9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ علت اصلی انحطاط و عقب ماندگی کشورهای اسلامی!
https://eitaa.com/mohammadjavadheidari
❓ زعیم صالح یا سازمان صالح، از نگاه معلم شهید مطهری
🔹 ابتدا چنین به نظر میرسد که صلاح و فساد اجتماع بزرگ یا کوچک، تنها به یک چیز بستگی دارد: صلاح و عدم صلاح افراد آن اجتماع و بالاخص زعماء آنها.
▫️ یعنی فقط افرادند که همه مسئولیتها متوجه آنها است. بسیاری از افراد اینچنین فکر میکنند و بر این پایه نظر میدهند.
این دسته هنگامی که متوجه برخی مفاسد اجتماعی میشوند چاره کار را زعیم صالح میدانند و به اصطلاح اصالت فردی هستند.
💢 اما کسانی که بیشتر و عمیقتر مطالعه کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که تأثیر و اهمیت سازمان و تشکیلات و رژیم اجتماعی از تأثیر و اهمیت زعماء بیشتر است، در درجه اول باید درباره سازمان صالح اندیشید و در درجه دوم درباره زعماء صالح.
🏘 افلاطون نظریه اجتماعی معروفی دارد که به نام "مدینه فاضله افلاطون" معروف است.
در میان حکماء اسلامی، حکیم ابونصر فارابی از افلاطون پیروی کرده و نظریاتی ابراز داشته است. این دو حکیم اساس نظر خود را صلاحیت افراد قرار دادهاند و اصالت فردی اندیشیدهاند.
❇️ تمام توجه خود را به این نکته معطوف کردهاند که زمام امور اجتماع را چه افرادی باید در دست بگیرند، آن افراد باید دارای چه فضائل علمی و عملی بوده باشند. اما اینکه تشکیلات و نظامات اجتماعی باید چگونه بوده باشد و آن افراد "ایده آل" در چه نظاماتی زمام امور را در دست بگیرند چندان مورد توجه این دو حکیم واقع نشده است.
⭕️ بر این نظریه، انتقاداتی شده، از جمله اینکه تأثیر شگرف و عظیم سازمان در افکار و اعمال و روحیه افراد (و از آن جمله خود زعماء) مورد توجه واقع نشده است.
🚞 این نکته مورد توجه قرار نگرفته که اگر نظام، صالح بود کمتر فرد ناصالح قدرت تخطی دارد و اگر ناصالح بود فرد صالح کمتر قدرت عمل و اجراء منویات خود را پیدا میکند و احیانا منویات و افکار خود را میبازد و همرنگ سازمان میشود.
🌀 یکی از دانشمندان در مقام انتقاد نظر افلاطون میگوید: "افلاطون با بیان مسئله شوم" چه کسی باید بر جامعه حکومت کند؟ "یک اشتباه و خطر پر دوامی در فلسفه سیاسی ایجاد کرده است!
مسئله عاقلانهتر و خلاقتر اینست که: چگونه میتوانیم سازمانهای اجتماعی را چنان ترتیب دهیم که زعماء بد و ناصالح نتوانند اسباب ضرر زیان وی شوند؟".
✅ اهمیت زعماء صالح فقط از نظر طرز تفکری است که در مورد اصلاح و بهبود و تغییر سازمانهای اجتماعی دارند، و اما زعماء صالحی که طرز تفکرشان در اساس و تشکیلات با ناصالحها یکی است و تفاوتشان از لحاظ اخلاقی و شخصی است و بنا است همگی در یک قالب کار کنند، اثر وجودیشان با ناصالحها آنقدر زیاد نیست و منشأ تحولات اجتماعی قابل توجه نخواهند گشت.
⚜ اگر بخواهیم نظر افلاطون و فارابی را توجیه کنیم باید بگوئیم آنها به آن افراد صالح اهمیت دادهاند که حاکم بر سازمانهای اجتماعی میباشند نه محکوم آنها.
🛣 تشکیلات و نظامات اجتماعی نسبت به افراد اجتماع به منزله خیابانها و کوچهها و خانههای یک شهر است نسبت به مردم و وسائل نقلیهای که در آن شهر حرکت میکنند. هر شهری به هر نحو که خیابان کشی و کوچه سازی شده باشد مردم شهر مجبورند از پیچ و خم همان خیابانها و لابلای همان کوچه پس کوچهها و از همان چهار راهها حرکت کنند. حداکثر آزادی عمل مردم آن شهر اینست که در میان همان خیابانها و همان کوچهها هر کدام که نزدیکتر یا خلوتتر یا پاکیزهتر و با صفاتر است انتخاب کنند. اگر فرض کنیم که آن شهر بدون نقشه و حساب تدریجا توسعه پیدا کرده باشد نه روی اصول شهرسازی، در چنین شهری افراد چارهای ندارند از اینکه زندگی و رفت و آمد خود را با وضع موجود تطبیق دهند. رفت و آمد و رانندگی و اداره امور چنین شهری دشوار خواهد بود. با وجود چنین ترتیبی در ساختمان آن شهر، از افراد، کاری ساخته نیست. تنها کاری که ساخته هست اینست که تغییراتی در وضع خیابانها و کوچهها و منزلهای آن شهر بدهند و خود را راحت کنند.
🔄 اگر فرض کنیم زعماء صالحی در رأس سازمانهائی قرار بگیرند که دارای نواقصی میباشند، حدود تفاوت کار آنها با دیگران همان اندازه است که یک نفر بخواهد از میان خیابانهای پر پیچ و خم و نامنظم و کوچه و پس کوچههای بیترتیب، بهترین و نزدیکترین راهها را انتخاب کند.
✍ معلم شهید مطهری
📚 ده گفتار ص۲۸۱تا۲۸۴
@m_ghanbarian
🇮🇷 کانال حکمرانی مسوولانه
@hokmrani_masoulaneh
با سلام و احترام
این مطالبی که در دو روز اخیر در باره سخن دروغ و راست و حسن و قبح آنها مطرح شده است، به نظرم از این جهت است که ما گمان میکنیم سخن دوگونه بیشتر نیست و آن صدق است و کذب.
در حالی که سخن سه نوع است آنگونه که ائمه اطهار علیهم السلام بیان فرمودند صدق است و کذب است و مصلحت.
۲۶ امام صادق عليه السلام: اَلْكَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدْقٌ وَكِذْبٌ وَ إِصْلاحٌ بَيْنَ النّاسِ قالَ: قيلَ لَهُ:جُعِلْتُ فِداكَ مَا الاِْصْلاحُ بَيْنَ النّاسِ؟ قالَ: تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ كَلاما يَبْلُغُهُفَتَخْبُثُ نَفْسُهُ، فَتَلْقاهُ فَتَقولُ: سَمِعْتُ مِنْ فُلانٍ قالَ فيكَ مِنَ الْخَيْرِ كَذا وَ كَذا، خِلافَ ماسَمِعْتَ مِنْهُ؛
بحث در مورد مباحث نظری و عقلی بوده و هست یعنی این که باور به خداوند متعال لزوماً باید عقلی باشد. به نظر بنده باور به خداوند متعال باید یقینی باشد یا باور به اصول دین باید یقینی باشد اگر یقین از طریق تقلید حاصل شود برای تحقق ایمان مورد قبول خداوند متعال کافی است این که همگان باید از طریق عقل و فهم عقلی اصول دین را درک کنند و راهی غیر از آن وجود ندارد و احتمال وجود راه دیگر را مسدود بدانند جزم گرائی است و تحقق ایمان مورد قبول منحصر به درک و فهم عقلی نیست
بنده نسبت به آن چه بدانند نظر موافق دادم نه آن چه را بپذیرند که با تقلید اصول دین را یقین پیدا کنند ایمان مورد قبول دارند این که علامه حلی فرمودند:
أجمع العلماء علی وجوب معرفة الله تعالی و صفاته الثبوتیة و السلبیة و....بالدّلیل لابالتّقلید (باب حادی عشر) که منشأ این عقیده شده است که در اصول دین باید با درک و حکم عقل تصدیق بفرمایند تقلید مجاز نیست که تقلیدی سخن علامه حلی تکرار میشود اجتهاد علامه حلی ره است میشود نظر دیگری داشت و مانعی برای اجتهاد دیگر وجود ندارد و اجتهاد دیگر پذیرفتن اصول دین با تقلید است که پذیرش یقینی حاصل شود ایمان محقق خواهد بود إنشاءاللّٰه تعالی.
در فرائدالأصول شیخ انصاری با نقل دیدگاه سیّد نعمةالله جزائری و شیخ یوسف بحرانی فرمودند چگونه آنان نقل را در تعارض با عقل بدیهی همانند الواحد نصف الإثنین مقدَّم داشتند؟ منظور این است که جزائری و بحرانی یقین به بدیهیات عقلی نداشتند چون اگر میداشتند نقل را بر عقل بدیهی مقدَّم نمیداشتند.
جامع الاحادیث
مصباح الشريعة ج ۱، ص ۵
قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أُصُولُ اَلْمُعَامَلاَتِ تَقَعُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ مُعَامَلَةُ اَللَّهِ وَ مُعَامَلَةُ اَلنَّفْسِ وَ مُعَامَلَةُ اَلْخَلْقِ وَ مُعَامَلَةُ اَلدُّنْيَا وَ كُلُّ وَجْهٍ مِنْهَا مُنْقَسِمٌ عَلَى سَبْعَةِ أَرْكَانٍ أَمَّا أُصُولُ مُعَامَلَةِ اَللَّهِ تَعَالَى فَسَبْعَةُ أَشْيَاءَ أَدَاءُ حَقِّهِ وَ حِفْظُ حَدِّهِ وَ شُكْرُ عَطَائِهِ وَ اَلرِّضَا بِقَضَائِهِ وَ اَلصَّبْرُ عَلَى بَلاَئِهِ وَ تَعْظِيمُ حُرْمَتِهِ وَ اَلشَّوْقُ إِلَيْهِ وَ أُصُولُ مُعَامَلَةِ اَلنَّفْسِ سَبْعَةٌ اَلْخَوْفُ وَ اَلْجَهْدُ وَ حَمْلُ اَلْأَذَى وَ اَلرِّيَاضَةُ وَ طَلَبُ اَلصِّدْقِ وَ اَلْإِخْلاَصُ وَ إِخْرَاجُهَا مِنْ مَحْبُوبِهَا وَ رَبْطُهَا فِي اَلْفَقْرِ وَ أُصُولُ مُعَامَلَةِ اَلْخَلْقِ سَبْعَةٌ اَلْحِلْمُ وَ اَلْعَفْوُ وَ اَلتَّوَاضُعُ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلشَّفَقَةُ وَ اَلنُّصْحُ وَ اَلْعَدْلُ وَ اَلْإِنْصَافُ وَ أُصُولُ مُعَامَلَةِ اَلدُّنْيَا سَبْعَةٌ اَلرِّضَا بِالدُّونِ وَ اَلْإِيثَارُ بِالْمَوْجُودِ وَ تَرْكُ طَلَبِ اَلْمَفْقُودِ وَ بُغْضُ اَلْكَثْرَةِ وَ اِخْتِيَارُ اَلزُّهْدِ وَ مَعْرِفَةُ آفَاتِهَا وَ رَفْضُ شَهَوَاتِهَا مَعَ رَفْضِ اَلرِّئَاسَةِ فَإِذَا حَصَلَتْ هَذِهِ اَلْخِصَالُ فِي نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَهُوَ مِنْ خَاصَّةِ اَللَّهِ وَ عِبَادِهِ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ أَوْلِيَائِهِ حَقّاً .
https://eitaa.com/mohammadjavadheidari
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/76419
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث:
https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith
تأکید صدباره رهبر انقلاب: کرسی های آزاداندیشی
https://www.aparat.com/v/zkcczky
پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی
https://farsi.khamenei.ir/amp-content?id=8290
درپرتوِ نورانیّتِ آموزه هایِ دهه کرامت
۱/۱-جایگاه ومنزلتِ "کریمه اهلبیت ع" :
براساس رُؤیایِ صادقه یِ یکی از بزرگان،این لقب ازطرفِ معصومین ع،به این خاتونِ بزرگوار اِطلاق شده است.
۱/۱/۱- متن داستان ورُؤیا : نسّابه گرانقدر مرحوم آیت الله
سیّد محمود مرعشیِ نجفی، متوَفّای ۱۳۳۸ صاحبِ" مُشجّراتِ علویّین"، بسیار علاقمند بود که به هرطریقی شده، محلّ قبرِ شریفِ حضرتِ صدِّیقه طاهره، فاطمه زهراء ع را به دست آورد.
۲/۱/۱-استفاده ازختمِ مُجرَّب :
برای این مقصود،ختم مجَرَّبی انتخاب کرده، چهل شب به آن مُداومت نمود،تا شاید خداوند به
طریقی اورا از محلِّ قبر شریفِ حضرت زهراء ع،آگاه فرماید.
شب چهلم بعد ازانجام ختم و توسُّلِ فراوان،استراحت کرد.
۳/۱/۱- رؤیایِ صادقه :
درعالَم رؤیا به محضر مقدّس ومبارکِ حضرت باقرع ویا حضرت صادق ع ،مُشرَّف شد.
(مطابق گفته آقای مهدی پور،
مرحوم آیت الله مرعشی،همیشه
آن را باتردید نقل می کرد.)
امام ع به ایشان فرمود :
" علَیکَ بکَرِیمَةِ اهلِ البیتِ" ع.
به دامنِ کریمه اهلبیت ع،چنگ بزَن.
۴/۱/۱-منظور از کریمه اهلبیت ع
کیست؟ :
ایشان به تصوّر این که منظورِ امام از" کریمه اهلبیت ع"، حضرت زهراء ع است،عَرضه داشت :" بلی، قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محلِّ قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیق تر بدانَم وبه زیارتش،مُشرَّف شوم".
۵/۱/۱- هدایت وآموزه امام ع :
امام ع فرمودند :
"منظور من قبر شریف حضرت معصومه ع درقم است".
سپس اضافه کردند به جهت مصالحی،خداوند اراده فرموده است، که محلِّ قبر شریف حضرت زهراء ع،برای همیشه از
همگان،مخفی باشد.
ولذا قبر حضرت معصومه ع را تجلّیگاه قبر شریف حضرت زهراء،سلامُ الله علیها قرارداده است.
اگر قراربود قبر حضرت زهراء ع
ظاهر باشد،هرجلال وجبروتی که برای آن قبر مقدّر بود، خداوند ، همان رابرای حضرت معصومه ع
قرارداده است.
۶/۱/۱-نتیجه وجمع بندی :
۱- مرحوم مرعشی،هنگامی که از خواب برخاست،تصمیم گرفت که رَخت سفر بربندَد وبه قصد زیارت حضرت معصومه ع رهسپار ایران شود.
۲-او بلافاصله مهیّای سفر شده با
همه اَعضای خانواده اش،نجفِ اشرف را به قصد زیارتِ" کریمه
اهلبیت ع" ترک نمود.
۳- آقای مهدی پوردرکتاب کریمه اهلبیت ع،ص۴۳تا۴۵ می نویسد:
این داستان را مرحوم آیت الله مرعشی چندین بار،درملاقات های این جانب،ازپدر بزرگوارشان نقل کردند،وحقیر آن را بدون هیچ تصرّفی دراینجا آوردم.
۴-مرحوم مرعشی به سال۱۳۳۸ هجری،درنجف اشرف درگذشت،
فرزند برومندش مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدّین مرعشیِ نجفی به سال ۱۳۴۲ هجری، رهسپار ایران شد.
وپس از توقّف کوتاهی درتهران به سال ۱۳۴۳ هجری،وارد حوزه
علمیّه قم گردید،وبرای همیشه درجوار کریمه اهلبیت ع،رَحلِ
اقامت افکند،تادرشب هشتم ماه
صفر۱۴۱۱هجری،دیده ازجهان فروبست.
یا فاطمَةُ اشفَعی لی فی الجَنّة..
خدایا مارا به معنای واقعی کلمه
"ولائی"واهلبیتی ع قرارده.آمین.
روز پنج شنبه،ساعت۱۱/۵۱دقیقه
تاریخ ۱۴۰۴/۲/۱۱همّتی.