى رسانند؟
او در پاسخ اين آيه را خواند: فَبِئسَ القَرينُ؛ پس چه بد همنشينى بودى؟(738) اشاره به اين كه همنشين بد موجب آزار است، و گاهى بعضى از كودكان مرا آزار مى دهند.
8 - آيا هيچگاه از پدرت كتك خورده اى؟
او در پاسخ اين آيه را خواند: قالُوا بَلى؛ گفتند: آرى. اشاره به اين كه آرى كتك خورده ام.(739)
9 - آيا هيچگاه پدرت با تو دعوا كرده است و سپس تو را بخشيده است؟
او در پاسخ، اين آيه را خواند: وَ اءِذا ما غَضَبُوا هُم يَغفِرُونَ؛
مومنان هنگامى كه خشمگين شوند، عفو مى كنند. اشاره به اين كه آرى، پدرم به من خشم كرده و مرا بخشيده است.(740)
10 - تو اين همه فضل و كمال، استعداد و حافظه را در اين سن و سال از كجا آورده اى؟
او در پاسخ، اين آيه را خواند: يُوتِى الحِكمَةَ مَن يَشآءُ وَ مَن يُؤتِى الحِكمَةَ فَقَد اُوتِىَ خَيراً كَثِيراً؛
خداوند دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مىدهد، و به هر كس دانش داده شود، به او خير فراوانى داده شده است.(741) اشاره به اين كه، اين فضل و كمال از طرف خداست كه به من داده شده است.
نتيجه اين كه: وقتى يك كودك عادى در خردسالى به لف خدا داراى چنين موهبت و امتياز فوق العادهاى شد،(742) نبايد تعجب كرد كه چگونه حضرت يحيى و عيسى عليهماالسلام در كودكى به مقام نبوت رسيدهاند و يا امام جواد عليهالسلام و امام هادى و حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف) در دوران كودكى به مقام امامت رسيدهاند كه چنين موضوعى محال نيست، و به اذن الهى به علت مصالحى به بعضى از افراد داده مى شود.
📚پی نوشتها
736 - بلد، 3.
737 - قصص، 77.
738 - زخرف، 38.
739 - تغابن، 7.
740 - شورى، 37.
741 - بقره، 269.
742 - اين كودك كه اكنون هشت سال دارد، دردانشگاه حجاز در انگلستان به مدرك دكتراى افتخارى نائل شد، اساتيد دانشگاه مذكور اين مدرك را به خاطر تسلط آقاى محمدحسين طباطبايى قمى (هشت ساله) به پنج موضوع قرآنى (از جمله حفظ تمام قرآن) در تاريخ 30 / 11 / 1376 شمسى مطابق با 22 شوال 1318 ه.ق، 19 فوريه 1998 ميلادى، اعطا كردند، امتحان او سه ساعت و نيم طول كشيد، در اين مدت به 130 سؤال پاسخ داد، و از صد امتياز، داراى 93 امتياز شده، و به درجه دكتراى افتخارى دانشگاه حجاز، دست يافت
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#ظهور_و #قیام
#قسمت5⃣1⃣
🍃و نیز در همین باره امام باقر(ع) فرمودند:
🌺«یَخرُجُ السُفیانِیّ بِمِئَةٍ وَ سَبعینَ ألفاً فَیَنزِلُ بُحَیرَةَ طَبَرِیَّةَ. وَ یَسیرُ إلَیهِ الُمَهدِیّ(ع) ثُمَّ یُواقِعُهُ هُناکَ. وَ لا تَکُونُ ساعَةٌ حَتّی یُهلِکُ اللهُ اَصْحابَهُ وَ لا یَبْقی إلاّ هُوَ وَحْدَهُ. فَیَأخُذُهُ الْمَهْدِیُّ(ع) فَیَذْبَحُه تَحْتَ الشَّجَرةِ الَّتی أغْصانُها مُدَلّاةُ عَلی بُحَیْرَةِ طَبَرِیَّة، ثُمَّ یَمْلِکُ مَدینَةَ دِمَشْق؛
🍃سفیانی با یکصد و هفتاد هزار جنگجو حرکت میکند و در کنار دریاچة طبریّه فرود میآید و حضرت بقیّةالله(ع) به سوی او حرکت میکند و در کنار دریاچة طبریّه بر او میتازد و در کمتر از یک ساعت همة سپاهیانش هلاک میشوند و فقط شخص سفیانی باقی میماند. آنگاه حضرت مهدی(ع) او را دستگیر میکند و در کنار دریاچة طبریّه در زیر درختی که شاخههایش به روی دریاچه بال گشوده سر میبرد و سپس شام را تحت تصرّف خود درمیآورد».39
🍃امام صادق(ع) در روایت زیبایی فرمودند:
🌺«إنّا وَ آلُ اَبی سُفْیانَ بَیْتانِ تعادَیا فِی الله قُلنا: صَدَقَ اللهُ، وَ قالوُا: کَذَبَ الله!. قاتَلَ أَبو سُفْیانُ رَسُولَ الله(ص) وَ قاتَلَ مُعاوِیَةُ عَلِیَّ بْنَ أَبی طالِبٍ(ع)، وَ قاتَلَ یَزیدُ بْنُ مُعاوِیَةَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍ(ع) وَ السُّفیانِیُّ یُقاتِلُ الْقائِمَ؛
🍃ما و خاندان ابوسفیان، دو خاندانی هستیم که همواره با یکدیگر در ستیز بودیم، ما میگفتیم : خدا راست گفته است و آنها میگفتند: دروغ گفته است!. ابوسفیان با رسول اکرم(ص) جنگید، معاویه با حضرت علی(ع) جنگید، یزید با امام حسین(ع) جنگید و سفیانی نیز با حضرت قائم(عج) میجنگد».40
🍃همچنین امام صادق(ع) فرمودند:
🌺«حینَ یَقْتَرِبُ الْسُّفْیانِیُّ مِنْ دِمَشْقٍ یَهْرَبُ حاکِمُها، وَ تَجْتَمِعُ إلَیْهِ قَبائِلُ الْعَرَبِ، وَ یَخْرُجُ الرَّبیِعیُّ وَالْجُرْهُمِیُّ وَالأَصْهَبُ وَ غَیْرُهُمْ مِنْ أَهْلِ الْفِتَنِ وَ الشَّغَبِ، فَیَغْلِبُ السَّفْیانِیُّ مَنْ یُحارِبُهُ مِنْهُمْ وَ یَسْتَوْلی عَلیَ الشّام؛
🍃چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار میگذارد و قبایل عرب بر او گرد آیند. رَبیعی، جُرْهُمی، اَصْهَب و دیگر شورشگران از اهل فتنه و هرج و مرج بر علیه او میشورند ولی سفیانی بر همة آنها غلبه میکند و بر شام سیطره مییابد».41
٭٭٭
🍃در روایت دیگری امام صادق(ع) دربارة وظیفة شیعیان در این شرایط فرمودند:
🌺«إلْزَمْ بَیْتَکَ وَکُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلاسِهِ، وَ اسْکُنْ ما سَکَنَ اللَّیلُ وَ النَّهارُ، فإذا بَلَغَکَ أنَّ السُّفْیانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ اِلَیْنا وَ لَوْ حَبْواً عَلی رِجْلِکَ، وَ قَبْلَ ذلِکَ ثَلاثُ رایاتٍ: رایَةٌ حُسَیْنیَّةٌ، وَ رایَةٌ أمَوِیَّةٌ، وَ رایَةٌ قَیْسِیَّةٌ. فَبَیْناهُمْ کَذلِکَ إذْ یَخْرُجُ السُّفْیانِیُّ فَیَحْصُدُهُمْ حَصْدَ الزَّرع، ما رَأیْتَ مِثلهُ قَطُّ!؛
🍃در خانة خود بنشین و چون یکی از گلیمهای خانهات باش. تا شب و روز ساکن هستند تو نیز آرام باش، هنگامی که شنیدی سفیانی خروج کرده به سوی ما بشتاب ولو ناچار شوی که با پای پیاده و سینهخیز رفتن این مسیر را بپیمایی».42
📚پی نوشتها
39. بشارةالاسلام، صص 46 ، 192 و 277.
40. معانی الاخبار، ص 346؛ بحارالانوار، ج 52، ص 190.
41. الزامالنّاصب، ص 188.
42. الزام النّاصب، ص 180.
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#ظهور_و #قیام
#قسمت5⃣2⃣
🍃سالمترین مناطق روی زمین در آن روز کوهستان است، هنگامی که در خراسان اضطراب شد و در میان گرگان و طبرستان (مازندران) جنگ درگرفت و سجستان شورش کرد، در آن روز سالمترین مناطق، شهرستان «قم» است که یاران بهترین مردم از جهت پدر و مادر و جدّ و جدّه و عمّه و عمو (یعنی حضرت مهدی(ع)) از آنجا برمیخیزند. در این شهر پر نور و شکوفا جای پای جبرائیل است و آن نقطهای است که از آنجا آبی بیرون زده است که هر کس از آن بخورد از هر بیماری در امان میماند و این همان آبی است که با آن شکل مرغ ساخته شد (و به دست حضرت عیسی(ع) روح در آن دمیده شد) و آبی است که حضرت رضا(ع) از آن غسل میکند و این آبی است که قوچ ابراهیم(ع) و عصای موسی(ع) و انگشتر سلیمان(ع) از آن درمی آید».76
🍃اگر از مردی پیروی کنید که از مشرق برمیخیزد، شما را به راه و روش پیامبر(ص) میبرد و از کوری نجات مییابید و زحمت جستوجو از شما برداشته میشود، و وظیفة سنگینی را از گردن خود ساقط میکنید».77
به ناگزیر باید آسیابی به کار افتد، چون آسیاب به کار افتاد و پایههایش استوار گردید، خدای تبارک و تعالی مرد با ابهّت و گمنامی (شعیب) را برمیانگیزد که هر کجا میرود چیره میشود، یارانش با ریشهای بلند و شاربهای فروهشته و پرچمهای سیاه حرکت میکنند، بدا به حال کسی که با آنها درگیر شود. خداوند آنها را بر سپاه عرب مسلّط میفرماید، که آنها را بیمهابا میکشند».78
🍃هنگامیکه سپاه سفیانی به سوی کوفه عزیمت میکند، سفیانی گروهی را به جستوجوی اهل خراسان میفرستد که برای یاری حضرت مهدی(ع) خروج کردهاند. سپاه سفیانی با سپاه سیّدهاشمی (سیّدخراسانی) در دروازة اصطخر79 روبرو میشود که مردی به نام شعیببن صالح پرچمدار خراسانیهاست و پرچمهای سیاهی در دست دارند. نبرد سختی در میانشان پدید می آید که سرانجام صاحبان پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاه سفیانی پا به فرار میگذارند.
در آن هنگام مردم به دیدار حضرت مهدی(ع) مشتاقتر میشوند و به جستوجوی او میپردازند. حضرت مهدی(ع) در آن هنگام در مکّه ظهور میکند و پرچم رسول اکرم(ص) را در دست میگیرد و آن هنگامی است که مردم به کلّی از ظهور او نومید شده اند و حوادث فراوانی بر آنها رخ نموده است. چون حضرت بقیّةالله(عج) ظهور کند دو رکعت نماز میگزارد و میفرماید:
هان ای مردم! بلاها بر امّت محمّد(ص) فرود آمد و به خصوص به اهل بیت ما بلاهای فراوان نازل شد. ما مظلوم شدیم، به ما ستم فراوان رفت... ». تا پایان خطبة معروفش».80
📚پی نوشتها
76. البلدان، ص 363؛ بشارة الاسلام، ص 49.
77. بشارة الاسلام، ص 64.
78. غیبت نعمانی، ص 136؛ بحارالانوار، ص 52، ص 232.
79. اصطخر معرّب «استخر» است و آن پایتخت داریوش کبیر و خشایار شاه و اردشیر اوّل در حوالی پرسپولیس است، که اسکندر مقدونی آن را آتش زد. خرابههای آن، که یک قسمتش به تخت جمشید معروف است در حوالی مرودشت در استان فارس باقی است. گویند: معبد آناهیتا در شهر استخر بوده است و لذا پادشاهان ساسانی آنجا را گرامی میداشتند.
80. الملاحم و الفتن، ص 51؛ بشارة السلام، ص 184.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج