eitaa logo
مهندسی شخصیت [یا ملجا کل مطرود]
136 دنبال‌کننده
886 عکس
547 ویدیو
102 فایل
سخنرانی‌ها، نوشته‌ها، آثار و مقالات و دروس تدریس شده ونظرات عضو هیئت علمی دانشگاه قم دکتر محمد جواد حیدری خراسانی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آزمایش و غربال‌گری شیعیان در عصر غیبت 🔆 علیه السلام 💠 «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّی لَایَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر» [بحارالانوار،ج5،صفحه٢١6]. «به خدا سوگند شما خالص می‌شوید؛ به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می‌شوید؛ به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی‌ماند جز گروه بسیار کم و نادر.».
پادشاهی را وزیری عاقل بود كه از وزارت دست برداشت! پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست ؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است... پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب : اول آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز حکم به نشستن می‌کند ! دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم ، اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوارند.... سوم: آنکه تو خواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند ! چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد ،اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسب نخواهد رسید... پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید!
طبق عقیده باستان‌شناسانی مانند رومن گیرشمن، قم از نخستین مکان‌های روی زمین است که برای نخستین‌بار میزبان تجمعاتی از انسان‌های نخستین بوده‌است در این صورت قدمت شهر قم و حومهٔ آن به زمان پیدایش تمدن در حدود ۱۰هزار سال قبل می‌رسد.
«مؤمن و آیینه»: پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمودند: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن؛[1] مؤمن آیینه مؤمن است». مؤمنان آیینه همدیگرند این خبر می از پیغمبر آورند (مولوی) در این مورد امام علی علیه السلام به کمیل فرمودند: مؤمن آیینه مؤمن است. چه آن که با دقّت در آن می نگرد و نیازهای باطنی و نقایص معنوی خویش را به وسیله آن برطرف می کند وبه حال درونی خودجمال و زیبایی می بخشد.[2] از این تشبیه چند نکته استفاده می شود. 1- آیینه عیب رانشان می دهد، باید مؤمن نیز عیب نمای مؤمن باشد. بود آینه دوست را مرد دوست نماید بدو هر چه زشت و نکوست 2- آیینه عیب را روبه رو می گوید؛ مؤمن نیزعیب مؤمن را روبه رو گوید. 3- آیینه عیوب را آن چنان که هست نشان می دهد مؤمن نیز باید عیوب را به اندازه ای که هست بگوید. نه عیب را بزرگ کند و نه کوچک. 4- آیینه زشتی و زیبایی را در کنار هم و با هم نشان می دهد، مؤمن نیز باید خوبی ها و بدی ها را با هم ببیند. 5- آیینه، عیب را با صداقت وبدون غرض می گوید. مؤمن نیز باید با صداقت و بدون غرض عیب ها را بگوید نه به قصد انتقام و خرد کردن شخصیت دیگران. 6- آیینه عیب را به خود شخص می گوید نه به دیگران. مؤمن نیز باید عیب را به خود شخص بگوید نه به دیگران. 7- آیینه در هیچ شرایطی از نشان دادن عیوب انسان کوتاهی نمی کند، حتی اگر شکسته شود. مؤمن نیز از گفتن عیوب دیگران پروا ندارد. 8- آیینه عیب پنهان را نمی گوید، مؤمن نیز نباید آنچه را که ندیده بگوید. و به قول نظامی «آیینه سان هر چه ندیدی مگوی». 9- آیینه اگر بخواهد عیوب انسان را بگوید باید خودش پاک باشد، مؤمن نیز باید قبل از این که عیب دیگران را بگوید خود را حداقل از آن عیب پاک نماید. و به قول مولوی: چون که مؤمن آیینه مؤمن بود روی او زآلودگی ایمن بود 10- آیینه بدون این که حرفی بزند عیب را نشان می دهد، مؤمن نیز باید با عمل خوب خود، عیب نمای دگران باشد. از گفتن عیب دگران بسته زبان باش با خوبی خود عیب نمای دگران باش 11- همان طوری که خود انسان به طرف آیینه می رود تا عیب ظاهری خود را ببیند، مؤمن نیز از دوستان و برادران دینی خود می خواهد که عیوبش را تذکر دهند. 12- همان گونه که از عیب گویی های آیینه، کسی ناراحت نمی شود و فوراً به رفع عیوب خود می پردازد، مؤمن نیز از انتقاد صحیح دوستانش ناراحت نمی شود و در مقام اصلاح بر می آید. 13- آیینه بعد از نشان دادن عیوب فوراً همه عیب ها را فراموش می کند، مؤمن نیز بعد از تذکر دادن عیوب مؤمن، باید عیب های او را فراموش کند. 14- آیینه هنگامی که عیوب را می گوید آن قدر با حسن نیت همراه است که انسان را به عیب خود متوجه می سازد و به اصطلاح کاری می کند که شخص، عیب خود را درک کند. باید مؤمن نیز آن چنان با حسن نیت و آگاهی دادن عیوب دیگران را بگوید که خود او به عیب و اشتباهش پی ببرد. 15- معمولًا کسانی که می خواهند از آیینه استفاده کنند در خلوت به آیینه می نگرند، مؤمن نیز عیوب دیگران را در جای مناسب و پنهانی می گوید. 16- آیینه مراعات پُست و مقام و فقر غنی را نمی کند و عیوب را نشان می دهد، مؤمن نیز بدون ملاحظه ی پست و مقام، عیوب مؤمن را می گوید. 17- آیینه در کارش مِنّتی بر دیگران ندارد، مؤمن هم در راهنمایی وعیب گویی مؤمنان منّتی ندارد. 18- آیینه از هم نشینی با دیگران ناراحت نمی شود و سعی می کند که عیوب آنها را نشان دهد، مؤمن نیز از همنشینی با کسانی که عیب دارند ناراحت نمی شود و تلاش می کند تا بتواند عیوب مؤمن را اصلاح نماید. پی نوشت ها [1] بحار الانوار ج 74، ص 720 [2] «يا كُمِيل! الْمُؤمِنُ مِرآةُ الْمُؤمِن لِانَّهُ يَتَأَمَّله فَيَسُدَّ فَاقَتَهُ وَ يَجْمل حالَتهُ». تحف العقول، ص 173، شرح‏مكارم الاخلاق، فلسفى، ج 1، ص 300، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
تاملاتی در احادیث فقهی عفو امام از حدود الهی با اقرار وبینه در وسایل الشیعه کتاب حدود می خوانیم: 18- بَابُ أَنَّهُ لَا يَعْفُو عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ إِلَّا الْإِمَامُ مَعَ الْإِقْرَارِ لَا مَعَ الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ مَنْ عَفَا عَنْ حَقِّهِ فَلَيْسَ لَهُ الرُّجُوعُ‏ در این باب چهار رویات بازتاب یافته و همان گونه که از عنوان شیخ حر عاملی بدست می آید این باب ناظر به دو حکم است: یک؛ اگر فردی در مورد حق الله؛ همچون زنا و شرب خمر نزد امام معصوم (ع) اقرار کند، امام می تواند او را عفو کند، اما اگر این جرم با بینه اثبات شود یا جرم جزو حقوق الناس باشد، حتی امام هم نمی تواند او را ببخشد. روایات اول، سوم و چهارم ناظر به این حکم است که البته در پایان با نظر ایشان مناقشه خواهیم داشت. دو؛ اگر کسی در محدوده حق الناس پیش از مراجعه به حاکم از حق بگذرد، دیگر حق مرافعه مجدد را ندارد. روایت دوم این باب ناظر به این حکم است. دو نکته: یک؛ عنوان دوم هیچ ارتباطی با عنوان نخست ندارد و جا داشت که شیخ حر آن را جداگانه ذکر می فرمود. دو؛ با فرض پذیرش سلیقه ایشان، جا داشت که روایت دوم در ردیف آخر قرار می گرفت؛ زیرا تنها روایت باب است که مطابق با عنوان می بایست پس از یادکرد سه روایت دیگر بازتاب می یافت. 34163- 1- «4» مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يُعْفَى عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ دُونَ الْإِمَامِ فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حَقِّ النَّاسِ فِي حَدٍّ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُعْفَى عَنْهُ دُونَ الْإِمَامِ. وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ «5» وَ رَوَاهُ أَيْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ «6» وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ مِثْلَهُ «7». تخریج: این حدیث در چهار منبع ذیل آمده است: 1. الکافی؛ باب العفو عن الحدود|251|؛ ج 7، ص 251 2. من لا یحضره الفقیه؛ كفارة ضرب المولى عبده بدون موجب .|73|، ج 4، ص 73 3. تهذیب الاحکام؛ باب الحد في الفرية والسب والتعريض بذلك والتصريح والشهادة بالزور|65|؛ ج 10، ص 82 4. استبصار؛ باب جواز العفو عن القاذف لمن يقذفه|232|؛ ج 4، ص 232 سند: سند هر چهار کتاب صحیح است. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ (الآدمی) عده ای که از «سهل بن زياد الآدمي» روایت می کنند عبارتند از: 1. «أبو الحسن عليّ بن محمّد بن إبراهيم بن أبان الرازيّ»، معروف به «بعلّان الكلينيّ». 2. «أبو الحسين محمّد بن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ الكوفيّ»، ساكن ری. 3. «محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار القمّيّ»، وفات یافته بسال (290هـ)، 4. محمّد بن عقيل الكليني. وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ (حسن بن محبوب السراد) عَنِ ابْنِ رِئَابٍ (علی بن رئاب الکوفی) عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ (ضریس بن عبد الملک بن اعین) متن: لَا يُعْفَى عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ دُونَ الْإِمَامِ؛ تا قبل از مرافعه نزد امام نمی توان از حدود الهی گذشت؛ یعنی کنار گذاشتن حدود الهی منوط به اذن امام است که آن هم محدود به مواردی همچون اقرار خود متهم نزد امام است. از روایت چهارم این باب بدست می آید که مراد از امام، امام معصوم من قبل الله تعالی است. فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حَقِّ النَّاسِ فِي حَدٍّ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُعْفَى عَنْهُ دُونَ الْإِمَامِ؛ در مورد حقوق الناس تا پیش از مرافعه نزد امام، قابل عفو است. از این دست از روایات بدست می آید که حقوق و در نتیجه حدود دو دسته اند: یک؛ حقوق و حدود الله؛ نظیر شرب خمر، زنا و سب النبی (ص) دو؛ حقوق و حدود الناس؛ نظیر سرقت، قذف و خدش در باره مفهوم و محدوده حق الله و حق الناس دیدگاه های متفاوتی ارایه شده است؛ نظیر دیدگاه های ذیل: «هر آنچه که اولاً‌ و بالذات معصیت‌الله و بالعرض تجاوز به حقوق افراد باشد، حق‌الله و هر چه که عکس آن باشد حق‌الناس است.» «حق‌الله سلطنت خداوند بر بازخواست بندگان است عموماً بر انجام یا ترک عملی که در مورد آن نهی یا امر شارع به مکلف متوجه شده است.» «هر آنچه که بنده می‌تواند آن را ساقط کند حق‌الناس و هر آنچه که بنده حق اسقاط آن را ندارد حق‌الله است.»
34164- 2- «8» وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَنِ الرَّجُلِ يَقْذِفُ الرَّجُلَ بِالزِّنَا فَيَعْفُو عَنْهُ وَ يَجْعَلُهُ مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ ثُمَّ إِنَّهُ بَعْدُ يَبْدُو لَهُ فِي أَنْ يُقَدِّمَهُ حَتَّى يَجْلِدَهُ فَقَالَ لَيْسَ لَهُ حَدٌّ بَعْدَ الْعَفْوِ الْحَدِيثَ. تخریج: این حدیث تنها در کافی شریف آمده است. الکافی؛ باب العفو عن الحدود|251|، ج 7، ص 252 سند: صحیح محمد بن یعقوب عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى (العطار) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (ابن عیسی الاشعری) عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ (السراد) عَنْ أَبِي أَيُّوبَ (ابراهیم ابو ایوب الخراز) عَنْ سَمَاعَةَ (بن مهران) متن کامل: ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه ع عَنِ الرَّجُلِ يَقْذِفُ الرَّجُلَ بِالزِّنَى فَيَعْفُو عَنْه ويَجْعَلُه مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ ثُمَّ إِنَّه بَعْدُ يَبْدُو لَه فِي أَنْ يُقَدِّمَه حَتَّى يَجْلِدَه قَالَ فَقَالَ لَيْسَ لَه حَدٌّ بَعْدَ الْعَفْوِ فَقُلْتُ لَه أرَأَيْتَ إِنْ هُوَ قَالَ يَا ابْنَ الزَّانِيَةِ فَعَفَا عَنْه وتَرَكَ ذَلِكَ لِلَّه فَقَالَ إِنْ كَانَتْ أُمُّه حَيَّةً فَلَيْسَ لَه أَنْ يَعْفُوَ الْعَفْوُ إِلَى أُمِّه مَتَى شَاءَتْ أَخَذَتْ بِحَقِّهَا قَالَ فَإِنْ كَانَتْ أُمُّه قَدْ مَاتَتْ فَإِنَّه وَلِيُّ أَمْرِهَا يَجُوزُ عَفْوُه متن: ‏عَنِ الرَّجُلِ يَقْذِفُ الرَّجُلَ بِالزِّنَا؛ رجل در هر دو فقره فاقد موضوعیت است؛ زیرا حکم قذف شامل مرد و زن بالسویه است. فَيَعْفُو عَنْهُ وَ يَجْعَلُهُ مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ؛ همین بخش از پرسش نشان می دهد که راوی می داند افراد در حق الناس می توانند از حق خود درگذرند. ثُمَّ إِنَّهُ بَعْدُ يَبْدُو لَهُ فِي أَنْ يُقَدِّمَهُ حَتَّى يَجْلِدَهُ؛ واژه «یقدمه» در تقدیر «یقدمه الی الامام» است و در حقیقت در پرسش ابهام دارد، اما به مدد سایر روایات درمی یابیم که مراد تقدیم فرد نزد حاکم است. فَقَالَ لَيْسَ لَهُ حَدٌّ بَعْدَ الْعَفْوِ؛ حد قذف هشتاد تازیانه است و فرد می تواند آن را ببخشد، اما وقتی بخشید دیگر حق ندارد مجدداً تقاضای حد کند. این امر می تواند به عنوان قانون عام تلقی گردد؛ یعنی در همه موارد حدود پس از عفو دیگر امکان اعاده دادرسی نیست. 34165- 3- «1» مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِينَ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَقَرَّ بِالسَّرِقَةِ فَقَالَ لَهُ أَ تَقْرَأُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ- قَالَ نَعَمْ سُورَةَ الْبَقَرَةِ- قَالَ قَدْ وَهَبْتُ يَدَكَ لِسُورَةِ الْبَقَرَةِ- قَالَ فَقَالَ الْأَشْعَثُ أَ تُعَطِّلُ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ فَقَالَ وَ مَا يُدْرِيكَ مَا هَذَا إِذَا قَامَتِ الْبَيِّنَةُ فَلَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَعْفُوَ وَ إِذَا أَقَرَّ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ فَذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ قَطَعَ. وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى قَضَايَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع «2» وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع نَحْوَهُ «3». تخریج: این حدیث در سه منبع ذیل آمده است: 1. من لایحضره الفقیه؛ لا قطع في ثمر ولا كثر .|62|؛ ج 4، ص 62 2. تهذیب الاحکام؛ 8 باب الحد في السرقة والخيانة والخلسة ونبش القبور والخنق والفساد في الأرضين .|99|؛ ج 10، ص 129. 3. الاستبصار؛ باب حد المرتد والمرتدة|252|، ج 4، ص 252 متن استبصار: الحسين بن سعيد عن محمد بن يحيى عن طلحة بن زيد عن جعفر قال حدثني بعض أهلي أن شابا أتى أمير المؤمنين عليه السلام فأقر عنده بالسرقة قال فقال له علي عليه السلام : إني أراك شابا لا بأس بهيئتك فهل تقرأ شيئا من القرآن ؟ قال : نعم سورة البقرة ، فقال فقد وهبت يدك لسورة البقرة ، سند: سند من لایحضر و تهذیب به خاطر ارسال و عدم تعیین در فقره « بَعْضِ أَصْحَابِهِ» ضعیف است، اما سند استبصار به خاطر «طلحة بن زید» موثقه است. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى (العطار) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ (محمد بن خالد البرقی) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِينَ
متن: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع؛ از روایت استبصار بر می آید که این فرد جوان بوده است. فَأَقَرَّ بِالسَّرِقَةِ؛ آمدن یک جوان نزد حضرت امیر (ع) که علی القاعده از قاطعیت ایشان در اجرای احکام الهی آگاهی دارد، و اقرار به انجام گناه سرقت خود نشان از سلامت نفس این فرد و بنای او بر توبه و تدارک از گناه دارد. فَقَالَ لَهُ أَ تَقْرَأُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ- قَالَ نَعَمْ سُورَةَ الْبَقَرَةِ قَالَ قَدْ وَهَبْتُ يَدَكَ لِسُورَةِ الْبَقَرَةِ؛ می دانیم که آیه سرقت در سوره مائده آمده است و اگر مقصود حضرت امیر (ع) از این پرسش آگاهی آن فرد از حکم سرقت باشد، باید نام سوره مائده برده می شد. از این جهت می توان استشمام کرد که مقصود امام از این پرسش احراز اسلام فرد و احراز صلاح رفتاری او است. به عبارت روشن تر اگر آن جوان از حکم سرقت آگاهی نمی داشت، چنان که قبلا بحث شد، حد سرقت در باره او تنجز نمی یافت و در این صورت عفو امام معنا نداشت. قَالَ فَقَالَ الْأَشْعَثُ أَ تُعَطِّلُ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ؛ روحیه جسارت و گستاخی اشعث در بسیاری از روایات مشهود است و همان گونه که در در برخی از روایات آمده و رفتار و رویه او اثبات می کند در نفاق و خیانت او تردیدی وجود ندارد. فَقَالَ وَ مَا يُدْرِيكَ مَا هَذَا؛ اشاره به آن که اشعث از احکام الهی آگاهی ندارد و از این جهت اعتراض او به اما بی مورد است. در عین حال در لحن امام تندی و تلخی مشهود نیست. إِذَا قَامَتِ الْبَيِّنَةُ فَلَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَعْفُوَ؛ با وجود تحقق بینه حدود الهی باید اجرا شود و در این صورت حتی امام نمی تواند حد الهی را متوقف کند. اطلاق این تعبیر حق الناس و حق الله را دربر می گیرد؛ یعنی اگر در حدود الهی هم بینه جرم فرد را اثبات کند، دیگر امام معصوم هم حق عفو ندارد؛ زیرا بابی برای رحمت به او گشوده نیست. وَ إِذَا أَقَرَّ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ فَذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ إِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ قَطَعَ؛ از آن جا که اقرار خود پذیرش خطای خویش و آمادگی برای تحمل عقوبت گناه است، با تخفیف مواجه است. از این جهت حاکم میان بخشش و اجرای حد مخیر است. 34166- 4- «4» الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي اعْتَرَفَ بِاللِّوَاطِ فَإِنَّهُ لَمْ يَقُمْ «5» عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ وَ إِنَّمَا تَطَوَّعَ بِالْإِقْرَارِ مِنْ نَفْسِهِ وَ إِذَا كَانَ لِلْإِمَامِ الَّذِي مِنَ اللَّهِ أَنْ يُعَاقِبَ عَنِ اللَّهِ كَانَ لَهُ أَنْ يَمُنَّ عَنِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ «6». متن کامل: روایت طولانی و ناظر به پاسخ های امام هادی (ع) به یحیی بن اکثم است. تخریج: این حدیث تنها در تحف العقول بازتاب یافته است. سند: به خاطر فقدان سند ضعیف است. ابن شعبه در آغاز کتاب خود اعلام کرده است که به خاطر اعتبار و شهرت روایات نیازی به ذکر سند نمی بیند. بر اساس نظریه تصحیح این ناچیز می توان از صحت روایت دفاع کرد. متن: وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي اعْتَرَفَ بِاللِّوَاطِ فَإِنَّهُ لَمْ يَقُمْ عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ وَ إِنَّمَا تَطَوَّعَ بِالْإِقْرَارِ مِنْ نَفْسِهِ؛ از روی میل اقرار کرده و از این جهت حکم او با تخفیف همراه است. گر چه پرسش ناظر به لواط و مرد است، اما حکم شمول دارد و شامل هر گناه و زن و مرد است. وَ إِذَا كَانَ لِلْإِمَامِ الَّذِي مِنَ اللَّهِ أَنْ يُعَاقِبَ عَنِ اللَّهِ كَانَ لَهُ أَنْ يَمُنَّ عَنِ اللَّهِ؛ امام نماینده خداوند در اجرای احکام الهی است و می تواند عقوبت یا عفو کند. از این روایت که در آن تعبیر «لِلْإِمَامِ الَّذِي مِنَ اللَّهِ» آمده می توان دریافت که مراد از امام در این روایت، امام معصوم است و نیز می توان دریافت که وجود امام معصوم تا چه اندازه می تواند برای امت همراه با خیر و برکت باشد. أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ آیه شریفه در سوره صاد ناظر به سلیمان نبی (ع) است. اهل بیت (ع) بارها از این آیه استفاده کرده و خود را به مثابه سلیمان نبی (ع) دانستند که اختیار انجام کارهایی یا عدم انجام آنها به اختیار آنان گذاشته شده است؛ نظیر روایت ذیل: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيه عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَكَّارِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْيَمَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّه ع فَسَأَلَه رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّه عَزَّ وجَلَّ فَأَخْبَرَه بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْه دَاخِلٌ فَسَأَلَه عَنْ تِلْكَ الآيَةِ فَأَخْبَرَه بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَ بِه الأَوَّلَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّه حَتَّى كَأَنَّ
قَلْبِي يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا يُخْطِئُ فِي الْوَاوِ وشِبْهِه وجِئْتُ إِلَى هَذَا يُخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّه فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْه آخَرُ فَسَأَلَه عَنْ تِلْكَ الآيَةِ فَأَخْبَرَه بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِي وأَخْبَرَ صَاحِبَيَّ فَسَكَنَتْ نَفْسِي فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْه تَقِيَّةٌ قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا ابْنَ أَشْيَمَ إِنَّ اللَّه عَزَّ وجَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ * ( هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ ) ..» (الکافی، ج 1، ص 266) 🔹 برآیند نهایی بررسی روایات: 🔸 یک؛ از روایت دوم که صحیحه است می توان استفاده کرد که در محدوده حقوق الناس، اگر فرد صاحب حق پیش از مراجعه به حاکم، از حق خود بگذرد، دیگر حق مرافعه مجدد نزد حاکم ندارد. 🔸 دو؛ به استناد روایت اول: «لَا يُعْفَى عَنِ الْحُدُودِ الَّتِي لِلَّهِ دُونَ الْإِمَامِ فَأَمَّا مَا كَانَ مِنْ حَقِّ النَّاسِ فِي حَدٍّ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُعْفَى عَنْهُ دُونَ الْإِمَامِ» عفو و گذشت صاحب حق مشروط به دو شرط است: یکم؛ در محدوده حق الناس باشد. بنابر این در مواردی همچون زنا و سب النبی (ص) جای عفو افراد وجود ندارد. دوم؛ عفو پیش از مرافعه و کشاندن فرد مجرم به نزد حاکم انجام گیرد. 🔸 سه؛ چنان که پیداست روایت سوم ناظر به سرقت است که به عنوان حق الناس برشمرده می شود و روایت چهارم ناظر به لواط است که جزو حقوق الهی به حساب می آید. به استناد هر دو روایت در صورتی که فرد مجرم خود با اختیار خویش نزد امام معصوم (نه هر حاکمی) حاضر شده و به گناه خود اقرار کند، امام میان عفو یا مجازات او مخیر است و از این جهت میان حق الناس یا حق الله تفاوتی وجود ندارد. پیداست که امام در مورد حق الناس فرد را ملزم می سازد تا نسبت به تادیه حقوق مردم اقدام کند. بر این اساس فتوای شیخ حر عاملی که در آغاز باب در عنوان ایشان گنجانده شده و عفو امام را تنها منحصر به حقوق الهی می داند، قابل پذیرش نیست.
کلام اخلاقی هر برکت مادی و معنوی به یمن وجود فاطمه س و سیزده معصوم دیگر است؛ "بِیُمنِه رُزِقَ الوَری" فقط خدا می‌داند چه گره‌های کوری که تنها با لفظ "فاطمه" باز می‌شود. چه دردهای آسمانی و زمینی که فقط با یک توسل قلبی به آن حضرت درمان می‌گردد. تا جایی‌که حتی تمسّک به محبِّ فاطمه(س) نیز اثربخش است. چه بدانیم، چه ندانیم، هر جا ردّ پایی از برکت است، پای فاطمه(س) و اولاد فاطمه(س) در میان است. لذا ما نیز به عنوان محبِّ فاطمه(س) برای اینکه منشأ اثر باشیم، باید ایشان را در تمام اعمال‌مان الگو و اسوۀ خود قرار دهیم. کلام عرفانی باید ذات خدا را بشناسیم و خود را نیز ظهور او و صفت او ببینیم که جز اتصال به او چیزی نداریم. یعنی درک کنیم که ما از ترکیب عناصر به وجود نیامده‌ایم؛ بلکه پیش از آنکه عنصری در کار باشد، ارواح ما در اتحاد با حضرت حق، بوده‌اند و به وجود او، وجود داشته‌اند. اینک هم‌اوست که ظهور کرده و این ظهور، جریانی مستمرّ است که همواره ادامه دارد حیات عارفانه
🥀تقدیم به عاشقان صدیقه کبری «سلام الله علیها» و حضرتش فرمود: «خِیارِکُم ألیَنُکُم مَناکِبَهُ و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم» بهترین شما کسانی اند که با مردم نرم خو ترند و زنان خویش را بیشتر گرامی می دارند. «دلائل الإمامه، ص 76» ▪️ایام سوگواری بانوی آئینه و آفتاب،ام ابیها،دختر رسالت، اُم الائمه، کوثر هستی حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد. 🖤در این روز معنوی حاجت روا باشید.
دلنوشته سال‌هاست فاطمیه به ماجرای در و دیوار و آتش ختم می‌شود؛ آن‌قدر که ماجرای فاطمه(سلام‌الله‌علیها) لابه‌لای همین روضه‌ها گم شده است؛ ماجرای عزّت و غیرتی که اگر آن را می‌آموختیم، تدبیر جهان را به دست مدّعیان نمی‌سپردیم. غصۀ فاطمه(سلام‌الله‌علیها) فقط غصۀ میخِ در و آتش نیست. غصۀ مادر، سرگردانی من و ما در دنیای بی‌راهنماست. جای دنجی پیدا کنیم، و رها شویم از قفس روزمرگی ها نسخه تمام نگرانی ها را بپیچیم و پرت کنیم آنسوی نخواستن‌ها سپس عمیق و آرام نفس بکشیم و مومنانه زندگی کنیم. حیات عارفانه
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" به نام خالق عشق " صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام باده گلگون خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند زنهار کاسه سر ما پرشراب کن. سلام 🌷 صبح شما بخیر 🌹🙏