🔰 #روایت_قطور_۲
🔆 از دختر نوجوانی در حالی که از فرط سرما دستهایش را در زیر بغل گذاشته، درباره خدمات گروههای جهادی سوال میکنم و او با لهجه محلی شروع به صحبت میکند «۸۰ درصد خانه ما در زلزله ریخت، پدرم سکته کرده و از کار افتاده است و مادرم هم پرستار پدرم».
🔆 «چند روز حتی نتوانستیم از ترس پسلرزهها پا توی خانه بگذاریم و با کمکهای امدادگران زندگی کردیم، اولین شنبه بعد از زلزله با کمک خواهرم رفتیم کمی از وسایلمان را از زیر خاک و آجرها بیرون بیاریم اما کار خیلی سخت بود تا اینکه چندروز قبل عدهای جوان طلبه با ماموستا به خانه ما آمدند و کاری که ما در ۲ هفته نتوانسته بودیم انجام بدهیم را برای ما انجام دادند و رفتند».
#ادامه_دارد
🔻 #محامین| رسانه رسمی حجت الاسلام ناصر اکبرزاده
🆔 https://eitaa.com/mohamin_ir