eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
792 ویدیو
24 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام آقای محمدی بله شده و درباره این مورد از شما مشاوره گرفتم. من اول از همه ظاهر آقا اصلا به دلم ننشسته بود و میدونستم اشتراک های دیگه هم نداریم، ولی به دلیل ابراز علاقه بیش از حد ایشون مدتی دیرتر این رابطه رو تونستم تموم کنم و تموم اون روزا احساس گناه و عذاب وجدان شدید داشتم که دارم هم وقت ایشون رو میگیرم هم خودم دارم مرتکب گناه میشم وقتی می‌دونم این رابطه به ازدواج نمی‌رسه در نهایت با کمک شما این رابطه رو مودبانه تموم کردم. الان هم بعد یک هفته با اینکه گاهی دلتنگ میشم ولی احساس سبکی دارم و از شما هم ممنونم و هم امیدوارم خدا منو ببخشه 😞
سلام آقای محمدی. گفتید احساس گناه. الان همین مورد که در موردش بهتون گفتم، چهره ی دختر خانم هم همون نگاه اول جلسه اول به دلم ننشست. دنبال بهونه می گردم که جواب منفی بدم و رک نگم چهره به دلم ننشسته. واقعا احساس گناه می کنم سر همین. 😑😑 دختر خوبی هستن از نظر اخلاقی و شرایط من رو هم قبول کردن. همین باعث میشه بیشتر احساس گناه و ترس کنم. دختر خانم ناراحت نشه بعدش؟ دلش نشکنه؟ و از کجا معلوم دختر دیگه ای حاضر بشه این شرایط من رو قبول کنه؟ 😑😑☹ کارگاه به دل نشستن رو هم گوش دادم، به این نتیجه رسیدم که دو سه جلسه بگذره، شاید درست شد این احساسه... از دست خودم خیلی عصبانی ام سر این. هم احساس گناهه، هم ترسه هم...😡😡
سلام من در حال آشنایی با آقایی برای ازدواج بودم ایشون مدام میگفتن اگه بعد از مشاوره و رفت و آمد متوجه بشیم برای هم مناسب نیستیم چی؟؟؟ منم توی چت گفتم خوب این مسئله برای من مهم نیست.... (هنوز داشتم بقیه مطلب را در پیام های بعدی تایپ میکردم) یهو ایشون گفتن واقعا یعنی اینقدر منو دوست داری که بازم باهام میمونی😍😍 من😐😐😐😐 برادر من بزار کلام منعقد بشه آخه من چرا باید بعد از دوبار بیرون رفتن و یک جلسه مشاوره عاشق شما بشم که حتی اگه بفهمم مناسب نیستیم باهاتون ازدواج کنم؟؟؟؟ اونجایی عذاب وجدان گرفتم که دیگه بقیه حرفم رو نفرستادم و با فرستادن استیکر 😊 حرفاشون رو تایید کردم. خودمم نفهمیدم چرا این استیکر رو فرستادم. حس کردم یهو بزنم توی ذوقش ناراحت میشه😕😕😕 البته الان عذاب وجدان ندارم. به من چه. میخواست کنترل هیجان داشته باشه😒
اولین ارتباطی که با یک دختر خانم داشتم بسیار باعث عذاب وجدانم شد دوران دانشگاه اندکی جذاب بودم، کاپیتان تیم رباتیک، شیطون، وروجک و ... دختر خانمی برام نامه ای نوشته بود و احساساتش رو بیان کرده بود من هم بسیار بی تجربه در این حوزه، کسی هم نبود مشورت بگیرم در نهایت مسیر رو اشتباه رفتیم، عواطف جای منطق رو گرفت و مسیر به سمتی رفت که دیگه نمیشد ازدواج و آینده ای برای خودمون ببینیم دختر خانم اشتباه بزرگی در حق من کرد و من نتونستم ببخشمش و باهاش خداحافظی کردم طی سال ها خواست برگرده اما بهش اجازه ندادم، حتی در مواقعی به ناحق باهاش تندی کردم تا شاید دیگه برنگرده حتی اخیرا و بعد از ده سال و با اینکه ازدواج کرده بود، پیام داده بود تا مجدد یادی از گذشته ها بکنه... و من هر از چند گاهی این عذاب وجدان رو دارم که شاید اگر در اون زمان عاقل تر بودم می‌تونستم این اختلافات رو قبل بزرگ شدن مدیریت کنم و الان هر دو نفرمون کنار هم خوشبخت بودیم و اون هم اینقدر عذاب نمی‌کشید
سلام اقای محمدی من به یکی از پسرای فامیل یه علاقه ی ریزی داشتم، بعد ایشون اومدن خاستگاریم و فهمیدم علاقه دو طرفه بوده، و اتفاقا از طرف ایشون خیلی شدید بوده.🙄 اما بعد صحبت و مشاوره من جواب منفی دادم هرچند خیلییی سخت بود برام، و ایشون الان با اینکه چند سال گذشته همچنان تو فاز شکست عشقیه و میگه نمیخوام ازدواج کنم😑 من هربار که میبینمش(زیاد رفت و امد داریم حتی مسافرت)، یا صفحات مجازیشو چک میکنم انقدررر عذاب وجدان میگیرم که حتی یه وقتایی فکر میکنم دلایل منطقیم شاید خیلی مهم نباشن و یه کاری کنم باهم ازدواج کنیم🤦🏻‍♀️
سلام وقت بخیر راستش یکی از اقوام که باهاشون رفت و امد نزدیک داشتیم بعد یه مدتی شروع کردن با واسطه پیغام و پسغام دادن و اینکه ایشون خاطر من و میخوان و یجوری این قضیه رو پیش بردن که همه فکر میکردن من هم ایشون رو خواستارم البته همه بهم میگفتن فلانی چنین حرفایی میزنه اما بنا به فامیل بودن و اخلاق و رفتار خوب ایشون با خنده و اینکه نه این حرفا نیست ردشون میکردم 😐 تا اینکه قضیه جدی شد... و چون ایشون از اقوام نزدیک پدر بودن بنا به خراب نشدن رابطه خانوادگی باهاشون برخورد عادی داشتم انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده (با وجود تفاوت سنی یازده ساله اقا پسر😐که هربار یادش میوفتم ... ) خلاصه گذشت و کار داشت بیخ پیدا میکرد که منم شروع کردم برخورد جدی و سنگین جواب دادن و به طور جدی با پدر و مادرم صحبت کردن که این برخورد عادی ما داره سوء تعبیر میشه خیلیییی عذاب وجدان داشتم، چون پدرم همیشه بهمون میگفت،ادمی با رفتارش شناخته میشه واحترام واجبه و... تا اینکه اقا کلا دست فرمون و عوض کرد و طوری همه چیز و چید که انگار من از اول پا پیش گذاشتم و من کشته مرده خم ِ ابروی شکسته شون بودم😐😂 الانم که من و میبینه راهش و کج میکنه و جواب سلام نمیده😂 خواستم بگم درسته که احساس عذاب وجدان پیدا میکنید اما واقعا بعضی ها ارزشش رو ندارن.
سلام اتفاقا همین دیشب تجربه اش کردم گرچه نمیدونم واقعا تقصیر و اشتباهی از من بوده یا نه؛ با یه بنده خدایی تقریبا یک ماه ۴ جلسه(۲ جلسه خونه، ۲ جلسه بیرون) صحبت کردم قصدم کاملا آشنایی بیشتر برای رسیدن به تصمیم بود اما دیروز که جواب منفی دادم مادرشون رفتار بدی داشتن و گفتن ما رو علاف کردید مگه آشنایی نیاز به جلسات بیشتر داره؟🙄 پسرشون خیلی فرد شریف و خوبی بودن فقط با این طرز تفکر، برای ایشون به شدت دچار عذاب وجدان شدم که کاش طولش نمیدادم که اینجوری بخواد اذیت بشه
سلام وقت بخیر درموردسوالتون ۴۱سالمه ودر۲۰سالگی ازدواج کردم درست دراوج کنکورم ۳ماه مانده بود که ازطرف یکی از اقوام برای پسرشون خاستگاری کردن وقرارشد چند شب بعد حضوری بیان خانه والبته اون شب نیامدن وبعدا (چندسال بعد)فهمیدیم علتش مخالفت مادرشون بوده و البته اون موقع گفتن سربازیش تموم بشه متاسفانه من که ۱۸سالم بود ویه جورایی از ایشون خوشم میامد وفضای اون موقع خانواده ها وحیا و... به صورت تخیلی ودرذهن عاشق این آقا شدم وباهاش دوسال تمام زندگی کردم وضربه بدی هم به کنکورم زدم وهم ادامه زندگیم تاجایی که فقط از خدا یه راه در رو میخواستم ومتاسفانه با اولین خاستگار رسمی بعدی بدون دقت به مسائل به دل نشستن و.... ازدواج کردم ولی هرشب وهر روز با خیالم زندگی میکردم اون راجایگزین نداشته های همسرم قرارمیدادم والبته همسرم هم کم نگذاشت واز بددهنی وکتک زدن وتوهین وقطع ارتباط خانوادم و......حتی مانع ادامه رشته دانشگاهیم وادامه کار و.... والان بعد از ۲۲دوسال ،سالهایی هست که تنها میخوابم تنها مسافرت میرم تنها غذا میخورم وکلا اون تواتاق خودش زندگی میکنه ومن توحال خونه و.......
سلام عذاب وجدان من از جنس دیگه است ... اونم اینه ک ترم اول دانشگاه با آقایی ک وارد رابطه شدم با هدف ازدواج، فضا ب سمت احساسات رفت و من چندین ساله عذاب وجدان دارم بابت گناهان و اشتباهاتم🙁اگه همون موقع ک ایشون گفت ازم خوشش اومده میگفتم با خانواده خودش مطرح کنه و پاپیش بذارم و گرنه خدافظ، این همه سختی برای خودم نمی‌ساختم
سلام و وقت بخیر چندین سال پیش یکی از شهرستان های کوچیک زندگی میکردیم برادر دوست مادرم اومدن خواستگاری بدون حتی یه شاخ گل و جعبه شیرینی😳( ادم همینجوری هم اولین بار دست خالی خونه کسی نمیره چه برسه به خواستگاری) چون از اون شهرستان خواستگارای دیگه ای هم داشتم ولی هیچ کدوم دست خالی نیومده بودن خیلی بهم برخورد بعد صحبتای اولیه به پدرم گفتم اگه گفتن دختر و پسر باهم صحبت کنن قبول نکنید بگید جلسه بعدی اونا هم بعد چند بار اصرار و قبول نکردن ما رفتن و دیگه پیگیری نکردن بعد رفتنشون کلی گریه کردم بخاطر همچین خواستگاری بعدم گویا خواهرشون مادرم رو جایی دیده بودن سرسنگین بودن و سعی کردن با مادرم روبرو نشن بعدا فهمیدم که چون رسم دارن که حتما همون جلسه اول دختر و پسر باهم صحبت کنن، اینکار ما یجور بی احترامی بوده به اونا عذاب وجدان گرفتم چون پدر و مادرشون سنشون بالا بود و یه جورایی کوچیک شدن البته من اونموقع قصدم این نبود الان بعد گذشت چند سال میگم باید میرفتم صحبت میکردم و ناراحتیمو بهشون انتقال میدادم اینجوری دوطرف ازهم ناراحت شدیم و شاید هیچ کدوم نفهمیدیم طرف مقابلمون چرا این کارو کرد
سلام با فامیل درجه یک وصلت کردم درصورتی که همش تو تردید بودم که آیا واقعا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه، میتونم به عنوان همسر بپذیرمش یا نه، واقعا دوسش دارم یا تو رودروایسی خانواده ها قبول کردم؟ چون ما باهم بزرگ شده بودیم عذاب وجدان این که اون داره روز به روز به من وابسته تر میشه درحالی که من هنوز تو تردید دارم ادامه میدم خواب و خوراک ازم گرفته بود حس می کردم دارم بهش ظلم میکنم در نهایت تو دوران عقد تصمیم به پایان این رابطه گرفتم...
سلام سال ۹۴ به شکل سنتی با یکی از پسرهای فامیل عقد کردم . بعد از ۶ ماه نسبت به انتخابم تردید کروم و دو دل شدم ( البته مشکلات و دروغهای هم این وسط رو شده بود) و دو سال و نیم در همین تردید و دو دلی ماندم تا بعد از گذشت ۳ سال، در دوران عقد، جدا شدم . در تمام این دوسال و نیم و حتی بعد از آن کلی عذاب وجدان داشتم که من با تردید رابطه را ادامه میدادم در حالی که ایشون تردید نداشت . به خصوص که این اواخر در مشاوره ای با خودتون متوجه شدم که احتمالا اون تردید هم به خاطر ایرادات شخصیت من بوده. نا گفته نماند، اون آقا یک هفته پیش نامزدیش با دختر دیگه ای بود. و عذاب وجدان من باعث نشد که از ازدواج ایشون ناراحت نشم یا حسودی نکنم .
سلام آقای محمدی در رابطه با سوال جدید کانال یه مدتی باهم رابطه داشتیم احساس بدی داشتم بهم وابسته شده بودیم میدونستم به درد هم نمیخوریم با مشاور حرف زدم بهش گفتم باید تموم کنیم قبول نکرد عذاب وجدان داشت منو میکشت تهش مجبور شدم خودم یه طرفه تمومش کنم. خیلی اذیت شدم عوارضش هنوز هست ولی خب دیگه اون حس گناه و عذاب وجدان رو ندارم
این تجربه منه👇🏻 وقتی صیغه محرمیت خونده میشه به نظرم چون محرمیت به وجود میاد و مخصوصا برای افراد مذهبی که همچین تجربه ای نداشتن و جذابیت براشون وجود داره جنبه شناخت از بین می‌ره و بیشتر پای عاطفه و رفع نیاز های جسمی اتفاق می افته.
سلام. در مورد خوندن صیغه محرمیت، به شدت مخالفم. مخصوصا اگه بگن بعد چهار پنج جلسه بخونید. احساس می کنم به شعور من توهین میشه با گیر دادن به صیغه و محرم شدن. حس می کنم که بزرگترا فکر می کنن که بلا نسبت عقل من و دختر خانم توی شلوارمونه نه توی سرمون. به جز اون می تونه احساسات هم ایجاد کنه. مخصوصا اگه طرفین یهو فکر کنن که دیگه تمومه ماجرا...
سلام من تجربه محرمیت تو دوران آشنایی داشتم. محرمیت به شناخت کمک میکنه و باعث میشه شناخت کامل تر و جزئی تری بدست بیاد ولی اسیب های این قضیه هم زیاده. محرمیت ناخوداگاه باعث صمیمی تر شدن دختر و پسر میشه و بعد عاطفی رو پر رنگ تر میکنه و روی شناخت درست سایه میندازه؛ وقتی تو دوران آشنایی وارد فاز عاطفی بشی دیگ نمیتونی درست و منطقی به قضیه نگاه کنی و بررسی کنی و شاید تو اون دوران متوجه یسری ویژگی های منفی طرف مقابلت بشی ولی به خاطر اینک حس بهش پیدا کردی یا به خاطر اینک چون محرمش شدم پس باید باهاش ازدواج کنم ، چشمتو روی اون ویژگی منفی ببندی! و اگر دختر و پسر تو این دوران بهم حس پیدا کرده باشن و متوجه بشن به درد هم نمیخورن یا به هردلیلی نتونن ازدواج کنن یه حس بد عذاب وجدان پیدا میکنن حسی که من تجربش کردم علاوه بر اون باید دوره سوگ رو هم بگذرونن 🤦‍♀ اگر پسر و دختر هردو جنبه محرمیت داشته باشن و از انجام کارهایی که باعث صمیمی شدن میشه[دست همو گرفتن،رفتارهای عاشقونه و بقول معروف نامزد بازی ....] خودداری کنن شاید محرمیت براشون مفید باشه ولی در کل من به عنوان کسی که تجربه کرده [اتفاقا هم خودم و هم اون آقا تا حد زیادی جنبه داشتیم ولی نه کامل😅] توصیه نمیکنم تو دوران آشنایی محرمیت خونده بشه محرمیت ما تو شناخت جزیی تر رفتار با خانوادش _ اخلاقش مثل شوخ طبع بودن،خسیس بودن،سطح عاطفی بودن....._سبک زندگیش و برنامه ریزی هاش_تعاملات اجتماعی و خانوادگیش_علاقه هاش مثلا چه رنگ هایی دوست داره یا چه سبک فیلم هایی میپسنده یا جزئیات تفریحاتشو متوجه شدم و ...‌_ رفتارهای خانوادش مثل مادر و پدر و... و نوع تعاملشون با عروسشون_ و ...تاثیر داشت و بیشتر باعث شد اول سبک زندگی خانوادش و بعد خودشو بشناسم
من بعد ۵ جلسه (جمعا حدود ۱۵-۱۸ ساعت) که هنوز نسبت بهش خنثی بودم (نه به دلم نشسته بود نه بدم اومده بود) اما معیارهام رو داشت، تصمیم به محرمیت مشروط گرفتم مزایاش: - متوجه شدم با محبت‌های کلامی و عملی هم به دلم نمی‌شینه و از بلاتکلیفی در اومدم - می‌تونستم راحت و غیررسمی باهاش حرف بزنم - متوجه این ویژگیش شدم که بی‌قرار و بی‌صبره، تا حدی که به حریمم احترام نمی‌ذاره و برای ورود به حریم من (گرفتن دستم، شنیدن «دوستت دارم» از زبون من،...) بهم فرصت نمی‌ده و با درخواست مکرر و اصرار و فشار می‌خواد منو راضی کنه. چیزهای دیگه رو می‌تونستم در قالبی غیر محرمیت هم متوجه بشم اما این رو فقط توی این قالب می‌تونستم بفهمم. معایبش: - وابستگی میاره و اگه احتمال تموم شدن قضیه وجود داشته باشه می‌تونه آسیب بزنه - عذاب وجدان مداوم داشتم بابت اینکه اون داره مدام ابراز محبت می‌کنه و من هیچ حسی ندارم - الان موندم وقتی نهایتا دست همدیگه رو گرفتیم و فامیل هم خبر نداره، به خواستگارای بعدی بگم این محرمیت رو یا نه
سلام اقای محمدی من خودم الان ۲۴ سالمه و سال ۹۸ نامزد بودم و دوست داشتم که محرم بشیم ولی پدرم یک روز قبل از بله برون گفتن که ن چون دوستی داشتن اسناد رسمی و اگاهشون کرد در این مورد و من بعد از اینکه بهم خورد نامزدیم اونوقت متوجه شدم که واقعا محرمیت کار خیلی اشتباهیه اونموقع فقط ی وابستگی عاطفیه ولی زمانیکه ادم محرم شه وابستگی جسمیم بوجود میاد از دید من اینطوره و کار کاملا اشتباهیه
سلام اقای محمدی من یه محرمیت داشتم دوسال پیش درست وقتیکه هنوز سالِ مادرم نشده بود، خانوادشون اصرار کردن که بچه ها دیگه صحبتشونو کردنو مشاورشونم رفتن(بماند که مشاوره ففط از برای وصل کردن امده بود!!!) و بهتره تا شیطون نپریده وسط کار محرم بشن! حقیقتا شاید اگه محرم نمیشدیم من هیچوقت نمیفهمیدم اون ادم که من قرار بود باهاش برم زیر یه سقف چقدر روانیه! چقدر بچه ست و اصلا امادگی برای ازدواج نداره! اصلا نمیفهمدم چون طبق انچه خانوادش و دوستاش میگفتن خیلی علیه السلام بود و هیئتی و نماز اول وقت خون و باادب و بااخلاق و فلان! اما بعد محرمیت من تازه فهمیدم چه اعجوبه ایه و چقدر خدارو شکر کردم که قبل اینکه زندگیم تباه بشه خودش و خانوادشو شناختم اما خب تو رزومه م هم ثبت شده که یه محرمیت داشتم و خیلی به این فکر میکنم که بعد دوسال ایا باید به کسی بگم یا نه و ایا گفتنش واجبه؟
سلام به نظر من اتفاقا صیغه بودن خیلی به شناخت کمک میکنه، وقتی محرم نباشیم ناخوداگاه رفتارها خشک تر و رسمی تر خواهد بود و با سعی در حفظ چهارچوبها شناخت طرف سخت تره حالا اینکه وابستگی پیش نیاد و قلب بر عقل غلبه کنه دیگه دست خود آدمه وقتی خودمون قصدمون شناخت بیشتر هست باید بتونیم احساسمون رو کنترل کنیم. بنده بعد از دوجلسه صحبت و دو جلسه مشاوره و تایید مشاور ، سه ماه هم صیغه بودیم و رفت و آمدمون زیاد بود و کمک زیادی به شناختمون کرد با این وجود باااااز هم وقتی رفتیم زیر یه سقف دیدم هنوز خیلی چیزا هست که نتونستم بفهمم🤦‍♀ حالا فکر کنید که اگه اون مدت محرمیت هم نداشتیم میخواست چی بشه به نظر من هررررر کاری که میتونه به شناخت بیشتر کمک کنه رو باید انجام بدیم.
سلام بر اساس تجربه ی شخصیم بعد از محرمیت، پروسه ی شناخت کاملا به قهقرا رفت و کلا وارد فاز عاطفی و جنسی شد و چون وابسته ی هم شدیم جایی هم متوجه میشدیم که ما به هم نمیخوریم چشمپوشی میکردیم در کل بنظر من نیازی به محرمیت نیس مگر اینکه کاملا شناختیم طرف مقابلو و یکی دو هفته قبل از عقد رسمی باشه.
به نظر من محرمیت کار کاملاااا غلطی هست چون ما فکر می‌کنیم که میتونیم پروسه ی شناخت رو حفظ کنیم و وارد فاز جسمی عاطفی نشیم این تصور کاملا غلطه *چون کلمات و روح صیغه ی محرمیت در واقع جاری میشن تا محبت رو ایجاد کنن *به نظرم ما آدم های بالغی هستم که برای شناخت ، نیاز به محرمیت نداریم *بعضیا هم محرمیت میخونن که اتفاقا فاز شناخت رو تبدیل به عاطفه کنن و دیگه اون دختر و پسر رو وارد "احساس تعهد به رابطه و ترس از عذاب وجدان و حرف مردم و..." کنن تا در اونا رو در اون رابطه نگه دارن و اصطلاحا کار رو از کار بگذرونن
سلام من، به عنوان کسی که تجربه اش رو داشته میتونم بگم محرمیت هیچ کمکی به شناخت نمیکنه! منِ دختر کلی مراقب بودم حسی به وجود نیاد و تمرکزم روی شناخت بود ولی متاسفانه اون آقا مدااااااام ذهنش سمت فانتزیای عاطفی و جسمیش بود که تو کتابای شهدا خونده!
سلام به نظر من محرمیت خوبه ولی تحت شرایطی: ۱‌ .شناخت دو طرف کامل شده باشه و تمام صحبتاشونو کرده باشن چندین ماه، مشاورم اگر میخواستن برن رفته باشن، تحقیقاشونو کرده باشن و... ۲‌‌.کوتاه مدت باشه بنظرم محرمیت اگر قبل اینکه دو طرف اوکیِ ۹۰ درصدی به هم داده باشن خونده بشه کار خیلی اشتباهیه. اگر طرفین بعد ازینکه که تا جایی ک در توانشون بود همو شناختن و دو طرف جوابشون ۹۵ درصد مثبت بود، محرم بشن در حد یک ماه که در فضای صمیمی هم با هم دیگه برخورد داشته باشن و یسری آیتم که در فضای نامحرمی نمیشه درموردش مطمئن شد رو چک کنن (به صورت کلی). همچنین باید مواظب باشن که از یه حدی بیشتر وارد حریم هم نشن و قواعد دوران محرمیت رو رعایت کنن. در این صورت اگر اوکی بود عقد کنن. و این محرمیت هم در خفا باشه و کسی نفهمه تا حد ممکن. من همچین تجربه ای داشتم ۲.۵ الی ۳ ماه منظم با همسرم رفت و امد داشتیم و تلفنی و بیرون و خانوادگی و.... بعدش که به نتیجه مثبت رسیدیم برای فراهم شدن شرایط و اینکه تو فاصله اینکه جوابمون مثبت شده تا عقد کردن نامحرم نباشیم محرمیت خوندیم در حد یک ماه یا کمتر و بعد عقد کردیم و خ خوب بود. البته ما قبل محرمیت هم شناختمون کامل شده بود ولی در دوران محرمیت این شناخت ۹۵ درصدی تبدیل به ۱۰۰ شد.
سلام بنده هم به مدت ۱ ماه و نیم محرمیت داشتم . بله محرمیت به شناخت خیلیییی کمک میکنه چه از نظر رفتاری و اخلاقی و خانوادگی و چه از نظر جنسی . ولی به نظر بنده وقتی باید صیغه محرمیت خونده بشه که طرفین به شناخت رسیده باشن و دیگه بیشتر از این نتونن همدیگرو بشناسن مثلا بعد از جلسات آشنایی و مشاوره و تحقیقات . بعد یکی دو ماه صیغه به صورت مخفی خونده بشه مثلا در حدی که خانواده ها و خواهر برادرا بدونن نه فامیل . البته به نظرم برای کنترل روابط عاطفی و جنسی هم باید محدودیت واضحی گذاشته بشه . محرمیت لازمه میتونی اخلاق و رفتار طرف رو در قالب خانوادش هم ببینی .و یه جورایی وارد فاز شخصی تر زندگی طرف مقابلت میشی و میتونه به آشنایی کمک کنه .
سلام وقتتون به خیر سابقه محرمیت نداشتم ولی نظرم نسبت به محرمیت موقت کاملا منفیه مگر توی شرایطی که خانواده ها خیلی سنتی باشن و اجازه آشنایی به دو طرف ندن که خب اینجا صیغه محرمیت بهتر از عقد دائم کردن عجله ایه. ولی وقتی میشه بدون برقراری محرمیت به شناخت رسید چه لزومی داره که محرم باشن دو طرف؟ مگه میخوان چیکار کنن؟! در مورد نظر بعضی دوستان که میگن محرمیت مخفیانه و اینا به نظر من اصلا اخلاقی و قشنگ نیست
سلام صیغه عقد موقت یا به قول شما محرمیت رو میشه مشروط به عدم ارتباط جنسی خوند. ینی درحد خواهر برادری😅 در این صورت و با مراعات همه حدود از جمله این‌که آخرین مرحله شناخت(بعد از تحقیق و صحبت و مشاوره) باشه و کسی ندونه و خانواده‌ها کنترل کنن و... میتونه گزینه خوبی باشه برای شناخت. چون بعضی از ویژگی‌های افراد هست که تا تو موقعیت همسری قرار نگیرن خودش رو نشون نمی‌ده و وای به روزی که اون ویژگی یه اختلال شخصیتی چیزی باشه. از طرفی برای بعضیا تو شناخت نقشی نداره اما برای رفع ترسشون از به دل نشستن مفیده. از طرف دیگه برای بعضی‌ها نه شناخت و نه به دل نشستن، بلکه وقتی صددرصد مثبتن و میخوان با خیال راحت برن آزمایش و خرید و اینا تا عقد، به درد می‌خوره. در هر صورت، درسته که یه عقد موقت ناموفق خیلی بدتر از مجردیه. اما از زاویه‌ای که از عقد دائم ناموفق جلوگیری می‌کنه، می‌شه گفت یه عقد موقت ناموقف خیلی بهتر از طلاق تو عقد دائمه!
سلام در مورد عقد موقت نمیشه گفت همیشه نه یا همیشه آره، هر کدوم بستگی به شرایط خود فرد داره یعنی اگر فردی قبل از عقد دائم میخواد برای شناخت بیشتر عقد موقت داشته باشه بهتره اول خودشو بشناسه که چقدر می‌تونه منطق و احساس رو کنترل کنه ، اما در کل عواقبی هم داره یعنی ممکنه که همه چی بهم بخوره و یک عقد موقت تو پرونده اش ثبت بشه یا اینکه احساساتی بشه و به شناخت کامل نرسه و زندگی آینده اش دچار چالش بشه در کل من برای خودم این رو پیشنهاد نمیکنم چون می‌دونم که امکان احساسی شدنم خیلیه و راه های دیگه ای رو برای شناخت بیشتر پیش میگیرم.
سلام .به نظرم خوندن صیغه محرمیت با تعیین حد و حدود بد نیست ،هر چند اگر به ازدواج نرسه هم اسیب زننده هست. معمولا افراد مذهبی اینقدر ماخوذ به حیا هستند که نمیتونند حتی توی چهره طرف مقابل نگاه کنند ،اگر محرمیت باشه هر دو طرف راحت تر هستند ، اگر همه چیز خوب پیش رفت ، شناخت کامل و کافی بود ،میرن برا ازدواج‌ .اگرم به شناخت کامل رسیدن که به درد هم نمیخورن ، خوب به نظرم یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه . بعدش هم دوره سوگ عاطفی رو باید طی کرد. هرچند به نظرم سوگواری برای عزیزی که از دست دادی و قبر مشخصی داره سبک‌تر از سوگواری برای کسیه که مجبوری توی ذهنت دفنش کنی.
سلام در مورد محرمیت قبل ازدواج میخواستم بگم: ما قبل عقد چهارجلسه صحبت کردیم و فک میکردیم خیلی همو میشناسیم، بازم با این وجود نظر من این بود که یه ماه صیغه بشیم بعد عقد کنیم،ولی مادرخانمم مخالف بود و میگفت فقط عقد کنید، شاید باورتون نشه همون روز اول عقد ما به مشکل خوردیم،فکر نمیکردیم اینقدر اختلاف داشته باشیم،فکر نمیکردیم اینقدر فکرامون باهم فرق کنه،انگار من از یه سیاره دیگه بودم خانومم از یه سیاره دیگه،توی هفته دوم اینقدر اختلافاتمون زیاد شد که خانومم گفت طلاق میخوام. الان متاسفانه پنج سال از عقدمون میگذره ولی کلا از هم جدا هستیم به خاطر مهریه نتونستیم جدا بشیم.عمرمون و جونیمون رفت،اگه همون اول صیغه میکردیم و متوجه اختلافاتمون میشدیم بعد یک ماه به راحتی از هم جدا میشدیم و اینقدر عذاب نمیکشیدیم.