eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
104.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
738 ویدیو
129 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ⛔️پسر نوح⛔️ ✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «فصل سوم» قسمت: پنجاه و یک تهران _ در مسیر برگشتن از شهر ری ساعت حدود چهار صبح بود. اگه بگم برای تا آخر عمرم در یک شب، در جوار شابدوالعظیم و پیش یه پیر انقلابی تکلیف و بار یه عمرم را بستم و حساب و کتاب کردم، گزاف نگفتم. وقتی آدم تو پرونده ها و افراد و سوژه ها و ترفندها و... غرق میشه، بعضی وقتا فرصت نمیکنه و دیگه ذهنش یاری نمیکنه که بخواد کلانتر نگا کنه و چهار قدم اون طرفترشو ببینه! متاسفانه خیلی از رفقا معمولا اینقدر که درگیر امواج میشن، از اصل جریان غافل میشن. چرا؟ چون ما ملتی هستیم که معمولا از اخبار حرف زدیم ... نه از تحلیل ... از اشخاص حرف زدیم ... نه از جریان شناسی ... هر وقتم میخواستیم جریان شناسی کنیم، یا از خودی خوردیم و گفتن خالی میبنده و داره دشمنو گنده میکنه! و یا از بیگانه و حریف خوردیم که گفتن توهم توطئه داره! بگذریم ... رسیدیم همونجا که رحمان برامون در نظر گرفته بود و حیدر هم همونجا پیاده کرده بودیم. با اینکه خستگی ممتد و انباشته داشتم، اما نخوابیدم تا نمازم قضا نشه. بعد از نماز یه جا برای خودم توی اون خونه جدید پیدا کردم و دراز کشیدم ... به محض اینکه دراز کشیدم، دیگه نفهمیدم چی شد ... حدود ساعتای 9 صبح بود که با صدای گوشی همراهم از خواب بیدار شدم. شماره اختصاصی افتاده بود. فهمیدم از اداره است. گوشیو برداشتم. رحمان بود ... خیلی رسمی و خشک گفت: لطفا پایان ماموریت بچه ها را ثبت کنید! خب منظورش فهمیدم. گفتم: همین جا ثبت کنم یا بفرستم اداره؟ گفت: فرقی نمیکنه! هر جا خودتون صلاح میدونید. رفتم رو خط داوود ... بهش گفتم: اعلام موقعیت! گفت: نیستی حاجی! حیدرم خیلی آهش سرده! چیزی شده؟ گفتم: پایان ماموریت بزن و برگرد قم! فردا خودتو به اداره قم معرفی کن. گفت: چشم! یه چیزی نمیگی که دلم آروم بشه؟ گفتم: الا بذکرالله تطمئن القلوب! گفت: چشم. هر جور صلاحه. حلال بفرمایید! یاعلی. حیدر که داشت ده چشمی نگام میکرد، گفت: حاجی خیره انشاالله! گفتم: قطعا خیره! بیا بشین اینجا کارت دارم. اومد و گفت: جانم! امر؟ گفتم: حیدر جان! همونطور که دیدی، ما متاسفانه یا خوشبختانه دیگه پرونده تو دستمون نیست و دکمون کردن! همین حالا با داوود ارتباط بگیر و با هم برگردین. اینم نامه ترخیص ماموریت! ترخیص دادم که بتونی هر جا ........ باورش بیچاره براش سخت بود! اما حیدر هم فقط یه کلمه گفت: چشم! شما چیکار میکنی؟ با ما برمیگردی؟ گفتم: یه کار نیمه تموم دارم که باید تمومش کنم. اما ... آره ... میام قم ... ولی امروز فردا نیست ... شما برین ... من بعدا میام ... یه ساعت بعدش، حیدر و داوود راهی شدن و رفتن قم! حالا من بودم و خودم و یه دنیا کاری که رو سرم ریخته بود و نمیدونستم از کجا شروع کنم. برای رحمان پیام دادم و نوشتم: از همین امروز بعد از ظهر، بسم الله ... نوشت: چشم ... میگم بچه ها برنامشون ردیف کنند... گفتم: فعلا همون جمع اون شب کافیه ها ... شلوغش نکنیم فعلا ... گفت: والا بازم خوب جراتی داری که لااقل به همونا اعتماد داری! چشم... گفتم: خیره انشاءالله ... دیدم دارن در میزنن! خدافظی کردم و رفتم پشت در! از چشمی در نگا کردم ... دیدم دو نفرن ... با کت و شلوار سورمه ای ... احساس خوبی بهم دست نداد ... در را باز کردم ... سلام ... آقای محمد .......... ؟ بله ... امرتون؟ برگه شناسایی بهم نشون دادن! یکیشون گفت: جناب شما باید با ما تشریف بیارین! ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
دیگه شرمندم برین لیله الرغائب برین دعا بفرمایید🙏
آخرین جمعه سال ۹۷ مراسم دعای ندبه شروع سخنرانی: ساعت ۶ جهرم، مسجد الزهرا موضوع: از دجال خطرناکترها ! 👈 ممکنه به صورت لایو از پیج اینستام پخش بشه
از اینجا کانالِ کمیل سلام عرض میکنم خدمت تمام اعضای کانالِ دلنوشته های یک طلبه✋ خواستم ازینجا یه خسته نباشید عرض کنم به تمامیه خادمان شهدا ک عاشقانه و خالصانه دراین روزها خدمت میکنن و اینک ممنون ک فیلم ها و عکساتونو فرستادینو دل مارو راهی کردینو روز آخر ثبت نام قسمتون شد ک بیایم به سرزمینه همیشه نورِ جنوب حاجاقا اینجا به یاد شما و تمام اعضا هستم 🙏 (پیام یکی از مخاطبین)
یادمان فتح المبین
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی کتاب نه و نیم سوخته در یادمان شهدای شلمچه
✔️ با عرض معذرت، امشب و فرداشب از انتشار ادامه معذورم. صلوات😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃السلام علیک یا جواد الائمه🍃 🌺میلاد پر از خیر و برکت امام جواد(ع) بر محبان حضرتش مبارک باد.🌺
#ولادت_امام_جواد_ع هر کس به زمانه سر سپارد به «جواد» کــار دو جهــان وا بگــذارد به «جواد» از سـاحت«ثـامن الحُجَج»فیض بَـرَد از بس که«رضا»علاقه دارد به جواد #میلاد_امام_جواد_ع_مبارک 🌸🌺🍃
با اینکه خیلی خستم، اما دلم نیومد میلاد امام جواد را تبریک نگم. بعدش دیدم تبریک خشک و خالی هم فایده ای نداره☺️ به خاطر همین تصمیم گرفتم مطلبی را خدمت شما عرض کنم👇