eitaa logo
کانال رسمی شیخ محمد قدرتی
1.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@@پندواندرزهای حکیمانه ازبزرگان دینی@@ حسن زاده آملی رحمت الله عليه: هر نَفَسی از نَفَس های تو جوهری است که قیمت بردار نیست، زیرا که جایگزین ندارد لذا وقتی این نَفَس رفت هرگز برنمی گردد، پس مثل احمقانی نباش که در هر روزی به زیادی اموالشان خوشحالند، با اینکه عمرشان به شدّت رو به نقصان است، پس چه خیری در زیادی مال و در کمی عمر میتواند باشد، پس هرگز خوشحال مباش، مگر به زیادی علم که زیادی علم، تو را در قبر همراهی میکند و در حالیکه اهل و مال و فرزند و دوستانت تو را در قبر رها میکنند و همراهی نمی کنند.🍃 📚کتاب راه نجات،ص245 صل علی محمد و آل محمد https://eitaa.com/mohammad_ghodratii 🔴عضویت درکانال رسمی محمد قدرتی🔴
بسم الله الرحمن الرحیم اخلاقی موسی کاظم علیه السلام در مدینه شخصی از نوادگان خلفای جور جبت وطاغوت با امام موسی کاظم علیه‌السلام دشمنی می‌کرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بدگویی می‌نمود. چند نفر از یاران امام کاظم علیه‌السلام به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » امام کاظم علیه‌السلام آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: « او اکنون کجاست؟ »گفتند: « در مزرعه خود مشغول کشاورزی است » امام علیه‌السلام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: « خسته نباشی! » سپس با چهره‌ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: « تا کنون چه قدر برای آبادانی مزرعه‌ات خرج کرده‌ای؟ » مردکشاورز پاسخ دادصد دینار،امام علیه السلام فرمودامید داری چه قدر محصول برداری؟مردکشاورزگفت نمی‌دانم. من که علم غیب ندارم!امام‌ علیه السلام فرمود من می‌گویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟مرد کشاورز گفت امیدوارم دویست دینار برداشت کنم. امام کاظم علیه‌السلام کیسه‌ای که محتوی سیصد دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! » مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم علیه‌السلام گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام علیه‌السلام پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت‌هایش ببخشد. امام کاظم علیه‌السلام در حالی که با لبخند شیرین خود نشان می‌داد که او را بخشیده است از آنجا گذشت.چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم علیه‌السلام دیدند، آن مرد در مسجد به محضر امام علیه‌السلام آمد و با کمال خوش‌رویی و ادب به امام علیه‌السلام نگریست و گفت: « ألله اعلم حیث یجعل رسالته » « خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). » اصحاب امام علیه‌السلام با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام گستاخی و بی‌ادبی می‌کرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام علیه‌السلام را ستود و سؤالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ‌های امام علیه‌السلام رفت. امام کاظم علیه‌السلام هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: « این همان شخصی بود که شما از من اجازه می‌خواستید تا او را بکشید. اینک از شما می‌پرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما می‌خواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم منابع: بحارالانوار ج۴۸ص۱۰۲ اعیان الشیعه ج۲ص۷ اعلام الوری ج۲ص۲۹۶ ختم کنید عجل لولیک الفرج 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii