روضههای مکتوب دههٔ اول محرم🖤💔
روضهٔ شب نهم (تاسوعا) ــ
مصیبت ساقی لبتشنگان
مرسوم است که شب و روز نهم محرم (تاسوعا) را به «حضرت ابوالفضل عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام» اختصاص میدهند و برای آن جناب عزاداری میکنند.
ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید و دانشمند بود؛ که از جهت زیبایی به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) میگفتند، از شدت رشادت هنگامی که بر اسب مینشست پایش به زمین میرسید، و زلال عِلم و ادب و معرفت را نیز بی واسطه از سرچشمهٔ سه امام معصوم(ع) نوشیده بود.
ای حَرَمَتْ قبلهٔ حاجات ما/
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاجِ شهیدانِ همه عالمی/
دست علی ، ماهِ بنی هاشمی
ماه کجا؟ روی دلارام تو؟/
سرو کجا؟ قامت رعنای تو؟
شمع شده، آب شده، سوخته/
روح ادب را ادب آموخته
وی به دلیل شجاعت و جنگاوریِ بی همتایی که داشت، عَلَمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشکرِ کم تعداد خود را آماده جنگ میکرد، پرچم را به او سپرد.
شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که پدرش «اسد الله الغالب علی بن ابی طالب(ع)» بود و از جانب مادر به "قبیله بنی کلاب" نسب میرساند که شجاع ترینِ عرب بودند.
منابع معتبر تاریخی آوردهاند که حضرت فاطمه زهراء(س) اندکی پیش از شهادتش به امیرالمؤمنین علی(ع) وصیت فرمود که چند روز پس از رحلت وی، ازدواج کند.
پس از شهادت حضرت زهراء(س) و اتفاقات تلخ پس از آن، حضرت علی(ع) از برادر خویش «عقیل بن ابی طالب» که مردی نسب شناس بود و خصوصیات خانوادههای حجاز و نیز اخبار و تاریخ عرب را بخوبی میدانست، خواست زنی برای او انتخاب کند که در خاندانی بزرگ و شجاع متولد شده باشد و فرزندانی دلیر و جنگجو برای وی به دنیا آورد.
عقیل نیز «فاطمه بنت حزام بن خالد» از بنی کلاب را برای آن حضرت انتخاب کرد و گفت: "در بین عرب، شجاع تر و جنگاورتر از پدران او وجود ندارد".
امیرالمؤمنین(ع) آن بانو را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج کرد؛ و فاطمه چهار پسر دلاور به نامهای «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» برای آن حضرت به دنیا آورد؛ و از این روی به «اُمُّ البَنین (مادر پسران)» مشهور گشت.
شاید آن زمان، کسی دلیل این تصمیم و انتخاب حضرت امیر(ع) را نمیدانست، ولی وقتی که در کربلا، امام حسین(ع) بی یار و یاور شد و این برادران شجاع ــ بویژه علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع) ــ یک به یک در راه او جانبازی کردند، بصیرت علوی آشکار گردید.
روز نهم محرم «شمر بن ذی الجوش» از سوی «عبیدالله بن زیاد» مأمور شد که اگر «عمر بن سعد» از دستور وی سرپیچی کرد، خود فرماندهی را برعهده بگیرد و به امام(ع) حمله کند. او نیز از قبیلهٔ بنی کلاب بود و نسبت دوری با مادر حضرت عباس(ع) و برادرانش داشت. لذا امان نامهای از عبیدالله گرفت تا به خیال خود آنان را از حسین(ع) جدا کند؛ و هم، باعث ضعف جبههٔ امام(ع) گردد و هم جان بستگانش را نجات دهد!
شمر در واپسین ساعات روز نهم محرم به نزدیکی خیمههای امام(ع) آمد و فریاد زد: "خواهرزادگان من کجا هستند؟!".
عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بیرون آمدند و گفتند: "چه میخواهی؟".
شمر گفت: "برایتان امان نامه آوردهام. شما در امان هستید"!
چهار جوان رشید پاسخ دادند: "لعنت بر تو و بر امان تو. آیا ما را امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر در امان نیست؟!..."
و عباس(ع) بانگ برآورد: "دستت بریده باد که چه بد امانی آوردهای! ای دشمن خدا، آیا میگویی برادر و سرور خود حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در فرمان ملعونان و ملعون زادگان در آییم؟!"...
شمر خشمناک به اردوگاه اشقیاء بازگشت.
عصر عاشورا، هنگامی رسید که تمامی اصحاب و خاندان امام(ع) به شهادت رسیدند و فقط حسین و عباس ــ علیهما السلام ــ باقی مانده بودند، عباس چون تنهایی برادر را دید، نزد امام آمد و گفت: "ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟" امام سخت گریست و گفت: "برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی، کاروان پراکنده میشود". عباس پاسخ داد: "سینهام تنگ شده و از زندگی بیزارم و میخواهم از این منافقین خونخواهی کنم"...
عباس(ع) به سوی لشکر دشمن رفت و آنان را نصیحت و تحذیر کرد؛ ولی در دل سنگ آنان اثری نگذاشت.
آن جناب که این حالت را دید به سوی خیمهگاه برگشت تا مجدداً با برادر صحبت کند و اجازهٔ نبرد بگیرد.
در همین حین صدای دلخراش کودکان را از داخل خیمهها شنید که از تشنگی فریاد میزدند: "العطش... العطش...".
پس بر اسب نشست، نیزه و مشک برداشت و رجزخوانان آهنگ رود فرات کرد تا برای کودکان آبی بیاورد:
لا ارهب الموت إذا الموت زقا/
حتی اواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا/
إنّی انا العباس اغدو بالسقا
ولا اخاف الشر یوم الملتقی
یعنی:
از مرگ نمی ترسم هنگامی که بانگ زند/
تا وقتی که میان مردان کارآزموده افتاده و به خاک پوشیده شوم
جان من، بلاگردان جان پاک مصطفی است/
من عباس هستم با مشک می آیم
و روز نبرد از شر نمیهراسم
مقاتل نوشتهاند که چهار هزار نفر از سپاه دشمن سد راه او شده و به سوی او تیر میانداختند و تلاش میکردند تا مانع رسیدن وی به آب شوند؛ اما عباس(ع) دلاورانه خود را به شریعهٔ فرات رساند...
پس از ساعتها تشنگی و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زیر پای اسب روان بود و عباس را به خود میخواند. وی مشتها را پر از آب کرد و به لب نزدیک نمود تا بیاشامد، اما به یاد تشنگی حسین(ع) و اهل بیت او افتاد. آب از کف بریخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمهها تازاند.
لشکر دشمن برای آنکه همین چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله(ص) نرسد راه را بر او گرفتند و از هر طرف بر او حمله کردند. عباس با آنها پیکار میکرد... تا اینکه یکی از لشکریان با شمشیر، دست راست حضرت را قطع کرد.
عباس قهرمان فریاد برآورد:
والله إن قطعتموا یمینی/
إنّی احامی أبداً عن دینی
و عن إمامٍ صادق الیقین/
نجل النبی الطاهر الأمین
یعنی:
به خدا سوگند حتی اگر دست راستم را قطع کنید/
تا ابد از آیینم دفاع خواهم کرد
و از امامی که صادق الیقین است/
همان فرزند پیامبر پاک و امین
آنگاه مشک را به دوش دیگر انداخت و شمشیر به دست چپ گرفت و از بین دشمن به راه خود ادامه داد که ناگهان، تیغی بر دست چپ حضرت وارد شد و آن را نیز قطع کرد. اما غریو شیر حیدر آسمان را پر کرد که:
يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ/
وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ
مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ/
قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري
فَأصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ
یعنی:
ای نفس! از کافران هراس به دل راه مده/
و مژده باد بر تو که شایسته رحمت خداوند دستگیر شدی
در سایه پیامبر بزرگ صاحب اختیار/
(خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نیز قطع کردند
پس ای خدا ، آنان را به آتش خشمت دچار کن
عباس با وجود قطع دو دست، نا امید نشد و مشک را به دندان گرفت تا به خیمهگاه برساند...
ای مشک! تو لا اقل وفاداری کن/
من دست ندارم ، تو مرا یاری کن
من وعده آبِ تو به اصغر دادم/
یک جرعه برای او نگهداری کن
اما تیر بعدی مشک را از هم درید و آبها را بر زمین داغ کربلا ریخت تا عباس(ع) دیگر مأیوس شود...
ای مشک! نگه کن تو به بالای سَرم/
«زهرا»ست نشسته، آبروداری کن
اندکی بعد، تیری به سینه مبارک حضرت(ع) نشست و وی را از اسب به زیر انداخت، تا کار تمام شود و لبتشنگان، بی ساقی و حسین(ع) بی علمدار گردد...
سرانجام یکی از لشکریان دشمن به پیکر نازنین حضرت حمله کرد و با عمود آهنین بر فرق عباس زد؛ که سر او ــ مانند فرق مبارک پدرش علی(ع) ــ شکافت... اینجا بود که حضرت فریاد زد: " یا ابا عبدالله علیكَ مِنّي السلام... برادرم خداحافظ".
امام حسین(ع) با شنیدن این فریاد، خود را به پیکر برادر رساند و چون وی را دید که به شهادت رسیده است، فرمود: "الآن انکسر ظهري و قلّت حیلتي... اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد" ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سید محسن امین؛ أعیان الشیعة؛ بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق.
۲. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۳. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸.
۴. اشعار فارسی، زبان حال هستند و و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثیهخوانی با عنوان طنین عشق؛ تهیه مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
1️⃣ صاحبان تریبونهای مذهبی مراقب باشند
🔹بخش اول
هر کسی، مجموع روایات اهل بیت علیهم السلام را ملاحظه کند به روشنی مییابد که اهل بیت (علیهم السلام) دو خط روشن را در بیانات شریف خود پیگرفتهاند:
1️⃣اول اینکه؛ شاخص اصلی در بهشتی بودن یا دوزخی بودن، پذیرش ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است و اگر کسی صادقانه بر این اعتقاد تا هنگام مرگ باشد، إنشاء الله گناهان او بخشیده خواهد شد.
2️⃣دوم اینکه، شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) کسانی هستند که صرفاً به اظهار زبانی ولایت و محبت ایشان اکتفاء نمی کنند، بلکه سر تا قدم مراقب حدود الهی و حلال و حرام خداوند متعال هستند.
در این زمینه به بیان دو روایت بسنده میکنیم:
«عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي
لِمَنِ ادَّعَى هَذَا الْأَمْرَ فِي السِّرِّ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ بِبُرْهَانٍ فِي الْعَلَانِيَةِ قُلْتُ وَ مَا هَذَا الْبُرْهَانُ الَّذِي يَأْتِي بِهِ فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يَكُونُ لَهُ ظَاهِرٌ يُصَدِّقُ بَاطِنَه»
ابوخالد مکفوف نقل میکند امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شایسته است کسی که امر ولایت ما را قلباً قبول دارد آن را در ظاهر نیز بوسیله برهان اظهار نماید.
ابوخالد میگوید سوال کردم چگونه محبت قلبی را میتوان از طریق برهان و بینه در ظاهر به نمایش گذاشت؟
حضرت فرمودند: اظهار این محبت، یعنی حقیقتا حلال خدا را حلال، و حرام را حرام بداند. به گونهای که ظاهر فرد باطن او را تصدیق کند.
«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع شِيعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ أَصْحَابُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ رَكْعَةً فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ الْقَائِمُونَ بِاللَّيْلِ الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ يُزَكُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ وَ يَجْتَنِبُونَ كُلَّ مُحَرَّم»
ابوبصیر میگوید امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: شیعیان ما اهل ورع و تلاش در راه خدا و وفا و امانت و زهد و عبادت هستند. کسانی هستند که در شبانهروز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند، شبها شبزندهداری می کنند و روزها روزه می گیرند، از اموالشان زکات می پردازند، حج خانه خدا می روند و از هر حرامی اجتناب می کنند.
✅ این دو خط مبارک و نورانی به گونهای در کلمات امامان معصوم (علیهم السلام) ممزوج شده است که فرد مؤمن نه به جهت گناهانی که پیش میآید از ادامه مسیر با اهل بیت علیهم السلام ناامید میشود و نه خود را بینیاز از رعایت حدود الهی میبیند. این امتزاجِ خوف و رجا همان اکسیر اعظم است که منجی دلهای پاک خواهد شد.
لینک بخش دوم 👇👇
🇮🇷 کانال حکمرانی مسوولانه
@hokmrani_masoulaneh
✍عـلامه امـینى (ره) فـرمودند:
شــب و روز تاسوعا و عاشورا براى
سلامتى امام زمان صــدقه دهید
چون قلبِ حــضرت اندوهناڪ جَدِّ
غریب شان، حضـــرت سیدالشهداء
اســـت.
کانال معرفتی #بسمت_خدا🌙
https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed
✨اعمال شب و روز #تاسوعا و #عاشورا✨
💟۱- اولین عمل مستحبی ذکر شده برای روز تاسوعا و عاشورا زیارت امام حسین علیهالسلام است. زیارت امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا پاداش بسیار زیادی دارد. کسی که در شب عاشورا تا صبح در حرم سیدالشهدا علیه السلام بماند، خدا او را با شهدا و در کنار امام حسین علیهالسلام محشور میکند.
💟۲- روز نهم و دهم ماه محرم، روز مصیبت و اندوه اهل بیت علیهالسلام و همه شیعیان است. به همین دلیل شایسته نیست که در این دو روز به ویژه روز عاشورا شیعیان به کسب و کار روزانه و کارهای دنیایی بپردازند. در این روز محبان اهل بیت علیهالسلام باید مشغول به عزاداری و شرکت در مراسم روضه اهل بیت علیهالسلام باشند.
💟۳- در شب عاشورا خواندن نماز ۱۰۰ رکعتی توصیه شده خواندن این نماز به این صورت است که:
🔹 در هر رکعت بعد از سوره حمد ۳ بار سوره توحید خوانده شود
🔹 و بعد از نماز ۷۰ بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ گفته شود
📜در روایت دیگری آمده که در ادامه ذکر بالا استغفار هم گفته شود.
همچنین توصیه شده که در نیمههای شب تاسوعا نمازی ۴ رکعتی خوانده شود. در هر رکعت از این نماز بعد از سوره حمد ۱۰ مرتبه آیه الکرسی و ۱۰ مرتبه هم هر یک از سورههای توحید، فلق و ناس خوانده شود. بعد از سلام نماز ۱۰۰ بار سوره توحید را بخوانید.
💟۴- علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه نگیرید؛ زیرا که بنى امیه این دو روز را براى برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مىداشتند همچنین از طریق اهل بیت علیهم السلام احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است.
💟۵- احیای شب عاشورا فضیلت زیادی دارد و بسیار توصیه شده است. در میزان ثواب آن آمده که اندازه عبادت همه ملائکه و برابر با هفتاد سال است.
💟۶- خواندن زیارت عاشورا در روز دهم ثواب بسیار زیادی دارد و میتوان آن را از دور یا نزدیک خواند و به حضرت سلام و عرض ادب کرد.
💟۷- در روز عاشورا هزار مرتبه ذکر: «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام.» خوانده شود.
💟۸- یکی دیگر از اعمال توصیه شده برای روز عاشورا خواندن هزار مرتبه سوره توحید است.
❣امام صادق (ع) فرمودهاند:
هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوند رحمان به وى نظر (رحمت) افکند و هر کس را که خداوند رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وى را مجازات نخواهد
»
🍁شیخ رجـبعلی خیاط (ره) :
چرا به #سـورهیـس بےتوجهید؟!
چرا به یــــــس ڪم توجـــهید؟!
بابا مــن هــــمه مشڪلات را با
یـــــس برطـــــرف میڪــــنم.
چرا #هرروز یس نمیخوانۍ؟!
🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94
✍️ مهندس مهدی بازرگان
🖊 فرازهایی از زیارت عاشورا
📌 مبدأ و منشأ این حرکت، حرکت علیه استبداد بود. ببینید، تمام اینها از کجا شروع شد، نطفهاش کجا بود؟ معاویه بر خلاف عهدنامهای که با امام حسن بسته بود که حالا حکومت برای تو، اما نباید جانشین معین کنی، اما معاویه جانشین معین کرد و در زمان حیات خودش به همه جا نماینده فرستاد تا بیعت بگیرد. فقط در مدینه یک عدهای گفتند نه! پسر ابوبکر و عبدالله بن زبیر.
@sokhanranihaa
📌 امام حسین هم گفت نه! گفت من حاضر نیستم با کسی که لیاقت و صلاحیت ندارد، بیعت کنم. همانطورکه تو (یعنی معاویه) با برادرم تعهد کردی و پیمان بستی که بعد از خودت حکومت را به اختیار امت بگذاری و ولیعهد معین نکنی، من با یزید بیعت نمیکنم. همهی اینها، از همانجا شروع شد. اگر امام حسین آن روز گفته بود، بسیار خوب، حالا من کاری به کار اینها ندارم، باشد، این قضایا پیش نمیآمد.
📌 مطلب دیگر یک حرکت ضد دین و ضد استبداد بود، چون تعیین ولیعهد- یعنی برخلاف حاکمیت ملت- اولین عملی است که هر سلطان مستبد میکند، ملّت است که باید بگوید کی حکومت بکند. و کیکار خلاف میکند؟ منافق.
📌 بنابر این، واقعهی کربلا اولین درسی که به ما میدهد، و این درس هم برای همهی دنیاست- برای مسلمان و غیر مسلمان و شاید تا ظهور امام زمان- آنطورکه همیشه ما میبینیم- بروید تاریخ را نگاه کنید- در دنیا جنگ مابین قانون بوده و کسانی که به نام قانون و به اسم قانون و به نام دفاع از حق و عدالت میآمدند، غصب خلافت، سلطنت، رهبری، امامت و غیره میکردند.
📌 این عمل سیدالشهدا که این طور در دنیا مانده، و سال به سال هم توسعهاش بیشتر میشود، و هم در اعماق دلها و داخل خانهها است. زمان رضاشاه هم ما شاهد همین بودیم، تمام جلوگیریها را انجام میداد ولی این چشمه هی جوشانتر میشد، این عشق هی بیشتر میشد و خواهد بود و دنیا هم دنبال این میرود. درس میگیرد برای اینکه منافق را بشناسد، حُقِه بازها را بشناسد. گول ظاهر آنها را نخورد، گول ادعای آنها را نخورد، آن وقت این درس را به چه صورت داد؟ درس تصور در یک تابلوی زنده، به بهترین وجه مقابلهی حق و باطل در لباس منافق را به ما نشان داد.
📌 در دنیا خیلی ظلم شده، مظلوم خیلی بوده، خیلی از زنها و بچهها بیچاره و کشته شدهاند. خیلی از مردم، خیلی از جوانها شهید شدهاند، راجع به آنها شعرها گفته شده، سرودها گفته شده، شعارها گفته شده، تابلوها کشیده شده، جنگ سابینها در رم، از آن شاهکارهای- نمیدانم- موزه لوور، یکیش همان بود. حملهای بود که سابینها به شهر رم کرده بودند، از این نمونهها در تاریخ زیاد است، ولی بگردید کجا میتوانید یک تابلوی زنده و رنگین پیدا بکنید که یک سمت سراسر فضیلت، ارزش، ایثار، شهادت، برادری، محبت، حقیقت، حق و عدالت، و همه چیز از هر جهت باشد؛ حسینش را نگاه کنید، علی اصغرش را نگاه کنید، مظلومیت حضرت عباس که میرود آب برمیدارد، ولی نمیخورد؛ رفتار حسین بن علی با حر، آب دادن به آنها، نطقهایی که بین راه میکند، بعد اسارت زینب در کربلا، فلان و فلان، تمام اینها؛ از مدینه الی مکه، از مکه الی کربلا، به مقصد کوفه. میشود گفت- حالا اسمش را دین بگذارید، انسانی بگذارید، اخلاقی بگذارید، فرق نمیکند- هیچ ارزشی نیست که در این تابلو وجود نداشته باشد.
📌 آن طرف چی؟ یک سره شقاوت، یک سره خیانت، یک سره دروغگویی، یک سره ظلم، حتی خودشان به خودشان هم دروغ میگفتند. مگر به ابنسعد وعده ندادند که تو همان قدری که حسینبنعلی را کشتی، حکومت ری را داری. میگویند بین دزدها و غارتگرها، قانون جنگل حاکم است و به هم خیانت نمیکنند، اینها به خودشان هم خیانت کردند و بیرحمی نسبت به هر چه بشود، عدم حریت، عدم آزادی.
آنجا که سیدالشهدا میگوید: «اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِیناً فَکُونُوا اَحْرَاراً فِی دُنْیاکُمْ»
اینها اصلاً هیچ ندارند، بنابراین برای بشریت و برای تاریخ، چه تابلوی گویا و روشنی بهتر از این تابلوست که این واقعه برای ما رسم میکند و میگوید.
🌹🌹اشعار علامه اقبال لاهوری در معنی حُرّیت اسلامیه و سِرّ حادثهٔ کربلا
هر که پیمان با هُوَالمَوجود بَست
گردنش از بندِ هر معبود رَست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکنِ ما، ممکن است
عقل، سفاک است و او سفاک تر
پاک تر، چالاک تر، بی باک تر
عقل در پیچاکِ اسباب و علل
عشق، چوگان بازِ میدانِ عمل
عشق، صید از زورِ بازو افکند
عقل، مکار است و دامی می زند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
آن کند تعمیر تا ویران کند
این کند ویران که آبادان کند
عقل چون باد است ارزان در جهان
عشق، کمیاب و بهای او گران
عقل، محکم از اساسِ چون و چند
عشق، عریان از لباس چون و چند
عقل می گوید که خود را پیش کن
عشق گوید امتحانِ خویش کن
عقل با غیر آشنا از اکتساب
عشق از فضل است و با خود در حساب
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را آرام جان، حُرّیت است
ناقه اش را ساربان، حُرّیت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پَروَر چه کرد
آن امام عاشقان پورِ بتول
سَروِ آزادی ز بُستانِ رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذِبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده ی خیر الملل
دوشِ ختم المرسلین نعم الجَمَل
سرخ رو عشق غیور از خون او
شوخی این مصرعِ از مَضمونِ او
در میانِ امت آن کیوان جناب
همچو حرفِ قُل هُوَ الله در کتاب
موسِی و فرعون و شُبّیر و یزید
این دو قوّت از حیات آید پدید
زنده حق از قوت شبیری است
باطل آخر داغِ حسرت میری است
چون خلافت، رشته از قرآن گسیخت
حُرِّیت را زَهر، اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوه ی خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطعِ استبداد کرد
موجِ خونِ او چمَن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لَااِلَه گردیده است
مُدَّعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان، سَفَر
دشمنان، چون ریگِ صحرا لاتُعَد
دوستانِ او به یزدان هم عدد
سِرِّ ابراهیم و اسماعیل بود
یعنی آن اِجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران، استوار
پایدار و تند سیر و کامگار
تیغ، بَهرِ عزتِ دین است و بس
مقصدِ او حفظِ آئین است و بس
ماسِوَی الله را مسلمان، بنده نیست
پیشِ فرعونی سَرش افکنده نیست
خونِ او تفسیرِ این اسرار کرد
ملتِ خوابیده را بیدار کرد
تیغِ لا چون از میان، بیرون کشید
از رگِ اربابِ باطل خون کشید
نقش اِلَّا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوانِ نجاتِ ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکتِ شام و فَرِ بغداد رفت
سَطوتِ غَرناطه هم از یاد رفت
تارِ ما از زخمه اش لَرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صَبا ای پیکِ دور افتادگان
اشکِ ما بر خاکِ پاکِ او رَسان