🔹همیشه با دوستام میرفتم اعتکاف
ی سال مجبور شدم چون مامان بزرگم میخواست اعتکاف شرکت کنه و تنها بود باهاش تو ی مسجد دیگ اعتکاف بگیرم.
خیلی خیلی ناراحت بودم. چند روز قبل اعتکاف عزا گرفته بودم ک چطوری این سه روز رو بگذرونم. تازه نه تنها مامان بزرگ، یکی از همسایههاشم ک اوشونم سن و سال زیادی داشت گفته بود منم با شماها میام. اعصابم خرد بود. منم کمرو بودم نمیتونستم باید چطوری تو این سه روز با دو تا خانم پیر هم سفره بشم.
خلاصه هی طولش دادم تا جایی ک میشه شب اول دیرتر برم تا بخوابن! هی با خودم فک میکردم قرار همش بخوابن و هی بهم گیر بدند و نصیحتم کنن.
ولی شاید باورتون نشه تبدیل شد به بهترین اعتکاف زندگیم اصلا باور نمیکردم با ۵۰ سال اختلاف سنی ک باهاشون داشتم اینقد باهام خودمونی باشند و شوخی کنن. پاب پام اعمال رو بجا میوردیم. قرصاشون رو میدادم و موقع خواب اینقد اذیتشون میکردم تا مثل من تا سحر بیدار باشن.
بعد گذشت حدود ۷ سال هنوز ک همسایه مامان بزرگم رو میبینم با کلی ذوق از خوبیام میگ میخواد ک باهم دوباره اعتکاف بریم ولی متاسفانه با اینک حسرت تک تک لحظات اون اعتکاف رو دارم جور نشده
🔹#بسم_الله
#خاطره_اعتکاف
یکی از دوستانمون میگفت، بعد از اعتکاف، دور هم جمع شده بودیم و داشتیم راجع به سخت ترین عملِ اعتکاف صحبت میکردیم،
همه از اعمال امّ داوود و زیادی و سختی اون میگفتند...
تا اینکه یکی از دوستان گفت: ولی اون صد تا آیت الکرسی از همه سخت تر بود...!!!
سکوتی بر جمع حاکم شد...
یکی گفت صد تا آیت الکرسی تا فیها خالدون؟
گفت: آره دیگه...
مفاتیح رو باز کردن ، نوشته بود ده آیت الکرسی...
از اونجا بود ضرب المثل شد... طرف تا فیها خالدون سوخت...😂
🔹سلام حاجی
اولا عیدت مبارک
روز مرد هم مبارک
ثانی
ی بار تا الان رفتم اعتکاف اونم انقد حال داد ک بهترین خاطره ام از همون اعتکاف بود
همون اعتکاف بود ک با شما و داستاناتون آشنا شدم
انقد با برکت بود ک همونجا ۲تا از آثارتون رو تموم کردم😌😅
جدا هیچی مثل اون خاطرات برام نمیشه واقعا
خاطرات اعتکااااااف محاله یادم بره😂
توی این ایام برای بنده دعا بفرمایین☺️
کوچیک شما ممد آقا گل باغا😏😌😂
🔹سلام . ۲۰ ساله بودم که برای اولین بار به اعتکاف رفتم. من تا قبل از اعتکاف حتی یک شب هم از خانه دور نبودم و برای اولین بار بود که تنها بودم. البته پدرم در قسمت مردانه مسجد معتکف بودند. از وقتی وارد مسجد شدم انقدر نماز خوندم که همون شب اول حالم بد شد و فشارم افتاد.😐
یه نکته هم اینکه متاسفانه من با اینکه جوان بودم و تنها ، و اطرافم تقریبا خانم های سن و سال دار بودند هیچ یک به من توجه نداشتند. مثلا زمانی که پذیرایی میکردند و میوه ای می دادند و من سر نماز بودم بغل دستی هام برام هیچی برنمیداشتند و این خیلی بد بود که هرکس فقط به خودش فکر میکرد.و حسرت هندوانه ای که اونشب دادند روی دل من موند😢
🔹باسلام
منو همسرم نامزدبودیم بامادرشوهرم وخواهرشوهرم رفتیم اعتکاف
گوشی ممنوع بود همسرم یدونه نوکیاساده بهم داد گفت پیش خودت نگه دار قایمکی خوابیدنی پیام میدی
یه روز بعد نمازظهراومدیم یکم چرت بزنیم منم خوابیده داشتم به همسرم پیام میدادم یهو خنده ی خواهرشوهرم ازبالاسرم شنیدم برگشتم دیدم نامرد ازاول همه پیامامونو خونده😒
یادش بخیر...
🔹سلام حاج آقا عیدتون مبارک🌺
یادمه یه سال با چندتا از دوستانم اسممون تو اعتکاف دانشجویی دراومد،
خلاصه ما رفتیم اعتکاف و یه شبش یادمه بعد یکم تغذیه بعد افطار و اون نماز چند رکعتی مخصوص هرشبش یکی از دوستان اومد گفت بیاید قبل خواب باهم یه دعایی بخونیم خلاصه هرکی یه چی گفت یکیشون که خیلی شاید بهش نمیخورد اومد بهم گفت فلانی بیا دعای جوشن کبیر بخونیم گفتم باشه گفت تو بخون قشنگتر میخونی هیچی دیگه کل جوشن کبیرو تنهایی از اول تا اخرش خوندم براش باقی دوستان هم از اواسط دعا هرکی به کاری مشغول شد و بعضا خوابیدن و جالبیش این بود خودش حاضر نشد حتی یه فراز بخونه همشو من خوندم و آخر دعا تقریبا از حال رفتم و جونم تموم شد😂
خدا قبول کنه🤲😅
🔹سلام وقت بخیر
یکباردراعتکاف دوستان تصمیم گرفته بودن کمی بخندند😐ازقضابین رکعت های نمازشب به من گفتن مایه سوال خیلی ذهنمونودرگیرکرده میشه بری غرفه مسائل شرعی سوالوبپرسی
من هم باکمال میل قبول کردم
واماسوال:
مانذرداریم روزعاشوراناهاربدیم اگه محرم بیفته ماه رمضان تکلیف ماچیه؟
منم که نصف شبی اصلامتوجه نشدم چه ضربه مهلکی خوردم راست راست رفتم سوالوپرسیدم😅
خندیدن غیراختیاری دوستان مسائل شرعی همان وپی بردن من به اشتباهم همان😂
یکبارهم میخواستم نمازشب بخونم منتهاعبارت(هذامقام العائذبک من النار)روحفظ نبودم به همین دلیل برگه گرفته بودم دستم که توقنوت بخونم امابرگه ازدستم افتاد
درهمین حین دوستم اومدازکنارم ردشه یه دونه باپازدم بهش که بفهمه وبرگه روبهم بده😂امانفهمید😐
دوسه باراین قضیه تکرارشدا