eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
641 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸تفاوت عشق و دوست داشتن🔸 بسیاری از ما به تفاوت های بین عشق و دوست داشتن توجهی نکرده ایم، در حالی که این دو مفهوم، در عین شباهت ها تفاوت های زیادی با هم دارند. علی شریعتی در این رابطه می نویسد: «عشق جوششی یک جانبه است. به معقوش نمی اندیشد که کیست؟! یک «خودجوشی ذاتی» است، و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد یا همواره یکجانبه می ماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجاست که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که همدیگر را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است.» فکر می کنم شریعتی به خوبی به تفاوت های بین عشق و دوست داشتن پرداخته است و نشان می دهد که این دو با هم تفاوت های بسیاری دارند. او مفهوم دوست داشتن را اما به عشق ترجیح می دهد و می نویسد: «اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید، در حقیقت، در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند، و پس از «آشنا شدن» است که خودمانی می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها، احساس خودمانی بودن کنند و این حالت به قدری ظریف و فرّار است که به سادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد - و سپس طعم خویشاوندی، و بوی خویشاوندی، گرمای خویشاوندی، از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خود به خود، دو همسفر به چشم می بینند که به پهن دشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق های روشن و پاک و صمیمی «ایمان» در برابرشان باز می شود و نسیمی نرم و لطیف - همچون یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه دردآلود نیایشش، مناره تنها و غریب آن را به لرزه می آورد.» اما آیا دوست داشتن واقعا برتر از عشق است. بدون اینکه بخواهیم نظریه دکتر شریعتی را رد کنیم، بیاییم به یک مثال فکر کنیم. مادر، عاشقانه فرزندش را دوست دارد. بعضی ها این عشق را چنان عمیق می بینند که مادر مثلا کاستی های بچه اش را نمی بیند. مثالی وجود دارد که مادر سوسک، به بچه اش می گوید: «قربون پای بلوریت برم.» یعنی مادر، بی آنکه فکر کند، عاشق بچه اش است. آیا این دوست داشتن در این مورد، برتر از عشق است؟ آیا عشق زن و مردی که در یک نگاه به هم دل باخته اند و سال ها عاشقانه در کنار هم زیسته اند، بی آنکه اشکالی در هم ببیند، کمتر از دوست داشتن است؟ هر کس پاسخ خود را دارد و اشکالی هم وارد نیست. ✅ @mohamadrezahadadpour
از وقتی عربستان و یمن موشک بازیشون گرفته یه جمله مدام تو ذهنم تَکرار میشه... "فردا دنیای هاست نه ها..." ✅ @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: دوتاپــیــرمــرد ده یــازده تــا زن دوتــا حــوری ایــنــجــا بــهشــتــه زودتــر خــودتــونــو بــرســونــیــد... : "یــا ابــلــفــضــل زن و بــچــه یــا ابــلــفــضــل زن و بــچــه.." ! چطوری ؟ چطوری ؟ چطوری ؟ ؟! دلنوشته های یک طلبه ✅ @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️ نامشان بود ⛔️ نامشان داعش بود، بعد از ظهر روزی تابستانی آمده بودند ما را به جهنم ببرند و خودشان سر راه به بهشت بروند! دعوت نامه شان در دست چپشان بود و با انگشت شهادتین دست راست، آسمان را نشان می دادند! ◾️◾️◾️◾️◽️◾️◾️◾️◾️◾️◽️ مادرم برای سکس شرعی بسیار پیر بود و طعم حوریان بهشتی را نمی داد او را کشتند، خواهر کوچکم را همچون بره ای تازه نگه داشتند او باکره بود!! همچون مریم، کمی معصوم تر، کمی کورد تر، همچون آب زلال! خواهرم باید زن امیر الاکبر میشد! خدا شاهد بود، ما تفنگ نداشتیم سرود خوایه وه‌ته‌ن میخواندیم! خدا شاهد بود ما گلدان ها را آب می دادیم! خدا شاهد بود آمدند پدرم را به دو قسمت نامساوی تقسیم کردند سرش را برای وطن جاگذاشتند و بدنش را زیر خاک دفن کردند که نفت شود! خدا شاهد بود برادر کوچکم را لخت زیر آفتاب نگه داشتند و به او شهادتین یاد می دادند! خدا شاهد بود او از عطش بی آبی جان داد! خدا شاهد بود! ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◽️◾️◾️◾️ سیاه بودند، مردانی از سرزمین حجر و آتش و ما زبانشان را نمی فهمیدیم اما رفتارشان را...! مردانی با ریشهای بلند، مغزهای کوتاه، باورهای سخت! نامشان عقرب، ملخ، سوسمار بود! مردانی که از اسلحه هایشان ادب را یاد گرفته بودند! لشکری از لجن و ریش و اعتقاد! ◾️◾️◾️◾️◾️◽️◾️◾️◾️◾️ آنها آمدند، آرزوهای من را کشتند، آنها من را غنیمت صدا میزدند، آن زمان دیگر نادیا نبودم، آنروز دختری بودم با روحی زخمی که از نفسهایم خون می‌چکید، آنروز هیولای ظریفی بودم که با جهان قطع رابطه کرده بودم در من انسان مرده بود و لاشه ای بودم که حتی مومیایی هزار ساله اش ارزش نداشت. آنروز مرگی بودم در روحی! سربازان حق! موهای من سوژه ی مرد دیگریست که شعر بلد است. جنگجویان خون جو ! به کدام زبان، عذاب هزار ساله ی من را ترجمه می کنید؟ ◾️◾️◾️◾️◽️◾️◾️◾️◾️◾️ آنروز دیگر آن روز نبود، هر روز من است! جای پای شر روی سینه های من مانده است جای چنگال سیاهی روی صورت کوردی ام خودنمایی می کند آنروز هر ساعت و هر دقیقه ی من است، هر ساعت متولد می شوم و هر دقیقه می میرم! آنروز، کثافت تاریخ بود که روی من پیاده شد آنروز، مردان جهان برای قتل احساس یک زن با آسمان ها قرارداد بسته بودند ! و بلکه هزاران زن.... ! ◾️◾️◾️◾️◾️◽️◾️◽️◾️ بعد از آن زنی می مرد! زنی حامله می شد زنی خودکشی می کرد! زنی خودسوزی... زنی هزار رکعت نماز جبر می خواند بعد از آن زنانی، از رنج حامله شده بودند زنانی فقط یک تقویم می شناختند: دوازده ماه نفرت، چهار فصل بیزاری. بعد از آن تاریخ به دو دوره تقسیم شد قبل از فاجعه ی سیاه - بعد از فاجعه ی سیاه! بعد از آن زنان فقط یک خیابان را سر راست بلد بودند، خیابان منتهی به بیمارستان بیماران روانی! بعد از آن زنان فقط یک آواز میخواندند،(( ای مرگ کجایی!؟ زندگی مرا کشت)) بعد از آن زنان تابوت بودند و کودکان در شکمشان مردگان هزار ساله! بعد از آن زنان مجسمه ای بودند که وسط شهر برای عبرت تاریخ نصب شده بودند! آن روز هوا گرم بود، خدا شاهد بود مردی آمد من را کشت و باز دعا میخواند تا دوباره زنده شوم!!! @Mohamadrezahadadpour ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
سلام و صبحتون بخیر🌹☺️ انشائالله روز خوبی در پناه امام عصر ارواحنا فداه داشته باشید. دیشب یکی از دوستان ظاهرا خوابی دیدند و برای من ارسال کردند. بنده که فقط برای خانواده خودم خواب تعبیر میکنم و چندان دانشی در این زمینه ندارم. اما الحمدلله بخیر گذشته بوده و فورا از خواب پریده بودن! امیدوارم دیگه کسی از این خوابها نبینه😐 متن پبامشون اینه👇 حاج آقا سلام. چشمتون روز بد نبینه، دیشب خواب دیدم سید ابراهیم رئیسی رییس‌جمهور شده...❗️ 🔺دلار رسیده بود به ۶ هزار تومن! 🔺تلگرامو می‌خواستن فیلتر کنن 🔺عوارض خروج از کشور رفته بود بالا 🔺داعش به مجلس حمله کرده بود 🔺تخم مرغ شونه ای 18 هزار تومن شده بود 🔺محصورین فراموش شده بودن 🔺بحران‌های محیط‌زیستی بود 🔺آمریکا می‌خواست برجام رو بهم بزنه 🔺کارگرها مرتب اعتصاب میکردن 🔺همه جا فضا امنیتی شده بود 🔺اصلا یه وضعیت وحشتناکی... یهو از خواپ پریدم دیدم خدا را شکر روحانی رییس جمهوره و همش دروغه! ✅ @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️توجه لطفا⛔️ به pdf کردن و یا کپی و جزوه درآوردن آثارم به هر نحو، به هیچ وجه راضی نیستم. متاسفانه حقوق مادی و معنوی مربوط به مولف در کشور ما گاهی زیر پا گذاشته میشه که بسیار رنج آور است. این حق الناس هست و همه باید رعایت کنیم. کانال دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی صدای ضد انقلاب هم دراومده!! @mohamadrezahadadpour
وقتی حتی به خودشونم رحم نمیکنن😐 @mohamadrezahadadpour
هر شاخه ی باغت زده انگور-هلو-سیب مانند بهشتی که پر است از همه سو سیب هر چند درختان خدا میوه ندارند در باغ تو فریاد زنند:آی-بدو-سیب ’لبخند تو را چند صباحیست ندیدم یکبار دگر خانه ات آباد بگو سیب’’ هر وقت دلم گریه کنان یاد تو افتاد از دامن پر مهر تو دادم به او سیب ای قرمز و زردی که خدا با تو رفیقست در باغ بهشتش همه جا هست ولو سیب فرزند زمین آمده تا میوه بگیرد از بین همه گفت:ببخشید عمو.سیب ... @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️⚫️ مراسم روضه مجازی به مناسبت شهادت امام موسی کاظم⚫️⚫️ ▪️انشائالله امشب ساعت ۲۲:۳۰ ▪️▪️منبر و روضه▪️▪️ کانال دلنوشته های یک طلبه در نرم «افزار سروش» به این آدرس👇 https://sapp.ir/hadadpour
پیشنهاد میکنم مطالب امشبم را در کانال سروشم حتما مطالعه کنید. مخصوصا سرورانی که نتوانستند امشب در مجلس روضه شرکت کنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه سخنرانی ویژه بانوان محترم مشهدی عصر جمعه
گپ و گفت و امضای کتاب شب مبعث پاتوق کتاب مشهد
پرواز، آسمان، غسل زیارت، دم اذان چشمی که باز خیره شده سوی آسمان یا ایها الغریب منم آن مسافر دلتنگ و بی قرار...پر از دردِ بی نشان باب الجواد، بارش باران، اذان صبح نقاره خانه، صحن گهرشاد، سایـبان آری منم، شکسته پر و بال.. آمدم سلطان کبریای کرم...غوث...الامان محتاج یک نگاه، گرفتار، بی کسم مگذار تا که رو بزنم پیش این و آن پر پر زده دلم به هوای زیارتت آقا قسم به آن دل تنگ جوادتان از این جهان سرد پر از دود بی بها مشهد برای من، همه اش مال دیگران دیشب دوباره بوی حرم را شنیده ام «آقا دلم عجیب گرفته برایتان» *"اَلسَّـــــلٰامُ عَلَیـــــْکََ یـــــٰاعلـــــيِ بْنِ موســـــَي الرِضـــــَا الـــــمرتضـــــي❤️ ✅ @mohamadrezahadadpour
🔸عيد مبعث رسول مهرباني حضرت محمد مصطفي (ص) برهمگان مبارك🌹 شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد شعر: سید حمید رضا برقعي ✅ @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا