سلام وقتتون بخیر
من ۴ سال علاقه مند به یکی از اقوام شده بودم و تمام دغدغه ام ایشون شده بود .
وقتی هم خواستگار داشتم همش به ایشون فکر میکردم اما خب بخاطر حیا و خجالت به هیچ کس نگفتم.
تا اینکه دست خدا یاری کرد خود ایشون بعد ۴ سال از من خواستگاری کردند و وقتی بعد ازدواج بهشون گفتم که این ۴ سال داشتم داغون میشدم ، به من گفتند که منتظر اشاره از سمت من بودند و از ترس اینکه ردش میکنم پا پیش نمیزاشتن. و بعدش هم که اقدام کردند با هزار تا واسطه و ترس بوده .
و اگه من دهن باز میکردم و ۴ سال به قولی اسکل بازی در نمی آوردم ( مثلا حتی سلام هم نمیکردم و ایشون فکر میکردند از روی تنفره که بهشون محل نمیدم) ، اون قدر عذاب نمی کشیدم و زودتر به مقصود رسیده بودم .
بنظرم بهتره شرایط رو بسنجیم و اگه واقعا میبینیم طرف مقابلمان ملاک های مارو داره حداقل یه اقدام کوچیک داشته باشیم و واکنش طرف مقابل رو ببینیم.
#ستم_کش_دیوانه