eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
103.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
696 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا به این دو اطلاعیه توجه کنید👇
۲۸ مرداد ۱۳۹۷
✔️ قابل توجه ادمین های محترم ایتا و تلگرام و سروش دور سوم تبلیغات در کانال ان شاءالله از روز اول شهریور ماه، به مدت دو هفته آغاز خواهد شد. لذا لطفا جهت رزرو تبلیغات، ساعت ۱۹ روز اول شهریور ماه به پی وی بنده مراجعه کنید.
۲۸ مرداد ۱۳۹۷
⛔️توجه لطفا⛔️ 👈 طرح ارسال رایگان 💠فقط تا شب عید قربان💠 ✔️✔️ در دهه ولایت، فقط کتاب و کتاب مشمول طرح ارسال رایگان میباشد که شرایط آن را بعدا عرض خواهیم کرد. 🔸جهت سفارش به سایت زیر مراجعه کنید: www.haddadpour.ir 🔸جهت هرگونه پرسش و رفع اشکال در زمینه سفارش کتاب: @Mahanrayan1
۲۸ مرداد ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ مرداد ۱۳۹۷
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد در زمین هستی و آن سو تر از افلاک تویی علت خلق زمین ای پدر خاک تویی کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه» راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید مستِ اوصاف شدم می طلبم ساقی را تشنه ام تا که بگوید به من الباقی را می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام حمیدرضا برقعی @Mohamadrezahadadpour
۲۹ مرداد ۱۳۹۷
💠 رحمت خداوند در روز عرفه 🔹سَمِعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) يَوْمَ عَرَفَةَ سَائِلًا يَسْأَلُ النَّاسَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَسْأَلُ فِي هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَى لِمَا فِي بُطُونِ الْحَبَالَى فِي هَذَا الْيَوْمِ أَنْ يَكُونَ سَعِيداً. امام زین العابدین(ع) در روز عرفه صدای گدایی را شنید که در حال درخواست از مردم بود، به او فرمود: وای بر تو آیا در چنین روزی از غیر خدا درخواست می‌کنی همانا امید است که جنین‌هایی که امروز در شکم زنان باردار است خوشبخت (عاقبت به خیر) شوند. 📚 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۲، ص۲۱۱ @mohamadrezahadadpour
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
سالها پیش در روز عرفه خدمت آیت الله فاطمی نیا بودیم. ایشان فرمودند: اعاظم عرفان فرمودند: کسی که در روز عرفه از ذکر مصایب حضرت مسلم بن عقیل غافل بشه، چیز زیادی از نظر معنوی در عرفه درک نمیکند! میترسم یادتون بره و یاد مسلم بن عقیل نباشید. اجازه بدید همین جا یه دو کلمه روضه عرض کنم. بشرطی که برای بنده و مرحوم پدرم دعا بفرمایید. بسم الله... گوارای وجود👇
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
😭😭 از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان یک پیره زن فقط به سَفیرت پناه داد ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟ کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان جای طناب، بر دهنم مشت می زدند اینجا همه عوض شده رفتارهایشان محصول باغ ها همه خرج سپاه شد از خار و سنگ پر شده انبارهایشان خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد تغییر کرده کاسبی و کارهایشان سکه شده فروختن چکمه هایشان رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند غوغا شده میان کماندارهایشان اینجا برای غارت خلخال و روسری خُرجین خریده اند خریدارهایشان (جواد پرچمي) دلنوشته های یک طلبه @mohamadrezahadadpour
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
بسیار شرمندم که اینجوری میگم👇😭
۳۰ مرداد ۱۳۹۷
            يا مسلم ابن عقيل (ع) تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر چشم بر راه توام بر سر ِ دروازه يِ شهر یک نفر بودم و یک شهر مرا زخم زدند یک تن امّا همه از رسم و وفا زخم زدند بی کس ام دیده ولی در همه جا زخم زدند سنگ آورده و از بام و هوا زخم زدند زخم بر من زده و کرده تماشا کوفه امتحان کرده نوک نیزه ی خود را کوفه تیری آماده شد و با بدنم تمرین کرد تیغه ای ساخته شد، روی تنم تمرین کرد پنجه ای سرزده با پیروهنم تمرین کرد سنگ انداز ببین با دهنم تمرین کرد خواستم تا بپرم از بدنم بال افتاد کارم آخر به تهِ گودی گودال افتاد آنکه دیروز نظر بر نظرم می انداخت دیدی امروز چه خون بر جگرم می انداخت چوب آتش زده از دور و برم می انداخت شاخه ي شعله ور و نخل سرم می انداخت دست من بند زده، موی مرا میسوزاند دستگرمی سر ِگیسوی مرا میسوزاند وای اگر یک نفر اینجا تک و تنها گردد آنقدر داغ ببیند که قدش تا گردد بعد، از دشنه و سر نیزه محیّا گردد آنقدر زخم زنندش که معمّا گردد به سرم آمده و باز همان خواهد شد رسم این است و سرم سهم سنان خواهد شد رسم این است که اوّل پر او می ریزند بعد از او دور و بر پیکر او می ریزند بعد با خنجر خود بر سر او می ریزند بعد از آن هم به سر خواهر او می ریزند آخرش هم همه بر روی تنش می کوبند نعل تازه زده و بر بدنش می کوبند (حسن لطفي) دلنوشته های یک طلبه @mohamadrezahadadpour
۳۰ مرداد ۱۳۹۷