eitaa logo
کانال رسمی شیخ محمد قدرتی
1.7هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
شیخ _محمد _قدرتی 📚سخنران حرم مطهر حضرت معصومه س ومسجد مقدس جمکران و سراسر کشور 📚سطح سه حوزه علمیه 📚دکتری تاریخ اسلام از دانشگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾💐🌾 "" تغذیه روحی همسرتان "" 🍃 روزی ۳دقیقه به همسر خود سه وعده غذای عشق دهید!!! 1⃣ توجه 2⃣ عاطفه 3⃣ سپاسگزاری وعده اول صبح قبل از این که از تخت خود بیرون بیاید، به او لبخند بزنید. وعده دوم میان روز با گفتگوی تلفنی با همسرتان می باشد. وعده سوم قبل از این که بخوابید حتما از او بابت زحماتش تشکر کنید. در ضمن حتما میان وعده غذایی عشقی را یادتان نرود. 🍃 میان وعده عشق به شرح زیر است وقتی از کنار او رد می شوید حتما زیبا از او استقبال کنید. یک تلفن فوری بزنید و بگویید دوستت دارم. او را تحسین کنید چقدر خوشگل شده‌ای با یک نگاه یا لبخند عشق خود را نشان دهید. یادداشتهای عاشقانه یا پیام عاشقانه به همسرتان بدهید. 💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚☘☘☘☘☘☘☘☘🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚☘☘☘☘☘🍀🍀🍀🍀🍀 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
چهار اصل مهم ! الماس از تراش، و انسان از تلاش میدرخشد.. صادق باش هنگامی که فقیری ساده باش وقتی که ثروتمندی مودب باش وقتی که قدرتمندی و سکوت کن هنگامی که عصبانی هستی... 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
41.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفارش امام کاظم علیه السلام نسبت به دین 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪی ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟! ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ... ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ... ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﻦ ...ﻣﻦ ... ﻣﻦ .... ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ! ﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟! ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ! اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اخلاقی موسی کاظم علیه السلام در مدینه شخصی از نوادگان خلفای جور جبت وطاغوت با امام موسی کاظم علیه‌السلام دشمنی می‌کرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام بدگویی می‌نمود. چند نفر از یاران امام کاظم علیه‌السلام به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » امام کاظم علیه‌السلام آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: « او اکنون کجاست؟ »گفتند: « در مزرعه خود مشغول کشاورزی است » امام علیه‌السلام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: « خسته نباشی! » سپس با چهره‌ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: « تا کنون چه قدر برای آبادانی مزرعه‌ات خرج کرده‌ای؟ » مردکشاورز پاسخ دادصد دینار،امام علیه السلام فرمودامید داری چه قدر محصول برداری؟مردکشاورزگفت نمی‌دانم. من که علم غیب ندارم!امام‌ علیه السلام فرمود من می‌گویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟مرد کشاورز گفت امیدوارم دویست دینار برداشت کنم. امام کاظم علیه‌السلام کیسه‌ای که محتوی سیصد دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! » مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم علیه‌السلام گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام علیه‌السلام پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت‌هایش ببخشد. امام کاظم علیه‌السلام در حالی که با لبخند شیرین خود نشان می‌داد که او را بخشیده است از آنجا گذشت.چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم علیه‌السلام دیدند، آن مرد در مسجد به محضر امام علیه‌السلام آمد و با کمال خوش‌رویی و ادب به امام علیه‌السلام نگریست و گفت: « ألله اعلم حیث یجعل رسالته » « خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). » اصحاب امام علیه‌السلام با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام گستاخی و بی‌ادبی می‌کرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام علیه‌السلام را ستود و سؤالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ‌های امام علیه‌السلام رفت. امام کاظم علیه‌السلام هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: « این همان شخصی بود که شما از من اجازه می‌خواستید تا او را بکشید. اینک از شما می‌پرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما می‌خواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم منابع: بحارالانوار ج۴۸ص۱۰۲ اعیان الشیعه ج۲ص۷ اعلام الوری ج۲ص۲۹۶ ختم کنید عجل لولیک الفرج 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
✨عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود ✨نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود ✨حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم ✨هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود 👤 شیخ بهایی 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
1_9606240969.m4a
13.83M
روضه موسی بن جعفر ع قم منزل آیت الله عاملی توسط حاج آقا قدرتی
17.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شام شهادت امام موسی کاظم ع و شب وفات حضرت ابوطالب ،مسجد مقدس جمکران به یادشما هستم 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii
🔴 شاید در بهشت بشناسمت! از شخص ثروتمندی پرسیدند: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمندگفت: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروتست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم خواست با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی را در صورت آنان دیدم. کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم! ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹 ☘عضویت‌درکانال رسمی محمد‌قدرتی🍀 👇 https://eitaa.com/mohammad_ghodratii