#ادمین_نوشت
#خاطرات_خود_نوشت
#قسمت_سوم
بهم گفت هم درس دانشگاه رو می خونه و هم درس حوزه رو.
اهل مطالعه هم بود و این برای من که مثل چی کتاب می خوندم، جالب بود.
منم از خودم گفتم و شرایطم. این که خوابگاهی هستم و تنها تهرانم.
می گفت مشکلی نداره اما باید نظر خانواده اش رو هم جویا بشه. در مورد ملاک ها و معیارها گفتیم و صحبت مون طولانی شد.
خداحافظی کردیم و از هم جدا شدیم. من سوار موتور شدم و رفتم خوابگاه و اون دختر خانم سوار مترو شد و رفت خونه شون.
هنوز یک ساعت نشده بود بهشون پیام دادم و بابت این که امروز وقت شون رو در اختیارم گذاشتن، تشکر کردم. بعدم قرار گذاشتیم برای ی فاصله نزدیک همدیگه رو دوباره ببینیم. این دفعه توی دانشگاه.
عصر بود. رفتیم توی ی کلاس خالی و درب رو بستیم و نشستیم صحبت کردیم.
توی این جلسه بدون مقدمه
دختر خانم بهم گفت من پدرم و برادرم اعتیاد دارن.
من این شکلی شدم🤕😒😏😔
ادامه دارد...
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصورم از ظرف شستنتون...🤣🖐🏻
#سردار_بی_پلاک
#ارسالی_مخاطب
اندر احوالات منزل ما نصفه شبی
(مادردختری)
#ارسالی_مخاطب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صب سرکار بودم. چندنفری رو از توی رابطه سمّی درآوردم.
الان هم وایسادم همه ظرف ها رو شستم.
#گربه_شور
#شلم_شوربا
#ارسالی_قشر_کافر_بی_نماز
سلام
پدر مادر سمی رو هیچ کاری نمیشه کرد فقط میشه خون دل خورد
مخصوصا برای بچه های طلاق که واقعا قشر زخم خورده هستن تو جامعه نه پدر مادرشون درست کنارشونن و نه آیندشون آینده ی پر باری میشه چون همه جا باید این برچسب رو با خودشون حمل کنن...
پدر مادری که توی این ۲۵ سال زندگیم حتی یک ثانیه هم نه بزرگم کردن و نه من و خواستن،پدری که هیچوقت من تو زندگیش نبودم و به عنوان فرزند نمیبینه و مادری که از بدو تولدم ولم کرد و حتی ذره ای محبت نثارم نکرد تازه جالبیش اینه هر دو ازدواج کردن و بچه های دیگشون رو خیلی دوست دارن ولی همیشه ازم توقع احترام و محبت دارن...در صورتی که من بخاطر نوع زندگیم حتی دوست داشتن هم درک نکردم و نمیکنم🤦♀🤦♀🤦♀
چرا هیچکی این درد رو نمیفهمه؟
#قشر_کافر_بی_نماز
#نظرات_دوستان
#سوال_76
سلام پدر سمی فقط پدر و عموی من
پدر و عموی من به شدت با ازدواج دختراشون مخالفن و بد میدونن؛ هرخواستگاری برای دختراشون میاد اجازه نمیدن بیاد خونه و به بدترین شکل ممکن خودشون جواب منفی میدن بدون اینکه نظر دخترشون رو بپرسن و بدون هیچ شناخت و تحقیق!پشت سر خواستگار و معرف بدبخت هزارتا فحش و ناسزا میدن
من و خواهرم چندین مااااااه طول کشید تا تونستیم پدرم رو راضی به ازدواجمون کنیم دیگه هیچ ریش سفیدی نمونده بود که بیاد پادرمیونی کنه،به بدترین شکل و با چشمای اشک آلود نشستیم سرسفره عقد همه ی مراسماتمون با استرس و ترس از بهم زدن مراسم و غم و غصه گذشت با اینکه با همسرامون هم کفو بودیم و الحمدالله آدمای متدین و خوبی بودن
منو خواهرم باز به هر بدبختی بود ازدواج کردیم
ولی دخترعموهام... چهارتا دخترن بزرگه ۳۸سالشه کوچیکه ۲۷
هنوزم که هنوزه عموم راضی به ازدواجشون نشده و البته دیگه خواستگاریم ندارن
#نظرات_دوستان
#سوال_76
سلام آقای محمدی
صبح بخیر
متأسفانه خانواده من کمالگرا هستند و بسیار ایرادگیر و هر خواستگاری میاد ی چیزی روش میذارن
بدون اینکه منو در نظر بگیرند😶🌫 وقتی هم اصرار میکنم که من میخوام ازدواج کنم
میگن
آره تو نمیفهمی
آره تو دنبال شوهری
آره تو سرخود شدی
آره تو احمقی
دقیقا همین جملات رو گفتن
دلسوزی بی جای خواهر و برادر
مردد بودن مادر...منو حیف کرد واقعاً 🥺
دیگه سن ازدواج منم گذشته و خواستگاری ندارم😢😢
و سالهای عمر دارن میرن من سه سال دیگه ۴۰ سالم میشه!!!
همه چیز برام تموم شد امیدوارم هیچ کس شرایط منو درک نکنه
هیچ وقت...
#نظرات_دوستان
#سوال_76
من و خواهرم خیلی برای ازدواج تحت فشار بودیم.روزی نبود ک سرکوفت نخوریم.خواهر بزرگترم ازدواج نکرد ولی من ازدواج کردم.یکی دو هفته قبل از خاستگاری شوهرم با فامیل بیرون بودیم و همه ی دخترا باهم روسری خریدیم من تا اون موقع هیچ وقت از پدرم پول نمیگرفتم ولی اون روز کارتمو همراهم نبرده بودم به پدرم ک گفتم واسم روسری رو نخرید ولی اخرش خودم اونو خریدم.اومدیم خونه کلییی غر زد و حرف زد که چرا از من پول خواستی اگه شوهر داشتی تو هم مثل بقیه شوهرت برات میخرید کلی حرفای دیگه.خانواده ی همسرم هم ک برای خاستگاری زنگ زده بودن من تفاوت هارو میدیدم و نمیخواستم باهاشون صحبت کنم ولی مادرم انگشت اشارش رو آورد جلوی چشمم و گفت بااااید باهاش صحبت کنی.حس نون خور اضافه تموم وجودمو گرفت.با خاستگارم صحبت کردم و ازدواج هم کردم ولی تا مدتها تو شوک بودم از ازدواجم.تا مدتها حرص خوردم از دست خونوادم و وقتی خانواده ی شوهرم اعلام آمادگی کردند برای عروسی و من هم از قبل تلاش میکردم که عروسی کنیم بریم سر زندگیمون پدر مادرم گفتن هول چی هستی؟؟چرا مثل دخترای مردم چهار پنج سال عقد نمیمونی؟یه کاری میکنی انگار ما اینجا اذیتت میکنیم.
قضیه ی عروسی ما افتاد تا سال دیگه بعد از اون به من میگن تو اشتباه کردی تو عروسیتو عقب انداختی ما تو دوماه جهیزیه برات میخریدیم میفرستادیمت میرفتی😐😐😐😐😐
واقعا دوران عقد وحشتناکی دارم و حس میکنم دارم نسبت به کل زندگی سرد تر از قبل میشم😭
#نظرات_دوستان_متاهل
#سوال_76
#ادمین_نوشت
چیزی که ما رو قربانی می کنه شرایط مون نیست، افکار مونه!!
من چون فکر می کنم بهتر از این دیگه پیدا نمی شه و فقط یک نفر توی کل عالم هست، کار می دم دست خودم.
بهش می گم چرا رابطه ات رو باهاش تموم نمی کنی؟
می گه آخه شاید دیگه هیچ کسی پیدا نشه که انقد منو دوست داشته باشه و منم دوسش داشته باشم.
با همین استدلال ازدواج می کنه با ی آدم سمّی...
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
#ادمین_نوشت
#چالش
تا آخر امسال قراره به چه اهدافی برسید؟
اهداف تون رو برام بفرستید، پاکش هم نکنید. آخر سال نظر سنجی می ذارم که رسیدید یا نه
@mohammadii3
پ.ن::
غر زدن توی این کانال در کلیه ساعات آزاده، هی ازم نپرسید می تونم غر بزنم یا نه. (البته با احترام، جواب نمی دم فقط می خونم)
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
#ادمین_نوشت
"می گه اگر بهش جواب منفی بدم، ناراحت میشه."
منم بهش می گم: به درک که ناراحت میشه!!
ما توی ازدواج تعارف نداریم. اگر فهمیدید بدردتون نمی خوره. جواب منفی بدید.
شما کمیته امداد نيستيد، شما اداره بهزیستی نیستید، شما موسسه تکریم پسران یا دختران مجرد نیستید.
وقتی ازش شوهر در نمی یاد، باهاش ادامه نده.
بذارید عربی بگم شاید اثر کرد:
لا یَستمِر رابِطه مَع رجُلِ البِلاتَکلیف یَوم اِفهَم لاشُوهَر
#گلبم_درد_گرفت_از_دست_شما
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
#ادمین_نوشت
#وقف_کتاب
اگر کتابی رو نمی خواید و حاضرید رایگان با افراد دیگه به اشتراک بذارید، توی این کانال این کار انجام میشه
https://eitaa.com/niazmandirohe
🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂