اقای محمدی من یه دختر مذهبی و بسیار تو چشمِ امام صادقی بودم
فعااال و اجتماعی و تو جامعه و بسیج و هیئات مختلف و به اساتید خودمو نشون بدمو اینا...
لکن چهرم معمولی بود و خواسته هایی که پسرهای امروز دارن رو نداشتم پس در نتیجه فرمم رو دست همه ی معرفهای شهر دادم تا جاییکه الانم که دوماه از عقدم گذشته هنوز زنگ میزنن...
دلم میخواد بدخترا بگم :خجالت نکشید از اینکه فرم پر کنید و بدید دست معرفها...
حتی یادمه یکبار یه معرفی بمن شماره ی یه لیست از معرفهای تهرانو داد و من فرممو برای همشون فرستادم(حدودا ۲۰ نفر بودن)بدون هیچ خجالتی!
من از بین کل خواستگارام یکنفرشونم دوست پدرم یا مادرم نبودن...همشون رو یا اساتیدم یا معرفها معرفی کردن و بعد ۶سال خون دل خوردن تو خواستگار راه دادنها بالاخره یکی اومد و نرفت...
من اعتقاد دارم برای هرچیزی باید تلاش کرد!تلاشی هم که توی این موضوع توسط یک دختر ممکنه صورت بگیره با عرضه ی خودش تو جامعه نیست!با توکل و توسل و حضور در عرصه های مختلف اجتماعی و فرم پر کردنهاست...
دیگه سخت نگرفتن و ایناهم که پیش فرض کارمونه :)
و اینکه اقای محمدی من گفتم که این اخرین خواستگاریه که راه میدم و ناامید شده بودم کامل از ازدواج و برنامم رو چیده بودم روی درس و کارو.. اتفاقا ناامید شدن همیشه هم بد نیست..
#دختر_مجرد_دیروز_متاهل_امروز
#دختر_خونگی
#قشر_عقاب_نما