جهل فرهیخته
محمد جواد حیدری
مهمترین مشکل زمان ما جهل است جهلی که خود را به جای علم در بخش های مختلف جا زده است وجاهلان اقدامات خویش را عالمانه قلمداد می کنند بسیاری از حکمرانی ها جاهلانه وغیر مسوولانه است اما ان را عالمانه ومسوولانه قلمداد می کنند
تا مادامی که به علم وروش علمی بازگشت نکنیم وتلقی درستی از علم نداشته باشیم در مرداب جهل فرو می رویم وراه نجات از بحران را نمی یابیم
سقراط می گفت من داناترین فردم چون تنها کسی هستم که می دانم نمیدانم، در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.
این جهل سقراطی که بعدها "نیکلاس کوزایی" آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و کتابخوانی وحکمرانی ومسوولیت پذیری نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای دانایی، غلبه بر توهم دانایی است.
از معجزات امیر مومنان واهل بیت علیهم السلام احادیثی که معارف بلند را در جمله کوتاهی بیان کرده است:
العلم اصل کل خیر والجهل اصل کل شر
دانایی بنیان تمام خوبی هاست
ونادانی اساس تمام بدی ها
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک معلم روز اول کلاس کتابهای درسی را معرفی کرد و چقدر زیبا قرآن را معرفی کرد👌
بارها ارزش دیــدن داره
قرآن کریم بالاتر از هر کتابی است که در دوران تحصیل می خوانیم
🌸🌸🌸🌸🌸
📜 نسخه شفا بخش برای تحکیم خانواده و پیشرفت وتوسعه جامعه
محمد جواد حیدری
امیرالمومنین امام علی (عليه السلام) فرمودند :
🖋 مؤمن کسی است که :
☘ کسبش حلال است.
☘ اخلاقش مهربان و رئوف است.
☘ قلبش سالم از کینه و کدورت است.
☘ زیادی مالش را انفاق کند.
☘ زیادی سخنش را نگه می دارد.
☘ مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوارند.
☘ با انصاف با ديگران برخورد مي كند.
📚 نصایح ، صفحۀ 281
446.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی را زندگی کنیم
بی بهانه هر صبح آغاز شویم
دوباره عاشق شویم
دوباره ببینیم
دوباره لمس کنیم
زندگی را
بودنمان را
احساسمان را
و خود خودمان را...
سلام
صبح آدینه تان بخیر
🔴 آزمایش و غربالگری شیعیان در عصر غیبت
🔆 #امام_صادق علیه السلام
💠 «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّی لَایَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر» [بحارالانوار،ج5،صفحه٢١6].
«به خدا سوگند شما خالص میشوید؛ به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛ به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر.».
پادشاهی را وزیری عاقل بود كه از وزارت دست برداشت! پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست ؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است...
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب : اول آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده
میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز حکم به نشستن میکند !
دوم: آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم ، اکنون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خورد و مرا میخوارند....
سوم: آنکه تو خواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند !
چهارم: آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد ،اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسب نخواهد رسید...
پنجم: آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه میکنم و اومی بخشاید!
«مؤمن و آیینه»:
پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمودند:
«الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن؛[1]
مؤمن آیینه مؤمن است».
مؤمنان آیینه همدیگرند
این خبر می از پیغمبر آورند
(مولوی)
در این مورد امام علی علیه السلام به کمیل فرمودند:
مؤمن آیینه مؤمن است. چه آن که با دقّت در آن می نگرد و نیازهای باطنی و نقایص معنوی خویش را به وسیله آن برطرف می کند وبه حال درونی خودجمال و زیبایی می بخشد.[2]
از این تشبیه چند نکته استفاده می شود.
1- آیینه عیب رانشان می دهد، باید مؤمن نیز عیب نمای مؤمن باشد.
بود آینه دوست را مرد دوست
نماید بدو هر چه زشت و نکوست
2- آیینه عیب را روبه رو می گوید؛ مؤمن نیزعیب مؤمن را روبه رو گوید.
3- آیینه عیوب را آن چنان که هست نشان می دهد مؤمن نیز باید عیوب را به اندازه ای که هست بگوید. نه عیب را بزرگ کند و نه کوچک.
4- آیینه زشتی و زیبایی را در کنار هم و با هم نشان می دهد، مؤمن نیز باید خوبی ها و بدی ها را با هم ببیند.
5- آیینه، عیب را با صداقت وبدون غرض می گوید. مؤمن نیز باید با صداقت و بدون غرض عیب ها را بگوید نه به قصد انتقام و خرد کردن شخصیت دیگران.
6- آیینه عیب را به خود شخص می گوید نه به دیگران. مؤمن نیز باید عیب را به خود شخص بگوید نه به دیگران.
7- آیینه در هیچ شرایطی از نشان دادن عیوب انسان کوتاهی نمی کند، حتی اگر شکسته شود. مؤمن نیز از گفتن عیوب دیگران پروا ندارد.
8- آیینه عیب پنهان را نمی گوید، مؤمن نیز نباید آنچه را که ندیده بگوید. و به قول نظامی «آیینه سان هر چه ندیدی مگوی».
9- آیینه اگر بخواهد عیوب انسان را بگوید باید خودش پاک باشد، مؤمن نیز باید قبل از این که عیب دیگران را بگوید خود را حداقل از آن عیب پاک نماید. و به قول مولوی:
چون که مؤمن آیینه مؤمن بود
روی او زآلودگی ایمن بود
10- آیینه بدون این که حرفی بزند عیب را نشان می دهد، مؤمن نیز باید با عمل خوب خود، عیب نمای دگران باشد.
از گفتن عیب دگران بسته زبان باش
با خوبی خود عیب نمای دگران باش
11- همان طوری که خود انسان به طرف آیینه می رود تا عیب ظاهری خود را ببیند، مؤمن نیز از دوستان و برادران دینی خود می خواهد که عیوبش را تذکر دهند.
12- همان گونه که از عیب گویی های آیینه، کسی ناراحت نمی شود و فوراً به رفع عیوب خود می پردازد، مؤمن نیز از انتقاد صحیح دوستانش ناراحت نمی شود و در مقام اصلاح بر می آید.
13- آیینه بعد از نشان دادن عیوب فوراً همه عیب ها را فراموش می کند، مؤمن نیز بعد از تذکر دادن عیوب مؤمن، باید عیب های او را فراموش کند.
14- آیینه هنگامی که عیوب را می گوید آن قدر با حسن نیت همراه است که انسان را به عیب خود متوجه می سازد و به اصطلاح کاری می کند که شخص، عیب خود را درک کند. باید مؤمن نیز آن چنان با حسن نیت و آگاهی دادن عیوب دیگران را بگوید که خود او به عیب و اشتباهش پی ببرد.
15- معمولًا کسانی که می خواهند از آیینه استفاده کنند در خلوت به آیینه می نگرند، مؤمن نیز عیوب دیگران را در جای مناسب و پنهانی می گوید.
16- آیینه مراعات پُست و مقام و فقر غنی را نمی کند و عیوب را نشان می دهد، مؤمن نیز بدون ملاحظه ی پست و مقام، عیوب مؤمن را می گوید.
17- آیینه در کارش مِنّتی بر دیگران ندارد، مؤمن هم در راهنمایی وعیب گویی مؤمنان منّتی ندارد.
18- آیینه از هم نشینی با دیگران ناراحت نمی شود و سعی می کند که عیوب آنها را نشان دهد، مؤمن نیز از همنشینی با کسانی که عیب دارند ناراحت نمی شود و تلاش می کند تا بتواند عیوب مؤمن را اصلاح نماید.
پی نوشت ها
[1] بحار الانوار ج 74، ص 720
[2] «يا كُمِيل! الْمُؤمِنُ مِرآةُ الْمُؤمِن لِانَّهُ يَتَأَمَّله فَيَسُدَّ فَاقَتَهُ وَ يَجْمل حالَتهُ».
تحف العقول، ص 173، شرحمكارم الاخلاق، فلسفى، ج 1، ص 300، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
تاملاتی در احادیث فقهی عفو امام از حدود الهی با اقرار وبینه
در وسایل الشیعه کتاب حدود می خوانیم:
18- بَابُ أَنَّهُ لَا يَعْفُو عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ إِلَّا الْإِمَامُ مَعَ الْإِقْرَارِ لَا مَعَ الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ مَنْ عَفَا عَنْ حَقِّهِ فَلَيْسَ لَهُ الرُّجُوعُ
در این باب چهار رویات بازتاب یافته و همان گونه که از عنوان شیخ حر عاملی بدست می آید این باب ناظر به دو حکم است:
یک؛ اگر فردی در مورد حق الله؛ همچون زنا و شرب خمر نزد امام معصوم (ع) اقرار کند، امام می تواند او را عفو کند، اما اگر این جرم با بینه اثبات شود یا جرم جزو حقوق الناس باشد، حتی امام هم نمی تواند او را ببخشد.
روایات اول، سوم و چهارم ناظر به این حکم است که البته در پایان با نظر ایشان مناقشه خواهیم داشت.
دو؛ اگر کسی در محدوده حق الناس پیش از مراجعه به حاکم از حق بگذرد، دیگر حق مرافعه مجدد را ندارد.
روایت دوم این باب ناظر به این حکم است.
دو نکته:
یک؛ عنوان دوم هیچ ارتباطی با عنوان نخست ندارد و جا داشت که شیخ حر آن را جداگانه ذکر می فرمود.
دو؛ با فرض پذیرش سلیقه ایشان، جا داشت که روایت دوم در ردیف آخر قرار می گرفت؛ زیرا تنها روایت باب است که مطابق با عنوان می بایست پس از یادکرد سه روایت دیگر بازتاب می یافت.
34163- 1- «4» مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يُعْفَى عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ دُونَ الْإِمَامِ فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حَقِّ النَّاسِ فِي حَدٍّ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُعْفَى عَنْهُ دُونَ الْإِمَامِ.
وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ «5» وَ رَوَاهُ أَيْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ «6»
وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ مِثْلَهُ «7».
تخریج: این حدیث در چهار منبع ذیل آمده است:
1. الکافی؛ باب العفو عن الحدود|251|؛ ج 7، ص 251
2. من لا یحضره الفقیه؛ كفارة ضرب المولى عبده بدون موجب .|73|، ج 4، ص 73
3. تهذیب الاحکام؛ باب الحد في الفرية والسب والتعريض بذلك والتصريح والشهادة بالزور|65|؛ ج 10، ص 82
4. استبصار؛ باب جواز العفو عن القاذف لمن يقذفه|232|؛ ج 4، ص 232
سند: سند هر چهار کتاب صحیح است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ (الآدمی)
عده ای که از «سهل بن زياد الآدمي» روایت می کنند عبارتند از: 1. «أبو الحسن عليّ بن محمّد بن إبراهيم بن أبان الرازيّ»، معروف به «بعلّان الكلينيّ». 2. «أبو الحسين محمّد بن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ الكوفيّ»، ساكن ری. 3. «محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار القمّيّ»، وفات یافته بسال (290هـ)، 4. محمّد بن عقيل الكليني.
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ (حسن بن محبوب السراد) عَنِ ابْنِ رِئَابٍ (علی بن رئاب الکوفی) عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ (ضریس بن عبد الملک بن اعین)
متن:
لَا يُعْفَى عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ دُونَ الْإِمَامِ؛ تا قبل از مرافعه نزد امام نمی توان از حدود الهی گذشت؛ یعنی کنار گذاشتن حدود الهی منوط به اذن امام است که آن هم محدود به مواردی همچون اقرار خود متهم نزد امام است.
از روایت چهارم این باب بدست می آید که مراد از امام، امام معصوم من قبل الله تعالی است.
فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حَقِّ النَّاسِ فِي حَدٍّ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُعْفَى عَنْهُ دُونَ الْإِمَامِ؛ در مورد حقوق الناس تا پیش از مرافعه نزد امام، قابل عفو است.
از این دست از روایات بدست می آید که حقوق و در نتیجه حدود دو دسته اند:
یک؛ حقوق و حدود الله؛ نظیر شرب خمر، زنا و سب النبی (ص)
دو؛ حقوق و حدود الناس؛ نظیر سرقت، قذف و خدش
در باره مفهوم و محدوده حق الله و حق الناس دیدگاه های متفاوتی ارایه شده است؛ نظیر دیدگاه های ذیل:
«هر آنچه که اولاً و بالذات معصیتالله و بالعرض تجاوز به حقوق افراد باشد، حقالله و هر چه که عکس آن باشد حقالناس است.»
«حقالله سلطنت خداوند بر بازخواست بندگان است عموماً بر انجام یا ترک عملی که در مورد آن نهی یا امر شارع به مکلف متوجه شده است.»
«هر آنچه که بنده میتواند آن را ساقط کند حقالناس و هر آنچه که بنده حق اسقاط آن را ندارد حقالله است.»