1⃣
۲۱ آبان ماه سالروز شهادت سردار سرلشکر پاسدار حسن طهرانی مقدم پدر موشکی ایران میباشد. سیزده سال از شهادت مردی گذشت که آرزویش نابودی رژیم صهیونیستی بود و امروز غرش موشکهایش بر فراز اسرائیل کابوس وحشتناکی را به سران رژیم اشغالگر وارد نموده است. به بهانه کلیپ فوق که این روزها در فضای مجازی منتشر شده، روایتی را باتوجه به توفیق حضور در این عملیات و در کنار شهید طهرانی مقدم، جهت استفاده نسل جوان و اینکه بدانند، واقعا جنگ ما با رژیم بعث عراق جنگ بین حق و باطل بوده به رشته تحریر درآوردم.
قبلا در نوشته و خاطره دیگری که مربوط به سردار حاجی زاده بود نحوه تشکیل یگان موشکی سپاه و ضرورت پاسخ به عملیاتهای هوایی و موشکی عراق به عمق کشور را که واقعا ویرانگر و پرتلفات بود بیان کرده بودم. از اواخر سال ۱۳۶۳ که ایران قابلیت پرتاب تعدادی موشک را پیدا کرده بود تا عملیات مورد اشاره شهید طهرانی مقدم در کلیپ فوق تعداد ۷ عملیات موشکی توسط یگان موشکی سپاه به عمق خاک کشور عراق انجام شده بود که حقیر توفیق شرکت در عملیات های مذکور را داشتم و این هشتمین عملیات موشکی بود که باتوجه به شرایط خاص کشور و جنگ از اهمیت خاصی برخوردار بود. در تاریخ پنجم فروردین سال ۱۳۶۴ ماموریت حمله موشکی به یگان ابلاغ و تمامی نیروها با آمادگی کامل و بههمراه تجهیزات مربوطه در هنگام غروب، با استفاده از تاریکی شب از مقر اصلی حرکت و بعد از دو ساعت در مواضع از پیش تعیین شده مستقر شدیم. تیم ژنرال سلیمان لیبیایی نیز لانچر و موشک را همراهی میکردند. تمامی مراحل ستون کشی، استقرار، چکاب و ... انجام و منتظر دستور شروع عملیات بودیم. بالاخره ساعت موعود فرا رسید و پس از خواندن دعای توسل، دستور عملیات صادر شد اما ناگهان جناب سلیمان اعلام کرد مشکل فنی پیش آمده و شلیک موشک امکان پذیر نمی باشد. طهرانی مقدم و ارکان مدیریتی عملیات شدیدا نگران شدند. دست به هر کاری زدند اما نشد. همه ناراحت و سرگردان که چه باید کرد غافل از اینکه خداوند برای این موشک سرنوشت عجیبی را رقم زده است و لحظه پرواز این سجیل هنوز نرسیده است. "عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم".شب بسیار سرد و طاقت فرسایی بود .فکر اینکه مشکل اینچنینی پیش بیاید و عملیات متوقف شود را نکرده بودیم. انتظار طولانی شد و نیروها همه نگران. نماز صبح خوانده شد. کم کم انوار طلایی رنگ خورشید از پشت کوهها و تپه ها نمایان شد و همه جا روشن. ناگهان حاج حسن طهرانی مقدم همه نیروها را فراخواند و دستور دادند هیچ راهی جز توسل و تمسک به امام حسین ع نیست، لذا زیارت عاشورا در صبح علی الطلوع و در کنار موشک آماده پرتاب به سمت دشمنان امام حسین (ع) با معنویت خاصی خوانده شد. پس از آن صبحانه که فقط کمپوت میوه بود بین رزمندگان توزیع و تجدید قوایی صورت گرفت. اگر چه خیلی دیر شده بود اما هنوز اقدامات سلیمان و تیمش بی نتیجه بود. باز هم همه مستاصل و نگران و غافل از اینکه این کار خداست و این شلیک بایستی به وقت معین و با نتیجه معینی انجام شود.
2⃣
حاج حسن وضویی ساخت و به سمت ماشین استیشن خاکی رنگش حرکت کرد، توی ماشین نشست، قرآن کوچکی را از داخل داشبورد ماشین برداشت، بوسیده و روی چشمانش گذاشت، با صدای بلند بسم الله الرحمن الرحیم گفت و لای قرآن را باز کرد. آیه ۳۸ سوره توبه "یا ایهاالذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض" ای کسانی که ایمان آوردید جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه خدا بی درنگ خارج شوید به زمین سخت چسبیده اید؟
حسن طهرانی مقدم با خوشحالی از ماشین پیاده شد و به سمت گردان دوید. سلیمان و تیم لیبیایی اش هر کدام مایوسانه یک طرف نشسته بودند. حسن، سلیمان را صدا زد و گفت" حرق الصاروخ یا اخی ،لا تخف ان الله معنا"
سلیمان با تردید سری تکان داد و شاید زیر زبانش گفت این ایرانی ها چه میگویند، بابا نمیشه کاری کرد، عملیات را تمام شده اعلام کنید. ولی حرکت کرد و کارهایی انجام و الحمدالله موشک وسط موضع عمود شد. حاج حسن، فرمانده میدان با اطمینان و قوت قلبی که از استخاره قرآن گرفته بود، آیه همیشگی "ما رمیت و اذ رمیت و لکن الله رمی"را با صدای بلند خواند و دکمه فایر را فشار داد، نفسها در سینهها حبس شده بود، بالاخره موشک بعد از یک وقفه ناخواسته طولانی چند ساعته با صدای بلند و گوش خراش و آتش زیاد از جا کنده شد و به سمت هدف برنامه ریزی شده روانه شد، اما بعد متوجه شدیم که موشک به هدف دیگری که خدا برایش تعیین کرده بود اصابت و این همه معطلی و نقص فنی به این دلیل بود که باید در ساعتی که نیروهای اجیر شده عراق یعنی نیروهای مصری و سودانی که جهت تعویض در ترمینال مسافربری بغداد حضور پیدا میکردند، در همان ساعت و در ترمینال روی سر ۶۰۰ نفر از این مزدوران فرود آید و همه آنها را به درک واصل نماید.الله اکبر. ما چه فکر میکردیم و خدا چه می خواست. این جز کمک و امداد غیبی الهی نبود.
ضمن گرامیداشت سیزدهمین سالگرد شهادت سردار سرلشکر حسن طهرانی مقدم و تعداد ۱۶ نفر از پاسداران همراه که در تاریخ ۲۱ /۸/ ۱۳۹۰ در حین تحقیق، پژوهش و چک موشکی به شهادت رسیدند، برای تمامی این شهدا علو درجات و برای خانواده های محترمشان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت دارم. "طوبی لهم"
(سرباز ولایت ،سرتیپ ۲ پاسدار"پیشکسوت" محمد ناظری.یک شنبه ۲۰ /۸/ ۱۴۰۳)
مجمع رهروان ولایت (عیاران) استان اعلام می نماید تمامی ۸۰ نفر اعضای این تشکل ضمن پاسداشت و استمرار حرکت ماندگار رزمندگان اسلام در جهت دفاع از تمامیت ارضی کشور و پاسداری از آرمانهای حضرت امام خمینی ره و ارزشهای انقلاب اسلامی و منویات حضرت آقا،بخصوص حفظ بیت المال و جلوگیری از تبعیض و بی عدالتی خود را موظف میدانندبا هرگونه اقدامی که باعث ایجاد تبعیض و بی عدالتی ویا نادیده انگاشتن مطالبات مردم شود با روش امربه معروف و نهی از منکر مبارزه نمایند.امروز حفاظت از بیت المال و حلوگیری از سوء استفاده و رانت خواری وظیفه همه و استمرار حرکت و هدف غایی شهدای ماست.به امید روزی که دیگر شاهد این همه تساهل و تسامح در هدر رفت بیت المال نباشیم.انشاءالله
(مجمع رهروان ولایت (عیاران) استان سیستان و بلوچستان،یکشنبه،۲۰ /۸/ ۱۴۰۳)
تاریخ روزی را به یاد خواهد آورد که مردی در سکوت، بار تمام مشکلات را به دوش کشید و دم نزد.... (اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای .مدظله العالی.الی ظهور الحجه)
21.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو گراف «پدرخوانده»
💡گروهک های تروریستی جیش الظلم پیاده نظام رژیم صهیونسیتی
⚫️ دختر پیامبر آخر الزمان را کشتند و هیچ کس او را یاری نکرد
جابربن عبدالله انصاری می گوید:
📌 در آخرین لحظه های زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاطمه سلام الله علیها نزد پدر گرامی اش آمد و خود را روی بدن آن حضرت انداخت و شروع به گریه نمود
🔘 پیامبر اکرم به هوش آمدند، دیده گشودند و فرمودند: دختر عزیزم پس از من بر تو ستم می شود و پس از من تو را ضعیف و درمانده می کنند. هرکسی تو را بیازارد مرا آزرده است
⭕️ سپس پیامبراکرم صلی الله علیه وآله به شدت گریستند به قدری که محاسن مبارکشان خیس شد بَکی حَتَّی بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیتَه
▪️ پرسیدند: چرا گریه می کنید؟ فرمودند: أَبْکی لِذُرِّیتِی وَ مَا تَصْنَعُ بهِمْ شرَارُ أُمتِی مِنْ بَعْدِی؛
برای بچه هایم و آنچه اشرار امتم بر سرشان می آورند گریه می کنم. گویی دخترم را می بینم که بعد از من بر او ظلم می کنند. وَ هِی تُنَادِی؛ و او صدا می زند: یا أَبَتَاهْ، یا أَبَتَاهْ؛ پدرجان، پدر جان
👈 فَلَا یعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی، یک نفر از امت من او را کمک نمی کند.
📚 امالى طوسى، ج ۱ ص ۱۹۱.