eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
667 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
scary-music-instrumental 006.mp3
1.7M
موسیقی متن رمان
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت بیست و هشتم» 🔺تصمیم گرفتم جوابش را بدهم! تصمیم گرفتم جوابش را بدهم و خیلی صادقانه با او راه بیایم؛ چون می‌دانستم باید بیش‌تر از این‌ها توجّه و اعتماد ماهدخت را به خودم جلب کنم. با بغض و ناراحتی‌هایی که در طول آن مدّت روی دلم سنگینی میکرد گفتم: «بابام لنگه نداره! نمیدونم الان تو چه حالیه، امّا دلم میخواد قبل‌از اینکه بمیرم، حدّاقل یه بار دیگه ببینمش و صداشو بشنوم.» ماهدخت گفت: «این خوبه که تو این‌قدر به بابات وابسته هستی، امّا باید دید بابات هم به تو این همه وابسته هست یا نه؟» خب سؤال خوبی بود. گفتم: «نمیدونم، خیلی خود ساخته هست. خب طبیعیه که هر انسانی به فراخور مواقعی که شاد و ناراحته عکس العمل‌های مشخّصـی ازش سر بزنه، امّا بابام خیلی مقاومتر از این حرفهاست.» گفت: «چطور؟» گفتم: «مثلاً وقتی جنازه داداشم رو آوردن، خوب یادمه، نذاشتن ما ببینیم. بابام گفت صلاح نیست. فقط خودش رفت و دید. ما فقط فهمیدیم که جنازش خیلی کوچیک شده بود، نمیدونم دیگه چرا و چی به سرش آورده بودند. فقط همینو میدونم که بابام از اون روز، دیگه هیچ‌وقت خنده قهقهه نکرد و همیشه چشماش غمگین بود.» گفت: «به شما چیزی نگفت؟» گفتم: «نه، چیز خاصـّی نگفت. فقط گفت نپرسین چرا نذاشتم ببـینـینش و چی به سرش آوردن.» گفت: «سمن به نظرت بابات یه آدم معمولی و ملّا مسجدی ساده‌ست؟» با تعجّب گفتم: «ینی چی؟ پس چیه بنده خدا؟ اینی که ما می‌دیدیم همین بود. دیگه بقیّه‌ش خدا عالمه!» گفت: «ینی منظورم اینه که به نظرت بابات با کارِ داداشت در ارتباط نبود؟ نیست؟» خیلی سعی کردم طبیعی جلوه کنم. با اینکه تا حالا به این سؤالش اصلاً فکر نکرده بودم و داشتم شاخ درمی‌آوردم، گفتم: «نمیدونم! چی بگم والّا؟ اگه هم فرضاً بوده باشه، اصلاً کسـی از کار اونا سر در نمیاره. نمونه‌اش همین داداشم، مگه ما می‌دونستیم جانشین گردانشونه و این‌قدر برو‌و‌بیا داشته که حتّی گنده‌های لشکرشون اومدن خونه‌مون؟ خب نه! امّا بابام فکر نکنم، خیلی بعیده!» نفس عمیقی کشید و گفت: «به نظر من که خیلی هم بعید نیست. پدرت رو نمیشناسم، امّا فکر کنم مسبّب همه این چیزا درباره مرگ داداشت و حبس این‌جوری خودت و بقیّه مشکلاتتون شاید بابات باشه! یه حسّی بهم میگه کارش گنده‌تر از این حرفهاست. یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟» گفتم: «اوّلاً «مرگ» داداشت نه؛ چون داداشم «شهید» شده! دوّماً حالا چی شده که امشب حسّ کنجکاویت درباره بابای بیچاره و ساده من گل کرده؟! بگو!» گفت: «خودت چی؟» گفتم: «جان؟ من چی؟» گفت: «سمن خودت به جایی وصلی؟ جایی کار میکنی که برات این‌جور پاپوشی درست کردن که الان اینجایی؟ من خیلی رکّ و روراست گفتم. من هر چی دارم میکشم، به‌خاطر مؤسّسه اسرائیلی اون پسره دارم میکشم. سمن! جون من راستش رو بگو! اینجا چیکار میکنی؟» با چشمهای گرد بهش گفتم: «روااانی! چته تو امشب؟ من داشتم زندگیم رو میکردم، دختریم رو میکردم! با چهار تا شاگرد پاپتی مثل خودم زندگی معمولی داشتم، تدریس داشتم و علاقه‌های خودمو دنبال میکردم. من چیکاره-ام؟! تو امشب چی زدی که داری پرت و پلا میگی؟» گفت: «چیزی نزدم! امّا تو چرا این‌جوری آشوب میشی؟ خب یه کلمه بگو نه و خلاص! چته حالا؟» ادامه...👇
گفتم: «نه! آخه تو یه‌جوری سؤال میپرسی که خودمم باورم میشه و شک میکنم که شاید یه کاره‌ای بودم و بابای پیرم یه جایی سرش گرمه و کلّاً فازمون امنیّتی هست! ولم کن جان عزیزت!» خندید! گفت: «به من حق بده دختر! آخه از روزی که تو اومدی اینجا، همه‌چیز یه رنگ خاصّی گرفته! حتّی اتّفاقات عجیبی داره میفته. لحن و لهجه و تیپ حرف زدنت هم حسابی به لات و الوات میخوره! حالا لات و الوات نه، امّا یه لحن و لهجه پسرونه‌ای داری که آدم بیش‌تر جذبت میشه. تو خیلی مثل لیلما و هایده حرف نمیزنی. حتّی بعداز چند وقت اون اتّفاقی که روزهای اول برات افتاد رو فراموشش کردی و با دو سه بار گریه و ناله و این حرفا بهتر شدی! در حالی که اگه یه دختر معمولی بودی، این‌جوری... یهویی... نمی‌دونم! شایدم من اشتباه میکنم!» با کمی تعجّب گفتم: «ببین کی به کی میگه؟! اصلاً بر فرض همه این حرفایی که در مورد من گفتی درست باشه! تو چرا میخواستن خفه‌ات کنن؟ چرا بلاهای مختلف، خونگیری و این چیزا سر تو در نمیاد؟ حالا هی من هیچی نمیگم، واسه من شده خانم مارپل! اصلاً وایسا ببینم! تو از کجا میدونی که من بهم سخت نمیگذره وقتی یادم میاد باهام چیکار کردن؟ میریزم تو خودم! توقّع داری جلوی این همه مرد و نامرد مدام دست بذارم... لا‌اله‌الّا‌الله... و هی گریه کنم و خاطرات تلخش رو یادآوری کنم؟» گفت: «ببخشید! به خدا منظوری نداشتم. شلوغش نکن! امّا دیگه ایمان آوردم که میشه به تو تکیه کرد و بهت اعتماد کرد، مخصوصاً برای کارای بزرگ!» گفتم: «باز چیه؟ چی میگی؟ کار بزرگ چیه؟» گفت: «عجله نکن! تو خیلی میتونی کمکم کنی، امّا یه سؤال! دوس داری با من بیای؟» دیگه واقعاً داشتم شاخ درمی‌آوردم. گفتم: «کجا؟ پیش اون پیرمرده؟» گفت: «لازم بشه پیش اونم میریم! امّا اون‌جا نه، دوس داری با من بیای بیرون؟» گفتم: «مگه تو قراره بری بیرون؟» گفت: «آره!!!» تا گفت آره، قلبم با سرعت دو هزار تا در دقیقه شروع به تپش کرد. میدانستم وقتی مضطر بشوم یک اتّفاق‌هایی می‌افتد، امّا نمیدانستم این‌قدر خاصّ و عجیب! رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج توصیه از مرحوم آیت‌الله مجتهدی روحشان شاد بسیار بسیار باصفا بودند @Mohamadrezahadadpour
🔴 درباره سیل ویرانگر مهاجرین افغانستانی که این روزها شاهدش هستیم👇 🔺 ۱_مهاجرین افغانستانی بعلت رشد و تربیت در کشوری به‌مراتب توسعه نیافته، ناامن، بی‌قانون و دارای هرج و مرج فراوان، قطعا در ارتکاب جرائم مختلف مستعدتر هستند۔ 🔺 ۲_مهاجرین افغان بعلت سواد و تحصیلات بسیار پایین و اکثرا بیسواد، از قوانین، جرائم، پیگردجرائم، مجازاتها و اخبار جاری کشور بی‌اطلاع بوده که عاملی بسیار مهم در عدم پیشگیری از جرائم میباشد. 🔺 ۳_مهاجرین افغان بعلت زندگی غالبا مجردی بدور از همسر و... از نظر نیاز جنسی تحت فشار بوده موجب انحراف و وقوع جرائم جنسی میشود. 🔺 ۴_مهاجرین افغان بعلت معیشت ودرآمد نامناسب، فقر و مشکلات اقتصادی ناچاراً بسمت جرم و جنایت کشیده میشوند. 🔺 ۵_مهاجرین افغان بعلت نداشتن مشخصات و مدارک هویتی موثق و همچنین عبور و مرور بی‌ضابطه در مرز‌های شرقی‌ِکشور، قابل ردیابی و پیگرد نیستند که عامل انگیزشیِ بسیارمهمی در ارتکاب جرائم میباشد 🔺 ۶_بعلت تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و اعتقادی و همچنین تفاوت در هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی، می‌توان نتیجه گرفت مهاجرین افغانستانی به‌نسبت شهروندان ایران، در ارتکاب جرائم مختلف بسیار مستعدتر عمل میکنند. ده دوازده تا مورد دیگه هم هست که فعلا فرصت بیانش ندارم. @Mohamadrezahadadpour
اتفاقا دستگاه‌های امنیتی کار بسیار درستی کردند ما باید حفظ و ثبات امنیت را بومی و با کمک مردم انجام بدیم این که بگیم امنیت فقط وظیفه یکی دو تا دستگاه خاص هست و نیازی به کمک مردم نداره، خیلی اشتباهه دستگاه‌های امنیتی بزرگ دنیا رسما تصویر و مشخصات متهمان فراری را از رسانه پخش می‌کنند و فضای عمومی را برای مجرم تبدیل به جهنم می‌کنند. @Mohamadrezahadadpour
علیکم السلام تفسیر موضوعی بستگی به نیاز مخاطبانتان دارد اما هر چه کاربردی‌تر ، بهتر
✔️ رفقا ی مشورت مهم! برای جلسه در جمع معتکفان دانش‌آموزی (متوسطه اول) چه موضوع و محتوایی را پیشنهاد میدید؟ موضوعی که بنظرتون میرسه به روحیه من میاد را بگید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
درباره این سوال👆👇
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔹سلام وعرض احترام موضوعات پیشنهادی در رابطه با نوجوانانی که در اعتکاف هستن ۱/هویت شناسی تادر دام افراد غیر متعارف نیفتن دین شناسی به سبک نسل فعلی،،، تا ازدین ومذهبشون لذت ببرن /آخه الان طوری شده که جوان و نوجوانی هم که درخانواده ی مذهبی زندگی میکنه بااعتقادات دینی که از طریق خانواده بهش تزریق شده شاد نیست خودشناسی 🔹سلام.بنظر من در مورد مدیریت فضای مجازی صحبت کنید.استفاده جوانان از فضای مجازی خیلی خیلی زیاد شده بطوریکه متاسفانه بر درس و اخلاق و ادب و....اونا تاثیر منفی زیادی گذاشته 🔹سلام حاج اقا خدا رو براشون معرفی کنید 🔹از موضوعات امنیتی بگید هیجانی هستن جذب میشن تهش میبینی 20 تا از 50 تا می‌خوان مامور امنیتی بشن بعدش دیگه گوششون آماده ی هر نکته ی تربیتی و دینی هست که باعث بشه اونا مامور امنیتی بشن استاد ما یک جمله داشتن میگفتن، متعجب کن متوجه کن 🔹موضوع پیشنهادی: حقیقت چیست؟ 🔹سلام در جلسه دانش اموزی درباره نحوه حضور امن تر و بهنر در فضای مجازی صحبت کنید درباره اینکه راهی هست درست و غلط این کانال ها و پبچ ها و حرفاشون رو تشخیص داد؟؟؟ درباره اینکه چه معیار هایی باید داشت تا به راحتی به کسی و جایی و حرفی اعتماد نکرد درباره اینکه آیا منابعی هست که وقتی من حرفی رو می شنوم و می بینم و میخونم بتونم به اونجا ( مکان، شخص و محتوا و....) مراجعه کنم و بتونم درست و غلط رو بپرسم. یا در کل مهارت اینکه چطور یاد بگیرم چه واکنش درست و منطقی نسبت به حوادث و اتفاقات و شرایط جامعه که پیش میاد داشته باشم و حداقل به سمت تشخیص درست تر حرکت کنم آیا اصلا این مهارت میخواد در کل اون جمله اولم بیشتر منظورم هست نحوه حضور امن تر در فضای مجازی حتی اینکه چقدر و چرا مهمه مشخصات شخصی تصویر و..... مدام در فضای مجازی قرار بدم یا نه؟ اصلا تبعات داره یا نه یا اصلا برعکس نحوه حضور اشتباه در فضای مجازی یا اینکه چه عواملی و حرکاتی از من در فضای مجازی میتونه موجب بشه من طعمه خوبی برای جذب باشم 🔹سلام استاد روز بخیر تصور کنید بابای واقعیشون هستید ۱) با روحیه شوخ طبعی عالی ای که دارید جوری بچه ها رو جذب دین و روحانیت کنید که دیگه هیچ پتکی بتن وجودشون رو متزلزل نکنه ۲) بچه ها رو عاشق کنید که هرکار میکنن عاشقانه باشه اول از همه عشق بخدا و راز و نیاز با او که هیچ وقت تو زندگی احساس پوچی و تنهایی نکنن دوم عشق به خانه و خانواده و احترام به پدر و مادر که اساس و پایه اخلاقیات هست سوم تشویق شدید بچه ها به یادگیری فنون مورد علاقه و درحد استعداد ونبوغشون و جذب بازار کار بشن از سن نوجوانی 🔹سلام درباره موضوع مشورتتون به نظرم کتابهای تورات و انجیل براشون بخونید و بررسی و مقایسه با قرآن. یک معلمم و می‌دونم ذهنشون پراست از اینکه از کجا معلوم قرآن صحیح و سالم دست ما رسیده. دوست دارند مسیحی شوند انگار اسلام خیلی بهشون سخت میگیره. 🔹مبحث خود دانی و خود عالی از کتابهای شهید مطهری من سر کلاس اینا رو گفتم یه دانش آموزم گریه کرد گفتم چی شد گفت اگر پدر و مادر من اینا رو بلد بودند ، زندگی رو با خودخواهی هاشون برای بچه هاشون جهنم نمی کردند 🔹با سلام نمیدونم شما اهل مزاح و جک باشید یا نه ولی اول متوسطه تا قبل از متوسطه کودک بوده خیلی با دعا و نماز و سخنرانی حال نمیکند براشون قصه های در قالب طنز و جک بگید، نماز با شوخی و لطیفه وپند اجرا کنید احکام با معما و به صورت مسابقه و جایزه اجرا کنید بزارید خودشان اگه دعا یا مولودی و مداحی بلد هستند،بیایند اجرا کنند باهاشون زور ازمایی کنید هنوز در عالم کودکی هستند دست رو سرشون بکشید بوسشون کنید چیپس و پفک چ ابنات از جیبب مبارک بهشون بدهید بعد از افطار لواشک خیلی دوست دارند از فوتبال و تیمی که محبوشون هست برای شون حرف بزنید روزی چند ایه قران بخونند و همین چند ایه را از ایات داستانی قران انتخاب کنید و به جای تفسیر داستان ها را براشون تعریف کنید همراه با نکات و خوش روی از کتاب های بهلول براشون بخونید و ازشون بخواهید خودشان نمایشش بدهند از شهدا بالاخص حاج قاسم و شهید هادی چ شهید حججی بگید کتاب عمو قاسم محسن علی لندی ببر بهشون بده حلقه ای هر نفر یه داستانش بخوند و نکته پایین کتاب داشته باش روز اخر هر کس بیستر یادش جایزه بده اگه فضولی کردن زیاد اخم و تخم نکن افطار خوب بهشون برسید زود بخوابند سحر یکساعتی قبل از سحری بیدارشون کن برنامه بزار اگه خواستن بخواند بعد از نماز بخوابند به اجبار زیارت عاشور و دعای عهد نخونند 🔹سلام حاج آقا دختر من دوران متوسطه هست مسئله ای که الان ذهن بچه ها رو به خودش مشغول کرده اینه که اصلا از کجا معلوم دین اسلام بهترین و کاملترین دینه میگن الان هر کس به هر چی اعتقاد داشته باشه فکر میکنه اون از همه بهتر و کاملتره ،شاید ما داریم اشتباه میکنیم. بچه ها دوست دارن با دلیل و منطق بهشون ثابت بشه.