#بوی_باروت_عطر_نارنج
#شهیده_سیده_طاهره_هاشمی
فکر کن شهیدی با پای خودش به زندگی تو وارد شود و تو عاشقش شوی.
همه چیز از یک اتفاق ساده شروع می شود. خواندن جمله ای از یک شهید. به همین سادگی. قرار است خوب ببینی، خوب بشنوی و خوب فکر کنی.
اتفاقی به وسعت این جمله شهیده طاهره : "نگرانی من و تو ای خواهرم این است که مبادا سازشی صورت گیرد و خونهای شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم، که ندای امام همان ندای اسلام است".
"ملتی که برای هر قطعه از این میهن خونها فدا کرد، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمیداند."
نویسنده کتاب با خواندن یک جمله شهید 14 ساله عاشق او می شود و پا در راه می گذارد و به خانه، خانواده و مزار شهید خودش را می رساند.
کتاب داستان دختر شهیدی است که در نبرد مستقیم با ضد انقلاب به شهادت می رسد.
کتاب بوی باروت، عطر نارنج نوشته خانم مریم مقبلی است از شهیده طاهره هاشمی در 232 صفحه.
در ابتدا مؤلف با بیان زندگی کودکانه طاهره شروع می کند و به محیط درسی، اعم از مدرسه و غیر مدرسه می پردازد. فعالیت طاهره در محیط سیاسی و اجتماعی حائز اهمیت بوده و مؤلف نیز در این زمینه فصل هایی را اختصاص داده است. «سیده طاهره هاشمی» در روز ششم بهمن در درگیری با جنگلی ها در سال 1360 در آمل به شهادت رسید. مطالب این کتاب مبتنی بر مصاحبه هایی است که تعدادی از مصاحبه شوندگان برای اولین بار پس از سی سال با آنان گفت و شنود انجام گرفته است.
کتاب نثر ضعیفی دارد و نامگذاری دقیقی هم ندارد اما خالصانه و صادقانه نوشته شده.
چند روزی طول کشید تا تمامش کردم.
پ.ن:
تصور کن بنشینی در مقابل کسی که هر چه به او خیره می شوی بیشتر خودت را می بینی.
با خودم فکر می کنم هر دو طرف میز خودم نشسته ام. حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا.اگر قرار باشد خودم از خودم سوال بپرسم چه می پرسم؟!
حالا تصور می کنم میان قبرستان در حال قدم زدن هستی که سنگ مزاری توجه ات را به خود جلب می کند. نزدیک می شوی. اسم و سن خودت روی آن نوشته. جسم پایین است و روح برا فراز آن ایستاده است.