▪️خطبه «شِقشِقیّه» سومین خطبه نهجالبلاغه است. این خطبه، درددلهای سوزناک امیرالمومنین علیهالسلام پیرامون روزهای بعد پیامبر صلی الله علیه وآله است.
«اقیانوس آلام» مروری است بر این دردنامهی اول مظلوم عالم، که در ده قسمت تقدیم مخاطبان عزیز میگردد.
اقیانوس آرام
نگاهی به مظلومیتهای بیانتهای امیرالمومنین علیهالسلام در آینه خطبه شقشقیه
🎵 قسمت اول
#اقیانوس_آلام
#امیرالمومنین_علیه_السلام
@mohaminalmahdi
Oghyanoose Alam-01.mp3
4.23M
✋ اقیانوس آلام
نگاهی به مظلومیتهای بیانتهای امیرالمومنین علیهالسلام در آینه خطبه شقشقیه
🎵 قسمت اول
#اقیانوس_آلام
#امیرالمومنین_علیه_السلام
@mohaminalmahdi
محامین المهدی🌿
فصل دوازدهم🌸خداحافظی 🌟 #رفیق_مثل_رسول ۵۶ آن قدر دلتنگ هیئت و روضه شده بودم که اولین سه شنبه خودم را
🌟#رفیق_مثل_رسول🌟۵۷
مراسم تدفین که تمام شد،از شدت گرما و فشار کارهای این چندروز،حس کردم دیگه تحمل نگه داشتن روزه ام را ندارم. خیلی حالم بد شده بود،بقیه بچه ها هم شرایط بهتری نداشتند،درست هفتادو دوساعت بود که هیچ کدام نخوابیده بودیم،سحری و افطاری هم که به قول معروف پیشکش.
به حسین گفتم :قبل از اذان خودمون رو برسونیم، از حد ترخص خارج بشیم،حسین قبول کرد محمد هم گفت:من مطیع جمع هستم.حاج محمد گفت اگر بخوایم باید زودتر حرکت کنیم.
چهارنفری به سمت قم راه افتادیم.من چشمم به کیلومتر ماشین بود.حد ترخص را رد کردیم،گوشه ای نگه داشتیم و روزه مان را افطار کردیم.آنجا کمی غذا خوردیم و یکی دوساعتی استراحت کردیم.به شدت ضعف کرده بودیم،یکی از بچه ها خندید و گفت:توان بدنیمون تموم شده،هماهنگ کنیم شهید بعدی تو خنکی هوا باشه. آن شب وقتی رسیدم شهرک،نزدیک مقبره الشهدا احمد را دیدم،دلم خیلی گرفته بود.خستگی و بغضم را نمیتوانستم پنهان کنم.احمد پرسید :رسول چی شده؟چقدر بهم ریختی؟عکس مهدی عزیزی و رضا کارگر را نشانش دادم و گفتم:از بچه های یگان ما بودند،توی یک روز شهید شدند.سه روزه که پلک نزدم.بچه ها خیلی غریبانه شهید شدند.احمد حالا ببین من شهید بعدی یگانم.
احمد شروع کرد به شوخی کردن و مسیر حرف را عوض کرد.آن قدر سربه سر من گذاشت تا حالم بهتر شد.وقتی در مورد مراسم اعتکاف امسال در مسجد تعریف میکرد.من آنقدر خندیدم که طبق معمول، همیشه اشک از چشم هایم راه افتاد.احمد دستی روی شانه ام زد و گفت؛همیشه این خندیدنت را دوست دارم و هروقت دل تنگت بشم،این تصویر برام تداعی میشه.از ته دل خدا را شکر کردم که رفقایی دارم که داشتنشان میتواند این قدر حس خوب و آرامش را به من منتقل کند.
محل کار پیگیر اعزام مجدد بودم.یک مقدار بین اعزام به لبنان یا سوریه مشکل پیش آمده بود.فکر کنم سه مرتبه به من برنامه اعزام دادند و کنسل میشد.حسین هربار تا فرودگاه با من میامد،دفعه سوم که کنسل شد،حسین گفت:خودم میبرمت یه منطقه خوش آب و هوا،دیگه هم این قدر نریم و بیایم.تمام مسیر برگشت را خندیدیم و باهم به شهر ری رفتیم.امیر و محمد با دیدن من شروع کردند به مسخره بازی و شوخی کردن که این چه مدل منطقه رفتنه؟برو دیگه ،از این خداحافظی کردن خسته شدیم.این چه وضع اعزام کردن نیرو ..)امیر داخل سیستم ما یکی از وظایفش شناسایی، تایید هویت و تحویل پیکر شهدا بود.روحیه خیلی شادی داشت و گاهی بچه ها متهمش میکردند به سنگ دلی،اما وقتی پای درد ودل امیر مینشستیم، میفهمیدیم در این کار چه فشار روانی را تحمل میکند.آن روز که دور هم بودیم،امیر به من گفت:چقدر کلاهت قشنگه.
من هم کلاهم را از سر برداشتم و به او دادم. وقتی به صورت امیر و خنده هایش نگاه کردم،خیلی خوشحال شدم که میتوانم با بخشیدن چیزهایی که دوست دارم،دوستانم را خوشحال کنم. حتی اگر چیزی را میبخشم.خیلی دوست داشته باشم ،حسی که از رفقایم به من منتقل میشد،برایم باارزش تر بود.چندروز بعد دومرتبه به من تاریخ اعزام دادند.با حسین قرار گذاشتیم برای خرید لباس و تجهیزاتی که برای کار لازم داشتم،حسین گفت:اینارو از یگان تحویل بگیر.گقتم؛اونا سرشون شلوغه ،خودم میخرم میبرم. دو دست کامل لباس شبیه هم خریدیم،بعد هم به شهر ری رفتیم. محمد گفت امیر حسابی سرماخورده و حالش خوب نیست ،گفتم:بریم دیدنش.بچه ها گفتند امیر اصرار کرده چون بیماریش واگیر داره به دیدنش نریم.نتوانستم به دیدن امیر نروم،بدون اینکه به او اطلاع بدم رفتم خانه شان.امیر خیلی خوشحال شد و این خوشحالی برایم یک دنیا ارزش داشت.مسیر برگشت به خانه ،یاد سفر چندماه پیش افتادم ،برای تکمیل دوره عقیدتی ،من و محمد باید به مشهد میرفتیم.حسین و هادی هم خودشان را به مشهد رساندن،خیلی سفر خوبی بود.روزها بعداز کلاس با بچه ها به زیارت و سیاحت میرفتیم. انگشتر حدید بازوبندم را در همین سفر خریدم.
🌟#رفیق_مثل_رسول ۵۸
وقتی رسیدم خانه،ست لباس نظامی ام را پوشیدم تا مامان ببیند.چندتا عکس هم انداختم.بعد هم چندساعتی وقت گذاشتم تا یک کتابخانه کوچک،گوشه اتاقم سوار کردم.با جا به جا شدن کتاب ها،حسابی اتاق مرتب شد.بعداز نماز فرصت خوبی برای نوشتن وصیت نامه پیدا کردم و این طور نوشتم:
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره آل عمران،آیه ۱۹۵
آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند ،جهاد کردند و کشته شدند،همانجا بدی های آنان را میپوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است،داخل میکنیم و این پاداشی است از جانب خدا.
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و درود به محضر صاحب العصر و الزمان عجل و روح پاک امام راحل رحمة الله علیه و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سیدعلی خامنه ای ظله مد )و روح پاک تمامی شهدای اسلام بخصوص سیدالشهدا اباعبدالله الحسین ع که جان ها همه فدای آن بزرگوار.
به موجب آیه شریفه(کل نفس ذائقه الموت)تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی میباشد.
این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن،و تمامی ما باید برویم وراه این است.دیر یا زود فرقی نمیکند،اما چه بهتر که زیبا برویم.
پدرومادر عزیزم که درود خداوند برشما باد،از شما کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید.از شما عذرخواهی میکنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و درحق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام.از شما میخواهم که مرا حلال کنید.
در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که اورا ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد.میدانم که شما ناراحت نیستید ،زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند.
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#رسول_خلیلی
https://eitaa.com/joinchat/1323696266Cf68599de56
#سلام_امام_زمانم🥀
🌱السَّلامُ عَلَیْكَ یا خَلیفَةَ اللَّهِ وَ ناصِرَ حَقِّهِ...
سلام بر تو اي خليفه خدا و ياور حقّش
سلام بر تو ای نماینده پروردگار بر روی زمین که آینه وجودت نمایانگر اوست.
سلام بر تو ای مولایی که حق خدا به دست تو احیا خواهد شد و همه خلایق را زیر پرچم توحید جمع خواهی کرد.
📚فرازی از زیارت آل یاسین
۰┄┅┅┄❅🥀❅┄┅┅┄
🥀سلام قرارِ قلب بی قرارِ ما
چه خوب است که از آرزوهایم خبر داری!
ومن دلخوشم به تو
پیدای پنهان، وارث زمین و زمان،
که آگاهی بر احوال نهان.🥀
اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ
https://eitaa.com/joinchat/1323696266Cf68599de56
▪️امام رضا علیه السلام:
كَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَةٌ مَاتَتْ وَ هِيَ عَلَيْهِمَا سَاخِطَةٌ وَ لَمْ يَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِيَتْ عَنْهُمَا.
💬 ما مادر خوبی داشتیم که در حالی از دنیا رفت که بر آن دو نفر خشمگین بود
و بعد از شهادتش خبری به ما نرسیده که از آن دو نفر راضی شده باشد.
📚 الطرائف، ج۱، ص ۲۵۲.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🖤روز پنجم چلّه حدیث کساء به نیت فرج (چهارشنبه)
@mohaminalmahdi
#کنترل_ذهن 138
✅ فکر کردن در مورد مرگ آثار بسیااااار خوبی رو برای انسان داره.
آدم رو از تخیلات بچگانه و توهمات جدا میکنه و زندگی رو خیلی واقعی و جدی جلوی آدم میذاره.
🔶 تمام کاری که دین با همه آموزش هاش میخواد به عموم آدم ها بده، یاد مرگ میاد یه تنه همه اون آموزش ها رو خیلی اثر گذار برای انسان قرار میده.
ما آدما خیلی توی تخیل زندگی میکنیم! جدی ترین حرفا و افکارمون همش بوی تخیلات رو میده!
⭕️ مثلا ما آدما فکر میکنیم هرچقدر پول در بیاریم و برای خودمون بیشتر خرج کنیم بیشتر لذت میبریم!
در حالی که اتفاقا شما هرچقدر برای دیگران خرج کنید بیشتر لذت میبرید!
💢 ما خیال میکنیم اگه به شهرت برسیم و اسم و رسم پیدا کنیم دیگه همه چی عالی میشه! در حالی که خیلی چیزا رو توی گمنامی به آدم میدن...
#کنترل_ذهن 139
🔶 آدما خیال میکنن اگه بی حجابی بیشتر بشه از شهوتشون بیشتر لذت میبرن در حالی که اگه بی حجابی زیاد بشه و چشم ها کنترل نشه، دیگه کسی از شهوت هم نمیتونه لذت ببره و دچار هزار تا بیماری جنسی و روحی میشه...
💢 دیگه خانواده ای براشون نمیمونه که توش آرامش پیدا کنند.
🔺 آدما خیال میکنن قراره خیلی توی دنیا زندگی کنن! خیال میکنن فقط این همسایه ها هستن که یکی یکی از دنیا میرن...
آدما خیال میکنن خونه هایی که میسازن قراره تا قیامت توش زندگی کنن!
🟠 آدما خیال میکنن اگه وقتشون رو پای تلویزیون و فیلم و فوتبال و موسیقی و رقص و ... بذارن میتونن تا ابد ازش لذت ببرن!
⭕️ آدما برای زندگی بسیااااااار کوتاه شون توی دنیا خیلی تلاش میکنن ولی برای زندگی ابدی شون که هزاران میلیارد سال قراره طول بکشه اصلا فکری نمیکنند!
و آدما.....
آدما معمولا توی تخیلاتشون زندگی میکنند نه توی دنیای واقعی..
#کنترل_ذهن 140
❇️ و یاد مرگ میاد همه این خواب های کودکانه رو میشوره و میبره...
آدم رو وارد دنیای واقعی میکنه....
یاد مرگ آدم رو به سمت ساختن دنیا و آخرتی آباد سوق میده...
💢 فرض کنید یه نفر شراب بخوره و گیج و منگ داره میره سمت یه دره خطرناک...
🌊🌊🌊🌊
بعد هرچقدر اطرافیان داد میزنن نرو میفتی ولی اون اصلا حواسش نیست!
🌋⛰🏔🗻
تمام آموزش های دینی مثل اون اطرافیان هستند.
اما یه نفر صاف میاد روبروی اون آدم گیج می ایسته و یه سیلی محکم میزنه توی گوشش که برق از چشماش بپره!
🔺 یه دفعه ای از گیجی در میاد و هوشیار میشه و تازه میفهمه که داشته چه اشتباهی میکرده!🤯
✅ یاد مرگ مثل اون سیلی محکمی هست که آدم رو از خیالات بچگانه در میاره...
محکمه ولی وقتی سیلی رو خوردی میگی می ارزید....
میگی: خیلی بد زدی و حالمو گرفتی ولی دمت گرم..!