▪️بفرمایید روضه▪️
اذان ظهر امروز
🔹 موضوع: نقش یهود در شهادت پیامبر و ائمه اطهار
آدرس:
#شهر_ری میدان ساعی خیابان آستانه جنب مسجد امام محمدباقر علیه السلام کوی مکی بیت الحسن
🏴 رنجی که امام حسن از دوستان دیدند
رهبر فرزانه انقلاب:
پیغمبر (ص) با همهی رنجها و امیر مومنان(ع) با همهی غمها و ائمه دیگر با همهی ستمدیدگیها هیچ کدام در وضعیت امام حسن(ع) قرار نگرفتند و این عظمت ایشان را نشان میدهد. زیرا آن دیگران ائمه هداه معصومین اگر از سوی دشمن رنج میدیدند، از سوی دوستان آن زخم را التیام مییافتند. امام حسن(ع) اینجور نبود؛ نزدیکترین یارانش به او میگفتند یا مذل المومنین. ۵۹/۵/۶
#چرا_تو
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸مستند داستانی «چرا تو؟!»🔸
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت پنجاهم»
من که حسابی دست و پامو گم کرده بودم، سریع مشغول جمع کردن وسایلم شدم. هنوز صدای اذیت شدن و جان کندن آقا میومد. هر چند خیلی ضعیف تر شده بود و مشخص بود دیگه آخراش هست و کار داره تموم میشه.
حس بسیار متناقضی داشتم. از یه طرف بزرگی و اخلاق و شجاعت و مهر آقا یادم میومد. از طرف دیگه هم اعتمادم به حاجی و خواهرم و بابام و سفیر و بچه هایی که داشتن مخفیانه اما فعال از جریان ما حمایت میکردند.
وسایلمو جمع کردم. برای آخرین بار رفتم که آقا را ببینم و برم. وقتی رفتم بالا سرش، دیدم چهرشون داره دگرگون میشه و تشخیص اینکه این چهره، چهره قبلی آقا باشه خیلی دشوار بود.
دیگه نگم چرا؟
اطرافش هم خون و کف سبزرنگ و تیکه تیکه های ریز و درشتی افتاده بود که نمیدونستم اونا چیه که از طرف دهان و حلق، دفع کرده بود.
رومو کردم اون طرف ... به سمت درب خروجی ... چشمامو رو هم گذاشتم ... آروم آروم رفتم... رفتم و همه چیزو پشت سرم گذاشتم.
منم آدمم ... به استراحت و یه مدت از همه چیز دور بودن و این که دیگه نخوام یادم بیاد که چیکار کردیم و فراموش کردن صداهای ضجه آقا سید و همه این اتفاقات نیاز داشتم.
نمیدونم اصلا چی شد که یهو هممون اونجوری شدیم. پای سحر و جادو و چیز خور کردن و اغفال توسط رفیق ناباب و ... که وسط نبود. این یه تصمیم جمعی بود که زحمتش افتاد رو شونه خانواده ما ... مخصوصا خواهرم !
همین.
دیگه دوس ندارم دربارش چیزی بگم. هر چند بسیاری از این چیزا هم که گفتم و نوشتم، میدونم که یه روزی ممکنه به ضرر هممون تموم بشه اما ...
فقط بذارین دو سه تا چیز دیگه بگم و برم:
یکی این که خبر شهادت آقا همه جا پخش شد. همه فهمیدن. اون چنان شوک زیادی هم به جامعه وارد نشد. انگار مردم خیلی هم بدشون نمیومد که بالاخره آقا حذف بشه و برای بعد از حذف ایشون، کلی برای خودشون برنامه داشتند. خلاصه میخوام بگم این که فکر کنین خیلی اتفاقات ناراحت کننده افتاد و جامعه داشت به هم میریخت و مردم احساس بی پناهی کردن و ممکن بود نیروهای طرفدار آقا یه کاری بکنن و ...
نه بابا ...
از این خبرا هم نبود.
چه حالی میشین ... دقت کنین ... میخوام خوب بگیرین چی میگما ... چه حالی میشین اگه بگم حتی نذاشتیم آقا در مرقد دفن بشن؟ آره ... جدی میگم... از حرکت دادن جنازه ایشون به سمت مرقد جلوگیری شد و حتی مختصر درگیری هم در تشییع جنازه ایشون اتفاق افتاد اما تهش این شد که اونجا دفن نشه!
جوری هم درگیری شد که حتی به تابوت ایشون تیراندازی شد و دیگه اینقدر داشت اوضاع بیریخت و آبرو ریز میشد که سریع جمعش کردن و تصمیم بر این شد که توی قبرستون و مثل بقیه ... خیلی معمولی و بدون هیچ حاشیه و جمعیتی دفن صورت بگیره!
اینا همش به خاطر این بود که فشار عمومی رو سرمون نبود. وگرنه خیلی باید آبروداری میکردیم و حتی شاید مجبور هم میشدیم تو مرقد دفنشون کنیم.
اما خدا را شکر، افکار عمومی مثل همیشه خواب! اینقدر درگیر یه قرون دو زارش بود که به تنها چیزی که فکر نمیکرد، این بود که آقا را کجا دفن کنند؟!
حتی دو سه روز هم که تعطیل و عزای عمومی اعلام شد، یهو شهر خالی شد و همه رفتن عشق و حال! ینی اینجوری بگم که حتی مجلس ترحیمش هم اگه رسم نبود نمیگرفتن و به خانواده و داداشاش و خواهراش اجازه برگزاری مجلس و ستاد ارتحال و این چیزا نمیدادند.
این قدر حاجی و دوستاش آماده بودن که همه چیز به روال عادی برگرده و اونجوری که دوس دارن، حکومت رو ریل گذاری کنن که نگو !
یه چیز دیگه هم بگم؟
اینقدر اوضاع هلو بود که حتی خواهرم با اینکه همه فهمیدن کار اون بوده و خانواده ما به عنوان بیت آقا مقصر و یا متهم ردیف اول حذف ایشون بوده، لازم نبود پناهنده بشه! ینی موند. حتی دادگاه هم براش نگرفتن. پول خوبی هم بهش دادن و تونست بعد از یک سال ازدواج کنه و حتی بعدها سه تا بچه هم به دنیا آورد و خیلی لاکچری و معمولی مثل همه خواص، زندگی کرد.
بابام که همیشه مدیونشم، خیلی برای اسلام و مسلمین زحمت میکشید! یه شب که مثلا داشت یه نفس راحت میکشید گفت: «دیدی آقا در طول اون ده سال، چطوری هممونو سر کار گذاشت؟
داشته خیلی آروم و زیر پوستی، نخبه پروری میکرده و الان هم هیچ خبر و اطلاعی از اون نخبه ها نداریم!
خب اونا یه روزی سر باز میکنن و از خود آقا خطرناکتر میشن!
فقط کافیه یه انتخابات رو تحریم کنن تا موی دماغ بشن!
حتی سکوتشون هم خطرناکه چه برسه قیام مسلحانشون!
حس میکنم رکب خوردیم. آقا خودشو سیبل کرد تا هم از بقیشون غافل بشیم و هم همیشه بترسیم از اینکه اونایی که مثل تیر توی ترکش نگه داشته، کی به طرفمون شلیک بشه!
بدم میاد از خودم ...
نباید اینقدر ازش غافل میشدم ...
خیلی کار داریم هنوز!
من با دونه دونه اونا کار دارم ...»
سه چهار ماه بعدش من عضو شورای شهر و یکی از فرماندهان نظامی شهر خودمون شدم و بابام در این مسئله خیلی نقش داشت و برای همیشه ازش ممنونم. چون کاری کرد که حتی یک برگ بر علیه من و خواهرم در هیچ دادگاهی رو نشه و بتونیم بی دغدغه زندگی کنیم و به اسلام و مسلمین خدمت کنیم.
به توصیه موکد پدرم، پسری به دنیا آوردم و پدرم زحمت تربیت برادرم و پسر من را کشید و بقیه عمرش را به تربیت پسرم و برادرم سپری کرد. چون معتقد بود همچنان این راه باید ادامه داشته باشه و نباید از نسل سازی برای مهار شیعیان غافل بشیم.
و اما حاجی ...
حاجی هم در نیروهای مسلح بود و هم نبود. هم یونیفرم میپوشید و هم گاهی نمیپوشید. هم سخنرانی های پیش از خطبه نماز جمعه میکرد و هم تحلیل گر نخبه مسائل منطقه شده بود.
خلاصه حاجی قصه ما هیچ سمت اجرایی قبول نکرد و به همین سبک زندگی «سیاست و تصمیم سازی در سایه» ادامه داد. کلا خیلی باحاله. خیلی باهوش و بی ادعاست. همه جا هست و هیچ جا نیست. رد پاش در همه مسائل بود و خودش نبود.
تا اینکه اعلام کردن که حکم سرداریش اومده ...
وقتی بهش تبریک گفتیم، خیلی عادی و با همون غرور همیشگی گفت: «اتفاق خاصی نیفتاده ... ما همچنان سربازیم ... هنوز خیلی کار داریم ...»
«سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ»
آیا این قصه ادامه دارد؟!
#چرا_تو
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
🔹توجه!
بدین وسیله از همه شما عزیزان که #یازدهمین مستند داستانی را از کانالم مطالعه کردید، تشکر و قدردانی مینمایم.
لطفا بنده را از نظرات و پیشنهادات و انتقادات سازنده خودتون محروم نکنید.
حتی نظرتون درباره چاپ این مستند به صورت کتاب هم بفرمایید.
بنا به سنت همیشگیمون، حداقل یکی دو ماه داستان منتشر نمیکنم تا هر کس خواست با خیال راحت کانال را ترک کنه و به زندگیش برسه. استراحت کنه و فکر کنه تا یه کم رفرش بشه و بتونه مطالبی که مطالعه کرده را یا کلا فراموش کنه و یا باهاش زندگی کنه و ازش درس بگیره.
اما بنده شوخی کردم که گفتم تا دو ماه بعدش استراحت میکنم. چون همین الان در حال نوشتن دو پروژه هم زمان هستم و اگر عمر و توفیق همراه باشه، کار دارم باهاتون...
🌺ایشالله عاقبت بخیر
و در پناه مهدی فاطمه🌺
دعاگو
حدادپور جهرمی
🔹ای داد بیداد... یادتونه اون اوایل که می نوشتید گفتم داستان شمره؟
بعدش کلی خودم رو مسخره کردم بخاطر پیش بینیم...
الان میبینم خوب شد جوابی از شما دریافت نکردم و بی اطلاع خوندم و احساس کردم همین زمانه و درک کردم که ...
نمیدونم چی بگم... میترسم... همیشه فکر می کردم آدم بدای زمان ائمه خیلی عجیب غریب بودن...درحالی که نه. الانش هم بین ما هستن... شاید خود من باشم😔 نمیدونم باید چکار کنم...
اجرتون با امام زمانمون🌹
🔹سلام حاجی انتقاد یکی از مخاطبین خوندم که گفته بود اول داستان خیلی زشته نامناسب هست نمیشه به کسی معرفیش کرد حتما در چاپش تجدید کنید...ولی به نظرمن عالیه باید همه بفهمن یه مشت حرومزاده نخبه بودن که هنوزم بعد ۱۴۰۰سال اقای ما رو تحت فشار قرار میدن متهم میکنن...حق و ناحق نشون میدن انگشت تهمتشون هم همیشه به ناحق سوی اقای ما دراز هست...حتما چاپش کنید خیلی هم رو این کتاب مانور بدید حتی بیشتر از ۱۰تا کتاب های دیگتون اصلا ۱۰برابر واسه نشرش وقت بذارید
🔹سلام ممنون بابت زحمت ها و دود چراغ خوردن هاتون اجرتون با صاحب الزمان
هنر نویسندگی و داستان نویسیتون عالیه تعریف ها بماند بریم سراغ نقد سازنده
اول اینکه در غالب کتاب هاتون چاشنی سکس هاش یه کم زیاده یعنی بی پروا گفته میشه این نقد رو کسی میکنه که خیلی هم علیه السلام نیست حقیقتش اصلا دوس ندارم خواهر های مجردم بخونن چون تاثیراتش منفی میزاره
اما برا متاهل ها طبیعی تره
دوم زمانی مستند هاتون جذاب تر میشه و تاثیرش بیشتر میشه و میتونیم با پوست وگوشت خودمون حس کنیمش که غالب ادم بدها و مخصوصا نقش اول داستانتون چهره ای شناخته شده باشه تو این داستان حداقل من متوجه نشودم حاجی کی بود
در کل واقعا زیبا بود اگه وقت دارین
بسم الله پروژه بعدی رو کلید بزنید .
مردم رو وابسته کردید بعد میگید 2 ماه دیگه😣
چشم انتظار مستتد بعدی هستیم
یا علی
🔹سلام. عالی بود. اینقدر عالی که ما خانوادگی میخوندیم.
بابام آخونده و خودم دانشجو هستم. مادر عزیزم خانه دار هست اما تحصیلات حوزوی داره. دو تا خواهرام دبیرستانی هستند.
اینا را گفتم که بدونید الحمدلله بی دین و ایمان و بی سواد نیستیم.
درباره صحنه های خاصی که در بعضی کتابهای شما وجود داره، دو سه بار تو خونه ما و حتی فامیلامون بحث شده. نتیجه این شده که همه ما موافقیم که در این حدس باشه و هیچ مشکلی نداره. چون مردم باید بدونن که ولی خدا را چه نطفه هایی کشتند و چه کسانی در امروز همون راه را میروند. حتی بابام میگفت: حاج آقای حدادپور در زمینه رمان با موضوعات حساس و در لباس روحانیت، در حال تحول و رنسانس هستند و بعدها جامعه ما متوجه میشود که حدادپور که بود و چه میگفت؟
ما برای شما دعا میکنیم. لبخند مهدی فاطمه نصیبتان😘
🔹سلام حاج آقا، دست مریزاد، جزاءک الله خیرا. من با سطح معلوماتی که دارم فهمیدم که راوی داستان محمد ابن اشعث و پدرش هم که اشعث و خواهرش هم که جعده ملعونه هست ولی تا آخر داستان نفهمیدم که هویت واقعی حاجی کیه؟
خواهشا اگه این شخصیت واقعیه، اونو معرفی کنید تا بیشتر با شخصیتش آشنا بشیم. یا زهرا
🔹سلام و شبتون پر ستاره
از هر کس میپرسم حدادپور کیه؟ میگه نمیشناسم. یا میگن داستاناش نخونید و گمراه هست و...
امسال اربعین رفته بودم. در یکی از موکب ها یه خانمی بود که خیلی خودشو مذهبی میدونست و ادعاش میشد. همش از شما بد گفت و تخریبتون می کرد.
من همون موقع فهمیدم که باید ببینم شما چی میگی که اینقدر مخالفان پرادعایی دارید.
ظرف مدت کمتر از ده روز، پنج تا از کتابهای شما را شبانه روز خوندم و با نامزدم درباره شما بحث کردیم.
نتیجه سم پاشی اون خانمه برای من این شده که سه دور از آثارتون سفارش دادم تا کل فامیل و بچه های کلاسمون بخوانند.
یه بار هم دوستم میگفت توی راهیان نور دو تا خانم و یکی از راوی ها از آقای حدادپور خیلی بد گفتند و ازش غول بی رحم ساختند که مثلا بگن خیلی مشکل داره😆 اما دوستم و بقیه بچه ها که شما را میشناختند، جوری با اونا بحث کردند که همه از اون دو تا خانم و اون راوی بی سواد خندیدند😆😆
شما کارتون درسته. ادامه بدید. لابد جای اونا را تنگ کردید که اینقدر از شما بدشون میاد.
موفق و سربلند باشید. مثل شهید حججی💪
🔹سلام،خسته نباشید
ن والقلم....تا حالا هیچکس به این زیبایی و نکته سنجی زندگی امام حسن علیه السلام را تشریح نکرده بود
من رو حلال کنید در خلال داستان وقتی از انتقادات مخالفان به رهبری میگفتید به شما شک کردم نکنه نفوذی باشید...
همیشه از این مسئله غصه داشتم که چرا هیچکس از زندگی امام حسن چیزی نمیگوید البته ما از زندگی پیامبران حضرت محمد صلوات الله علیه هم چیزی نمیدانیم .... واقعاً سخته در میان هجمه مخالفان و جاهلان اینگونه بی پرده از اوضاع سیاسی کنونی گفت ...دست مریزاد خداوند جزای خیرتان دهد
تا شما مستند جدید رو انتشار دهید من هم برگردم
🔹خداقوت حاج اقا .اجرتون بااقا امام حسن . من مثل شمانویسنده ی خوبی نیستم ونمیتونم بانوشتن خوب ازتون تشکروقدر دانی بکنم .الحق که تنها جایی که به خوبی میشد تنهایی ومظلومیت اقامون امام حسن روتصویرسازی کرد باخوندن داستان شمامیسر شد حتی روضه های شهادت اقاهم اونقدر مارومنقلب نمیکرد وزیبایی قلم شما اشک همه ی عاشقان اقارو دراورد اجرتون باخود اقا .
ولی توروخدا دفعه بعد اونقدر مرموز ننویسین هم قلبمون تودهنمون بود وهم ترس از شباهتهای زمانه ی خودمون ودنبال شخصیت رهبری گشتن و تطبیقه شخصیتها.واقعا ایندفعه داستانتون سخت بود وسخت گذشت به هممون .ان شاءالله امام حسن به زندگی وقلمتون برکت بده .
🔹حاج آقا من هیچ وقت اینقدر که سر داستان چرا تو این سه قسمت آخر برای امام حسن علیه السلام گریه کردم هیچ وقت براش اینقدر گریه نکرده بودم میخوام بگم هم خیلی ملموس بود هم خیلی سنگین و سوزناک...قشنگ وصف زندگی و روزگار خودمون بود انگار،درمورد کید دشمن و#جریان_نفوذ و خواص بی بصیرت و یاران بدتر از دشمن واین حرفا و البته با این تفاوت که واقعا مردم الان جامعه اسلامی واقعا خیلی بهترن از مردم اون موقع
ان شاالله که برکتی که به واسطه این داستان خدا بهتون میده زودتر تو زندگیتون حس کنید
درمورد چاپ داستان هم مثل کتابای قبلی مشتاقم که هرچه زودتر چاپ بشه وبه دستم برسه،واقعا کف خیابون۲ و پسر نوح رو کی میخواین چاپ کنین؟🤔
🔹سلام.شهادت پیامبر صلی الله علیه واله،امام حسن مجتبی و امام رضا علیهما السلام رو خدمتتون تسلیت میگم.خدا قوت حاج اقا.درمورد نظرات دوستان راجع به داستان چرا تو؟ میخواستم در جواب عزیزی که فرموده بودن داستان با بی حیایی شروع شده بگم اره داستان با بی حیایی شروع شده هر جا توی تاریخ به شهادت پیامبر یا امامی ختم شده از بی حیایی و زنا زادگی قاتلین شروع شده نکته همینه همین مثلا حاجی داستان یه روز میشینه رو سینه مبارک امام حسین علیه السلام 😭. نطفه حرام و لقمه حرام نکته اینجاست دو تا چیزی که شیطان و یهود در طول تاریخ برای زمین زدن جبهه ی حق ازش استفاده کردن. هنوز هم دارن استفاده میکنن نمیبینید چقدر دارن از همه ی ظرفیت رسانه ای شون برای حرام زادگی استفاده میکنن باید برای اخر الزمان و مقابله با حق سرباز تهیه کنند. اونا دارن کار میکنن ما هم اینجا داریم تو سرو کله ی هم میزنیم که وا اسفا چرا یه نویسنده اومده مو شکافی کرده و گفته بابا کسی که باعث شهادت امام حسن علیه السلام و قاتل امام حسین علیه اسلام بوده زنا زاده بوده.استغفرالله! استغفرالله! بابا ما تا کی میخوایم خودمون رو به خواب بزنیم و نفهمیم اصل چیه و فرع کجاست. اصلا به ما جماعت اجازه بدن نعوذبالله به خدا هم ایراد میگیریم که چرا داستان بی حیایی زلیخا رو تو قران اورده. خدایا خودت هممون رو عاقبت بخیر کن
🔹سلام حاج اقا فرمودید نظر بدهیم که خوب ولی یک پیشنهاد نه خواهش دارم تو را خدا نگید تا دوماه دیگه مستند داستانی نمیذارید مگه شما نمیخواید ما سیاستمدار بشیم پس این وقفه که بیشتر از دو ماه هم میشه شما را از هدفتون دور میکنه ها حالا من گفتم🙃
🔹چه اصراری داری مردم را از کانال خارج کنید؟ من که وقتی اینجوری میگید، دلم میگیره!
🔹سلام استاد حدادپور
من صالح از توابع زاهدان هستم و دوستدار کانال شما.
چند وقت قبل که چراغ خاموش اومده بودید دانشگاه زاهدان، چرا اطلاع رسانی نکردید که خدمت برسیم؟ هر کسی میاد زاهدان کلی اعلام میکنه که لااقل بگه منم به این مناطق میرم اما شما هیچی نگفتید. آخه چرا؟ البته شنیدم بازم قول دادید میاید. شما را به خدا قسم میدم اعلام کنید تا ما هم اطلاع پیدا کنیم.
دوستت دارم برادرجان. ولی به شرط اینکه حرفای نصف شبی که تو کانال مینوشتید بیشتر بشه. من عاشق اون جملات هستم.
یاعلی که همیشه حق با علیست✋
🔹سلام دمت گرم
بار خودت رو بستی واسه ی اون دنیا
خیلی بهت حسادت میکنم
هر چه قدر هم گنهکار باشی داری واسه ی یه خاندانی کار میکنی که زیر بار منت هیچکس نمیرن
خدا خیر بهت بده
التماس دعا.خواهش میکنم یه حرف اندازه ی یه حرف که تو کتابات مینویسی یاد ما هم باش شاید به واسطه ی شما ما هم مورد شفاعت این خاندان قرار بگیریم
یاعلی مدد
🔹سلام خسته نباشید
قبول باشه
استادبزرگوار دیروز و امروز لحظات سنگینی رو سپری کردیم
چندین غمهمزمان جگر ما رو خیلی خیلی سوزاند، مات و مبهوتیم!! ...غم یتیمی امت مگر غم اندکیه ؟! ،غم شهادت مظلومانه کریماهل بیت علیهم السلام ، وغم جهل انسانهایی که یک باردیگه دست به جنایتی سنگین زدند هرچند در قالب مستندی داستانی ! وهرچند از انسانهای دوران ما دور از اتفاق و بعید نیست که بارها و بارها تاریخ رو تکرار کنند!! چه در اغتشاشات عراق مظلوم که دل مارو خون کرد و چه در داستان چرا تو ؟؟ وچه در کشورما ...و هرگوشه که ظالمی و مظلومی هست ...
روای داستان راست میگفت .جنایت یک تصمیمدسته جمعی بود ( امریکا ، اسرائیل ، و فرزند ناخلفشون داعش و افراد جاهل و بی مایه وگاهی بقولی ، البته با عرض معذرت روحانیت خوشبین ناصالح و یا بدبینانه خائن کههمه ریشه در جهالت ونهایتا بد بختی های بشردر دنیا وآخرت دارند )هرچند یک خانواده اجراکردند !
روحانی خوشخیال اَبله هم راست میگفت قانون استصوابی میخوان چیکار ؟ مردم شاید بخوان به شمر یا خولی رای بدن !! 😭
کما اینکه چند سال قبل اینکارو کردند . وهنوز که هنوزه خسارتهای جبران ناپذیردر حال وقوعه !!...ناراحتم از قلمتون که آقای عزیزتر از جان ما رو خیلی مظلومانه بشهادت رسوند اصلا برامون غیر قابل تصوره ! نمیخوام بهش فکر کنم ! استاد باور بفرمایید مطالب مربوط به لحظات مسمومیت آقا رو تند تند می خوندیم و کلمات رو جا می انداختیم . نخواستیم چشممون به کلمات زوم داشته باشه !! تصورش برامون سخت و جانکاهه !
ولی راضی ام از اینکه باعث میشه با داستان تلختون خیلیا وجدان درد بگیرند از خواب غفلت بیدارشده و همچنین با بصیرت با انتخابات پیش رو روبرو بشن ....
دعا میکنیم که با روشنگریها و فداکاریهای امثال حضرتعالی انتخابات آینده بخیر و خوبی بگذره ! و انتخاب اصلح زمینه ای برای ظهور مولامون باشه.
استاد حدادپور فرمایشتون این بود بعد از داستان تصمیم با شماست بمونید یا برید!
استاد ما با داستانهاتون زندگی میکنیم هرکدام از کتابهاتون درس عبرتی گرانبها برای ما به ارمغان داره که تا همیشه میتونه راهنمای ما و نسلهای بعدی باشه ...
و قلمتون ! که نوع نگارشش یه دنیا برامون ارزش داره ! حتی اگه بارها بنویسیم
غائله صحیحه !! 🙈
قلمتون در دل ما جاداره ! چرا که برخواسته از دل باصفای جنابعالیه و سرشاراز صفا و معنویت و برکت !!
ان شاالله روزبروز شاهدپیشرفت حضرتعالی در گامهای بلندتردر عرصه نویسندگی با محوریت بصیرت افزایی باشیم .
چشمبراه آثاربعدیتون هستیم .
لطفا مراقب خودتون و سلامتیتون باشید . ما همبا شما خیلی کار داریم ! 🙈
در سایه مهر و لطف الهی و توجهات امام عصر( عج) در کنار خانواده محترم زندگیتون توام با سلامتی وسرشار از صفا و صمیمیت ...💐💐
🔹سلام حاج اقا . میبخشید من اینهمه مزاحمتون میشم
از داستانتون خوش نیومد . اینو از همون قسمتهای اول هم گفتم .
تو همه داستاتهاتون محمد مستندتون فرد یا افرادی رو دستگیر میکرد ک اونا مجبور ب اعارافاتی میشدند و همه چی خیلی ملموس بود برامون .
ولی تو این مستند انگار خودتون نشستید و همه وقایع انقلابو همونطور الکی از زبون ی نفر تعریف کردین . شخصیتی ک مدنظرتون هست اگ واقعا ی روز دستگیر بشه اصلا معلوم نیس این وقایعو ب گردن بگیره یانه .
یعنی همه چی مثل ی داستانه ک زاییده تخیل ی نفر باشه .
انگاری ما عادت داریم ک جبهه مقابل بهمون انگ توهم و توهم توطئه رو بزنن!
بگذریم ، با این مستندتون منکه تا همین قسمت اخرشم اصلا متوجه نشدم شخصیتهای داستانتون کیا بودن ، اقا سید،حاجی و اونیکه درنهایت سردار شد ، اخه سنم ب این جیزا قد نمیداد . وقتی امام راحل فوت شدن من تازه داشتم امتحانات سال دوم ابتدایی رو میدادم . شایدم ب سن و سال ربطی نداشته باشه و اطلاعات سیاسی بخاد.
ولی با این داستانتون فقط ی کاری کردین ک مردم بعد از این ب همه مظنون و مشکوک بشن 😕
در کل با همه احترامی ک براتون قائلم داستانتونو زیاد دوس نداشتم .
خسته نباشید و خدا قوت بهتون میگم .
التماس دعا
🔹همانطور که قبلاً هم بهت گفتم، ازت متنفرم. مردک متوهم.
🔹سلام بزرگوار
وقت بخیر
حتما به راهتون ادامه بدید و داستانهاتون رو چاپ کنید امروز با یاد امام حسن گذشت هروقت هم یادم می اومد جلو همه اشک میریختم امروز همش تو دلم روضه بود هر اتفاقی هر حرفی منو یاد امام حسن می انداخت حرف حشمت فردوس که میگفت تو این هفتاد سال دنیا دو چیز به من نشون داد وقتی گفت از کسانی که انتظارشو نداشتی بدی دیدی قلبم گرفت گریم گرفت داشتم آهوی پیشونی سفید میدیدم اختاپوس معجون سبز خورد گریم گرفت عکس رهبر رو میدیم گریم گرفت
اینا رو میگم که بدونید داستانتون چطور رو من تاثیر گذاشت و حتما باید داستانتون رو چاپ کنید و داستانهای بیشتری بنویسید
🔹سلام جالب و قشنگ نوشته بودین ممنون ان شاالله دستتان ب