eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
24.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
903 ویدیو
29 فایل
تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 سفارش تحقیقات و مصاحبه از خواستگار https://eitaa.com/mohammadi2i/18921 کانال تلگرام ما t.me/mohammadi2i
مشاهده در ایتا
دانلود
410.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همینو بگم که انگار میخوای بمیری ومنتظرشی که بری ولی نمی میری خیلی دردناکه حس میکنی داری تو تاریکی مطلق زندگی میکنی
307.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متاسفانه من میدونم که دارم به افسردگی دچار میشم و همش تقصیر کنکور لعنتیه شدیدا ادم برونگراییم ولی مثل قبل عمل نمیکنم نمیخندم چیزایی که قبلا بخاطرشون شدیدا خوشحال میشدم دیگه خوشحالم نمیکنه از مهمونی فراری شدم دلم میخواد بخوابم تپش قلب گرفتم با هر چیز مسخره ای که هیجانیه قلبم ۱۰۰ رد میکنه موهام داره میریزه شدیدا گاهی اوقات که موهامو شونه میکنم خودمم حالم خراب میشه سیستم بدنم بهم ریخته کلا
826.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار ساله که اینطورم. قبلش فکر می کردم به خاطر اینه که مجردم اما الان یه ساله ازدواج کردم بازم افسردگی دارم
ذوقام پریدن ،هیچ حسی نسبت به هیچی ندارم ،درس نمیخونم ،ب پوچی رسیدم نمازام ی خط در میونن... الان انقد دلتنگ امام رضام و نمیتونم برم دوس دارم بشینم زار زااااررر گریه کنم خوشحال نمیشم ،خیلی کم... دوس دارم همش خودم وخودم باشم خیلی هم کم با کسی تو خانواده صحبت میکنم، همش هنزفری تو گوشمه:)💔
سلام منم افسردگی و تجربه کردم الانم دارم ولی هیچ کسی نمیدونه🙂 اون مدت که افسرده بودم هم به خاطر دیدن داغ عزیز هم به خاطر تموم کردن یه رابطه سمی و چندتا مشکل دیگه خیلی حالم بد بود جوری که روز و شب گریه میکردم حتی اگه به چیزیم فکر نمیکردم از چشمام اشک میومد نماز میخوندم و التماس میکردم که خدا مرگم و برسونه حتی از زور گریه و حال بد چندبار بیمارستانی شدم و توانایی نداشتم حتی سرپا نماز بخونم و نشسته میخوندم یه عالمه نذر و نیاز کردم که زودتر بمیرم... حتی تو خلوتم میگفتم حضرت عزرائیل من میدونم تو اینجا رفت و امد میکنی و به همه اهل بیت و خدا قسمش میدادم جون من و همون لحظه بگیره نمیتونستم غذا بخورم حتی آب بخورم جز سیاهی مطلق چیزی نمیدیدم رنگا دیگه واسم رنگی نداشت همه چیز سیاه بود ناامیدی محض! احساس پوچی خودمو از بدبختی بقل میکردم و گریه میکردم و به نظرم اوج بدبختی آدم اینه که دلش واسه خودش بسوزه من خیلی دلم واسه خودم میسوخت و کاری جز گریه ازم برنمیومد🙃
378K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بله تا حالا افسردگی داشتم بعد از فوت یکی از عزیزانم ۵ ماه درگیر بودم همش دراز می‌کشیدم و به یک نقطه خیره می‌شدم و اینقدری تو اتاقم می‌ماندم و غرق در فکر میشدم که وقتی به خودم می‌آمدم یهو می‌دیدم که دو سه روزه یادم رفته غذا بخورم و شدیداً گرسنه ام زمان و مکان را از دست می‌دادم حافظه ام کلا پاک شده بود و قبل اون اتفاق را اصلا یادم نبود
431.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام من تجربه ی افسردگی بعد زایمان و داشتم یادمه صبح ها که چشمام و باز میکردم شروع به گریه میکردم و حس میکردم یکی رو قفسه ی سینه ام نشسته و میخواد خفه ام کنه. احساس میکردم دنیا برای من تموم شده است و اصلا از بودن بچه ام و همسرم کنارم خوشحال نبودم. اینم اضافه کنم که گریه ها و حس های بدی که داشتم دست خودم نبود و نمیتونستم جلوش و بگیرم اخر سر مجبور شدم دارو مصرف کنم و از یک مشاور و مادرم کمک بگیرم تا حالم بهتر بشه. البته گذر زمان و بزرگ شدن بچم هم بی تاثیر نبود
سلام حاج فِصال من هم یکساله تقریبا افسردگی دارم و دقیقا همینجوری که دوستان گفتن به پوچی رسیدم و از هیچ چیز لذت نمیبرم نمازم رو ی مدت کامل کنار گذاشتم و الان یکی درمیون میخونم و افت شدید تحصیلی داشتم در ظاهر همچی خوبه و من خیلی خوشبختم اما از درون دارم از لحظه به لحظه زنگیم رنج میبرم و اگه خودکشی گناه نبود و جرئتشو داشتم انجامش میدادم چونکه به نظرم هیچ چیزی وجود نداره که بخاطرش زنده بمونم وقتی که به خانواده گفتم من افسردگی دارم باور نکردن👩‍🦽 و الان میدونید از چی دارم عذاب میکشم؟💔🙂 اینکه نمیتونم بخاطر اوضاع مالی دوره درمانم رو پیش ببرم...👩‍🦯
منم افسردگی داشتم و دارم ولی درمان نکردم من خیلی دختر سرخوش و شادی بودم ولی بعد از اینکه نسبت به خیلی از مسائل اگاهی پیدا کردم منظور مشکلات خانوادکی و... هست کلا امید به زندگیم به زیر صفر رسید و باتوجه به اینکه اعتماد به نفس پایینی داشتم باعث شد همونم از دست بدم چون ادم کمالگرایی بودم این باعث شد بیشتر اذیت بشم توقعم از اطرافیانم زیاد شده بود در ظاهر شاد ولی شبا با گریه میخوابیدم این موضوع ادامه داشت تا اینکه حین خنده گریم میگرفت در حال حاضر هم هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم فقط شبیه ربات میرم سرکار میام خونه میخوابم خوابم خیلی زیاد شده وجود مشکلات جسمی مثل ریزش مو، گوارشی و ضعف بدنی و... سکوت میکنم حافظه ام خیلی ضعیف شده دیگه در برابر خیلی از مسائل سِر شدم انگار دیگه برام مهم نیست قراره چه اتفاقی بیفته بیشتر تو اتاقم هستم بدون هیچ هدفی دیگه هیچ حرفی با بقیه ندارم حتی خانواده
من هم افسردگی داشتم حدودا یک سال طول کشید دلایل زیادی داشت خیلی ایام بدی بود اون سال امتحانات نهایی بود منی که همیشه معدلم بالای ۱۹ بود اون سال زیر ۱۲ شد معدلم خیلی بد بود متاسفانه سه بار خودکشی کردم که الحمدلله به لطف خدا ناموفق بود تقریبا همیشه ساکت بودم خواب زیاد خوراک کم درد قلب گریه و شرایطی مثل باقی دوستان حس میکردم این افسردگی به پایان رسیده اما الان که پیامای دوستان رو میخونم حس میکنم همچنان ادامه داره اما کمتر چون هیچ چیزی برام فرقی نداره همیشه یه حس شد شد نشد نشد دارم هیچ چیزی خیلی هیجان خاصی برام نداره همیشه سکوت میکنم اکثرا البته تا یه جاییش رو هم خودم خواستم که اینطور باشه چون اون یه سال خیلی اذیت شدم تصمیم گرفتم دیگه چیزی برام مهم نباشه وقتی درباره چیزی ازم نظر میگیرن میگم فرقی نداره علاقه ای به صحبت ندارم خیلی،سکوت رو ترجیح میدم.